این وبلاگ جهت امور اموزشی و پژوهشی و فرهنگی و اشتراک تجربیات راه اندازی شده است
 

دولت ها و تجارت بین الملل

با وجود منافع قابل توجهی که تجارت بین الملل برای کشورها دارد؛ اما در عمل دولتهای گوناگون با روند تجارت بین الملل یکسان برخورد نکرده اند یک کشور ممکن است با مشکلات خاص خود مواجه باشد و کشور همسایه اش مشکلات و مسائل متفاوتی داشته باشد. همچنین آرمانها و چشم اندازهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشورها ممکن است تفاوتهای قابل توجهی داشته باشد همین امور موجب میشود تا دولتها در طول تاریخ و در شرایط گوناگون برخوردهای گوناگون و گاه متعارضی با مسئلهٔ تجارت بین الملل داشته باشند.

گاهی دولتها برای حمایت از صنایع داخلی خود و کاهش وابستگی اقتصادی به کشورهای دیگر تعرفه های گوناگونی بر واردات برخی از کالاها وضع میکنند و گاهی در جهت گسترش روابط اقتصادی شان با کشورهایی که دیدگاه های نزدیک سیاسی با یکدیگر دارند پیمانهای تجاری وضع میکنند و تعرفه ها را کاهش میدهند. مجددا ممکن است با بروز اختلافات سیاسی یا اقتصادی تعرفه ها را برقرار کنند و پیمانهای قبلی را نقض کنند. کشور انگلستان در سال ۱۷۰۱ قانونی را در مجلس خود تصویب کرد که براساس آن واردات هر نوع پوشاک با ابریشم ایرانی یا هندی یا چینی به کشور را ممنوع اعلام میکرد این قانون در حمایت از صنعت منسوجات داخلی انگلستان صورت گرفته بود در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم کشورهای آلمان و اروپای شرقی و ایالات متحده در جهت تقویت و حمایت از صنایع داخلی خود تعرفههای حمایتی متعددی بر کالاهای وارداتی وضع کردند در دورهٔ بین دو جنگ جهانی کارگران و تولید کنندگان کنگره آمریکا را متقاعد کردند که تعرفه های گمرکی را تا ۵۲ درصد افزایش دهد. البته سایر کشورها نیز به تلافی این اقدام تجارت خود را با آمریکا کاهش دادند. ایالات متحده در دههٔ ۷۰ قرن بیستم نیز مجددا به سیاستهای حمایت گرایانه در مقابل تجارت آزاد روی آورد. سازمانهای بین المللی که در قرن بیستم شکل گرفت مجموعه ای از این پیمانهای تجاری بود که با فراز و نشیبهای گوناگونی همراه بود؛ مثلا سیاستهای حمایت گرایانه ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی باعث به وجود آمدن مشکلاتی شده بود کنفرانس پولی و مالی سازمان ملل برتن وودز در سال ۱۹۴۴ تشکیل شد و نتیجه آن تشکیل بانک جهانی توسعه و صندوق بین المللی پول بود همچنین در سال ۱۹۴۷، ۲۳ کشور برای جلوگیری از اقدامات حمایت گرایانه کشورها علیه یکدیگر و حفظ روابط تجاری بین خودشان قراردادی غیر رسمی را امضا کردند که به نام قرارداد گات» مشهور شد و بعدها به سازمان دائمی تجارت جهانی تبدیل شد آمریکا، کانادا و مکزیک در سال ۱۹۹۲ پیمان تجارت آزاد مشهور به پیمان نفتا" را امضا کردند. آنچه پشت سر امضای این پیمانهای تجاری و یا نقض آن بوده است همان منافع ملی کشورهاست. بیل کلینتون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا در طول مراحل امضای پیمان نفتا بیان کرد: «هفتا به معنای شغل و درآمد مناسب برای آمریکایی هاست. اگر من به این امر باور نداشتم هرگز این معاهده را حمایت نمی کردم همین عامل یعنی حفاظت از منافع ملی عامل گسستن از پیمانهای تجاری نیز به شمار میرود عدم پایبندی به پیمانهای بین المللی، سابقه بلندی در سنت آمریکایی دارد و دولتهای این کشور بارها پیمانهای بین المللی را نقض کرده اند. در دوران اخیر، خروج آمریکا از توافق آب و هوایی پاریس توافق نامه آسیا پاسیفیک، توافق برجام و پیمان جهانی سازمان ملل برای بهبود وضعیت مهاجران و پناهندگان مهمترین موارد نقض پیمانهای تجاری است که در کارنامه دولتهای ایالات متحده آمریکا ثبت شده است.1- Bretton woodsY_GATT: General Agreement Tariffs and Trade TNAFTA: North American Free Trade AgreementVr

شیوه تعامل بازیگران میدان اقتصاد و مسئله نظامهای اقتصادیدر این فصل با بازیگران اصلی اقتصاد تا حدودی آشنا شده.اید اکنون پرسشی مهم پیش روی ما است این بازیگران گوناگون در چه چارچوبی با یکدیگر تعامل میکنند یا به سخن دیگر قوانین و قواعدی که بر زمین بازی آنها حاکم است چیست و چگونه تعیین میشود؟ تعامل مطلوب بازار و دولت در نظامهای گوناگون ،اقتصادی پاسخهایی متفاوت دارد. با این حال این پاسخها معمولاً با توجه به مسئله مالکیت و همچنین شیوه مدیریت و میزان اختیارات و محدودیتهای هر کدام از بازیگران تعیین می.شود نظرات و عملکردهای گوناگونی که در این مسئله وجود دارد، باعث پديد آمدن نظامهای اقتصادی گوناگون شده است گروهی از اقتصاددانان بر این باورند که بازیگر اصلی در میدان ،اقتصاد بازار است و رقابت آزادانه در بازار باعث میشود تا اقتصاد کارایی بیشتری داشته باشد. طرفداران اقتصاد بازار آزاد از حاکمیت عرضه و تقاضای بازار بر اقتصاد دفاع میکنند و بر این باوراند که دولت ها باید کمترین دخالت را در اقتصاد داشته باشند. قیمتهای بازار به خودی خود تعیین میشود و هیچ محدودیت بیرونی نباید بر سازوکار تعیین قیمت وضع کرد آنها همچینن از ایده آزادی تجارت خارجی و کاهش تعرفه ها نیز دفاع می.کنند. یکی از شاخص ترین چهره ها در این نظام فکری آدام اسمیت اقتصاددان اسکاتلندی تبار قرن هجدهم است. به باور ،بسیاری کتاب ثروت ملل او مهمترین اثر در شکل گیری علم اقتصاد مدرن است.بیشتر طرفداران اقتصاد بازار آزاد از مالکیت خصوصی دفاع کرده و سرمایه را مهمترین عامل در رونق اقتصادی میدانند کسانی که پول بیشتر یا قدرت خرید بالاتری داشته باشند، حق تصاحب بالاتری به دست میآورند و میتوانند کالاها و منابع تولید بیشتری را از آن خود و منابع تولید بیشتری را از آن خود کنند و بر ابزارها و روشهای تولید مسلط شوند در اقتصادی که بازار آزاد حاکم است این تصاحب ،بیشتر هیچ مرزی جز رقابتها و قیمت هایی که در بازار تعیین میشود .ندارد به این ترتیب نظامی از تعاملات اقتصادی شکل میگیرد که در آن سرمایه حاکمیت دارد و قواعد رفتاری را تعیین میکند به این نظام ،اقتصادی، سرمایه داری میگویند. از سویی دیگر و در نقطه مقابل نظام سرمایه داری نظام سوسیالیستی قرار دارد بسیاری از سوسیالیستها معتقدند پیروی از اقتصاد بازار آزاد و سیاست عدم مداخله و سرمایه محوری منجر به تسلط سرمایه دارها بر اقتصاد شده و در پی آن اقشار ضعیف و محروم در بند استثمار آنها گرفتار میشوند تفکر سوسیالیسم بر خلاف تفکر سرمایه داری بر مالکیت اشتراکی تأکید دارد. آنها بر این باوراند که سر آغاز همه ظلمها مالکیت خصوصی است و از این رو یا باید احزاب با مالکیت خصوصی مبارزه کنند و یا اینکه دولتها موظف اند با قرار دادن قوانینی سخت گیرانه بر مالکیت و سرمایه اندوزی جلوی ظلم و ستم سرمایه دارها را بگیرند و از اقشار ضعیف حمایت کنند.۲- Socialism۱- Capitalism٧٩

علاوه بر سوسیالستها نظام مارکسیسم نیز بر مالکیت اشتراکی تأکید دارد کارل مارکس ،اقتصاددان فیلسوف و جامعه شناس آلمانی تبار قرن نوزدهم نقش اصلی را در ایجاد شرایط عادلانه اقتصادی نه به دولت میدهد و نه به ،بازار او معتقد است تنها طبقه ای که میتواند علیه فسادهای ساختاری سرمایه دارها قیام کند و اوضاع را به سوی نقطه مطلوب تغییر دهد، طبقه ستمدیدهکارگران است نیروی حیات ،اقتصادی ناشی از کار مولد استواز این رو، کارگران تنها طبقه ای هستند که حق دارند سازوکارهای حاکم بر میدان بازی اقتصاد را بهکنند. اختیار و آگاهی خودشان تعییندر این میان نظام اقتصادی اسلام از یکسو نقش کار مولد و مفید را به عنوان زیربنای نظام اقتصادی مطلوب میپذیرد و از سویی دیگر با مالکیت بی حدومرز و اقتدار مطلق سرمایه دارها که از طریق بازار آزاد اعمال میشود موافق نیست. در اقتصاد اسلامی افراد آزادند که در چارچوبی اخلاقی و براساس قوانین شرعی و عقلی به فعالیت اقتصادی بپردازند و به میزان کار و تلاشی که میکنند مالکیت پیدا کنند با این حال افزایش ثروت افراد نباید موجب اختلافات طبقاتی شود وبه سخن دیگر افزایش رفاه اقتصادی یک نفر مقید به افزایش رفاه اقتصادی دیگران است. در این نظام اقتصادی نه سرمایه اصل است نه آزادی بازار، نه دخالت دولت و نه حتی حکومت طبقه کارگر؛ بلکه آنچه مبنای تعاملات اقتصادی را تعیین میکند عدالت و توازن اجتماعی است و از این رو میتوان نظام اقتصاد اسلامی را نظاماقتصادی عدالت بنیان نامید یکی از نظریه پردازان مهم نظام اقتصاد اسلامی، شهید سید محمد باقر صدر است ایشان در کتاب اقتصاد ما به دقت اجزای نظام اقتصاد اسلامیرا ترسیم و تشریح نموده است.

اصل مزیت مطلق و نسبی

اصل مزیت مطلق و نسبی در تجارت عواملی که پیش از این مطرح شد توان تولیدی منطقه یا کشوری را در مقایسه با منطقه یا کشور دیگر«تغییر میدهد و موجب میشود تولید یک محصول نسبت به محصولی دیگر مقرون به صرفه تر شود؛ بهعبارت دیگر مزیت اقتصادی ایجاد کند.دو کشور ایران و برزیل را در نظر بگیرید برای سادگی فرض کنید(الف) هر دو کشور به یک اندازه از نیروی کار سرمایه و دانش فنی برخوردارند. در هر دو کشور فقط غذا و پوشاک با قیمت های یکسان تولید میشوندب هر دو کشور اگر همه عوامل تولیدشان را با اشتغال ،کامل برای تولید غذا به کار گیرند ایران ۶۰ واحد و برزیل ۴۰ واحد تولید میکند(ج) هر دو کشور اگر همه عوامل تولیدشان را با اشتغال ،کامل برای تولید پوشاک به کار گیرند ایران ۳۰ واحد و برزیل ۷۰ واحد تولید میکنددر این صورت میگوییم برزیل در تولید پوشاک و ایران در تولید غذا مزیت مطلق دارند. در نتیجه بهتر است در محصولی که مزیت دارند تخصص و تمرکز یابند و محصولات خود را با یکدیگر مبادله کنند اکنون کشور دیگری مثل کنیا را در نظر بگیرید که از نظر عوامل تولید با دو کشور ایران و برزیل و اگر کنیا همه امکانات خود را بر تولید غذا متمرکز کند، می تواند ۲۰ واحد غذا، و اگر به پوشاک تخصیص دهد ۱۰ واحد پوشاک تولید کند همان طور که میبینید کنیا در تولید غذا و پوشاک نسبت به ایران و برزیل مزیت مطلق اقتصادی ندارد؛ یعنی هیچ کدام از آن دو کالا را به صرفه تولید نمی کند؛ یا به عبارت دیگر، هزینه تمام شده هر دو کالا در کنیا از دو کشور دیگر بیشتر است و این کشور مجبور است برای تولید مقدار مشخصی از کالا، منابع بیشتری را صرف کند آیا به نظر شما کشور کنیا به هیچ وجه امکان تخصصی شدن و حضور در تجارت جهانی را ندارد؟ اقتصاددانان در این حالت مفهوم مزیت نسبی را به کار میبرند و میگویند هرچند کنیا در غذا و پوشاک نسبت به دیگر کشورها مزیت مطلق ندارد در کشور خود در تولید غذا نسبت به پوشاک مزیت نسبی دارد. بنابر این باید در صنعت غذا متمرکز شود و پوشاک مورد نیاز خود را از برزیل وارد کند. به عبارت دیگر، هزینه فرصت تولید غذا در کشور کنیا، کمتر از هزینه فرصت تولید پوشاک است و همین امر باعث میشود تا کنیا منابع کمیاب خود را بیشتر به تولید غذا اختصاص دهد.اگر اصل مزیتهای مطلق و نسبی رعایت نشود؛ اولا از منابع و سرمایه ها به بهترین نحو ممکن استفاده نمیشود که به نوعی هدر رفت آنها محسوب میشود ) چراکه منابع کمیاب هستند ثانیا با تولید محصولات کمتر و بی کیفیت تر رفاه جامعه کاهش مییابد صادرات کالاها به تولید کنندگان اجازه می دهد تا محصولات خود را در بازارهای بزرگ تری به فروش برسانند و همچنین به منظور رقابت با تولید کنندگان دیگر به تلاش بیشتر برای تولید بهتر و کارآمدتر وادار شوند.مزیت نسبی و هزینه فرصتبرای اینکه با مفهوم مزیت نسبی بهتر آشنا شوید به مفهوم هزینه فرصت و تخصیص بهینه منابع کمیاب که پیش از این آموختیم، فکر کنید. فرض کنید در رشته حقوق تحصیل کرده اید و اکنون یک وکیل ماهر، متخصص و مشهور هستید و در دفتر وکالت خود مشاوره حقوقی میدهید شما برای مشاوره حقوقی هر ساعت مبلغ ۲۰۰ هزار تومان از شتریان دریافت میکنید اکنون چند روزی است که به فکر استخدام یک منشی هستید که کارهایی همچون جواب دادن به تلفن یا حروف چینی برخی از نامه ها را انجام دهد. این منشی برای انجام امور اداری ساعتی ۵۰ هزار تومان دستمزد میگیرد با این حال ممکن است با خودتان چنین بیندیشید که من خودم این امور اداری ساده را میتوانم انجام دهم و نیازی به استخدام منشی نیست در این صورت ساعتی ۵۰ هزار تومان در هزینه ها صرفه جویی میکنم آیا این انتخاب شما منطقی است؟ برای پاسخ این نکته را در نظر بگیرید که هر یک ساعتی که میخواهید به امور اداریاختصاص دهید برای شما ۲۰۰ هزار تومان ارزش دارد. در این صورت شما به جای سود ۱۵۰ هزار تومان ضرر کرده اید شما در انجام امور ساده اداری دارای مزیت نسبی نیستید؛ چون یک وکیل ماهر ومتخصص ایدا۱- comparative advantage۷۱

شهد و شکربازرگان قانعبازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم :گفتم آن کدام سفر است؟ :گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسۀ چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زآن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم انصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند گفت: ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و .شنیده:گفتمآن شنیدستی که در اقصای غور گفت چشم تنگ دنیا دوست رابارسالاری بیفتاد از ستوریا قناعت پر کند یا خاک گور

وظایف دولت ها در اقتصاد

تماشای یک مسابقه فوتبال جذاب به صورت خانوادگی برای شاداب تر شدن روحیه افراد خانواده بسیار مفید است به ویژه اگر با کری خوانی هم همراه شود این موضوع بهانه ای شد تا خانواده محمدی آن شب همگی باهم به تماشای یک مسابقه فوتبال سنتی بنشینند. امیر علی و مادر طرف دار یک تیم بودند و ستایش پدر و امیرحسین هم تیم دیگر از قضا تیم امیر علی برد و کری خوانیهای ستایش و پدر درست از آب درنیامد و همین موجب شد که ستایش بسیار عصبانی شود.:مادر شماها سه ساله که مارو ،نبردین واقعاً چه توقعی دارین از تیمتون؟ ستایش به لطف اشتباهات داور بردین و گرنه خودتون هم دیدین که نمیتونستین ما رو ببرین اگر داور دقیقه ۸۹ به نفع شما پنالتی نمیگرفت نه بازیکن ما اخراج میشد نه ورق بازی بر میگشت :امیر علی هر وقت میبازین میگین داور هر وقت هم میبرین میگین شایستگی های تیمی آخه این چه حرفیه میزنی خواهر؟ :پدر مثل خودت که هر وقت نمرهات بد میشه میگی معلم نمره نداد، هر وقت هم که نمره ات خوب میشه میگی ببینین چیکار کردمامیر علی در حالی که از حرف پدر دلگیر شده بود چه ربطی داره آخه بابا! ماشین شهرداری هم اگه نیاد میندازین تقصیر منو درس خوندنمهمه از حرف و عصبانیت امیر علی زدند زیر خنده.:پدر ولی انصافا داور توی زندگی منم خیلی تأثیر گذار بودهستایش مگه شما توی کارتون هم داور دارین؟پدر بله اگه کسب و کار داور نداشته باشه که به هم میریزه داور توی فضای کسب و کار دولته۵۵30دقیقا مثل بازی امشب فقط بازی ما و مشتری هامون تعیین کننده نیست یه وقتایی تصمیماتدولت روی نتیجه کار ما اثر میذاره:امیر علی پس یعنی شما هم توی کارتون شکست میخورین؛ میندازین گردن یکی دیگهمادر ، این چه حرفیه میزنی؟ زشته آخه:پدر نه پسرم اتفاقاً دولت اخیرا یه کمک بزرگ به ما کرده تعرفه واردات کودهای زیستی روسه برابر کرده و در مالیات هم تخفیف داده:ستایش خب این چه ربطی به شما داره:امیر علی اصلا دولت چرا باید این کار رو بکنه؟ چه سودی براش داره؟سه برابر کرده و:ستایش خب این چه ربطی به شما داره:امیر علی اصلا دولت چرا باید این کار رو بکنه؟ چه سودی براش داره؟گفت و گو در کلاس-۱ به نظر شما چرا آقای محمدی باید به دولت مالیات بدهد؟۲ به نظر شما دولت با چه انگیزه ای باید وارد بازی میان عرضه کننده و تقاضا کننده شود؟ اینکار برای او چه نفعی دارد؟ Cنقشه راه تا اینجا آموختیم که در عرصه اقتصاد دو بازیگر اصلی وجود دارد نکته ای که در این درس به دنبال آنیم این است که بازی اقتصاد نیازمند یک داور است که به آن دولت می.گویند دولت با عملکرد درست خود میتواندتخصیص های بهینه ای برای اقتصاد به وجود آورد. در پایان این درس میتوانیمنقش دولت را در یک اقتصاد بازاری درک کنیم و به خوبی بیان .کنیم • درآمد دولت و انواع مالیاتها را شناسایی کنیم و نقش آن (مالیات را در اقتصاد توضیح دهیموظایف دولت۷

وظایف دولت

پفرض کنید شرکت کسب و کاری را طراحی کرده اید و میخواهید عملا وارد فعالیت شوید گام اول آن است که مجوزهای لازم را برای فعالیت اقتصادی خود از دولت بگیرید شما با گرفتن مجوزها اجازه میدهید که دولت به کار شما نظارت کند ممکن است از خود بپرسید که دولت چرا باید در فعالیت اقتصادی ما نظارت کند؟ چرا ما مجبوریم برای کسب و کارهایمان با دولت هماهنگ باشیم؟فرض کنید شما مالک یک شرکت تولید کننده دارو هستید و کار خود را با دقت و کیفیت انجام میدهید؛ اما رقیب شما در بازار که آن هم یک شرکت تولید دارو است محصولاتی با کیفیت کمتر و قیمت پایین تر ارائه می دهد. این کار او باعث میشود که نه تنها جان مصرف کنندگان به خطر بیفتد، بلکه به خاطر ارائه قیمت پایین تر مشتریها را نیز به سوی خود جذب می.کند حالا فرض کنید دولتی نباشد که به کار این شرکت دارویی و محصولات او نظارت کند در این صورت هم شما به عنوان یک تولید کننده متعهد ضرر میکنید و مجبور به ترک بازار میشوید و هم سلامت مصرف کنندگان به خطر می افتددولت علاوه بر وظایف ،نظارتی مسئول ارائه کالاها و خدمات عمومی هم هست. تصور کنید شما و کارمندان و کارگران ،شرکت برای رفت و آمد به کارخانه نیاز به احداث جاده و پل دارید همچنین شرکتهای دیگر نیز چنین نیازمندیهایی دارند چه کسی باید این جاده ها و پلها را احداث کند؟ همچنین مردم یک شهر یا یک کشور نیاز به تأمین بهداشت و امنیت دارند چه کسی باید این کالاهای عمومی را برای مردم قراهم کند؟ دولت مسئول تأمین کالاهای عمومی نیز هست در ادامه دربارۀ این دو وظیفۀ دولت بحث میکنیم-

١ - بهبود عملکرد بازار دولت مسئول تامین کالاهای عمومی نیز هست در ادامه درباره این دو وظیفه دولت بحث میکنیم. بهبود عملکرد بازارمجموعه گسترده ای از قوانین و مقرراتی که توسط دولت وضع و اجرا میشود به منظور تسهیل و تشویق مبادلاتی است که به نفع خریداران و فروشندگان است و از بروز شرایطی که به مبادلات آنها آسیب میزند جلوگیری میکند حضور دولت و عملکرد قوی آن سبب میشود افراد به حقوق یکدیگر تعرض نکنند و مثلاً دارایی هایی را که متعلق به آنها نیست تصرف نکنند. در این حالت دولت به عنوان یک داور در میدان فعالیتهای ،اقتصادی حضور دارد وضعیتی را تصور کنید که خریداران نمیتوانند اطمینان یابند آیا فروشندگان مالکان واقعی آن چیزی هستند که برای فروش عرضه کرده اند یا خیر در این حالت چگونه خریداران پولی را که به سختی درآوردهاند برای چیزهایی مانند ،خانه خودرو لوازم خانگی و ... بپردازند حالتی را تصور کنید که پول زیادی را به صاحب واقعی چیزی داده اید و آن را خریده اید؛ اما شخص دیگری به راحتی به میان بیاید و مانع از استفادهشما از چیزی که خریده اید !شود دولت با تعریف و اجرای حقوق مالکیت امنیت خرید و فروش و مبادلات را بهبود میبخشد دولت اجازه نمی دهد تا زمانی که فروشنده اثبات نکند که مالک واقعی چیزی است آن را بفروشدمستورCاین دوم دو وظیفۀ دولت بحث میکنیم-۱- بهبود عملکرد بازارمجموعه گسترده ای از قوانین و مقرراتی که توسط دولت وضع و اجرا می شود، به منظور تسهیل و تشویق مبادلاتی است که به نفع خریداران و فروشندگان است و از بروز شرایطی که به مبادلات آنها آسیب میزند جلوگیری می.کند حضور دولت و عملکرد قوی آن سبب میشود افراد به حقوق یکدیگر تعرض نکنند و مثلاً داراییهایی را که متعلق به آنها نیست تصرف نکنند در این حالت دولت به عنوان یک داور در میدان فعالیتهای ،اقتصادی، حضور دارد وضعیتی را تصور کنید که خریداران نمیتوانند اطمینان یابند آیا فروشندگان مالکان واقعی آن چیزی هستند که برای فروش عرضه کردهاند یا ،خیر در این حالت چگونه خریداران پولی را که به سختی درآورده اند برای چیزهایی مانند خانه خودرو لوازم خانگی و... بپردازند حالتی را تصور کنید که پول زیادی را به صاحب واقعی چیزی داده اید و آن را خریده اید؛ اما شخص دیگری به راحتی به میان بیاید و مانع از استفادهشما از چیزی که خریده اید !شود ه و تقاضا کننده شود؟ اینن درس به دنبال آنیم اینکرد درست خود میتواندیح دهیم.مسئول تامین کالاهای عمومی نیز هست در ادامه درباره این دو وظیفه دولت بحث میکنیم۱- بهبود عملکرد بازارراهم کند؟ دولتمجموعه گسترده ای از قوانین و مقرراتی که توسط دولت وضع و اجرا میشود به منظور تسهیل و تشویق مبادلاتی است که به نفع خریداران و فروشندگان است و از بروز شرایطی که به مبادلات آنها آسیب می زند. جلوگیری می.کند حضور دولت و عملکرد قوی آن سبب میشود افراد به حقوق یکدیگر تعرض نکنند و مثلاً دارایی هایی را که متعلق به آنها نیست تصرف نکنند. در این حالت دولت به عنوان یک داور، در میدان فعالیتهای ،اقتصادی حضور دارد وضعیتی را تصور کنید که خریداران نمیتوانند اطمینان یابند، آیا فروشندگان مالکان واقعی آن چیزی هستند که برای فروش عرضه کرده اند یا خیر در این حالت چگونه خریداران پولی را که به سختی درآوردهاند برای چیزهایی مانند خانه خودرو لوازم خانگی و... بپردازند. حالتی را تصور کنید که پول زیادی را به صاحب واقعی چیزی داده اید و آن را خریده اید؛ اما شخص دیگری به راحتی به میان بیاید و مانع از استفادهشما از چیزی که خریده اید !شود دولت با تعریف و اجرای حقوق مالکیت امنیت خرید و فروش و مبادلات را بهبود میبخشد. دولت اجازه نمی دهدتا زمانی که فروشنده اثبات نکند که مالک واقعی چیزی است آن را بفروشد.علاوه بر حمایت از حقوق مالکیت و اجرای قراردادها دولت با وضع قوانین و مقرراتی ویژه در زمینه های مختلف می کوشد تا وجود اطلاعات و آگاهیهای لازم را برای مبادله بین افراد تضمین کند، مثلا شرکتهای دارویی و غذایی نمی توانند پیش از انجام برخی آزمایشها و اخذ گواهی معتبر محصولات خود را به بازار عرضه کنند یا افراد بدون دارا بودن صلاحیتهای لازم به مشاغل مختلف وارد شوند؛ همچنین سازمان استاندارد وظیفه دارد کیفیت یا عدم کیفیت محصولات را تأیید .کند همۀ این فعالیتها به نوعی سبب بهبود عملکردبازار میشود.

-۲ ارائه کالای عمومی شما چیزهای زیادی دارید که متعلق به خود شماست و میتوانید مانع استفادۀ دیگران از آنها شوید اما آیا دربارهٔ ،خیابان بوستان تیرهای چراغ برق پلها آتش نشانی و پلیس هم همین طور است؟ اینها بسیار با ارزش اند ولی هیچ کس نمی تواند این امکانات را فقط برای خودش داشته باشد به کالا و خدماتی که توسط افراد زیادی میتواند هم زمان استفاده شود و شما نمیتوانید مردم را از استفاده آن محروم سازید کالای عمومی گفته می.شوددرس زندگی دولت یار یا دولت بارچند روز قبل سری به بازار آهن فروشان زدم و به هر مغازه ای که میرسیدم میپرسیدم «آقا ببخشید کفش آهنی دارید؟ برایم شگفت آور بود هیچ کس به من جواب درستی.نداد یا میخندیدند و یا میگفتند برو ،آقا خدا روزی ات را جای دیگری حواله !کند فقط یکی از مغازه دارها که به نظرم آدم فهمیده ای بود پرسید کفش آهنی برای چه میخواهی؟ گفتم میخواهم برای کسب و کار جدیدی که راه انداخته ام از دولت مجوز بگیرم یکی از دوستانم که تجربه اش از من بیشتر بود گفته بود اول ،برو یککفش آهنی بخر؛ بعد اقدام کن.

درامد های دولت

ابزارها و منابع تأمین مالی دولت دولت کارها و خدمات گوناگونی ارائه می دهد و مسئولیت های مختلفی بر عهده دارد. به نظر شما دولت برای ارائه این خدمات و کالاهای عمومی چه منابع مالی در اختیار دارد؟ آیا میدانید منابع مالی ارائه این خدمات ازکجا تأمین میشود؟ این منابع مالی معمولاً و در بیشتر موارد از دو محل تأمین می شود؛ یکی مالیاتها و دیگریفروش داراییهای ملی که در ادامه به آن میپردازیم.

۱- مالیات ها دولت برای تأمین سطحی از کالاها و خدمات عمومی برای همگان از مردم مالیات می گیرد مالیات سه هدف اصلی دارد. اولین و مهمترین هدف ،مالیات افزایش درآمد دولت است دیگر اینکه مالیات میتواند فعالیتهای نا مناسب مانند کشیدن سیگار را کاهش و رفتارهای مطلوب مانند مصرف شیر را افزایش دهد و نیز به کاهش نابرابریهای اقتصادی کمک کند در ادامه به هر یک از این اهداف میپردازیم خدمات افزایش درآمد دولت مالیات برای تأمین مالی اهداف و پشتیبانی از فعالیتهای دولت مانند امنیت دفاع امور قضایی آموزش و بهداشت عمومی ضروری است. شاید تصور زندگی در شهرها و روستاها بدون ارائه شده توسط دولت مانند مدارس راهها علامتهای راهنمایی و رانندگی ،پلیس درمانگاه ها کتابخانه ها بوستان ها و... که هزینه های همه آنها از محل مالیات تأمین میشود سخت باشد بنابراین هدف اصلی از مالیات این است که درآمد دولت را تا حدی بالا ببرد که عملکرد دولت مؤثر واقع شود.کاهش فعالیتهای نامناسب و تشویق فعالیتهای :مطلوب فراتر از افزایش درآمد هدف از برخی مالیاتها کاهش رفتارهای نامناسب است مطلب پایین صفحه را بخوانید تا متوجه شوید که چگونه مالیات بر چوبکهای غذاخوری باعث کاهش قطع درختان جنگلی و مصرف چوبکها شد مالیاتها کاهش رفتارهای نامناسب است مطلب پایین صفحه را بخوانیدچوبکهای غذاخوری باعث کاهش قطع درختان جنگلی و مصرف چوبکها شدکاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی مالیات یکی از ابزارهای مهم دولت در کاهش نابرابری بینافراد پر درآمد و کم درآمد محسوب میشودچوبکهای غذاخوریدر سال ۲۰۰۶ کشور چین ۵ درصد مالیات بر فروش چوبکهای غذاخوری وضع کرد. دلیل وضع این ،مالیات نگرانی بابت این بود که تولید چوبکها ممکن است جنگلها را در چین نابود کند این مالیات ژاپن را با مشکل مواجه ساخت رستوران داران و مصرف کنندگان ژاپنی هر ساله تقریباً ۲۵ میلیارد جفت از این چوبکها از چین خریداری میکردند با این مالیات قیمت چوبکها در ژاپن افزایش یافت رستوران داران ژاپنی برای حل این مشکل چاره ای اندیشیدند

انواع مالیات در کشور ما در یک دسته بندی کلی دو نوع مالیات گرفته میشود مالیات مستقیم و مالیات غیر مستقیم تفاوت این دو نوع مالیات در این است که در مالیات مستقیم مبلغی به عنوان مالیات از درآمد و دارایی افراد دریافتمی شود ولی در مالیات غیر مستقیم مالیات به صورت بخشی از قیمت کالا از مشتری گرفته میشود.

الف مالیات مستقیم مالیاتهای مستقیم خود به دو دسته مالیات بر دارایی و مالیات بر درآمد تقسیم میشوند اساس و مبنای مالیات بر دارایی ثروت مؤدی پرداخت کننده (مالیات است مهمترین نوع مالیات بر دارایی مالیات بر ارث است که از اموال و داراییهای باقی ماندۀ شخص فوت شده دریافت میشود در واقع زمانی که اموال شخص متوفی قرار است به وراث او منتقل ،شود دولت از دارایی و ثروت در حال انتقال مالیات می گیرد در مالیات بر درآمد درآمد افراد و شرکتها و نه ثروت آنها مبنای مالیات است شاید بتوان گفت که مالیات بر درآمد اشخاص مهمترین نوع مالیات است مالیات بر درآمد از هر کدام از انواع درآمدها جداگانه دریافت میشودمثلا مالیات بر حقوق و مالیات بر درآمد (املاک

ب مالیات غیر مستقیم مهمترین انواع مالیاتهای غیر مستقیم که در کشور ما اجرا و اعمال می شوند، عبارت اند از عوارض گمرکی و خدماتی مالیات بر مصرف و مالیات بر ارزش افزوده عوارض گمرکی و خدماتی یکی از انواع مالیاتهای غیر مستقیم، عوارض گمرکی است. حقوق و عوارض گمرکی در واقع مالیات هر کشور بر صادرات و واردات کالاهای مختلف است که با نام «تعرفه های گمرکی نیز شناخته میشود این نوع از مالیاتها تابع سیاستهای کلان بازرگانی و شرایط اقتصادی کشورها هستند و به جز اینکه یکی از راه های درآمدزایی دولتها هستند، معمولا برای حمایت از صنایع داخلی نیز به کار گرفته میشوند. این دسته از مالیاتها ممکن است براساس قیمت و ارزش کالاها یا براساس ویژگیها و مشخصات آنها (مانند حجم وزن و ...) تعیین و دریافت شوند.انواع عوارض درج شده در قبضهای شهرداری مالیات تلقی می.شود شهرداری در مقابل خدماتی که ارائه میکند و جوهی مانند عوارض خودرو یا عوارض نوسازی و دفع پسماند دریافت می کند.

مالیات بر مصرف مالیات بر مصرف مالیاتی است که مصرف کنندگان کالاهای خاص در زمان خرید آن کالابه همراه قیمت (کالا پرداخت می کنند به این ترتیب اگر شما میزان بیشتری از آن کالا مصرف کنید، در نهایت مالیات بیشتری نیز پرداخت می کنید. اگر چه این نوع مالیات نهایتاً به وسیله مصرف کنندۀ نهایی پرداخت می شود، اما وظیفه قانونی پرداخت آن به عهدۀ تولیدکنندگان و فروشندگاناست. مالیات بر مصرف انواع بسیار زیادی دارد که بارزترین نمونهٔ آن در ایران مالیات بر مشروبات غیرالکلی ماشینی و مالیات بر دخانیات است.ومالیات بر ارزش افزوده منظور از مالیات بر ارزش افزوده مالیاتی است که از تفاوت بین ارزش کالا و خدمات عرضه شده با ارزش کالا و خدمات خریداری شده در دورهای مشخص گرفته میشود. این نوع مالیات چند مرحله ای است و در هر یک از مراحل تولید و تکمیل تا مصرف نهایی بر حسب ارزش افزوده گرفته می شود مالیات بر ارزش افزوده با ایجاد ،شفافیت فرار مالیاتی را کاهش میدهد و از مالیات ستانی مضاعف جلوگیری میکند؛ چراکه مالیات پرداخت شده تولید کنندگان قبلی از مالیات بر فروش بعدی کسر می شود؛ به عبارت دیگر کالا و خدمات واسطه ای از پرداخت مالیات معاف میشوند.مالیات بر ارزش افزوده (VAT) چگونه کار میکند؟در کشورهایی که سازوکار مالیات بر ارزش افزوده برقرار است کسب و کارها منبع مالیات را از فروش خودشان جمع آوری کرده و آن را از طریق خرید از دیگر کسب و کارها پرداخت میکنند در این شکل نشان داده شده است که چگونه ۱۰ درصد مالیات بر ارزش افزوده (VAT) بر تولید و فروش لباس عمل میکند برخی مشکلات مالیات ستانیفرار مالیاتی در برخی کشورها به دلیل عدم شفافیت در آمدها زیاد است. به گزارش وزارت امور اقتصادی و دارایی در سال ۹۷ در کشور ما فرار مالیاتی حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان یعنی معادل ۳۵ درصد درآمدهای مالیاتی آن سال بوده استبرخی از انواع مالیاتها در ایران گرفته نمیشود و همین امر سبب شده است که انحرافاتی در مسیر سرمایه گذاری در کشور رخ دهد. از جملهٔ این مالیاتها مالیات خانه های خالی و زمینهای بایر است که سبب شده است این نوع داراییهای مصرفی به داراییهای سرمایه ای غیر مولدتبدیل شود.۲ سایر درآمدهای دولتغیر از مالیات، بخش زیادی از درآمدهای مورد نیاز دولت در ایران از محل فروش داراییهایی مثل نفت تأمین می شود. همان طور که در نمودار صفحه بعد میبینید بخش زیادی از درآمدهای دولت از محل فروش دارایی های تجدیدناپذیری مانند نفت و گاز تأمین شده است که درآمدی پایدار نیست؛ با قیمت نفت نوسان میکند و قابل تحریم است0لااطΞΑΙفروش این نوع داراییها، عملاً فروش دارایی هایی است که نه فقط به ما بلکه به نسلهای بعد هم تعلق دارد. اگر با درآمد حاصل از فروش این منابع داراییهای دیگری خلق نشود و این درآمدها صرف هزینه های جاری کشور نظیر پرداخت دستمزد و...) شوددر این صورت حتماً نسلهای بعد، ما را نخواهند بخشید! دولت سالیانه بخشی از درآمد مورد نیاز خود را نیز از طریق ایجاد بدهی تأمین میکند؛ یعنی از مردم قرض می گیرد یا آنها را در طرح های عمرانی و سرمایه گذاریهای دولت شریک می کند و از محل سود این طرحها سودی بین آنها تقسیم می کند. ایندرآمد نیز نمیتواند تا ابد پایدار باشد.

بودجه دولت دولت برای مدیریت کلان کشور در مقابل درآمدهایی که به دست میآورد مخارج و هزینه هایی نیز دارد. به سخن دیگر، دولت برای انجام وظایف خود همچون بهبود عملکرد بازار و ارائه کالاهای عمومی، باید هزینه کند. دولتها برای اداره امور کشور با توجه به درآمدها و هزینه هایشان نیاز به یک برنامه دارند که در قالب بودجه، نشان داده میشود بودجه دولت در واقع برنامه یکساله دولت را برای خرج کردن با توجه به درآمدها ارائه میدهد. اگر درآمد بودجه از هزینه آن بیشتر باشد با مازاد بودجه روبه رو هستیم و اگر هزینه ها از درآمدها بیشتر باشد، کسری بودجه خواهیم داشت دولتها باید سعی کنند با برنامه ریزی درست و تنظیم الگوی درآمد ـ هزینه از کسری بودجه جلوگیری کنند و بودجه ای متوازن» داشته باشند.بیشتر بدانیمشیوه تعامل بازیگران میدان اقتصاد و مسئله نظامهای اقتصادیتاکنون با بازیگران اصلی اقتصاد تا حدودی آشنا شده.اید اکنون پرسشی مهم، پیش روی ما است این بازیگران گوناگون در چه چارچوبی با یکدیگر تعامل کنند یا می به سخن دیگر قوانین و قواعدی که بر زمین بازی آنها حاکم است چیست و چگونه تعیین میشود؟تعامل مطلوب بازار و دولت در نظامهای گوناگون ،اقتصادی پاسخهایی متفاوت دارد. با این حال این پاسخها معمولا با توجه به مسئله مالکیت و همچنین شیوه مدیریت و میزان اختیارات و محدودیتهای هر کدام از بازیگران تعیین میشود. نظرات و عملکردهای گوناگونی که در این مسئله وجود دارد باعث پدید آمدن نظامهای اقتصادی گوناگون شده است گروهی از اقتصاددانان بر این باورند که بازیگر اصلی در براقتصادمیدان اقتصاد بازار است و رقابت آزادانه در بازار باعث میشود تا اقتصاد کارایی بیشتری داشته باشد طرفداران اقتصاد بازار ،آزاد از حاکمیت عرضه و تقاضای بازار دفاع میکنند و بر این باوراند که دولتها باید کمترین دخالت را در اقتصاد داشته باشند. قیمتهای بازار به خودی خود تعیین میشود و هیچ محدودیت بیرونی نباید بر سازوکار تعیین قیمت وضع کرد آنها همچینن از ایده آزادی تجارت خارجی و کاهش تعرفه ها نیز دفاع میکنند یکی از شاخص ترین چهره ها در این نظام ،فکری آدام اسمیت، اقتصاددان اسکاتلندی تبار قرن هجدهم است به باور بسیاری کتاب ثروت ملل او مهمترین اثر در شکل گیری علم اقتصاد مدرن است. طرفداران اقتصاد بازار آزاد از مالکیت خصوصی دفاع کرده و سرمایه را مهمترین عامل در رونق اقتصادی میدانند کسانی که پول بیشتر یا قدرت خرید بالاتری داشته باشند،حق تصاحب بالاتری به دست میآورند و میتوانند کالاها و منابع تولید بیشتری را از آن خود کنند و بر ابزارها و روشهای تولید مسلط شوند. در اقتصادی که بازار آزاد حاکم ،است این تصاحب بیشتر، هیچ مرزی جز رقابتها و قیمتهایی که در بازار تعیین میشود .ندارد به این ترتیب نظامی از تعاملات اقتصادی شکل میگیرد که در آن سرمایه حاکمیت دارد و قواعد رفتاری را تعیین میکند به این نظام ،اقتصادی، سرمایه داری میگویند.برمداخلهواز سویی دیگر و در نقطه مقابل نظام سرمایه داری نظام سوسیالیستی قرار دارد. بسیاری از سوسیالیستها معتقدند پیروی از اقتصاد بازار آزاد و سیاست عدم سرمایه محوری منجر به تسلط سرمایه دارها بر اقتصاد شده و در پی آن اقشار ضعیف و محروم، دربند استثمار آنها گرفتار میشوند تفکر سوسیالیسم بر خلاف تفکر سرمایه داری مالکیت اشتراکی تأکید دارد آنها بر این باوراند که سرآغاز همه ظلمها، مالکیت خصوصی است و از این رو یا باید احزاب با مالکیت خصوصی مبارزه کنند و یا اینکه دولتها موظف اند با قرار دادن قوانینی سخت گیرانه بر مالکیت و سرمایه اندوزی، جلوی ظلم و ستم سرمایه دارها را بگیرند و از اقشار ضعیف حمایت کنند. علاوه بر سوسیالستها نظام مارکسیسم نیز بر مالکیت اشتراکی تأکید دارد. کارل مارکس، اقتصاددان فیلسوف و جامعه شناس آلمانی تبار قرن نوزدهم، نقش اصلی را در ایجاد شرایط عادلانه اقتصادی نه به دولت میدهد و نه به بازار. او معتقد است تنها طبقه ای که میتواند علیه فسادهای ساختارینقطهسرمایه دارها قیام کند و اوضاع را به سوی مطلوب تغییر دهد طبقه ستمدیده کارگران است.ونیروی حیات ،اقتصادی ناشی از کار مولد است از این رو کارگران تنها طبقه ای هستند که حق دارند سازوکارهای حاکم بر میدان بازی اقتصاد را به اختیار و آگاهی خودشان، تعیین کنند.در این میان نظام اقتصادی اسلام از یک سو، نقش کار مولد و مفید را به عنوان زیربنای نظام اقتصادی مطلوب میپذیرد و از سویی دیگر با مالکیت بی حدومرز و اقتدار مطلق سرمایه دارها که از طریق بازار آزاد اعمال میشود موافق نیست. در اقتصاد اسلامی افراد آزادند که در چارچوبی اخلاقی وبر اساس قوانین شرعی و عقلی، به فعالیت اقتصادی بپردازند و به میزان کار و تلاشی که میکـ کنند مالکیت پیدا کنند با این حال افزایش ثروت افراد نباید موجب اختلافات طبقاتی شود و به سخن دیگر افزایش رفاه اقتصادی یک نفر مقید به افزایش رفاه اقتصادی دیگران است در این نظام اقتصادی آنچه مبنای تعاملات اقتصادی را تعیین میک ،کند عدالت و توازن اجتماعی است و از این رو میتوان نظام اقتصاد اسلامی را نظام اقتصادی عدالت بنیان نامید یکی از نظریه پردازان مهم نظام اقتصاد ،اسلامی شهید سید محمد باقر صدر .است ایشان در کتاب اقتصاد ما، به دقت اجزای نظام اقتصاد اسلامی را ترسیم و تشریح نموده است.برای تفکر و تمرین۱- هر یک از موارد زیر را تحلیل کنید و مشخص کنید که آیا این تغییر میتواند یک فعالیت اقتصادی را که مشمول مالیات میشود تشویق یا دلسرد کند؟ پاسخ را توضیح دهید.ه دولت مالیات ۱۰۰۰ تومانی بر بطریها و قوطیهای پلاستیکی وضع می کند. ه دولت مبلغ کمکهای خیریه را که میتواند هنگام محاسبه مالیات بر درآمد از درآمد کسر شود افزایش میدهد.ه دولت مالیات حقوق و دستمزد کارفرمایان را کاهش میدهد.

بیشتر بدانیمبرخی مشکلات مالیات ستانیفرار مالیاتی در برخی کشورها به دلیل عدم شفافیت در آمدها زیاد است. به گزارش وزارت امور اقتصادی و دارایی در سال ۹۷ در کشور ما فرار مالیاتی حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان یعنی معادل ۳۵ درصد درآمدهای مالیاتی آن سال بوده استبرخی از انواع مالیاتها در ایران گرفته نمیشود و همین امر سبب شده است که انحرافاتی در مسیر سرمایه گذاری در کشور رخ دهد. از جملهٔ این مالیاتها مالیات خانه های خالی و زمینهای بایر است که سبب شده است این نوع داراییهای مصرفی به داراییهای سرمایه ای غیر مولدتبدیل شود.

سایر درآمدهای دولت غیر از مالیات، بخش زیادی از درآمدهای مورد نیاز دولت در ایران از محل فروش داراییهایی مثل نفت تأمین می شود. همان طور که در نمودار صفحه بعد میبینید بخش زیادی از درآمدهای دولت از محل فروش دارایی های تجدیدناپذیری مانند نفت و گاز تأمین شده است که درآمدی پایدار نیست؛ با قیمت نفت نوسان میکند و قابل تحریم است فروش این نوع داراییها، عملاً فروش دارایی هایی است که نه فقط به ما بلکه به نسلهای بعد هم تعلق دارد. اگر با درآمد حاصل از فروش این منابع داراییهای دیگری خلق نشود و این درآمدها صرف هزینه های جاری کشور نظیر پرداخت دستمزد و...) شوددر این صورت حتماً نسلهای بعد، ما را نخواهند بخشید! دولت سالیانه بخشی از درآمد مورد نیاز خود را نیز از طریق ایجاد بدهی تأمین میکند؛ یعنی از مردم قرض می گیرد یا آنها را در طرح های عمرانی و سرمایه گذاریهای دولت شریک می کند و از محل سود این طرحها سودی بین آنها تقسیم می کند. ایندرآمد نیز نمیتواند تا ابد پایدار باشد.براقتصادمیدان اقتصاد بازار است و رقابت آزادانه در بازار باعث میشود تا اقتصاد کارایی بیشتری داشته باشد طرفداران اقتصاد بازار ،آزاد از حاکمیت عرضه و تقاضای بازار دفاع میکنند و بر این باوراند که دولتها باید کمترین دخالت را در اقتصاد داشته باشند. قیمتهای بازار به خودی خود تعیین میشود و هیچ محدودیت بیرونی نباید بر سازوکار تعیین قیمت وضع کرد آنها همچینن از ایده آزادی تجارت خارجی و کاهش تعرفه ها نیز دفاع میکنند یکی از شاخص ترین چهره ها در این نظام ،فکری آدام اسمیت، اقتصاددان اسکاتلندی تبار قرن هجدهم است به باور بسیاری کتاب ثروت ملل او مهمترین اثر در شکل گیری علم اقتصاد مدرن است. طرفداران اقتصاد بازار آزاد از مالکیت خصوصی دفاع کرده و سرمایه را مهمترین عامل در رونق اقتصادی میدانند کسانی که پول بیشتر یا قدرت خرید بالاتری داشته باشند،حق تصاحب بالاتری به دست میآورند و میتوانند کالاها و منابع تولید بیشتری را از آن خود کنند و بر ابزارها و روشهای تولید مسلط شوند. در اقتصادی که بازار آزاد حاکم ،است این تصاحب بیشتر، هیچ مرزی جز رقابتها و قیمتهایی که در بازار تعیین میشود .ندارد به این ترتیب نظامی از تعاملات اقتصادی شکل میگیرد که در آن سرمایه حاکمیت دارد و قواعد رفتاری را تعیین میکند به این نظام ،اقتصادی، سرمایه داری میگویند.برمداخلهواز سویی دیگر و در نقطه مقابل نظام سرمایه داری نظام سوسیالیستی قرار دارد. بسیاری از سوسیالیستها معتقدند پیروی از اقتصاد بازار آزاد و سیاست عدم سرمایه محوری منجر به تسلط سرمایه دارها بر اقتصاد شده و در پی آن اقشار ضعیف و محروم، دربند استثمار آنها گرفتار میشوند تفکر سوسیالیسم بر خلاف تفکر سرمایه داری مالکیت اشتراکی تأکید دارد آنها بر این باوراند که سرآغاز همه ظلمها، مالکیت خصوصی است و از این رو یا باید احزاب با مالکیت خصوصی مبارزه کنند و یا اینکه دولتها موظف اند با قرار دادن قوانینی سخت گیرانه بر مالکیت و سرمایه اندوزی، جلوی ظلم و ستم سرمایه دارها را بگیرند و از اقشار ضعیف حمایت کنند. علاوه بر سوسیالستها نظام مارکسیسم نیز بر مالکیت اشتراکی تأکید دارد. کارل مارکس، اقتصاددان فیلسوف و جامعه شناس آلمانی تبار قرن نوزدهم، نقش اصلی را در ایجاد شرایط عادلانه اقتصادی نه به دولت میدهد و نه به بازار. او معتقد است تنها طبقه ای که میتواند علیه فسادهای ساختارینقطهسرمایه دارها قیام کند و اوضاع را به سوی مطلوب تغییر دهد طبقه ستمدیده کارگران است.ونیروی حیات ،اقتصادی ناشی از کار مولد است از این رو کارگران تنها طبقه ای هستند که حق دارند سازوکارهای حاکم بر میدان بازی اقتصاد را به اختیار و آگاهی خودشان، تعیین کنند.در این میان نظام اقتصادی اسلام از یک سو، نقش کار مولد و مفید را به عنوان زیربنای نظام اقتصادی مطلوب میپذیرد و از سویی دیگر با مالکیت بی حدومرز و اقتدار مطلق سرمایه دارها که از طریق بازار آزاد اعمال میشود موافق نیست. در اقتصاد اسلامی افراد آزادند که در چارچوبی اخلاقی وبر اساس قوانین شرعی و عقلی، به فعالیت اقتصادی بپردازند و به میزان کار و تلاشی که میکـ کنند مالکیت پیدا کنند با این حال افزایش ثروت افراد نباید موجب اختلافات طبقاتی شود و به سخن دیگر افزایش رفاه اقتصادی یک نفر مقید به افزایش رفاه اقتصادی دیگران است در این نظام اقتصادی آنچه مبنای تعاملات اقتصادی را تعیین میک ،کند عدالت و توازن اجتماعی است و از این رو میتوان نظام اقتصاد اسلامی را نظام اقتصادی عدالت بنیان نامید یکی از نظریه پردازان مهم نظام اقتصاد ،اسلامی شهید سید محمد باقر صدر .است ایشان در کتاب اقتصاد ما، به دقت اجزای نظام اقتصاد اسلامی را ترسیم و تشریح نموده است.برای تفکر و تمرین۱- هر یک از موارد زیر را تحلیل کنید و مشخص کنید که آیا این تغییر میتواند یک فعالیت اقتصادی را که مشمول مالیات میشود تشویق یا دلسرد کند؟ پاسخ را توضیح دهید.ه دولت مالیات ۱۰۰۰ تومانی بر بطریها و قوطیهای پلاستیکی وضع می کند. ه دولت مبلغ کمکهای خیریه را که میتواند هنگام محاسبه مالیات بر درآمد از درآمد کسر شود افزایش میدهد.ه دولت مالیات حقوق و دستمزد کارفرمایان را کاهش میدهد.

icon

اینستاگرام

اب مجازی چبیست؟

آب پنهان یا آب مجازی یا آب نهفته مفهومی است که توسط پرفسور تونی آلن در سال ۱۹۹۳ معرفی شد، آب پنهان به مجموع حجم آبی که در مراحل مختلف تهیه، تولید و ارائه یک محصول (غذا، کالا، انرژی یا خدمات) به صورت مستقیم یا غیرمستقیم استفاده می‌شود، برابر با آب پنهان (نهفته) یا آب مجازی آن محصول است. مثلا برای تولید یک کیلو مرغ اب برای خوراک مرغ، برای رشد دانه ای ک مرغ انرا میخورد، برای ابزار الات ذبح مرغ، شست و

آب مجازی برای تولید مقدار مشخصی از محصولات

کالالیتر

ساختن یک خانه مسکن۶۰۰۰۰۰۰

یک لیوان شیر (۲۰۰ میلی‌لیتر)۲۰۰

یک فنجان قهوه (۱۲۵ میلی‌لیتر)۱۴۰

یک عدد سیب (۱۰۰ گرمی)۷۰

یک عدد سیب‌زمینی (۱۰۰ گرمی)۲۵

یک پیراهن نخی در اندازه متوسط۴۱۰۰

یک کاغذ A۴۱۰

یک کیلوگرم سویا١۹۰۰

ساندویچ همبرگر (۲۵۰ گرمی)۲۴۰۰

یک قالب پنیر (۵۰۰ گرمی)۲۵۰۰

گوشت گاو (١٠٠٠ گرمی)١۵٠٠٠

به عبارت دیگر آب مجازی مقدار آبی است که یک کالا یا یک فراورده کشاورزی طی فرایند تولید مصرف می‌کند تا به مرحله تکامل برسد و مقدار آن معادل جمع کل آب مصرفی در مراحل مختلف زنجیره تولید از لحظه شروع تا پایان می‌باشد.[۱] مثلاً برای تولید یک کیلوگرم گندم ۱۳۰۰ لیتر آب مصرف شده‌است[۲]. صفت مجازی در این تعریف بدان معناست که بخش عمده آب مصرف شده طی فرایند تولید، در محصول نهایی وجود فیزیکی ندارد، و در حقیقت بخش بسیار ناچیزی از آب مصرفی در پایان به عنوان آب واقعی در بافت محصول باقی خواهد ماند. نکته مهم اینکه، صفت مجازی به معنای غیر واقعی نیست، بلکه آب واقعی، حجم راستین آبی است که پیشتر مصرف شده‌است.

شرایط اقلیمی و فرهنگی، مکان تولید، مدیریت و برنامه‌ریزی در میزان و حجم آب واقعی کالا مؤثر است و مقدار آن در مورد یک کالا در مناطق مختلف جهان متفاوت می‌باشد.

آب پنهان یا آب مجازی یا آب نهفته مفهومی است که توسط پرفسور تونی آلن در سال ۱۹۹۳ معرفی شد، آب پنهان به مجموع حجم آبی که در مراحل مختلف تهیه، تولید و ارائه یک محصول (غذا، کالا، انرژی یا خدمات) به صورت مستقیم یا غیرمستقیم استفاده می‌شود، برابر با آب پنهان (نهفته) یا آب مجازی آن محصول است. مثلا برای تولید یک کیلو مرغ اب برای خوراک مرغ، برای رشد دانه ای ک مرغ انرا میخورد، برای ابزار الات ذبح مرغ، شست و

آب مجازی برای تولید مقدار مشخصی از محصولات

[ویرایش]

کالالیتر

ساختن یک خانه مسکن۶۰۰۰۰۰۰

یک لیوان شیر (۲۰۰ میلی‌لیتر)۲۰۰

یک فنجان قهوه (۱۲۵ میلی‌لیتر)۱۴۰

یک عدد سیب (۱۰۰ گرمی)۷۰

یک عدد سیب‌زمینی (۱۰۰ گرمی)۲۵

یک پیراهن نخی در اندازه متوسط۴۱۰۰

یک کاغذ A۴۱۰

یک کیلوگرم سویا١۹۰۰

ساندویچ همبرگر (۲۵۰ گرمی)۲۴۰۰

یک قالب پنیر (۵۰۰ گرمی)۲۵۰۰

گوشت گاو (١٠٠٠ گرمی)١۵٠٠٠

به عبارت دیگر آب مجازی مقدار آبی است که یک کالا یا یک فراورده کشاورزی طی فرایند تولید مصرف می‌کند تا به مرحله تکامل برسد و مقدار آن معادل جمع کل آب مصرفی در مراحل مختلف زنجیره تولید از لحظه شروع تا پایان می‌باشد.[۱] مثلاً برای تولید یک کیلوگرم گندم ۱۳۰۰ لیتر آب مصرف شده‌است[۲]. صفت مجازی در این تعریف بدان معناست که بخش عمده آب مصرف شده طی فرایند تولید، در محصول نهایی وجود فیزیکی ندارد، و در حقیقت بخش بسیار ناچیزی از آب مصرفی در پایان به عنوان آب واقعی در بافت محصول باقی خواهد ماند. نکته مهم اینکه، صفت مجازی به معنای غیر واقعی نیست، بلکه آب واقعی، حجم راستین آبی است که پیشتر مصرف شده‌است.

شرایط اقلیمی و فرهنگی، مکان تولید، مدیریت و برنامه‌ریزی در میزان و حجم آب واقعی کالا مؤثر است و مقدار آن در مورد یک کالا در مناطق مختلف جهان متفاوت می‌باشد.

توسعه پایدار چیست؟

شیمی سبز شاخهای از شیمی است كه در آن شیمیدانها در جستجوی فرایندها و فراوردههایی هستند كه به كمك آنها بتوان كیفیت زندگی را با بهرهگیری از منابع طبیعی افزایش داد و همزمان از طبیعت محافظت کرد. در این راستا بایستی تولید و مصرف مواد شیمیایی را كه ردپاهای سنگینی روی كرۀ زمنی برجای میگذارند، كاهش داد یا متوقف كرد.كارخانه قیمت متام شدۀ یك كاال را با حساب كردن كل هزینههای تولید و با در نظر گرفنت سود آن شركت مشخص می كند. در این حالت برای حساب كردن قیمت متام شده، فقط مالحظات اقتصادی در نظر گرفته شده است؛ اما هر كاالیی به اقتصاد كشور هزینههایی را حتمیل می كند كه به قیمت متام شده، اضافه نشده است. برای مثال فرض كنید، شركتی یك مادۀ خوراكی تولید كرده است. اگر این شركت در تولید این ماده، استانداردهای الزم را رعایت نكند )بستهبندی مناسب به كار نگیرد، موارد بهداشتی را رعایت نكند و ...( مصرف این مادۀ خوراكی به سالمت شهروندان و محیط زیست آسیب خواهد زد. در این حالت قیمت متام شدۀ این كاال برای كشور بسیار بیشتر از قیمتی است كه روی آن ثبت شده است؛ بنابراین، توسعۀ پایدار بیان می كند هرگاه در مجموع، شركتها و كارخانهها، كاالهایی را تولید كنند كه قیمت متام شده تولید كاال برای كشور كاهش یابد، این توسعه سبب رشد واقعی كشور میشود و در دراز مدت سبب حفظ یا كاهش مصرف منابع طبیعی میگردد.پالستیك های سبز )زیستتخریبپذیر(، پلیمرهایی هستند كه بر پایۀ مواد گیاهی مانند نشاسته ساخته میشوند و به همنی دلیل در ساختار آنها اكسیژن نیز وجود دارد. این پالستیك در مدت زمان نسبتاً كوتاهی جتزیه میشوند و به طبیعت باز میگردند.کربندیاکسید را میتوان به جای رها كردن در هواكره در مكانهای عمیق و امن در زیر زمنی ذخیره و نگهداری كرد. سنگهای متخلخل در زیر زمنی، میدانهای قدمیی گاز و چاههای قدمیی نفت كه خالی از این مواد هستند، جاهای مناسبی برای دفن این گاز هستند.توسعۀ پایدار١ یعنی اینكه در تولید هر فراورده، همۀ هزینههای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی آن در نظر گرفته شود.

نظام جدید اموزشی و مزایا و معایب نظام آموزشی 3-3-6

به گزارش روابط عمومي معاونت آموزش ابتدايي و به نقل از روزنامه ايران، معاون آموزش ابتدايي وزير آموزش و پرورش جزئيات کامل نظام جديد آموزشي «3-3-6» را تشريح کرد.

سرکار خانم فاطمه قربان در گفت‌وگو با خبرنگار با اشاره به جزئيات استقرار نظام «3-3-6» از سال تحصيلي آينده گفت: ساختار «3-3-6» در سال تحصيلي 92-91 در نظام آموزشي کشور استقرار مي‌يابد و بدين ترتيب دانش‌آموزان پايه پنجم ابتدايي به جاي ورود به مقطع راهنمايي، به دوره ششم ابتدايي وارد مي‌شوند و براين اساس مقطع اول راهنمايي فقط براي همان سال حذف مي‌شود.

معاون آموزش ابتدايي با تأکيد بر اين که تحول ساختاري در نظام آموزشي با استقرار سيستم «3-3-6» از سال تحصيلي آينده آغاز خواهد شد، افزود: اين در حالي است که تحول محتوايي از سال تحصيلي جاري آغاز شده و در نخستين گام کتب پايه اول دبستان تغييرات اساسي يافته است. براين اساس کتب رياضي و علوم تا 80 درصد تغيير کرده و کتاب‌هاي قرآن و فارسي نيز در اين دوره تحصيلي بهسازي شده است.

وي ادامه داد: دوره ابتدايي در نظام تحصيلي کنوني فقط گروه‌هاي سني 6 تا 10 سال را پوشش مي‌داد، اما با استقرار ساختار جديد، دوره ابتدايي شامل گروه‌هاي سني 6 تا 11 سال خواهد شد.

سرکار خانم قربان مهمترين هدف از ايجاد ساختار آموزش جديد را آماده‌کردن دانش‌آموزان براي کسب آداب و مهارت‌هاي زندگي اجتماعي عنوان کرد و گفت: از آنجا که دوره ابتدايي را دوره آموزش عمومي و بسيار تأثيرگذار براي دانش‌آموزان مي‌دانيم، بنابراين اگر يک سال به اين دوره اضافه شود، دانش‌آموزان توانايي بيشتري براي حضور در اجتماع و فعاليت‌هاي مشارکتي پيدا مي‌کنند.

وي تأکيد کرد: همچنين با اضافه شدن يک سال به دوره ابتدايي، دانش‌آموزان فرصت بيشتري براي انتخاب رشته تحصيلي پيدا مي‌کنند، چرا که در اين صورت دانش‌آموزان تا زمان انتخاب رشته 9 سال تحصيلي فرصت دارند.

به گفته معاون ابتدايي آموزش و پرورش، ساختار «3-3-6» هم اکنون در 120 کشور دنيا در حال اجراست.

وي با تأکيد دوباره بر اين که در سال تحصيلي 92-91 پايه اول راهنمايي حذف خواهد شد، ادامه داد: بنابراين به اولياي دانش‌آموزان کلاس پنجمي توصيه مي‌کنيم هيچ گونه فشار و اجباري به دانش‌آموزان براي ورود به مدارس استعدادهاي درخشان نمونه دولتي وارد نکنند. وي ادامه داد: با تغيير ساختار آموزشي از «4-3-5» به «3-3-6»، محتواي کتاب‌هاي درسي به ترتيب از سال تحصيلي 91 (پايه دوم و ششم ابتدايي)، سال 92 (سوم ابتدايي و اول راهنمايي)، سال 93 (چهارم ابتدايي و دوم راهنمايي) سال 94 (پنجم ابتدايي و سوم راهنمايي)، سال 95، (اول دبيرستان و دوم دبيرستان) و سال 96، سوم دبيرستان تغيير خواهد کرد.

وي ادامه داد: ساختار نظام آموزشي و محتواي کتاب‌هاي درسي دانش‌آموزان در سال تحصيلي 97-96 در همه مقاطع تغيير کرده و بدين ترتيب مقطع پيش‌دانشگاهي به طور قطع از دوره‌هاي تحصيلي حذف مي‌شود.

معاون آموزش ابتدايي پس از طي اين 6 سال، دوره متوسطه به دو دوره سه ساله متوسطه اول و متوسطه دوم تقسيم مي‌شود، اما نظام آموزشي همان 12 سال تمام است.

وي با بيان اين که هم اکنون کار تدوين محتواي کتب دوم و ششم ابتدايي به پايان رسيده است، گفت: کتاب‌هاي مقطع دوم و ششم ابتدايي به چاپ خواهد رسيد و براين اساس 45 هزار نيروي انساني براي تدريس کتاب‌هاي دوره ششم ابتدايي آموزش‌هاي لازم را خواهد ديد.

سرکار خانم قربان تأکيد کرد: آموزش و پرورش براي تدريس مقطع ششم ابتدايي نياز به جذب نيروي جديد ندارد و نيروهاي فعلي را ساماندهي خواهد کرد.

وي با بيان اينکه دوره پيش دبستاني همچنان يک دوره غيررسمي و غير اجباري خواهد ماند، گفت: با اين وجود صدور مجوز، بحث نظارت، توليد محتوا و گزينش نيروي انساني در مراکز پيش دبستاني برعهده آموزش و پرورش خواهد بود.

ايشان با تأکيد بر اين که در ساختار آموزشي جديد سعي شده حافظه محوري در دانش‌آموزان به تفکر فلسفي تغيير يابد، تصريح کرد: محتواي کتب درسي در ساختار جديد به شکلي طراحي شده است که در ذهن دانش آموز ايجاد مسئله کرده و او را به دنبال راه‌حل بکشاند.

وي همچنين درباره ماندگاري ساختار جديد «3-3-6» در نظام آموزشي گفت: هرگونه تغيير در نظام آموزشي نشانه پويايي نظام آموزشي در کشور است، ضمن اين که همه تغييرات محتوايي و ساختاري در نظام آموزشي جديد نتيجه پژوهش‌هاي نزديک به 30 ساله است و مطالعات پژوهشي عميقي پشت آن طرح نهفته است.

نظام آموزشی کشورمان از زمان شروع آموزش تعلیم و تربیت سنتی در ایران تا کنون تغییرات چشمگیری را به خود دیده و نظام کنونی قابل مقایسه با نظام های ابتدایی نیست ، تغییر سازنده در هر نظامی نشانه پویایی آن نظام آموزشی است و نظامهای بسته هیچ گاه نتوانسته اند به مرحله شکوفایی و هدف های غایی خود دست یابند ، بحث در مورد مزایا و معایب هر نظامی که هنوز به مرحله اجرا در نیامده خوش بینی و بدبینی هایی را به دنبال دارد ، اما نمی توان چشم بسته نیز به استقبال نظامی جدید با هدفهای جدید رفت ، این مثل آن است است که عضو یک خانواده باشی و ساختمان آن و اثاثیه را تغییر دهند و شما هیچ نقش و فعالیتی در آن نداشته باشی ، پس ما معلمین لازم است که به جوانب مثبت و منفی این نظام جدید آگاه باشیم چون در سال تحصیلی جدید باید با آن رو به رو شویم و بتوانیم به نحواحسن آن را در آموزشگاه ها اجرا کنیم.


علاوه بر قشر فرهنگی نظام 6-3- 3 از طرف والدین و مردم عادی ، کارشناسان، برنامه ریزان مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و ایده ها و نظرات مخالف و موافق خود را اظهار می دارند . چون بحث ما در خصوص طرح 6-3-3 و کلاس ششم ابتدایی است ، بنابر این به پاره ای از مزایا و معایب آن می پردازیم، امید آست که مفید واقع گردد . بحث در مورد مزایا و معایب هر طرح، تا زمانی که هنوز مراحل اجرایی خود را سپری نکرده است شاید ما را نسبت به آن نا امید یا بسیار خوش بین سازد .
بنابراین هم اکنون طرح 3-3-6 در جامعه توسط افراد مختلف ،از مردم عادی گرفته تا کارشناسان ، برنامه ریزان علوم تربیتی و قشر فرهنگی که مجریان اصلی آن هستند نقد می شود و هر کس به نوعی ایده های مخالف و موافق خود را بیان می کنند . همان طور که می بینیم درمدت زمان خیلی کم طرح های متعددی برای اجرا وارد مقطع ابتدایی شده است.

به راستی چرا در این مدت کم ،این همه طرح بر مدارس عرضه میشود ؟
مگر قبلا زمان را از ما گرفته بودند؟
آیا وجود طرح های زیاد ، و در بسیاری از موارد موازی ما را در رسیدن به اهداف آموزش و پرورش نا کام نمی سازد؟ طرح 3-3-6 ، طرح کرامت ، طرح سبا ، طرح خلاقیت ، روز نظم همگانی ، جابربن حیان ، طرح ضمن خدمت های فشرده ،طرح طناب زنی، طرح توصیفی و بسیاری از طرح ها که در اینجا مجال نوشتن آن ها نیست !!!!
چون بحث اصلی ما در مورد نظام 3-3-6 است بنا بر این می خواهیم به پاره ای از محاسن و معایب آن بپردازیم که بطور جداگانه در این مقاله آمده است.

مزایای 3-3-6 و یاپه ششم
1- تکمیل و عملی شدن مهارتهای زندگی در پایه ششم ابتدایی با توجه به در نظر گرفتن ماده درسی مهارتهای زندگی در آن پایه .
2- ارشد بودن دانش آموزان پایه ششم در مدرسه حفظ می شود .
3- اختصاص دروس تفکر و پژوهش و کار و فناوری دربرنامه درسی پایه ششم که لازمه زندگی امروزی و نظام آموزش و پرورش امروز است با توجه به این که هوشمند سازی مدارس سطح کشوردر حال اجراء است مفید است .
4- ارتقای جایگاه معلمان به طوری که تعدادقابل توجهی از معلمان ابتدایی علاقه زیادی به تدریس در سطوح بالاتر مثل کلاس ششم را دارند .
5- بالا رفتن سن دانش آموزان برای ورود به مقطع بالاتر .
6- از بین رفتن خلاء بین پنجم ابتدایی و اول راهنمایی .
7- کاهش افت تحصیلی دانش آموزان در اول راهنمایی
8- استرس و اضطراب دانش آموزان کم می شود وبرای رفتن به مقطع متوسطه ابتدایی ، آمادگی بیشتری پیدا می کنند .
9-در حال حاضر نیروهای آموزشی مجرب جذب دوره ی پیش دانشگاهی می شوند ، که با اجرای این طرح امکان توزیع متعادل نیروها فراهم می شود.
10- با توجه به این که بچه ها در این سن هنوز امادگی مواحه شدن با گروهی از معلمین را ندارند(برای هر در س یک معلم )این امر باعث بیشترین افت تحصیلی می شد که پایه ششم میتواند این امر را یک سال به تاخیر اندازد و دانش آموزان امادگی بیشتری پیدا کنند.
11- سطح درو س راهنمایی با ابتدایی خیلی نزدیک به هم نیست که پایه ششم می تواند این خلاء را پر کندو دانش اموز را اماده نماید.
12- مسولان مدارس راهنمایی بیشترین مشکلات رفتاری را با این گروه از بچه ها دارند.
13- ششم ابتدایی پایة ای برای تقویت هدف‌های جا مانده در دوره ابتدایی است که از این لحاظ میتواند یاریگر بچه ها باشد. برای ایجاد سطوح ابتدایی 3-3نیاز بود این اقدام صورت پذیرد.

ب - معایب و مشکلات اجرای طرح :
1- کمبود معلم و امکانات کافی و برنامه ریزی شده در مدارس ابتدایی
2- وجود معضل هم زیستی کودکان سال اول ابتدایی با پایه ششم ابتدایی .
3-نبود برنامه های مدون و کارشناسی شده برای مردودی های پایه ی اول راهنمایی سال جاری
4- عدم توانایی آموزگاران و دبیران برای آموزش تعداد متنوع کتاب های درسی با مفاهیم متنوع در صورتی که با یک کلاس و یک معلم تدریس شود.
5-ضعف آموزشی و جبهه گیری های بعضی از همکاران
6-تفاوت زیاد سنی دانش آموزان ابتدایی مخصوصا در مناطق روستایی و عشایری که معمولا دانش آموزان در کلاس های چند پایه و مختلط (پسر و دختر ) هستند مشکل بیشتر نمایان می شود.
7- آموزش و پرورش در کوتاه مدت امکان تامین و آموزش معلمان به ویژه برای پایه ی ششم ندارد.
8- سرمایه گذاری نظام آموزش و پرورش بر روی شکل ساختار دوره ها می تواند مانعی بر سر راه تغییر محتوا باشد .
9- کمبود فضای آموزشی
10-بدون نظر خواهی قبلی وبرنامه ریزی قبلی می باشد.
11- تمایل نداشتن دانش آموزان به تحصیل در همان مدرسه چون تغییر و تحولی ایجاد نمی شود.
12-فضای زیبا سازی رده ی سنی 6تا 10 سال با نوجوانی متفاوت است
13- اختلاف سنی ، جسمی و روحی و روانی زیاد بین پایه های ابتدایی ، پایه اول تا پایه ششم
14 - همراهی معلمان با دانش آموزان از پایه اول تا سوم ابتدایی در عمل گاهی باعث بروز مشکلاتی برای دانش آموزان و معلمان خواهد کرد .
15- اجرا نکردن طرح بصورت آزمایشی در منطقه ای محدود .
16- شتابزدگی بیش از حد اجرای ان
17- تدوین کتب پایه ششم ابتدایی هنوز به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش نرسیده است،
18- از اندازه میز و صندلی و فضا و...... ودیگر ملزومات که بگذریم
- شصت هزار کلاس ششم ابتدایی درمدارس نیاز است
ضمنا 600000معلم (دوره دیده ضمن خدمت کتب جدید) نیاز است
ضمن اینکه بسیاری از این مدارس به دلیل افزایش جمعیت رتبه ی ان ها تغییر کرده وبه چارت نیروی جدید نیازمند خواهد بود که خود چند هزار نیرو را می طلبد.

ارایه راهکارهای پیشنهادی:
1- نظارت دقیق وهمه جانبه بر روند اجرای طرح
2- ارتقاء جایگاه مدیریتی مدیران مدارس
3- استفاده از فناوری های جدید
4-آموزش مداوم معلمان
5- توجه خاص به معیشت معلمان
6- جلوگیری ارز ورود معلمان کم انگیزه به مقطع ابتدایی و ...
7-جلوگیری از تعطیلی بی مورد مدارس
8- اهمیت دادن معلمان به آموزش مهات های زندگی
9 – جدا سازی رده ی سنی 6 تا 8 ساله ( پایه های اول ، دوم وسوم ) از 9 تا 11 ساله(پایه های چهارم ،پنجم و ششم )
10- توجیه خانواده ها و دانش آموزان
11- تخصصی شدن دروس پایه های چهارم تا ششم ابتدایی
12 – فراهم نمودن امکانات و تامین نیروها قبل از شروع سال تحصیلی جدید
13-حذف سال پیش دانشگاهی یکی از مزیت های آن است که با اجرای طرح دیگری هم می شد این کار را انجام داد.
14- اجرای این طرح و تغییریکباره ساختاردوره های تحصیلی بدون هماهنگی با اهداف پرهزینه ،کم فایده و زمان بر است و بهتر است به رفع مشکلات ساختار فعلی بپردازیم.
لازم به ذکر است که اکثر معلمان اطلاعی از طرح و چگونگی اجرای آن نداشتند که بهتر است ابتدا معلمان به خوبی توجیه شوند و با چگونگی اجرای طرح آشنا باشند. لطفا شما هم ما رو راهنمایی بفرمایید .

جمع بندی
به هر حال طرح 3-3-6 طبق مصوبه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال آینده اجرایی خواهد شد . طبیعی است که این طرح مانند هر طرح دیگر دارای معایب و محاسنی خواهد بود که در حین اجرا ء به وضوح مشخص خواهد شد .
همان طور که می دانیم همه ساله شاهد تغییرات کلی در روش ها ومحتوای کتب درسی هستیم . مسلما " مدیریت این همه تغیرات بسیار مهم وحیاتی خواهد بود .اگر خوب دقت کنیم در طول سالیان دراز مدیران مدارس ، که از آن ها به عنوان رهبر آموزشی یاد می شود ،اختیارات چندانی جهت پیش برد اهداف عالی آموزش وپرورش در قالب این تغییرات نداشته اند . چیزی که هم اکنون برمدارس ما حاکم است بیشتر مدیریت عاطفی است ،نه مدیریت قانون !!
لذا تا زمانی که مدیران مدارس ، به خصوص مدارس دولتی از اختیارات قانونی برخوردار نباشند بسیاری از اهداف عالی آموزش و پرورش تحقق پیدا نخواهد کرد . بنابر این لازم است همان طور که به فکر تغییرات گوناگون در تمام مقاطع تحصیلی هستیم به فکر ارتقا ء جایگاه قانونی رهبران آموزشی مدارس باشیم وفقط به شعار بسنده نکنیم.
مطلب دیگر این که بحران ومشکل ما نه در انتقال مواد خام آموزشی،بلکه از لحاظ پرورش است . حضور موفقیت آمیزدر المپیادها نشان دهنده ی آن است که دانش آموز ما می تواند در رده های بین المللی رقابت کند ،اما مشکل در حوزه« پرورشی» است که در جامعه به وضوح خود را نشان می دهد.
گفتني است نظام آموزشی 3-3-6 از سال جدید تحصیلی92-91 شروع خواهد شد و در مرحله بعدی با تقسیم 6 سال ابتدایی به دو دوره 3 ساله آنچه سند تحول بنیادین تاكید كرده محقق خواهد شد. و اصل نظام آموزشي 3-3-6 در شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تصويب رسيده و براساس سند تحول آموزش و پرورش اجراي آن بر عهده وزارت آموزش و پرورش و شوراي عالي آموزش و پرورش گذاشته شده است.

ایین فتوت چیست؟

فُتُوَّت یا آئین جوانمردی عنوان مسلکی صوفیانه است که در بسیاری از کشورهای اسلامی رواج داشت. این آئین، شکلی از خدمت‌گزاری به جامعه و انسان‌ها با مرام و آداب ویژه بود. فتوت بر جنبه‌های اخلاقی اسلام تأکید داشت و از لحاظ اجتماعی وسیله‌ای برای دستگیری از فقیران وموجب استیصال ستمگران شد. پس از اسلام، تمام فتیان خود را به حضرت علی(ع) منسوب می‌دانند.

واژه فتوت

فتوت، لغتی عربی و در فارسی به معنی جوانی، جوانمردی و بخشندگی است. این لغت از فتی مشتق شده است. کلمه فتی (به صورت‌های مختلف مفرد، مثنی و جمع) هشت بار در قرآن آمده و قبل از اسلام هم، در ادبیات عرب کاربرد داشته است.

فتی در لغت به معنی جوان و در اصطلاح، کسی است که به رشد اخلاقی و روحی رسیده باشد. وجه نامیدن چنین اشخاصی به جوان و جوانمرد این است که انسان، پیش از این که به رشد اخلاقی برسد همچون کودک است؛ اما جوان از لحاظ سلامت روحی و جسمی در بهترین دوره عمرش به سر می‏‌برد و جوانمرد هم به لحاظ کمالات اخلاقی در بهترین و قوی‌‏ترین حالات است.

فتوت و جوانمردی در قرآن

ازجمله کاربرد واژه «فتی» به‌معنی جوان در قرآن کریم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • در سوره یوسف، آیه ۳۰ در مورد حضرت یوسف(ع) از آن جهت که تن به کار زشت نداد؛
  • در آیات ۱۰ و ۱۳ سوره کهف، در مورد اصحاب کهف که بر خدا مؤمن بودند و سر به پیش بت خم نکردند؛
  • در آیات ۶۰ و ۶۳ سوره کهف در مورد یوشع که با حضرت موسی(ع) همراهی کرد؛
  • در سوره انبیاء آیه ۶۰ در مورد حضرت ابراهیم(ع) به کار رفته است.

در جاهای دیگر به معانی جوان و غلام و کنیز استعمال شده است.

پس از اسلام

محمد(صلی الله علیه و آله)

مقالهٔ اصلی: حضرت محمد صلی الله علیه و آله

قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص) ، او را به خاطر راست‌گویی و امانت‌داری‌اش، محمد امین لقب داده بودند. آن حضرت پیش از بعثت در پیمان حلف الفضول مبنی بر دفاع از مظلومان مکه در برابر ستمگران شرکت کرد.

پس از بعثت، مشرکین انواع آزارها را به او و پیروانش رساندند و حتی کار را به جایی رساندند که برای حفظ جانش مکه را ترک کرده و به مدینه هجرت کردند، اما پس از فتح مکه او همان کلماتی را که یوسف به برادران جفاکارش گفت اعلام کرد و خانه‌های برخی بزرگان مکه را محل امن قرار داد و عفو عمومی را شامل آنان کرد.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

مقالهٔ اصلی: امام علی علیه‌السلام

شجاعت علی(ع) و ذوالفقارش در جنگ‌های متعدد به ویژه خیبر، و خندق که در آن عمرو بن عبدود را کشت ولی لباس و زره‌اش را به غنیمت برنداشت و اُحُد که شجاعت و جنگ‌آوری‌اش باعث شد تا محمد(ص) بگوید صدای هاتف غیبی را شنیدم که می‌گفت «‌لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» القابی چون، حیدر کرار، اسدالله الغالب که به او داده شده، خوابیدن در بستر پیامبر(ص) به جهت حفظ جان او در لیلة المبیت و...

مهمان نوازی و کَرَمش در کندن چاه های فراوان و وقف آن‌ها، بخشیدن انگشتری به فقیر در نماز، بخشیدن افطار سه روز خود و خانواده به فقیر و یتیم و اسیر خوش رفتاری و مدارا با قاتلش (ابن ملجم مرادی)، بخشش دشمنانی چون مروان بن حکم، عبدالله بن زبیر، و... در جنگ جمل و... از صفات بارزی است که باعث شد تمام فتیان پس از اسلام خود را به علی(ع) نسبت دهند.

ارکان فتوت

در حدیثی از امیرالمؤمنین علی(ع)، ارکان فتوت چهار چیز معرفی شده‌اند؛ گذشت در حال توانمندی و قدرت[۷]، بردباری هنگام خشم[۸]، دخالت ندادن دشمنی‌‏های شخصی در برخورد و قضاوت درباره اشخاص[۹] و ایثار در حال احتیاج.[۱۰]

ترویج فتوت به وسیله بعضی خلفا و پادشاهان

از پادشاهانی که به این مسلک گرایش داشتند می‌توان شمس المعالی قابوس، اسامه ابوالمظفر شامی، صلاح الدین ایوبی و الناصر لدین الله عباسی را نام برد. محمد الظاهر بالله، فرزند خلیفه الناصر، المستنصر بالله، سلطان جلال الدین منکوبرنی و نورالدین ارسلان شاه زنگی شهرزوری (که به دست المستنصر خرقه پوشیدند)، از دیگر حاکمان و پادشاهان فتی بوده‌اند.

الناصر لدین الله

وی بیشترین سهم را در توسعه این منش داشته است. الناصر در سال ۵۷۸ق به دست شیخ مالک بن عبدالجبار حنبلی (متوفی ۵۸۳) خرقه فتوت پوشید و تاسیس نظام فتوت ناصری را اعلام نمود. او ۵۰۰ دینار به شیخ مزبور و خلعتی به پسرش شمس الدین علی و انعامی به دامادش یوسف العقاب داد و امر کرد صورت‌های فتوت را طبق آیین فتوت ناصری تجدید کرده و امیران و پادشاهان کشورهای اسلامی خرقه فتوت را از خلیفه بخواهند. سلطان عزیزالدین کیکاووس اول، پادشاه روم، از کسانی است که خرقه فتوت پوشید و این مسلک تا حدود سه قرن بعد در آنجا به قوت خود باقی ماند.

الناصر لدین الله، در قلمرو خلافتش مجازات سنگینی برای عیاران و شطارانی که به خرابکاری مشغول بودند وضع کرد. او از میان جوانمردان، جاسوسانی را برگزید تا خرابکاری‌ها و کارهای زشتی که برخی انجام می‌دهند به وی اطلاع دهند. الناصر لدین الله، عده‌ای را به جرم قتل به دار کشید و دست برخی را به خاطر دزدی قطع کرد.

در ۶۵۶ بساط خلافت عباسی به دست هلاکو خان مغول برچیده شد و تشکیلات فتوت هم از بین رفت، ولی خلفای فاطمی مصر و بازماندگان خلفای عباسی باز به ترویج و توسعه آن می‌پرداختند و تا قرن بعدی فعالیت‌های فتیان عرب مصر در فتوت نامه‌ها ذکر شده است.

فتوت و تصوف

بزرگان متصوفه همواره تصوف را برای خواص، و جوانمردی را برای عوام می‌دانسته‌اند. ابن عربی معتقد است:

اولین بار فرقه ملامتیه به فتوت پیوستند. صوفیه ملامتیه، به مقتضای آیه ...وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ...﴿٥٤﴾[۵–۵۴]در ایثار و بخشش مال و مخالفت با نفس از ملامت کسی نمی‌هراسیدند.

پروفسور هارتن معتقد است، فتیان بسیار ملایم‌تر از صوفیه ملامتیه بوده‌اند. از بزرگان صوفیه که قبلا از جوانمردان بوده‌اند، ابوحامد احمد بن خضرویه بلخی، ابوحفص عمر بن سلمه حداد نیشابوری و ابوالحسن علی بن احمد بن سهل صوفی پوشنگی را می‌توان نام برد و از صوفیانی که به فتیان داخل شده‌اند نجم الدین زرکوب، علاء الدوله سمنانی و میرسیدعلی همدانی بوده‌اند.

آداب و شرایط فتوت

برای ورود به فتوت، پنج شرط؛ توبه راستین، ترک علاقه‌های دنیوی، یکی بودن دل و زبان، اقتدای راستین به بزرگان فتوت و ترک خواهش، ضروری بوده است.[۱۲] علاوه بر این پنج شرط، مرد بودن، بلوغ، عقل (دیوانه و سفیه نبودن)، اسلام (مسلمان بودن)، استقامت، مُرُوّت و حیا نیز در فتی شدن، شرط بوده‌اند.[۱۳] این شرایط، در روند تاریخی به ۷۲ شرط رسیده است.

موانع فتوت

ابن المعمار معتقد است، هرچه که اسلام را باطل کند باطل کننده فتوت هم هست. او در کتابش ۲۰۰ گناه را برمی‌شمارد که جوانمرد حقیقی باید از همه آن‌ها دوری کند.[۱۴]

فتیان اولیه، 12 صنف، کاهن، معتاد به شراب، دلاک، دلال، بافنده، قصاب، جراح، صیاد، کارگزار دیوان دولتی و مُحتَکِر را شایسته ورود در مسلک خود نمی‌دانستند. همچنین از نظر آنان برخی کارها موجب خروج فتی از فتوت می‌شد؛ شراب خواری، زنا، لواط، سخن‌چینی، دورویی، تکبر، ترس، حسادت، کینه، دروغ، مخالفت در کار خوب، خیانت، نگاه شهوت آلود به نامحرم، عیب‌جویی، خسیسی، غیبت، تهمت، دزدی، حرام خواری و بی‌توجهی به تربیت و نصیحت دیگران و... از این مواردند. در دوره انحطاط فتیان برخی از این کارها به دست منسوبان به این مسلک انجام شد.

شرایط لازم برای داوطلب فتوت

پیران فتوت، انجام بیست و هشت کار را لازم می‌‏شمردند تا بعد از آن مریدان تازه را به سلک فتوت وارد نمایند. از این ۲۸ کار، چهار فریضه، چهار سنت، چهار ادب، چهار رکن، چهار شرط و هشت مستحب بود. مثلا چهار فرض این بود که پیر، مرید را با تشریفات خاص، غسل فتوت بدهد، تحقیق کند که این داوطلب قبل از این دست ارادت به دیگری نداده باشد، در موقع گرفتن دست مرید دردود بر رسول را ورد خود کند و آب و نمک را برای مراسم بعدی در مجلس حاضر سازد و...[۱۵]

چگونگی ورود در فتیان

نامه نوشتن

داوطلب مسلک فتوت (که اصطلاحا او را طالب یا صغیر می‌گفتند) تقاضانامه‌ای با مضمون اجازه ورود به فتیان به استاد (یا مطلوب) تقدیم می‌کرد و او تقاضانامه را مطالعه می‌کرد و داوطلب (طالب) تا چهل روز در خدمت استاد بود و مورد آزمایش قرار می‌گرفت. او در این چهل روز علاوه بر استاد باید در خدمت سه نفر دیگر هم می‌بود که عبارتند از: پیر فتوت (نقیب) که بازرس داوطلبان بود، پدر عهد که عهدنامه را می‌خواند و استاد شَدّ که کمربند طالبان را با تشریفات خاصی می‌بست. پس از خدمت چهل روزه، اگر داوطلب (طالب) صلاحیت ورود به این سلک را می‌یافت لقب ابن (پسر) را به او می‌دادند و با مراسمی خاص او را وارد مسلک جوانمردان می‌کردند.

سه بند زدن

پس از تایید صلاحیت طالب، مراسم خاصی برای ورودش به جرگه فتیان ترتیب داده می‌شد. در این مراسم، استاد شدّ، جوانمردان شهر را دعوت می‌کرد و مجلسی آراسته می‌گردید. در آن مجلس استاد شد و مطلوب روی دو سجاده جداگانه رو به قبله می‌نشستند و طالب نیز ساکت و صامت در نزدیکی پدر عهد می‌نشست و سپس طبق دستور «‌مطلوب‌» ابن یا فرزند آب و نمک را به مجلس می‌آورد و چراغ پیه سوز پنج فتیله را روشن می‌کرد و به حاضران محفل حلوا و شیرینی تقدیم می‌کرد، آن‌گاه پدر عهد (که کارش تلاوت آیات قرآن درباره استواری عهد و پیمان بود) آیه اوفوا بالعقود یا دیگر آیات را می‌خواند و استاد شَدّ، پیشبندی را به کمر طالب می‌بست و آن را سه گره می‌زد (این کار، سه بند زدن نامیده می‌شد). رسم سه بند بستن به بسته شدن کمر حضرت ابراهیم(ع) به دست جبرئیل در ساخت کعبه اشاره دارد[۱۶]

لباس‌های آنان

علاوه بر کمربندی که استاد شدّ به نشانه قیام به خدمت خلق بر کمر طالب می‌بست، سایر لباس‌های آنان نیز دارای حکمت و پیشینه بوده است. کلاه یا عمامه برای بزرگداشت مقام فتیان است و سراویل (شلوار) علامت پاکدامنی. به اعتقاد فتیان، پیامبر(ص)، علی(ع) را سراویلی پوشاند. آنان شلوار را علامت تمییز مردی از نامردی می‌دانند و آن را مانند خرقه، محترم می‌شمردند.

کأس الفتوة

آنان در موقع پوشیدن لباس فتوت، کاسه‌ای از آب نمکین به مرید می‌نوشاندند که آن را کاس الفتوة می‌گفتند و این عمل را نیز به حضرت رسول(ص) و امیرالمومنین(ع) منسوب می‌دانستند. درباره حکمت این کار می‌گفتند: این عمل برای آن است که جوانمردان حق نمک یکدیگر را بشناسند و آن طور که نمک در غذاها چاشنی و موجب زیاد شدن لذت خوردن غذاست، کار فتوت ایشان هم لذت داشته باشد.

در زمان جاهلیت، ابوجهل سرور جوانمردان بود و افراد، برای ورود به این مسلک شراب می‌نوشیدند (مثلا چهارصد نفر با ابوجهل خمر خورده بودند) در آن زمان که پیامبر اسلام(ص) نوجوان بود، چهل نفر از نوجوانان پیشش آمده، از او درخواست نوشیدن کاس فتوت کردند و او گفت میان ما خمر نباشد و آب و نمک نوشیدند. این امر بر ابوجهل گران آمد و چهارصد نفر از هم پیمانانش را برای ضرب و شتم پیامبر(ص) و یارانش فرستاد اما این چهارصد نفر از آن چهل نفر کتک خوردند و برگشتند.[۱۷]

اصطلاحات ویژه فتیان

شرح اصطلاحات زیر در کتاب‌های الفتوة ابن المعمار و نفائس الفنون فی عرائس العیون آمده

  • بیت: گروه مخصوص فتیان که از دیگر گروه‌ها ممتاز باشند مثل بیت الوهاس
  • حزب: گروه مخصوص فتیان منسوب به یک شخص (جزئی از بیت)
  • نسبت: رساندن نسبت نهایی خود به جد یا بزرگ خود
  • کبیر: نقش پدر فتیان را بر عهده دارد که نوشیدن آب و نمک در محضر او انجام می‌شده
  • زعیم: اندرز دهنده فتیان
  • جد: بزرگ فتیان که به منزله مرشد برای صوفیان است
  • رفیق: دوست در فتوت
  • مسابل: «‌طالب‌» هایی که تحت رهبری یک «‌مطلوب‌» باشند
  • دکش: تارک فتوت (نوعی کلمه نفرین)
  • بکر: کسی که عزم ورود به جوانمردان را دارد
  • ثقیل: کسی که از «‌کبیر‌» یا «‌حزب فتوت‌» جدا شود
  • وکیل: قائم مقام وظایف «‌کبیر‌»
  • نقیب: ناصح و واسطه مصالح فتیان
  • شَدّ: بستن کمر با سه گره
  • تکمیل: اتمام شرایط دیگر فتوت (مثلا پوشیدن خرقه فتوت) قبل یا بعد از «‌شَدّ‌»
  • شرب: نوشیدن آب و نمک فتوت
  • محاضره: اجتماع فتیان در یک مجلس
  • نقله: انتقال (با اجازه) از یک «‌کبیر‌» یا «‌بیت‌» به «‌کبیر‌» یا «‌بیت‌» دیگر
  • تعبیر: عبور کردن و پیشرفت از مقام «‌کبیر‌» به «‌جد‌»
  • اخذ: بازپس گیری لباس فتوت از یک داوطلب (به عنوان مجازات او)
  • رمی: نوعی محاکمه که در آن «‌طالب‌ها‌» امکان فسخ فتوت «‌کبیر‌» را دارند
  • عیب: انجام اموری که جوانمردی را باطل می‌کنند (گناهان کبیره)
  • محاکمه: در محاکمه، فتیان می‌توانستند علیه یکی از بزرگان خود با ارائه دلیل اقامه شکایت کنند و داد خود را از او بستانند
  • وقف: ممنوع شدن جوانمردِ متهم، از حضور در اجتماع فتیان، تا ثابت شدن پاکی او
  • هبه: بخشیدن «‌رفیق‌» از سوی یک «‌کبیر‌» به «‌کبیر‌» دیگر

عیاری و شطاری

عیاری و شطاری، نوعی از فتوت اجتماعی هستند. گروه فتیان اجتماعی برای بهبود رفاه عموم مردم تلاش می‌کردند و معمولا کارهایشان را پنهانی انجام می‌دادند. اولین گروه فتیان اجتماعی در کوفه برای مقابله با ستم کاری‌های حجاج بن یوسف شکل گرفت.

عیاران را به خاطر مبارزه با حکومت‌های استبدادی، خارجی هم می‌نامیده‌اند. از نام‌های دیگر عیاران، فتیان سیفی،[۱۸] حدث[۱۹] بوده و شطاران را در اسپانیا، صقوره هم می‌نامیده‌اند. از جمله عیاران معروف، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث صفاری بوده‌اند. زمان مخصوص نهضت عیاران از قرن سوم تا ششم هجری و شطاران در قرن‌های هفتم تا نهم هجری بوده است.[نیازمند منبع]

مهم‌ترین مراکز عیاری و شطاری در کشورهای عربی، کوفه و دمشق و بغداد و قاهره و در ایران، خراسان و ماوراء النهر بوده است. عیاران و شطاران، گاهی آلودگی هایی مانند دزدی و ناروایی‌های جنسی و... داشته‌اند. و شطاران غارتگری و راهزنی را گناه نمی‌دانستند و این قبیل کارها را نوعی زرنگی می‌شمردند.[۲۰] در کل، عیاران و شطاران، برخلاف بزرگان فتیان، خود را مقید به برخی احکام شرعی نمی‌کردند.

از جمله کتابهایی که درباره عیاران و شطاران نوشته شده، سمک عیار، اسکندرنامه، الفرج بعدالشدة، داراب نامه، ماه نخشب و... را می‌توان نام برد.

فتوت در اسپانیا و سیسیل

نشانه‌های واضح جوانمردی در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) را می‌توان در اسپانیا دید. فتوت از راه ایران و سایر کشورهای اسلامی وارد اسپانیا و سیسیل شده و این دو کشور مرکز جوانمردان در اروپا بوده‌اند. البته، فتوتی که به این مناطق وارد شد بیشتر جنبه شوالیه گری (مهارت در اسب سواری، و نیزه و شمشیر بازی) داشت و البته شجاعت، سخاوت و عشق با عفت هم از ویژگی‌های آنان بوده است. البته تاثیر شجاعت‌های فتیان مسلمان در جنگ‌های صلیبی را نباید در گسترش فتوت در این مناطق نادیده گرفت. شهسواران اسپانیایی دارای همان خصوصیات ادبی و هنری و مذهبی بوده‌اند که شهاب‌الدین عمر سهروردی (درگذشت: ۶۳۲ق)، صوفی و صاحب کتاب عوارف المعارف، برای فتی لازم می‌شمرد.[۲۱]

مهم‌ترین دوره پیشرفت جوانمردی در اسپانیا، عهد عبدالرحمن سوم (الناصر لدین الله عباسی) و حکم دوم (المستنصر بالله) و دوره وزارت عظمای حاجب المنصور، وزیر هشام دوم (الموید بالله) است.

موسی بن ابی الغفران، از شهسواران اسپانیولی بوده که در دوره ضعف حکومت مسلمین در اسپانیا چندین ماموریت شگفت انگیز انجام داده و در شهر غرناطه چندین بار در برابر سپاه فردیناند پنجم ایستادگی کرده است.

فتوت در پاکستان و هند

از فتیان شبه قاره، شخصیت‌های زیر را می‌توان نام برد؛

  • شیخ سراج الدین عثمان اخی اهل لکنهو که بیشتر در دهلی زندگی می‌کرده و از سال ۷۲۸ق در بنگاله به ارشاد و وعظ می‌پرداخته،
  • شیخ سیداشرف جهانگیر سمنانی که در بعضی سفرها همراه میر سید علی همدانی بوده و در بنگاله سکونت گزیده،
  • سلطان شهاب الدین محمد غوری که به تشکیلات فتوت ناصری وابسته بوده است،
  • حبیب الله فتوت کشمیری،
  • فتوت حسین خان که در قرن دوازدهم هجری در عهد محمدشاه (از پادشاهان تیموری شبه قاره هند و پاکستان) زندگی می‌کرده،
  • میرزا ابوتراب (فتوت لاهوری) که جدش از خواف (هرات) به هند آمد و خود از ملازمان محمددارا شاه قادری پسر شاه جهان بود که در حمله احمدشاه ابدالی به لاهور، شهید شد.

آسیب‏‌هایی که فتوت به آن دچار شد

دلایل انحطاط و زوال فتوت همان دلایل زوال تصوف است. مهم‌ترین علل اولیه بی‌عملی و ریاکاری برخی صاحبان این مسلک بوده که به تازه واردان نیز سرایت کرد، به علاوه، در بعضی لنگرگاه‌های فتیان فسادهایی چون بی‌کسب و کار بودن و مفت خوری، گرایش به پسران أمرَد (شاید به این خاطر فتیان متاخر لوطی نام گرفتند) و... رواج پیدا کرده بود که فتیان بعدی نتوانستند جلوی آن را بگیرند و این امر باعث انحطاط و زوال آن‌ها شد. میر سید علی همدانی درباره این افراد می‌گوید «‌جمعی از ارباب نفوس شخصی را بر خود تقدیم می‌کنند و وی را اخی می‌خوانند و به دواعی مرادات نفسانی چند روز صحبتی با انفاق می‌دارند و آخر به وحشت و عداوت می‌انجامد ». اوحدی مراغه ای در مثنوی خود به نام جام جم این طبقه را تحت عنوان «‌در فتوت داران به دروغ‌» مورد انتقاد قرار داده است.

اعمال بد در قرن‌های شکوفایی فتیان هم وجود داشته، اما جلوی آن گرفته می‌شده چنانکه خلیفه الناصر لدین الله عباسی، برخی را گردن زد و دست برخی را قطع کرد.

زوال نهایی فتوت

با ظهور صفویه و افزایش قدرت قزلباش و صوفیه، تشکیلات جوانمردی از بین رفت و فرقه لوطی و مشدی جانشین آن‌ها شدند[۲۲]؛ پس از بسته شدن زوایا و لنگرهای فتیان، پیروان فتوت در گوشه و کنار ایران پراکنده باقی ماندند و چون مردانشان جوانان نابالغ را زیر دست خود می‌پروردند و ایشان را به آئین خود خو می‌دادند، کلمه لوطی و الواط را درباره ایشان به کار بردند و چون اکثریتشان در شهر مشهد بوده‌اند به نام مشهدی و مشدی نیز معروف شدند و کلمه اخ و اخوی و برادر را که سابقا جوانمردان درباره یکدیگر به کار می‌بردند به کلمه داداش و داش تبدیل کردند.[۲۳] در شبه قاره هند و پاکستان نیز کلمه دادا به عنوان معادل داداش یا داش باقی مانده است.

فتیان تهرانی در قرن ۱۹

عبدالله مستوفی (متولد ۱۲۵۵) در کتاب شرح زندگانی من، زندگی فتیان امروزی (لوطی) را گزارش کرده است. او می‌نویسد:

نان خوردن از دسترنج خود، احترام نسبت به بزرگ‌تر، محبت و مهربانی با کوچکتر، دستگیری از ضعیف، کمک به مردمان درمانده و پاکدامن، تعصب اهل محله و شهر و کشور را داشتن، فداکاری، بی‌پروایی، رُک گویی، بی‌اعتنایی به جاه، عدم تحمل تعدی و بی‌حیایی و... اخلاق خاصه داشی بود.

داش‌های تهران هم مانند الناصر لدین الله به کبوتر بازی علاقه داشتند و از دیگر علایقشان بلبل بازی، جنگ انداختن خروس‌ها در سر چهارراه‌ها و میدان عمومی و... بوده است. توانایی شناگری و ورزشکار بودن، هم از لوازم لوطی گری بوده است. برخی از آن‌ها قماربازی هم می‌کرده‌اند و قاب بازی و لیس بازی از قمارهای مخصوص مشدی‌های تهران بوده است

اقتصاد مهم است یا سیاست؟

در حالی که برخی از کارشناسان و تحلیلگران معتقدند در روابط خارجی، اقتصاد غالب‌تر از سیاست است و برخی خلاف این موضوع را مورد تاکید قرار می‌دهند، این سوال کلیدی مطرح است که در روابط بین کشورها، اقتصاد مهم است یا سیاست؟

به نظر بايد هر دو مکمل یکدیگر باشند؛ زیرا با همکاری دیپلماتیک، منافع اقتصادی هم دنبال می‌شود. دو کشور متخاصم قاعدتا نمی‌توانند همکاری اقتصادی داشته باشند. اینکه قاعده عامی باشد که زمان را ایستا بدانیم و به اين وسیله برتری یکی از حوزه‌ها را بردیگری مسلم فرض کردیم، چنین نیست. این موضوع به شرایط زمانی و مکانی برمی‌گردد. همچنان که آنتونیو‌ نگری، شکل‌گیری جهانی شدن را علاوه بر عواملی مانند پایان جنگ سرد و شورش تیان آنمن (چین) می‌داند. یعنی اینکه در دوران جنگ سرد، دیپلماسی برتر از همکاری‌های اقتصادی شده و اقتصاد در خدمت دیپلماسی قرار گرفته تا بتوانند بلوک بندی‌های سیاسی را شکل دهد. ولی بعد از آن جهانی شدن اقتصاد و سازمان‌های اقتصادی فراگیر شد. حتی شتابزده از الفاظی مانند کمرنگ شدن و بی‌رونق شدن دولت‌ها هم نام برده شد. رفتارها و همکاری‌های اقتصادی چین بعد از مائو نیز شکلی فراتر از قبل گرفت و دیپلماسی در خدمت اقتصاد درآمد. جمله معروفی از دنگ شیائو پینگ به این مطلب اشاره دارد که رنگ گربه مهم نیست، مهم این است که بتواند موش بگیرد. پیگرد این شیوه توانست به چین کمک کند تا در طول زمانی که مراحل عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO) دنبال می‌کند، این کشور را از اصل کامله الوداد برخوردار کند.
این اصل تعرفه‌های ترجیحی بود که صادرات و ایجاد مناطق تجاری، جذب سرمایه‌گذاری خارجی را امكان‌پذير مي‌كرد و در نهایت توسعه اقتصاد چین را شکل بخشید. وقتی بیش از 97 درصد تجارت توسط کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی صورت می‌گیرد که از یک مقررات ویژه و حتی داوری تحت نظارت آن سازمان تبعیت می‌کنند، به تبع اقتصاد شکل بزرگ‌تری گرفته است.
با نگاه به اتحادیه اروپا که کشورهای عضو، مشکلات سیاسی خاصی با یکدیگر ندارند و از گذار اقتصاد، رفاه و توسعه بیشتری عاید کشورها و مردمان آنها می‌شود، قاعدتا دیپلماسی هم حرکت اقتصادی به خود می‌گیرد. از همین رو نباید تنها بر یک حوزه عمل تکیه کرد. زیرا تقریبا همه حوزه‌ها به نحوی بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. به طور مثال حتی عوامل زیست محیطی بر اقتصاد و نهایتا بر دیپلماسی تاثیر می‌گذارند. اما عوامل اصلی یعنی اقتصاد ودیپلماسی چون دوبال به رفاه و توسعه کمک می‌کنند.
سیاست بستر لازم را برای همکاری اقتصادی فراهم کرده است. اگر همکاری سیاسی، نتواند منتج به رشد همکاری اقتصادی یا توسعه اقتصادی کشور شود، احتمالا در طولانی مدت در سطح علاقه به همکاری متوقف می‌شود. کشورهای موفق در عرصه اقتصاد، دیپلماسی موفقی را دنبال کرده‌اند که موجب شده، براساس توان اقتصادی که دست یافته‌اند، نقش تاثیرگذاری نیز در صحنه جهانی پیدا کنند. این هم آمیختگی با اقتصاد جهانی نقش موثری در همکاری‌های منطقه‌ای، جهانی و سازمان‌های بین‌المللی یافته است. افزایش سطح توسعه چین و هند چهره آسیا را دگرگون کرده است. به نحوی که با در نظر گرفتن جمعیت این دو کشور دنیا را ثروتمندتر از قبل می‌داند. 20 سال قبل لسترو تارو، ژاپن را یکی از لوکوموتیو‌های رشد جهانی می‌دانست، ولی در اوایل قرن بیست و یکم چین را قدرت برتر اقتصادی و همپای اتحادیه اروپا قلمداد می‌کرد و در پیش‌بینی‌هایی که از اقتصاد در پنجاه سال آینده ارائه کرده به نقش محوری چین و هند به عنوان قدرت برتر در اقتصاد جهانی اشاره می‌کند. ترکیه و برزیل هم با نگاه به اقتصاد خود را متحول کرده‌اند. آنها حتی در صحنه سیاسی دنیا به دنبال سهمی هم‌پای سایر اعضاي دائم شورای امنیت هستند.

تمرکز بر رابطه ایران و اروپا از نظر اقتصادی و تجاری نیازمند دقت خاصی در نوع تعاملات دو طرف است. اگر ما دوازده ماه یا حتی هجده ماه اخیر این رابطه را بررسی کنیم متوجه کلیدی بودن این چندین ماه خواهیم شد. در این چندین‌ماه چند اتفاق همزمان در مناسبات اقتصادی ایران و غرب افتاده است. یکی اینکه تجارت با اروپا و آمریکای شمالی بسیار پایین آمده است. اگر به آمار مربوط به تجارت و واردات و صادرات ایران با اروپا، آمریکا و کانادا دقت کنیم، متوجه می‌شویم که رابطه با آمریکا تقریباً متوقف بوده و به ‌رقمی رسیده که در آمارهای رسمی دولت فدرال منعکس نشده چراکه رقم آنچنان کوچک است که اگرچه اداره بازرگانی آنها را می‌نویسد اما اساساً به حساب نمی‌آید و در خلاصه گزارش‌ها ما نام ایران را نمی‌بینیم. در مورد رابطه با اروپا نیز اگر نگاه کنیم متوجه می‌شویم از سال 2015 تا 2016 چیزی نزدیک به 5 /8 میلیارد یورو فقط واردات کالاهای صنعتی داشته‌ایم. این رقم نشان می‌دهد کالاهای سرمایه‌ای صنعتی به‌شدت کم شده است. رصد این آمار نشان می‌دهد واردات ایران از اروپا چیزی نزدیک به 51 درصد آن چیزی است که در سال 2015 وجود داشت. صادرات نیز به همین شکل بوده و به‌شدت پایین آمده است. عمده دلیل این است که ایران از بازار گاز اروپا خارج شده است و حضور ایران در این بازار می‌توانست بسیار موثر باشد. در این میان فروش نفت نیز مهم است. چراکه ایران همیشه جزو سه عرضه‌کننده نفت خام به کشورهای اروپایی بوده است که به خاطر تحریم‌ها این فروش صفر شده است. این ادعا در 50 سال اخیر قابل بررسی است که ایران همیشه جزو صادرکنندگان عمده نفت خام به اروپا بوده و می‌توانیم این ادعا را داشته باشیم.

می‌توانیم از دریچه نگاه غرب لااقل بگوییم که روابط سیاسی ایران و اروپا بسیار به روابط اقتصادی دو طرف و داد‌و‌ستدهای متقابل و سرمایه‌گذاری‌های تجاری ربط داشته است. کاهش این روابط اقتصادی باعث شده انعکاس این روابط در حوزه سیاسی با غرب نیز دیده شود. در عمل ایران آن اهمیتی را که در سال 2015 برای غرب به ویژه اتحادیه اروپا و آمریکا داشت، دیگر ندارد. چراکه ایران یک فرصت بسیار کم‌مانند از نظر حجم پتانسیل نیروی انسانی، طبیعی و مبادلات تجاری است که به دلایل تحریم و تیرگی رابطه با غرب عملاً این فرصت‌ها از دست رفته است. ایران اکنون به عنوان کشوری دیده می‌شود که به صورت خودخواسته خود را از مناسبات درازمدت اقتصادی و سیاسی با ایالات متحده و اروپا خارج کرده است و تنها در سطح خرید کالا دیده می‌شود. طبیعتاً این روند کیفیت رابطه ایران و غرب را متاثر کرده است. ما شاهد هستیم که کلان‌شرکت‌ها و کلان‌بانک‌ها فرصتی برای کار با ایران نمی‌بینند و تمایل خود برای کار را نیز از دست می‌دهند. بنابراین این رابطه به طور مستقیم در قوای قانونگذاری و پارلمان دولت‌های غربی منعکس می‌شود و کمتر شاهد هستیم که به منافع ایران در این کشورها پرداخته شود و فرصتی برای ایران ایجاد شده و ارزیابی منطقه‌ای برای ایران در نظر بگیرند. بنابراین همراه با این اتفاقات در خط رابطه سیاسی و اقتصادی وزارتخانه‌های غربی با ایران خلل ایجاد می‌شود. عملاً با این روند ایران از اولویت رابطه با دولت‌های غربی خارج شد که این اتفاق دقیقاً از سال 2015 به این سو رخ داد. در حالی که ایران خیلی بیشتر از ترکیه مورد توجه غرب برای برقراری رابطه بود. اگر رابطه غرب با ایران را با کشورهای منطقه مقایسه کنیم می‌بینیم ایران به نسبت ترکیه، عراق، آذربایجان، عربستان، امارات و قطر در پایین‌ترین رتبه قرار دارد. گاهی نهایتاً عراق از ما پایین‌تر باشد. در کل این رابطه میان ایران و غرب در طول 18 ماه گذشته ما سیری منفی را شاهد بوده‌ایم. اگر به این منفی و مثبت بودن توسعه روابط تجاری و داد‌و‌ستدهای علمی و فنی ایران و غرب نگاه کنیم، متوجه می‌شویم هم برای ایران و هم برای اتحادیه اروپا مثبت نبوده است. اما باید دقت کرد ایران در رابطه اقتصادی، تجاری و بازرگانی با اتحادیه اروپا امسال رتبه 56 را داشته است. پیشتر ایران رتبه 31 را در میان کشورهایی که با اتحادیه اروپا ارتباط داشتند، در اختیار داشت. بنابراین ایران به آن اندازه که شایسته است در رابطه با غرب دیده نمی‌شود. اتحادیه اروپا زمانی بزرگ‌ترین صادرکننده کالا به ایران بود و حتی چند سال پیش ایران رتبه اول را داشت ولی اکنون این رتبه به 56 رسیده که نشان می‌دهد ایران در مناسبات اقتصادی و تجاری تا چه اندازه از اتحادیه اروپا دور شده است.

پتانسیل قرارداد‌های بلند‌مدت میان ایران و اروپا

دو نکته که ارزش دارد به آن اشاره کنیم، پتانسیل ایران برای قراردادهای درازمدت انرژی با اتحادیه اروپا بود که در سال‌های 2014 تا 2016 این پتانسیل به خوبی دیده شده بود. اروپایی‌ها معتقد بودند قرارداد بلند‌مدت انرژی با ایران سبب بالا رفتن امنیت انرژی در اتحادیه خواهد شد. البته اروپا مثل تمام کشورهای بازارمبنا بهای جهانی انرژی و گاز را به ایران پرداخت می‌کرد ولی اهمیتی که این قرارداد با اروپا برای ایران داشت این بود که گاز ایران یک خریدار مطمئن و قابل اتکا در درازمدت برای بازار گاز خود داشت. اتحادیه اروپا به عنوان مشتری مطمئن می‌توانست تقریباً چیزی حدود 90 درصد نیاز کالاهای سرمایه‌ای ایران و البته نیازهای فناوری کشور را تامین کند. البته من معتقد بودم که رابطه تجاری ایران با آمریکا، کانادا، اروپا، ژاپن، کره، چین و... مقداری زیادی می‌تواند ریسک اقتصادی برای ایران را کم کند. اما از نظر خرید کالا که گاز بود برای ایران خیلی مهم بود که حتی در یک همفکری که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ایران نه در یک زمان طولانی بلکه در مدت زمان کوتاهی می‌تواند به یک رقیب برای روسیه در تجارت گاز به اروپا تبدیل شود چراکه در آن زمان، در سال 2016، به این جمع‌بندی رسیدیم که ایران تنها هشت درصد کمتر از روسیه صادرات گاز داشته است. یعنی ایران عملاً می‌توانست با شرایط بهتری 92 درصد صادرات گاز روسیه به اروپا را پوشش دهد. این اتفاق از قضا بدون مشروط بودن سیاسی فروش گاز به اتحادیه اروپا بود. در نتیجه پتانسیل این رابطه گازی میان ایران و اروپا برد-برد بود چراکه اروپا نوسانات گازی زیادی با روسیه داشت که با ایجاد توازن در خرید گاز از ایران می‌توانست آن نوسان را نداشته باشد. چراکه در این پنج سال فروش گاز روسیه به اروپا محلی برای گروکشی روسیه از اروپا بوده است. در کنار این ایران نیز می‌توانست عقب‌ماندگی خود را در حوزه‌های مشترک به ویژه با قطر و حتی در خزر در حوزه گاز جبران کند. در حقیقت ایران می‌توانست با این معامله سهم قانونی خود را از منابع مشترک نیز دریافت کند. بنابراین یک رابطه برد-برد بین ایران و اروپا در حوزه خرید گاز عملاً از بین رفت. من می‌توانم بگویم سهم برد ایران در این معامله از اتحادیه اروپا در کوتاه‌مدت و میان‌مدت بزرگ‌تر بود. از سویی در دراز‌مدت اروپا برد بیشتری از ایران داشت. چون اگر ایران یک کشور صنعتی توانمند می‌شد، سرمایه‌گذاری که اروپا در حوزه صنعت می‌توانست برای استفاده از پایگاه صادرات گاز ایران انجام دهد، میزان سوددهی این سرمایه‌گذاری برای اروپا بسیار بیشتر بود. اما این به این معنا نیست که ایران نمی‌توانست سودی ببرد. همان‌طور که ما در رابطه با کره و روابط این کشور با ژاپن و آمریکا دیده‌ایم، سود کره از این رابطه هم کم نبوده اما این سود همیشه برابر نیست و در بسیاری از زمان‌ها نسبت به پنجره زمانی فرق می‌کند. در این راستا تعاملات اقتصادی به خصوص در سال‌های 2014 تا سال 2016 بسیار مهم بودند. بسیاری از تصمیم‌های سیاسی در این سال‌ها تغییر کرد و بسیاری از این تصمیم‌ها دنباله‌رو یا تابع نگاه اقتصادی و ارزیابی‌های اقتصادی بودند. این رویه همیشه وجود داشته است. اگر به آمارهای سال‌های 1971 به بعد نگاه کنیم (کتابخانه الکترونیکی بروکسل) متوجه می‌شویم همیشه میزان روابط اقتصادی ایران نقش پایه‌ای را در تابلوی اهمیت روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی تعیین کرده است. زمانی‌که تجارت با فرانسه خیلی قوی بوده است، تاسیساتی مثل نیروگاه‌ها، سدها و... فرانسه در روابط ایران با اروپا خیلی مهم شده است. زمانی دیگر که نیروگاه‌های هسته‌ای شروع شده فعالیت با زیمنس و بنز آلمان بیشتر شده است. این نشان می‌دهد که اروپای مدرن بیش از آنکه دنبال مسائل سیاسی باشد دنبال این است که روابط تجاری خود را توسعه دهد. بنابراین این اتفاقاً برای ایران هم مهم بوده چراکه وقتی توسعه رابطه با اروپا اتفاق افتاده، ایران سعی کرده بخش سیاسی رابطه را با کشور اروپایی مورد نظر تقویت کرده و تداوم ببخشد. این موضوع نشان می‌دهد که این یک تفاوت کیفی با روابط ایران با آمریکا و روسیه داشته است. چراکه رابطه ایران با این دو کشور ملاحظات سیاسی مهمی در طول تاریخ داشته است و بسیاری اوقات ملاحظات سیاسی مهم‌تر از منافع مشترک اقتصادی بوده است. این شاید (در نگاه من) یک امتیاز باشد که اروپا مسائل اقتصادی را بسیار مهم‌تر از مسائل سیاسی می‌داند. چراکه این قاره از نظر منابع قاره بسیار فقیری است. اما از نظر نیروی انسانی و فناوری فرصت‌های بسیار مهمی دارد. با این وضعیت این شرایط از سوی ایران می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد که از اروپا انتقال تکنولوژی انجام دهد و در نهایت به بازارهای ثانویه صادراتی از کانال سرمایه‌گذاری مشترک با شرکت‌های اروپایی دست پیدا کند. مطالعه این شرایط نشان می‌دهد تا چه اندازه روابط اقتصادی برای اروپا و ایران در 50 سال اخیر مهم بوده است.

رابطه تاریخی ایران و اروپا

اگر رابطه تاریخی ایران و اروپا را بررسی کنیم دو نگاه می‌توانیم داشته باشیم. یکی اینکه در میان‌مدت این رابطه تلاطم و نوسان نداشته است. در دوره پس از جنگ جهانی دوم یعنی از سال 1950 تا 1981 رابطه ایران با کشورهای عمده اروپایی که بعداً اتحادیه شدند (از جمله اتریش، آلمان، فرانسه، انگلیس و ایتالیا) رابطه‌ای در حال گسترش بوده است. زیرپایه‌های قراردادهای اقتصادی که قراردادهای خرید نیروگاه‌ها، بازسازی و به‌روز کردن سیستم راه‌آهن ایران، سد‌سازی و مواردی از این دست را دربر می‌گیرد به طور مستمر با این کشورها تداوم داشته است. اما اگر طولانی‌تر نگاه کنیم نوساناتی به ویژه اگر زمان قاجار را بررسی کنیم، در این رابطه وجود داشته است. بررسی تاریخی نشان می‌دهد تقریباً بیشتر نوسانات به میزان نفوذ دو لابی انگلیس و روسیه پیوند خورده است. لابی‌هایی که در دربار بوده‌اند متحدان خود را در بازار و بخش‌های دیگر به خصوص در بخش سنتی جامعه ایران داشته‌اند. مثلاً نمونه‌هایی وجود دارد که قرارداد سیستم توپخانه‌ای ایران با فرانسه به‌هم خورده است. همچنین قراردادهای خرید کالاهای خام ایران متوقف شده که منابع تاریخی اینجا روس‌ها را نشان می‌دهند که اعمال فشار کرده‌اند. در کنار اینها جاهایی که روس‌ها مجبور به عقب‌نشینی شده‌اند، لابی انگلیس را شاهد هستیم که فعال بوده است. برای نمونه می‌توان به لغو قراردادهای انحصاری روس‌ها در دریای خزر اشاره کرد. در حقیقت این دولت‌ها تلاش داشتند کاهش نفوذ خود را بهبود دهند و نفوذ قدرت دیگر را کم کنند تا منافع درازمدت خود را در ایران تامین کنند. من وقتی این مسائل را نگاه می‌کنم خود را در کنار شما و هم‌میهنان خودم در یک قایق می‌بینم چراکه منافع ایران برای خود من یک خط قرمز است اما وقتی به دقت نگاه کنیم متوجه پایین بودن آگاهی سیاسی و فرهنگ سیاسی در کشور می‌شویم که فقط به حاکمیت مربوط نمی‌شود. بلکه به همه مردم مربوط است چراکه این توهم وجود دارد که نیک و بد کشور به ما ربطی ندارد بلکه واقعیت این است که اگر ما نمی‌توانیم نیک و بد منافع کشور را تعیین کنیم پس چه کسی تعیین می‌کند و برای فهم این مساله باید ریشه‌یابی صورت گیرد که چرا ما نمی‌توانیم این توان بالقوه را بالفعل کنیم. یکی از دلایل نبودن فهم منافع استراتژیک ایران در داخل کشور است. دیگری اینکه در این منافع استراتژیک همه ما شریک هستیم و سوم اینکه باید درس‌هایی را که از کشورهایی مانند کره، ترکیه، امارات و قطر یاد گرفته‌اند، بیاموزیم که بدون ترجیح دادن منافع ملی بر منافع شخصی، قبیله‌ای و خانوادگی در دراز‌مدت همه ما بازنده هستیم. این ضرر حتی برای کسانی که قراردادهایی به نفع خود و به ضرر منافع ملی بسته‌اند نیز در نهایت اتفاق می‌افتد. چراکه انباشتگی ثروت‌ها وقتی قانونی نباشد، از کشور خارج می‌شوند. این روند از زمان قاجار وجود داشته است که سرمایه‌های غیرقانونی توسط افراد به ترکیه یا گرجستان و دیگر کشورها می‌رفتند. این روند قبل و بعد از انقلاب نیز وجود داشته است.

بنابراین نداشتن عِرق ملی و دوست داشتن ایران در این مساله مهم است. باید دقت کرد عِرق ایران فقط چلوکباب ایران، خاک وطن، صدای شجریان، عکس‌های میراث طبیعی و باستانی و شعر حافظ و خیام و... نیست بلکه ما باید ببینیم این مجموعه‌ای که ما ایران می‌نامیم چه کارهایی می‌توانیم برای آن انجام دهیم که ایران را در برابر مخاطرات محافظت کند و منافع ایران را تامین کند و باعث توان‌افزایی کشور شود. مهم‌تر از همه اینها ما چطور می‌توانیم در این چارچوب به ایرانی‌های دیگر کمک کنیم که ایرانی‌ها در کشورشان پیشرفت کنند. کمک به همدیگر کمک به خود ماست. وقتی ایران توانمند شود تمامی ایرانیان از این توان بهره می‌گیرند. آن موقع است که ما می‌توانیم بگوییم این نوسانات نمی‌تواند اتفاق بیفتد. چراکه ما وقتی خطی حرکت می‌کنیم، در این جاده، کوشش برای حفاظت و صیانت از منافع ملی اولویت اول است. باید در نظر گرفت که اگر چنین حرکتی صورت بگیرد، هیچ وقت حاضر نیستیم خودمان را در خدمت آمریکا یا فرانسه یا انگلیس یا روسیه و چین بدانیم. بنابراین داریم برای ایران کار می‌کنیم. من دارم پرونده‌ای را بررسی می‌کنم که به رابطه ایران و غرب می‌پردازد و از قضا شرایط فعلی خیلی شبیه به رابطه ایران در زمان قاجار است که آن زمان نقش وزیراعظم دربار در این روابط با کشورهای اروپایی خیلی مهم بود. در آن زمان رقابتی بین لابی بریتانیا و روسیه در ایران وجود داشته که منافع ملی ایرانیان در این میان فدا شده است. در آن زمان البته کسانی هم بودند که تلاش می‌کردند با ایجاد ارتباط بین ایران و کشورهای خارجی به ایران و توسعه کشور کمک کنند. ولی در برخی از موارد فراموش شده که همکاری با انگلیس، آمریکا یا روسیه و دیگر کشورها برای منافع ملی ایران و ایرانیان است نه برای حفظ موقعیت افراد یا صرفاً تقویت حاکمیت بدون توجه به منافع ایران!

برجام و رابطه ایران و غرب

اگر چهار یا پنج سال پیش می‌خواستم درباره نقش احیای برجام در رابطه ایران و غرب صحبت کنم خیلی متفاوت از اکنون حرف می‌زدم. در این سال‌ها اتفاقاتی که افتاده متاسفانه یا خوشبختانه البته برای کسانی که غرب را منشأ تمام کارهای بد می‌دانند، این برجام جدید خیلی متفاوت است. اخیراً با یک همکار آمریکایی صحبت می‌کردم که در چندین برنامه مرتبط با ایران به‌طور مستقیم از سال 2007 تا اکنون فعال بوده است. می‌گفت؛ این یک برجام کوچک‌شده است. بخش‌های قابل توجهی از برجام سال 2015 درباره تعهد کشورهای غربی به خصوص آمریکا و اروپا برای گسترش روابط اقتصادی و سرمایه‌ای با ایران و توسعه، ترغیب و تشویق این روند بود که در برجام جدید خیلی کمرنگ شده است. ما می‌بینیم بخش مربوط به ایران در برجام جدید مرتبط با غنی‌سازی [ و مواردی خارج از مسائل هسته‌ای که البته ایران آنها را نپذیرفته] است. با این حال باید در نظر گرفت که نپذیرفتن ایران در بخش‌هایی خارج از مساله هسته‌ای چیزی نیست که از حافظه رهبران کشورهای غربی پاک شود. با این حال در مورد غرب نیز دسترسی ایران به حساب‌های سپرده بانکی و استفاده از سوئیفت مطرح بوده است که البته استفاده از سوئیفت بدون پذیرفتن FATF بسیار دشوار خواهد بود. البته مساله سوئیفت و محدودیت‌های مرتبط با آن فقط مربوط به ایران نیست و در مورد همه کشورها به همین شکل عمل می‌کند. در نظر بگیرید با وجود تحریم‌های آمریکا در 15 سال اخیر، میزان تجارت ایران با اتحادیه اروپا 22 میلیارد دلار در سال بوده است اما اگر الان نگاه کنیم در سال 2020 کل مبادله تجاری یعنی صادرات و واردات دو طرف کمتر از 5 /4 میلیارد یورو یا 1 /5 میلیارد دلار است. واردات اتحادیه اروپا از ایران کمتر از 800 میلیون یورو بوده و واردات ایران نیز چیزی نزدیک به 3.760 میلیون یورو بوده است. در نتیجه رابطه ایران و اروپا در طی 15 سال به کمتر از چهار برابر کاهش یافته است. این نشان می‌دهد که این پتانسیل به‌رغم وجود تحریم‌های آمریکا چقدر بزرگ بوده است و زمانی که برجام داشت اجرا می‌شد، اتحادیه اروپا یک درخواست کاری کرد که اگر محدودیت‌های آمریکا برداشته شود، سقف تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران تا چه اندازه بالا خواهد رفت؟ ولی برجام متوقف شد و وضعیت بدتر از همیشه شد. می‌توان پیش‌بینی کرد با اجرا و احیای مجدد برجام، به سمت بهبود رابطه میان ایران و غرب حرکت کنیم.

تحرک اجتماعی چیست؟

تحرک اجتماعی یا پویندگی اجتماعی اصطلاحی در دانش جامعه‌شناسی است که به حرکت افراد و گروه‌ها بین موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی مختلف گفته می‌شود. تحرک عمودی به معنای حرکت به بالا یا پایین نردبان اجتماعی و اقتصادی است. افرادی که دارایی، درآمد، یا پایگاه اجتماعی کسب می‌کنند دارای تحرک صعودی هستند، در حالی که کسانی که درآمد و پایگاه خود را از دست می‌دهند دارای حرکت نزولی می‌باشند.در جوامع امروزی میزان زیادی تحرک جانبی نیز وجود دارد که به حرکت جغرافیایی بین نواحی، شهرها، یا مناطق گفته می‌شود. تحرک عمودی و جانبی اغلب با یکدیگر همراه هستند.

دو راه برای مطالعه تحرک اجتماعی وجود دارد. نخستین راه، در نظر گرفتن مشاغل خود افراد و اندازه‌گیری حرکت آن‌ها در نردبان موقعیت‌های اجتماعی است. این گونه تحرک معمولاً تحرک درون‌نسلی نامیده می‌شود. از سوی دیگر، تحرک در میان نسل‌ها و اندازه‌گیری وارد شدن فرزندان به شغل پدرانشان، تحرک میان‌نسلی نام دارد.

میزان تحرک عمودی در جامعه یکی از عمده‌ترین شاخص‌های توسعه انسانی است. هرچقدر که میزان تحرک عمودی بیش‌تر باشد؛ بیان‌گر این است که افرادی که در قشرهای پایین‌تر متولد می‌شوند می‌توانند موقعیت اجتماعی خود را تغییر دهند. تغییر موقعیت اجتماعی، نشان‌دهنده فضای باز جامعه‌است. آمارها نشان می‌دهند که سه کشور سوئد، لهستان و ایالات متحده آمریکا بیش‌ترین میزان تحرک عمودی در جهان را دارند.

در جوامعی که معیارهای انتسابی در برخورداری بر معیارهای اکتسابی غلبه دارند؛ راه ارتقا و تحرک صعودی برای افراد بسته می‌شود و زمینه برای ایجاد انسداد اجتماعی به وجود می‌آید.

واژه "Mobility" در لغت، به‌معنای تحرک و جنبش است.[1] تحرک اجتماعی ناظر به تغییرات وضعیت تعلق طبقاتی افراد در جوامع بوده و زمینه‌ها، ‌علل و انواع این تغییرات را مطالعه می‌کند. این واژه، حرکت مکانی و جغرافیایی را دربر نمی‌گیرد.[2]

پیتریم سوروکین تحرک اجتماعی را اجتماعی شدن فرد در درون فضای اجتماعی تعریف می‌کرد.[3] از زمان سوروکین تا امروزه تعاریف مختلفی از مفهوم تحرک اجتماعی ارائه شده است. باید گفت در مجموع، وجوه تشابه میان این تعاریف بیش از وجوه اختلاف آن‌هاست، و به عبارت دیگر از لحاظ محتوایی تفاوت چندانی میان این تعاریف نیست. به طور کلی، ‌در این تعاریف با این پیش‌فرض که نوعی سلسله‌مراتب در جوامع وجود دارد تأکید بر جایگاه افراد و یا گروه‌ها و اقشار اجتماعی در سلسله‌مراتب و ساختار اجتماعی و اقتصادی است. لیکن در آن‌ها از مفاهیم و تعابیر کمابیش متفاوتی برای تعریف تحرک اجتماعی استفاده شده است.[4]

پیشینه بحث تحرک اجتماعی

موضوع تحرک اجتماعی به دلایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نیز گسترده بودن دامنه‌ آن در زندگی روزمره اکثریت جامعه، از ابتدای شکل‌گیری جامعه‌شناسی به‌عنوان دانشی تجربی و به‌ویژه در سال‌های پس از جنگ دوم یکی از زمینه‌های عمده تحقیق در تحقیقات جامعه‌شناسی بوده است.[5]

در برخی از متون جامعه‌شناسی، تحرک اجتماعی نوعی از دگرگونی اجتماعی (Social Change) و بخشی از آن به حساب می‌آید. اما این بحث معمولاً به‌عنوان یکی از مباحث و مفاهیم عمده و کلیدی[6] در مباحث مربوط به جامعه‌شناسی قشربندی و طبقات و نابرابری‌های اجتماعی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.[7]

نقطه آغاز: آغاز بحث جامعه‌شناختی از تحرک اجتماعی، با پیشگامی پیتریم سوروکین (Pitirim Alexandrowitsch Sorokin: 1889-1986)، با نظریه‌پردازی در این حوزه همراه است.[8] سوروکین برای اولین‌بار به دو مفهوم تحرک عمودی و افقی پرداخت؛ گرچه او بیشتر به تحرک عمودی پرداخته و تحرک افقی را تنها در حد اشاره مطرح نموده است.[9] کتاب "تحرک اجتماعی" سوروکین یک مجموعه مفصل چهار جلدی است که مشتمل بر انبوه مطالب آماری و تحقیقات شخصی اوست.[10]

سوروکین جوامع متعدد گوناگونی را مورد مطالعه قرار داد، از جمله روم و چین قدیم، و همچنین یکی از نخستین مطالعات تفصیلی تحرک اجتماعی در ایالات متحده امریکا را انجام داد. وی نتیجه گرفت که فرصت‌های تحرک صعودی سریع در آمریکا خیلی محدودتر از آن است که افسانه‌های قومی آمریکایی نشان می‌دهند. اما تکنیک‌هایی که سوروکین برای گردآوری داده‌هایش به کار برد، نسبتاً ابتدایی بودند.[11]

سیر بحث: تحقیقاتی که توسط پیتر بلاو و اوتیس دادلی دانکن، چهل سال بعد انجام شد، بسیار پیشرفته‌تر و جامع‌تر بود. تحقیقات آن‌ها همچنان مفصل‌ترین مطالعه تحرک اجتماعی است که تاکنون در یک کشور انجام گردیده است (اگرچه این تحقیقات ممکن است دامنه وسیعی داشته باشد، اما مانند اکثر مطالعات دیگر تحرک اجتماعی عیبش این است که همه افرادی که مورد مطالعه قرار گرفته‌اند مرد بودند.) بلاو و دانکن اطلاعاتی را درباره یک نمونه سرتاسری شامل 20000 مرد گردآوری کردند.

شاید مشهورترین مطالعه بین‌المللی تحرک اجتماعی مطالعه‌ای باشد که توسط سیمور لیپست و رینهارد بندیکس انجام شده است. آن‌ها داده‌های گردآوری شده از نُه جامعه صنعتی -بریتانیا، فرانسه، آلمان غربی، سوئد، ژاپن، دانمارک، ایتالیا و آمریکا- را با تأکید بر تحرک مردان از مشاغل یقه‌آبی به مشاغل یقه‌سفید تحلیل کردند.[12]

کاربردهای جامعه‌شناختی و علل اهمیت بحث تحرک اجتماعی

جامعه‌شناسان به دلایل زیر به مبحث تحرک علاقه‌مندند:[13]

  1. پایین بودن نرخ تحرک اجتماعی موجب افزایش انسجام طبقاتی و پیوستگی میان اعضای یک طبقه اجتماعی می‌شود.
  2. مهم است بدانیم که کسانی که تحرک نزولی داشته‌اند، آیا سرانجام، خشم و نارضایتی خود را از عدم موفقیت‌شان ابراز می‌دارند و منبعی از نارضایتی تشکیل می‌دهند، که ثبات جامعه و نظم اجتماعی را تهدید کند یا نه؟
  3. گمان می‌رود میان تحرک اجتماعی از یک‌سو و عدالت و کارآیی جوامع از سوی دیگر رابطه وجود دارد.
  4. چگونه فرد یا گروهی به یک پایگاه معین اجتماعی دست می‌یابد؟
  5. داشتن یا نداشتن مالکیت، ثروت، شغل، سبک زندگی مطلوب و مناسب، آموزش یا کسب مهارت، قدرت یا نفوذ، مذهب، منشأ خانوادگی و قومی ... چه تأثیری در دست یافتن فرد یا گروه‌های اجتماعی به پایگاه یا یک قشر اجتماعی به پایگاه یا یک قشر اجتماعی بالاتر و پایین‌تر دارد؟

انواع تحرک اجتماعی

1) تحرک عمودی؛ به تغییر منزلت فرد از یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگر اطلاق می‌شود.[14] تحرک عمودی می‌تواند دوجانبه باشد:

الف) تحرک نزولی (Downward Mobility)؛ وقتی است که شخصی به پایگاهی پایین‌تر از پایگاه کنونی خود دست یابد.[15] برخی معتقدند در یک جامعه طبقاتی باز، برای آنکه جامعه از کارکرد باز نماند، قدری تحرک اجتماعی رو به پایین ضرورت دارد.[16] در تحرک نزولی، افراد با از دست دادن بعضی امتیازات مربوط به پایگاه خویش، مثلاً از دست دادن نقش برتر در پایگاه، به پایگاه‌های پایین‌تر تنزل می‌کنند.[17] مانند کم شدن درآمد، ازدواج با فردی از طبقه پایین و ...[18]

ب) تحرک صعودی (Upward Mobility)؛ عبارت است از حرکت از موقعیت پایین‌تر به سوی موقعیت برتر در یک جامعه طبقاتی.[19] اگر این تحرک، صعود به مراتب بسیار بالاتر از موقعیت فعلی باشد، تحرک دوربرد (Long-range Mobility) نام دارد.[20] در تحرک صعودی، افراد با کسب امتیازاتی از قبیل دارایی و ثروت بیشتر، قدرت بیشتر، آموزش و تحصیل و ارتقاء به درجات عالی تحصیلی، رسیدن به پست‌های بالاتر، ازدواج با فردی از پایگاه بالاتر، به پایگاه‌های برتر صعود می‌کنند.[21]

2) تحرک افقی؛ به حرکت فرد از یک شغل به شغلی دیگر در همان سطح اجتماعی، اطلاق می‌شود.[22] مانند رفتن از یک دانشگاه به دانشگاه مشابه.[23]

3) تحرک نسلی(Generational Mobility) ؛ تحرک نسلی به معنی سنجش موفقیت یک شخص در مقایسه با نسل والدین او می‌باشد.[24] این تحرک خود بر دوگونه است:

الف) تحرک میان‌نسلی: به تحرکی اطلاق می‌شود که میان دو نسل صورت می‌گیرد. مثال: وقتی پسر یک راننده تاکسی در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شده و پزشک موفق می‌گردد، تحرک میان‌نسلی اتفاق می‌افتد، تحرک میان‌نسلی سیر نزولی نیز می‌تواند داشته باشد. وقتی پسر یک پزشک راننده تاکسی می‌شود، فراگرد بالا صورت معکوس به خود می‌گیرد.

ب) تحرک درون‌نسلی: به دگرگونی یا دگرگونی‌هایی در منزلت اجتماعی یک فرد یا گروه، طی یک نسل، اطلاق می‌شود.

مثال: فرض کنید پنج فرزند یک خانواده میانه‌ْحال به دنیا آمده باشند. چهار نفر آن‌ها پس از گذراندن تحصیلات متوسطه، با حقوق جذب بازار کار می‌شوند، ولی یکی از آن‌ها کار نیمه‌وقت می‌گیرد و در دانشگاه به تحصیلاتش ادامه می‌دهد. او پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه فرصت درخشانی در یک شرکت بزرگ به‌دست می‌آورد و پس از چند سال به عالی‌ترین سطح مدیریت آن شرکت ارتقاء می‌یابد. در نتیجه، سطح درآمد و پایگاه اجتماعی این فرزند پنجم چنان بالا می‌رود که با چهار فرزند دیگر خانواده قابل مقایسه نیست. در واقع، این فرد نمونه یک تحرک درون‌نسلی را به نمایش می‌گذارد.[25]

بسترهای کلی تحرکات اجتماعی

تحرک اجتماعی در تمام جوامع و همه نظام های اقتصادی- اجتماعی به یک اندازه و با یک شدت و ضعف دیده نمی‌شود. بلکه هر اندازه در روند تکامل اجتماعی و تاریخی جوامع پیش رویم، بر میزان نسبی تحرک اجتماعی و طبقاتی افزوده می‌شود.[26] همچنین میزان تحرک اجتماعی از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است، در داخل یک جامعه (در یک زمان) نیز متفاوت است (میزان تحرک اجتماعی در بعضی از نقاط یک کشور بیشتر است)، و در طی زمان نیز این موضوع تفاوت می‌یابد (پس از انقلاب صنعتی نسبت تحرک اجتماعی در جوامع غرب بیشتر شد.)[27] این روند تکاملی در محورهای زیر قابل تبیین است:

  1. باز یا بسته بودن جامعه؛ در یک جامعه باز بی‌گمان نابرابری‌هایی وجود دارند، ولی افرادش دست‌کم از امکان تحرک به یک طبقه اجتماعی بالاتر برخوردارند. باید یادآور شد که یک جامعه به‌راستی باز، یک نمونه آرمانی است و تنها در نظریه وجود دارد. در یک نظام اجتماعی باز، افراد با نشان دادن دستاوردها و شایستگی‌هایشان از پایگاه‌های منزلتی معینی برخوردار می‌شوند. اما در جامعه‌ای که از هر نظر بسته است، پایگاه منزلتی فرد از همان بدو تولد مشخص می‌شود و برای سراسر عمر ثابت باقی می‌ماند، بی‌آنکه تحرکی رو به بالا و یا به پایین را تجربه کند.[28]
  1. صنعتی و غیرصنعتی بودن جامعه؛ در یک جامعه صنعتی شهری، منزلت اکتسابی برای اکثریت مردم بسیار مهم‌تر از منزلت انتسابی است. این امر به‌خاطر آن است که جامعه صنعتی برای مهارت‌های تخصصی که به یک دوره طولانی آموزشی نیاز دارند، ارزش بسیاری قایل است.[29] و همین امر باعث می‌شود در صورت شایستگی فردی، تحرک اجتماعی به آسانی انجام شود.

همچنین در جامعه‌های صنعتی عرصه رقابت و تحرک شغلی و ایجاد موقعیت‌های جدید، متنوع و زیاد است.[30]

  1. شهری یا روستایی بودن جامعه؛ در یک جامعه مشخص، از نظر تحرک اجتماعی میان بخش‌های مختلف آن (شهر و روستا و عشایر) تفاوت‌های زیاد به چشم می‌خورد. معمولاً‌ میزان تحرک اجتماعی و طبقاتی در شهرها بیشتر از مناطق روستایی و عشایری است؛[31] زیرا همانطور که گفته شد، تحرک اجتماعی «عمدتاً‌ از طریق سه عامل به وجود می‌آید: آموزش، ازدواج و مهاجرت. [و] نظر به اینکه سطح آموزش و پرورش روستاها پایین‌تر از شهرهاست و ازدواج‌های همسان در روستا بیشتر از شهر دیده می‌شود، لذا امکان تحرک اجتماعی و طبقاتی از طریق این دو عامل برای شهرنشینان بیشتر از روستاییان است. روستاییان با توسل به راه سوم (مهاجرت) است که می‌توانند به تحرک اجتماعی و اقتصادی طبقاتی دست پیدا کنند. این امر را می‌توان از طریق مطالعه تطبیقی تغییرات شغلی و اقتصادی و فرهنگی نسل‌های متفاوت روستاییان و شهرنشینان به اثبات رساند.[32]

همچنین عرصه رقابت و تحرک شغلی و ایجاد موقعیت‌های جدید در روستا، زیاد و متنوع نیست.[33]

  1. تسلط اشراف‌سالاری یا لیاقت‌سالاری در جامعه؛ "مایکل یانک" جامعه‌شناس انگلیسی، توصیفی از نظام طبقاتی کاملاً‌ باز را ارائه می‌کند که آن را لیاقت‌سالاری (Meritocracy) می‌نامد و بر اساس آن هر فرد صرفاً‌ بر پایه لیاقت و شایستگی و نه هیچ چیز دیگر در جامعه ارتقاء مرتبه پیدا می‌کند. با اینکه در جامعه‌های مبتنی‌بر لیاقت‌سالاری تحرک اجتماعی به مراتب از جامعه‌های مبتنی‌بر اشراف‌سالاری (Aristocracy) بیشتر است اما در شرایط عادی به‌ندرت افرادی می‌توانند طی یک نسل از مرتبه ژنده‌پوشی به مرتبه ثروتمندی برسند.[34]

عوامل تحرک اجتماعی

هورتن(P.Horton) جامعه‌شناس آمریکایی عوامل تحرک اجتماعی را در دو دسته ساختی (ترکیب شغلی، اختلاف در باروری، ساخت اقتصادی، حمایت از تحرک و رفع موانع آن) و فردی (اختلاف در مهارت‌ها و قابلیت‌ها، آموزش، عادات حرفه‌ای و نحوه کار، فدا کردن منافع آنی، شانس) تقسیم‌بندی کرد.[35] معمولاً‌ تحرک شغلی را به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم تحرک اجتماعی در نظر می‌گیرند.[36] تحرک صعودی در نردبان شغلی قویاً‌ توسط سه عامل زیر تحت تأثیر قرار می‌گیرد: میزان تحصیلات، ماهیت اولین شغل و شغل پدر.[37]

در یک دسته‌بندی کلی، عوامل تحرک اجتماعی به شرح زیر است:

عوامل تحرک صعودی [38]

1- تغییرات شغل و کار

2- اختلاف میزان‌های باروری در میان قشرهای مختلف اجتماعی

3- ارزش‌های پایگاه محول

4- قومیت و مذهب

5- دگرگونی اجتماعی

6- ارتباطات اجتماعی

7- امکانات آموزشی

8- حجم خانواده

9- جنسیت و حق تقدم فرزندان

توضیح بیشتر این موارد، ذیل واژه "صعود اجتماعی" آورده شده است.

عوامل تحرک نزولی[39]

  1. تحصیلات ناکافی
  2. ازدواج در سنین جوانی
  3. آبستنی در سنین پایین
  4. تولد در یک خانواده پرجمعیت
  5. برخورد با بحران‌های شغلی و اقتصادی.

دشواری تحرک اجتماعی در جهان جدید

با توجه به تأثیر سه جریان عمده تجدید ساختار اقتصادی(Restructuring) ، قطبی شدن (Polarization) و جهانی شدن (Globalization) بر بازار کار، سوال این است که آیا این سه روند بر الگوهای تحرک اجتماعی تأثیر می‌گذارند یا نه. به عنوان مثال اگر بازار کار به دو بخش گسترده شامل یک هسته متشکل از مشاغل باثبات و دارای امنیت شغلی و مشاغل حاشیه‌ای (Periphery work) مانند مشاغل متشکل از مشاغل موقتی و کم‌دستمزد تجزیه شده باشد، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که ورود به مشاغل هسته (Care work) بیش از پیش مشکل می‌شود. ورود به این‌گونه مشاغل حتی برای پسران و دختران طبقه کارگر نسبت به سایر طبقات دشوارتر است. زیرا کسب مدارک تخصصی و دانشگاهی لازم برای استخدام در این‌گونه مشاغل مشکل است. همان‌طور که ساویج (1992) اظهار می‌دارد ماندن در مشاغل طبقه متوسط و ایمن ‌بودن از تحرک نزولی بین نسلی برای شاغلین متخصص یقه‌سفید نیز دشوار شده است. از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران شرایط جدید می‌تواند منجر به تحرک نزولی به مشاغل با منزلت پایین شود. در این میان زنان در وضعیت متزلزل‌تری قرار دارند.[40]

عوارض و هزینه‌های تحرکات اجتماعی

فردی که به گونه‌ای موفقیت‌آمیز در زمان کوتاهی از یکی از پایین‌ترین مراتب جامعه به یکی از رفیع‌ترین مراتب اجتماعی ارتقاء می‌یابد، معمولاً انسانی خوشبخت تصور می‌شود، که به آنچه می‌خواسته رسیده است. با اینکه این چنین تصوری ممکن است حالت عمومی داشته باشد، اما می‌تواند این تحرک نتایج دیگری هم داشته باشد.[41] برخی معتقدند جامعه‌ای که طبقات اجتماعی در آن باز هستند و تحرک ارتقایی در آن بیشتر است زودتر متلاشی می‌شود. به موجب این فرضیه، نخبه‌ها به اندازه کافی بازتولید نمی‌شوند، اهمیت اجتماعی‌شان را از دست می‌دهند، دچار انحطاط و بی‌سازمانی می‌شوند، به نحوی که خودشان و فرزندانشان از بین می‌ر‌وند یا به قشرهای پایین‌تر می‌لغزند و افرادی از طبقات پایین‌تر جانشین ‌آن‌ها می‌شوند.[42]

همچنین فردی که بدون داشتن صلاحیت لازم تحت فشار اجتماعی جهت تحرک ارتقایی قرار می‌گیرد، به علت این انتظارات بیش از طاقت سرخورده می‌شود.[43]

در تحرک نزولی هم وقتی فرد در عرصه رقابت اجتماعی برای دستیابی به پایگاه بالاتر عقب‌مانده یا عقب نگه‌داشته می‌شود، تلخی سرخوردگی و بیش از آن کاستی عدالت اجتماعی را تجربه می‌کند.[44]

منابع:

[1]. آریان‌پور، منوچهر و دیگران؛ فرهنگ انگلیسی به فارسی، تهران، جهان‌رایانه، 1385، چاپ ششم، ج2، ص1456.

[2]. تقوی، نعمت‌الله؛ جامعه‌شناسی روستایی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389، چاپ ششم، ص55.

[3]. نیک‌گهر، عبدالحسین؛ مبانی جامعه‌شناسی، تهران، رایزن، 1369، چاپ دوم، ص398.

[4]. ملک، حسن؛ جامعه‌شناسی قشرها و نابرابری‌های اجتماعی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1388، چاپ سوم، ص185.

[5]. همان، ص183- 184.

[6]. همان.

[7]. چلبی، مسعود؛ جامعه‌شناسی نظم، تهران، نی، 1389، چاپ پنجم، ص169.

[8]. ملک، حسن؛ پیشین، ‌ص185.

[9]. نیک‌گهر، عبدالحسین؛ پیشین، ص398.

[10]. همان، ص397.

[11]. گیدنز، آنتونی؛ جامعه‌شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نی، 1377، چاپ چهارم، ص244.

[12]. همان، ص244- 245.

[13]. ملک، حسن؛ پیشین، ص186.

[14]. کوئن، بروس؛ درآمدی به جامعه‌شناسی، محسن ثلاثی، تهران، توتیا، 1386، چاپ دوازدهم، ص213.

[15]. محسنی، منوچهر؛ مقدمات جامعه‌شناسی، تهران، دوران، 1376، چاپ چهاردهم،‌ ص202.

[16]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص218.

[17]. بانی، رسول و انصاری، ابراهیم؛ جامعه‌شناسی قشرها و نابرابری‌های اجتماعی، تهران، سمت و دانشگاه اصفهان، 1388، چاپ دوم، ص14.

[18]. آذر مساواتی، مجید؛ مبانی جامعه‌شناسی، تبریز، احرار، بیتا، ص151.

[19]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص201.

[20]. ملک، حسن؛ پیشین، ‌ص191.

[21]. بانی، رسول و انصاری، ابراهیم؛ پیشین، ص14.

[22]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص214.

[23]. آذر مساواتی، مجید؛ پیشین، ص151.

[24]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص201.

[25]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص214.

[26]. تقوی، نعمت‌الله؛ پیشین، ص55.

[27]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص203.

[28]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص214- 215.

[29]. همان، ص216.

[30]. نیک‌گهر، عبدالحسین؛ پیشین، ص306.

[31]. تقوی، نعمت‌الله؛ پیشین، ص55.

[32]. همان، ص56.

[33]. نیک‌گهر، عبدالحسین؛ پیشین، ص306.

[34]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص202.

[35]. همان، 204.

[36]. همان، ص202.

[37]. آذر مساواتی، مجید؛ پیشین، ص153-152.

[38]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص204- 205 و کوئن، بروس؛ پیشین، ص216- 217.

[39]. کوئن، بروس؛ پیشین، ص218.

[40]. ملک، حسن؛ پیشین، ص202-201.

[41]. محسنی، منوچهر؛ پیشین، ص204- 203.

[42]. نیک‌گهر، عبدالحسین؛ پیشین، ص305-304.

[43]. همان، ص309.

[44]. همان، ص310.

دیوان‌سالاری

دیوان‌سالاری یا بروکراسی (به فرانسوی: Bureaucratie) از دو بخش bureau به‌معنی میز و دفتر کار و پسوند cratie- به‌معنی ـ سالاری ساخته شده‌است. برابر فارسی آن «دیوان‌سالاری» است. به‌طور کلی، دیوان‌سالاری به‌معنی یک سیستم کارکرد عقلانی و قانونمند است.

واژهٔ بوروکراسی یا بروکراسی برای نخستین بار توسط شخصی فرانسوی به‌نام ونسان دو گورنه در سال ۱۷۴۵ استفاده شد. او واژهٔ bureau به‌معنای میز تحریر و دفتر یا اداره را با پسوند گونهٔ برگرفته از یونانیِ cracy- را آمیخت و واژهٔ «بوروکراسی» را به‌معنای حکومت ادارات یا حکومت مقامات رسمی به‌کار برد. در قرن ۱۹ این واژه در آلمان متداول شد (شاید در ارتباط با تغییرات و اصلاحاتی که در دولت و ارتش پروس پس از شکست از ناپلئون به‌وجود آمده بود و نیز اهمیت نوشته‌های هگل دربارهٔ بوروکراسی پروس).

نخستین بار، بوروکراسی یا بروکراسی به عنوان یک پدیده اجتماعی و با توجه به کاربرد عملی آن، به‌وسیلهٔ ماکس وِبِر مورد استفاده قرار گرفت. وِبِر توجه خود را عمدتاً بر روی تأثیر سازمان‌های بوروکراتیک در ساختار سیاسی جامعه متمرکز کرد. او بیشتر به علت وجودیِ سازمان‌ها و نحوهٔ اِعمال قدرت نظر داشت. وِبِر اصطلاح بوروکراسی را در دو معنی به‌کار برد: ۱- مجموع مقامات اداری؛ ۲- سازمان‌های بزرگ رسمی در جامعهٔ امروزی.

وِبِر، قدرت را امکان تحمیل اراده انسان بر رفتار اشخاص دیگر تعریف می‌کند. البته قدرت به صورت عام و کلی آن مورد نظر وبر نیست، بلکه به نوع خاصی از روابط ناشی از قدرت که آن را سلطه یا استیلا می‌خواند، توجه دارد. منظور وبر از سلطه آن نوع رابطه قدرتی است که در آن فرمانروا، رئیس یا شخصی که اراده خود را بر دیگران تحمیل می‌کند، اعمال قدرت را حق خود دانسته و اطاعت از دستورها را وظیفه فرمانبردار مرئوس می‌داند. به عبارت دیگر، نوعی صلاحیت پذیرفته شده که به اعمال قدرت، هم از نظر رهبر و هم از نظر پیرو، مشروعیت می‌بخشد.

بوروکراسی ایدئال

ماکس وبر، جامعه‌شناس نامدار آلمای، مدل ایدئال بوروکراسی خود را بر اساس پرداختن به نوعی سازمان که دارای اقتدار قانونی - منطقی است بنا نهاد. بوروکراسی به عنوان یک نظام فوق‌العاده موفق در جهت سازمان دهی مؤسسات اداری و خدماتی معرفی شده‌است

وبر با ارائهٔ مدل ایدئال بوروکراسی، اساساً نمی‌خواست که پدیده‌ای خوب یا بد را پیشنهاد کند، بلکه در نظر داشت که الگو و ضابطه‌ای برای بررسی سازمان‌های بزرگ به دست دهد.

مهم‌ترین ویژگی‌های مدل ایدئال بوروکراسی وبر به‌طور خلاصه عبارت‌اند از:

  1. تخصصی شدن کارها در حد عالی. (تقسیم کار)
  2. ساختار قدرت مبتنی بر سلسله مراتب.
  3. اصول و قواعد شکل‌یافتهٔ رفتار (حاکمیت قوانین و مقررات و غیرشخصی بودن ادارهٔ امور)
  4. جدایی اعضای دستگاه اداری از مالکیت سازمان یا وسایل تولید.
  5. استخدام کارکنان بر اساس توانایی و دانش فنی.
  6. ضبط و نگهداری سوابق تصمیمات، اقدامات و مقررات اداری.
  7. وجود یک نظام انضباط و نظارت یکنواخت.
  8. انحصاری نبودن مقامات سازمان.
  9. وجود یک نظام پاداش و خدمت.
  10. استمرار وظایف رسمی.

وبر را می‌توان بنیان‌گذار مطالعات سیستماتیک در مورد بوروکراسی دانست. یافته‌ها و مدل ایدئال، روی بسیاری از دانش‌پژوهان و پژوهش‌گران علم مدیریّت اثر گذاشته‌است.

بوروکراسی یا دیوانسالاری

کلمه بوروکراسی که افزون بر یک قرن از ظهور آن می‌گذرد، به صورت یکی از مفاهیم دانش اداری و سیاسی روز درآمده‌است. بوروکراسی که به سازمان‌های بزرگ یا مظاهر و آثار آن گفته می‌شود در واقع معلول پیشرفت‌های صنعتی، اقتصادی و سیاسی است. اختلاف بین کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، در استفاده از سازمان‌های بزرگ متناسب با پیشرفت و تحول در اقتصاد و صنعت آن‌ها، در آن است که در کشورهای عقب مانده یا سنتی نگهداشته شده، تناسب لازم بین رشد بوروکراسی و سایر اجزای نظام اجتماعی و هماهنگی مورد نیاز در این زمینه حفظ نشده‌است. در نتیجه بوروکراسی که در کشورهای پیشرفته توانسته موجب پیشرفت و دگرگونی در جامعه شود، در کشورهای در حال توسعه به عاملی بازدارنده بدل شده‌است.

نظریه بوروکراسی

تاریخ مطالعات جدید بوروکراسی به ماکس وبر (۱۸۶۴–۱۹۲۰) بازمی‌گردد که در آن بوروکراسی مترادف با سازمان بزرگ قلمداد شده‌است.

ویژگی‌های موردنظر وبر در یک سازمان بوروکراسی از این قرار است:

  1. مشخص بودن وظایف ادارات و معین بودن چارچوب کار اعضا.
  2. وجود سلسله مراتب روشن برای ادارات سازمان.
  3. حائز شرایط بودن افراد به کارگمارده شده از لحاظ حرفه‌ای.

در بوروکراسی شغل مأمور اداری تنها کار یا حرفه اصلی او بوده، با انعقاد قرارداد به کارگمارده شده و از حقوق ماهانه و بازنشستگی نیز برخوردار است. ترکیبی از مشاغل دایمی در سازمان وجود داشته، ترفیع مقام براساس ارشدیت یا شایستگی و قضاوت صورت گرفته و مأمور اداری حق ندارد از شغل یا اموال به نفع خود استفاده کند. با این حال، مطالعات اخیر نشان داده‌است، در این قبیل سازمان‌ها باید توجه بیشتری را به واکنش پیش‌بینی نشده اعضاء معطوف داشت.

دیوانسالاری در مدیریت

ویژگی‌های بوروکراسی، به عنوان یک نظام سازنده، در سازمان‌های بزرگ اداری و خدماتی هنوز به روشنی شناخته نشده‌است. بسیاری از سازمان‌های بزرگ و پیچیده در جهان تنها بر اساس وجود یک سیستم بوروکراسی انعطاف‌پذیر به‌طور اثر بخش و کارا اداره می‌شوند؛ بنابراین باید توجه داشت که بوروکراسی به تقسیم کار، تدوین دستورالعمل‌ها، تهیه مقررات و رویه‌ها، تعیین شرح وظایف و حدود اختیارات می‌پردازد.

تاریخچه دیوانسالاری در مدیریت[ویرایش]

در سال ۱۹۱۰ جامعه‌شناس شهیر آلمانی ماکس وبر موضوع بوروکراسی را تشریح کرد. با توجه به شرایط اقتصادی-سیاسی و بی نظمی‌های اداری اوایل قرن بیستم و رویداد جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸)به مطالعه سازمان‌های دولتی در اروپا پرداخت و چهارچوبی برای اداره صحیح و اثر بخش سازمان‌ها معرفی نمود.

تعریف دیوانسالاری

مبنای بوروکراسی بر نوعی ساختار استوار است که ویژگی‌های آن عبارتند از:تقسیم کار، سلسله مراتب سازمانی تعریف شده، حاکم بودن ضوابط بر روابط، جلوگیری از اعمال سلیقه‌های شخصی، انتصاب بر اساس شایستگی، برقراری نظام پیشرفت شغلی برای کارکنان و جدایی صاحبان سازمان‌ها از اداره آن‌ها است. در واقع بوروکراسی وبر نوعی نظام عقلایی-قانونی و مطلوب است، نظام اداری که براساس منطق و بر پایه مشروعیت باید نهاده شود.

انواع مختلف از دریافت‌های متفاوتِ بوروکراسی

کلمه بوروکراسی از تاریخ طرح آن تاکنون در چندین نوع دریافت (دریافت به معنای: مفهوم استنباط شده از نوع پیاده‌سازی) شناخته شده‌است:

بوروکراسی به عنوان سازمان معقول

یک مکانیزیم اجتماعی و ایدئال تصور شده‌است که کارایی را به حداکثر می‌رساند وبا سازمان‌های بزرگ و پیچیده تطبیق می‌کند.

بوروکراسی به عنوان عدم کارایی سازمان

به عنوان ضد تحرک اداری و ضد نوآوری در سازمان به کار برده شده‌است که به عدم قابلیت انعطاف و انهدام حس شخصیت تمایل دارد.

بوروکراسی به عنوان حکومت مأموران اداری

در سیستمی از حکومت به کار می‌رود که کنترل آن به دست مأموران اداری است و قدرتشان آزادی مردم عادی را به مخاطره می‌اندازد.

بوروکراسی به عنوان اداره عمومی

صرفاً به گروهی از انسان‌ها یا مستخدمان اشاره می‌کند که وظایف معینی را انجام می‌دهند که جامعه آن‌ها را ضروری می‌داند. در ارتباط، چهار نوع بوروکراسی محافظ، طبقاتی، جانبداری حزبی و مبتنی بر شایستگی تشخیص داده شده‌است.

بوروکراسی به عنوان اداره به وسیله مأموران اداری

از دید «وبر»، اداره به‌وسیلهٔ مأموران اداری منتسب و محدود می‌شود که براساس آن، هر جا عده‌ای کارکنان منصوب وجود داشته باشند، امکان بحث در مورد وجود بوروکراسی فراهم خواهد شد.

انواع سازمان‌های بزرگ اداری

براساس فلسفه و راه رسمی که سازمان‌های اداری جوامع بشر برای اداره امور عمومی جامعه دنبال می‌کنند چهار نوع بوروکراسی تشخیص داده شده‌است:

بوروکراسی محافظ (Guardian Bureaucracy) در این نوع بوروکراسی سازمان‌های بزرگ اداری در جامعه به وجود آمده به کار می‌افتند تا از نوع خاصی از فلسفهٔ زندگی اجتماعی و آرمان ملی حفاظت و حراست کنند. مجموعه‌ای از اعتقادات، آداب و رسوم و سنن پذیرفته شده‌است و در واقع فلسفه سیاسی تمامی مردم جامعه به‌شمار می‌آید. در این نوع از بوروکراسی همه جا و همه وقت شعار وحدت به گوش می‌رسد. همه افراد جامعه بر این نکته اتفاق دارند که آرمان مقدس سیاسی و فلسفه زندگی اجتماعی پذیرفته شده موهبتی است ازلی و ابدی تا دنیا دنیاست پایدار و قابل اجرا بوده و باید محترم شمرده شود.

مدل‌های بوروکراسی

در بررسی‌های اخیر بوروکراسی توجه پژوهندگان معطوف جنبه‌های بازدارنده و واکنش‌های اعضاء در سازمان‌های بزرگ شده‌است و این برخلاف نظرات وبر است که معتقد به قدرت تطابق و استفاده از مهارت‌های تخصصی در این سازمان هاست. در سازمان بوروکراتیک به دلیل استفاده از ضوابط از پیش تعیین شده مدرن، ناخواسته به انسان به عنوان یک ماشین نگریسته شده و به استفاده مداوم از نیروی ماشینی در آن منجر می‌شود.

هر سه مدل استفاده از نوعی سازمان یا رویه سازمان را برای کنترل فعالیت اعضاء به عنوان متغیر مستقل اساسی مورد پذیرش قرار می‌دهد. بر این اساس در زمینه مورد بررسی یک مدل ماشینی هدف قرار داده شده‌است که در اثر آن کنترل فعالیت اعضاء به وسیله رهبران سازمان صورت گرفته و به نتیجه قابل پیش‌بینی یا غیرقابل پیش‌بینی منجر می‌شود.

مدل مرتون (Merton Model)

در این مدل، بوروکراسی به عنوان یک وسیله کنترل، سبب بدآموزی در اعضاء سازمان می‌شود. در اثر آن و در اثر تأکید بر رفتار قابل اعتماد و استفاده از تکنیک‌های مربوط در این مورد سه نتیجه حاصل خواهد شد:

  • از ارتباطات بین اعضاء تا حدود زیادی کاسته شده ارتباطات اداری و نقش‌ها جایگزین آن می‌شود.
  • مقررات سازمانی جزء شخصیت ذاتی اعضاء می‌شود.
  • در اثر وجود سلسله مراتب رسمی در تصمیم‌گیری انگیزه برای تحقق در جهت یافتن راه‌های بهتر و آفرینشگری از بین می‌رود.

در نتیجه عوامل فوق صعوبت در رفتار اعضاء افزایش یافته وبر میزان اعتماد به آن افزوده می‌شود، اما در عین حال اعمال و کردار اعضاء در پشت مقررات موضع دفاعی به خود گرفته موجبات اشکال در برخورد با ارباب رجوع را فراهم می‌آورد.

مدل سلزنیک (Selznik Model)

برخلاف مدل مرتون که در آن بر مقررات به عنوان عامل کنترل مورد تأکید قرار می‌گیرد. در مدل سلزنیک تفویض اختیار احتیاج به اعمال کنترل را برآورده می‌کند. در این‌جا نیز نشان داده می‌شود که چگونه در اثر استفاده از یک عامل غیرکنترلی (تفویض اختیار) می‌توان به نتایج ناخواسته دست یافت. تفویض اختیار مستلزم افزایش سطح آموزش در زمینه‌های تخصصی است. دراثر محدود شدن اعضاء در عمل به‌شمار محدودی از مشکلات، از یک سو تجربه آنان در زمینه‌های مربوط به آن افزوده شده و از سوی دیگر از فاصله‌ها و حاصل کار کاسته می‌شود. این وضع سبب می‌شود که شاخه شاخه شدن علایق و واحدی شدن امور در سازمان تقویت شده، تضاد بین هدف‌های فرعی واحدها افزوده شود. هدف‌های فرعی واحدها نسبت به هدف‌های سازمان از اولویت بیشتری از نظر اعضاء برخوردار شده و در یک دور تسلسل موجبات تفویض اختیار بیشتر را فراهم می‌آورد.

بوروکراسی در ایران

از اواخر حکومت سلسله قاجاریه دولت مردان و مردم ایران تحت تأثیر مسافرت، تجارت و تحصیل نخبگان در کشورهای اروپایی از یک سو، و از سوی دیگر تحت تأثیر قراردادها و امتیازهای تجاری مبادله شده با دولت‌های اروپایی و به‌کارگیری مستشاران در ادارات نوپای ایران - مانند ارتش، پلیس، گمرک و غیره - به مرور زمان با نحوهٔ نوین (غربی) ادارهٔ امور مملکتی و دستاوردهای آن آشنا شدند. این روند در دوران حکومت سلسلهٔ پهلوی در ایران، تحت تأثیر شیفتگی عوامل حاکم بر ایران به غرب و دستاوردهای آن، شتاب فزاینده‌ای گرفت. به گونه‌ای که فرصت لازم برای تشکیل زیرساخت‌های اجتماعی مورد نیاز برای درک و فهم درست از این فرایند به خوبی فراهم نشد. در ادامه، با گسترش مدرنیته در ایران و رشد شهرنشینی، ایرادات و اشکالات اجرایی موجود در بوروکراسی جاری در حکومت منجر به ایجاد شکاف طبقاتی گسترده‌تر و بحران‌های اجتماعی نو و بروز بی‌اعتمادی و ناهنجاری‌های فرهنگی در زمینه بوروکراسی گردید. پس از انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷ و وقوع جنگ تحمیلی، تا مدت‌ها، مسایل و مشکلات مربوط به بوروکراسی در ایران به صورت منسجم و جدی مورد رسیدگی مسئولان اجرایی قرار نگرفت.

شناخت بوروکراسی موجود در ایران

بوروکراسی در ایران مترادف با سازمان‌های بزرگ دولتی قلمداد شده و هدف از اشاره به آن پرداختن به وضع وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و سایر نهادهایی است که مجموعه سازمان اداره عمومی مملکت را تشکیل داده‌است. متأسفانه در ایران هیچگاه تناسب لازم بین رشد بوروکراسی و توسعه اقتصادی و صنعتی برقرار نشده و همواره رشد بخش خدمات در ترکیب تولید، بالاترین درصد نرخ را به خود اختصاص داده‌است. البته در تمامی کشورهای در حال توسعه کم و بیش، وضع مشابه ایران قابل تشخیص است.

رشد ناهماهنگ اجتماعی و صنعتی در این کشورها و عدم تناسب توسعه در بخش‌های مختلف می‌تواند عامل اصلی در زمینه ناموزونی ساختاری به‌شمار آورده شود. با این حال به دلیل محدودیت‌های موجود منابع مالی و انسانی ضرورت ایجاب می‌کند، تناسب لازم بین رشد سازمان‌های دولتی و سایر احتیاجات توسعه در کشور در نظر گرفته شود. در غیر اینصورت رسیدن به اهداف مورد نظر در برنامه‌های توسعه اقتصادی و اجتماعی با دشواری همراه خواهد شد. به دلیل عدم احساس نیاز واقعی به برخی سازمان‌های دولتی در ایران بوروکراسی به عامل ایجاد کندی در اداره عمومی کشور بدل شده‌است. وجود مقررات دست و پاگیر، عدم توجه به احتیاجات واقعی جامعه و ارباب‌رجوع، نبود مقررات روشن و غیرقابل تغییر، انجام کارهای مشابه به وسیله نهادهای مختلف، پیچیده بودن سیستم‌ها و روش‌های عملیاتی و وجود رابطه گرایی و باند بازی و امثال آن سبب شده‌است تا حایلی بین مردم و بوروکراسی حاکم به وجود آید. از منظر و نگاه مردم، دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی، نه به عنوان مکانی برای حل و فصل امور که به محلی برای ایجاد دشواری‌های بیشتر قلمداد شود.

مقایسه تطبیقی بوروکراسی در ایران

از لحاظ مقایسه بوروکراسی در ایران بیشتر با مفهوم بوروکراسی به عنوان اداره عمومی از نوع محافظ و جانبداری حزبی در سال‌های گذشته همراه بوده‌است. در این قسمت به برخی از تشابهات موجود در این مورد اشاره خواهد شد.

مقایسه بوروکراسی محافظ و بوروکراسی در ایران

حفظ و حراست از یک نوع فلسفه خاص و یک نوع آرمان ویژه از جمله ویژگی‌های بوروکراسی محافظ است. در دوران جمهوری اسلامی نیز پاسداری از شریعت اسلام و پیاده کردن الگوی حکومتی مطابق با برداشت‌های فقهی نیز از اولویت‌های جمهوری اسلامی است. در بوروکراسی محافظ، آرمان مقدس سیاسی و فلسفه زندگی اجتماعی پذیرفته شده آن، موهبتی است ازلی و ابدی و از دید حاکمان به صورت بلند مدت پایدار و قابل اجرا خواهدبود. از نگاه (تئوریک) جمهوری اسلامی، حکومت امانتی الهی است و ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی آن که خود پایه تشکیل جامعه‌است، براساس تلقی مکتبی و صالحان عهده‌دار حکومت و اداره مملکت می‌شوند (أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.[۴]) و قانون‌گذاری که مبین ضابطه‌های مدیریت اجتماعی است، بر مدار کتاب الهی و سیره و عترت جریان می‌یابد. در بوروکراسی محافظ، آرمان مقدس که باید به وسیله سازمان بوروکراسی از گزند حوادث حفظ شود، ارزش پایه‌ای یا دست کم اعتبار اصول یک مجموعه قوانین اخلاقی مورد قبول را به خود می‌گیرد که در عمق ایمان مردم یا در اعماق اعتقادات و آداب و رسوم زندگی گذشته و حال آنان ریشه دوانیده‌است و همین دیدگاه در نظام جمهوری اسلامی بر سازمان اداری و رسمی حاکم است. در اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی نظامی است استوار بر پایه ایمان به: خدای یکتا و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر او. وحی الهی و نقش بنیادی آن در میان قوانین؛ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا.

با وجود تشابهات موجود بین بوروکراسی در ایران با بوروکراسی محافظ، یک اختلاف اساسی بین این دو قابل تشخیص است: تفاوت در این است که در بوروکراسی محافظ رهبران مورد اعتماد جامعه که اختیار نگاهبانی از ایدئولوژی پذیرفته شده در دست آنهاست، افرادی برتر و مافوق به‌شمار آمده و فرض لغزش و اشتباه در مورد آنان صادق نیست. درحالی که در بوروکراسی ایران این امتیاز عمومیت نداشته وبه‌طور اصولی مخصوص رسالت ائمه و معصومان است و به موجب اصل نوزدهم از فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مردم از هر قوم و قبیله و مذهب و نژادی که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز ویژه و طبقه ممتازه شدن نخواهد بود.

بوروکراسی جانبداری حزبی و بوروکراسی در ایران

بوروکراسی جانبداری حزبی به دنبال سپردن مشاغل دولتی در سازمان‌ها به افراد و طرفداران حزب اکثریت است. براساس این استدلال افراد حزب فاتح به سازمان‌های اداری حکومت راه یافته و به میزان نوع توانایی مصدر یکی از خدمات عمومی که حزب در مبارزات انتخاباتی به مردم وعده داده می‌شوند.

در ایران به ویژه در سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی تلاش شد، افراد مکتبی که آشنایی با ایدئولوژی و شریعت اسلام شیعی داشتند مسئولیت‌های اجرایی را در دستگاه‌های اجرایی بر عهده داشته باشند. این تجربه در نهادهای انقلابی مثل جهادسازندگی و سپاه و نهضت سوادآموزی که نظام اداری متفاوت از بوروکراسی داشت، رضایت بخش بود. اما نتایج رضایت بخشی در سازمان های بوروکراتیک باقی مانده از دوره پهلوی به همراه نداشته‌است و افراد منصوب شده به مرور شبیه همان بوروکرات های زمان پهلوی شده اند که این به خاطر قدرت ساختار است که انسان متناسب خود را تربیت می کند.

مدل بوروکراسی پاسدار مکتب در ایران

مدل بوروکراسی پاسدار اسلام مبتنی بر بوروکراسی محافظ، بوروکراسی مبتنی بر لیاقت و اصول و ضوابط اخلاقی حاکم بر پیروان ایدئولوژی اسلام و قوانین اسلامی به صورتی است که حتی الامکان از گزند کاستی‌های مشروحه در مدل‌های بوروکراسی در بخش‌های قبلی این مقایسه در امان باشند. اسلام مانند همه مذاهب عالم تکیه بر روح ایمان اعتقادی راسخ نسبت به مبانی مذهبی دارد و اعتقاد به پروردگار را ضامن سعادت و سلامت و رفاه اجتماعی افراد جوامع بشری به حساب می‌آورد. مؤمن در اعمال و رفتار خود همواره خداوند را ناظر و شاهد می‌داند، اشتیاق به نزدیکی به پروردگار و ترس از خشم و غضب خالق و ضمانت اجرای اخروی باعث می‌شود رهبران و افراد سازمان‌های مختلف اجتماعی فکر انحراف از راه صواب را به مغز خویش راه ندهند و اصول و مبانی مذهب را در رفتار و کردار تخصصی و در روابط اجتماعی همواره ملحوظ دراند.

مدل بوروکراسی پاسدار مکتب، از خلال منابع معتبر اسلامی از جمله: نامه علی بن ابی طالب به مالک اشتر، قوانین جمهوری اسلامی ایران و به ویژه قانون اساسی قابل تشخیص است. در اسناد و مدارک یاد شده ویژگی‌هایی جهت رهبر و توانایی‌های لازم برای رهبری، شیوه‌های رهبری و نحوهٔ ادارهٔ امور سازمان‌های اجتماعی به تفضیل آورده شده که اهم خصوصیات مدل بوروکراسی پاسدار اسلام با استناد به مدارک مزبور از این قرار است: پاسداری و حفاظت و حراست از ایدئولوژی اسلامی مورد قبول جامعه و محفوظ داشتن آن از گزند آفات و بلیات اجتماعی و زندگی اجتماعی - برای این منظور همه کارگزاران دولت باید در بادی امر خود مظهر و نشانه خوبی باشند. از رفتار و کردار شایسته‌ای که در آرمان مقدس مذهبی و اصول و سیاست‌های پذیرفته شده سازمان اجتماعی آمده‌است هر یک از مسئولان و مجریان در جامعه موظفند قبل از آن که حکم و امری را برای صیانت و حفاظت از ایدئولوژی اسلامی به مرحله اجرا و عمل درآورند، به آنچه می‌گویند و امر و نهی می‌کنند ایمان و اعتقاد داشته باشند و از این جهت نمونه و سرمشق دیگران قرار گیرند. تنها از این طریق است که پاسداری و صیانت از ایدئولوژی مورد نظر در بوروکراسی، در عمل مصداق پیدا می‌کند.

تشخیص نسبی هدف‌های سازمانی و تعیین مقاصد سازمان‌ها

اداره امور عمومی جامعه مستلزم شناخت چگونگی استفاده از سازمان‌های متنوع و بعضاً پیچیده‌است. در صورتی که علاوه بر تشخیص بین هدف‌ها برپایی این قبیل سازمان‌ها با توجه به مقدورات انسانی، مالی، تکنولوژی از یک طرف و اختیارات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طرف دیگر صورت نگیرد، بوروکراسی دربردارنده تمام مضراتی خواهدبود که در مدل‌های بوروکراسی قبلاً به آن‌ها اشاره شده‌است. در حال حاضر بسیاری از سازمان‌های عمومی در کشور به انجام امور مشابه و مضاعف اشتغال داشته و در صورت بازنگری و بررسی مجدد امکان جذب، ادغام یا برچیدن تعدادی از آن‌ها وجود دارد.

تشخیص منابع استعدادها و جلب افراد مستعد به سازمان-تشخیص میزان احتیاج به هر طبقه از کارمندان باید براساس تحقیقات علمی و آماری صورت پذیرد، سپس قابلیت افراد داوطلب از طریق برگزاری امتحان ورودی متناسب سنجیده شده توانایی و استعدادهای افراد مستعد مورد شناسایی قرار داده شود و پس از طی دوران آزمایشی قرار داد استخدام دائمی با آنان منعقد شود.

طرح حقوق‌ها و ارائه و ایجاد نظام پیشرفت شغلی جهت کارکنان

طرح حقوق کارمندان نه تنها باید با توجه به کلیه عوامل مؤثر حین انجام شغل وبا توجه به جنبه‌های دیگر هم عادلانه به حساب آورده شود. در شرایطی می‌بایست فراهم شود که ضمن آن کارمند مایل باشد تا پایان در سازمان باقی بماند. این امر مستلزم ایجاد شرایطی است که طی آن موجبات ماندن و بالا رفتن روحیه پیشرفت شغلی جهت کارمندان فراهم شده باشد.

استفاده از مقررات اداری و سیستم‌ها و روش‌های مناسب

به‌طوری‌که در مدل بوروکراسی کولدنر نشان داده شده، مقررات و دستورالعمل‌های اداری از جمله ابزار و وسایل کنترلی مؤثر در سازمان‌های بزرگ محسوب می‌شود. با این وجود برای پرهیز از اثرات منفی جانبی و ایجاد حالت تدافعی و بی‌تفاوتی در کارکنان ضرورتاً می‌بایستی از ان چنان مقرراتی استفاده به عمل آورده شود که ضمن جامع و مانع بودن آن‌ها موجبات جلوگیری از رشد و تعادل فکری مجریان و مسئولان و باعث دلسردی و سردرگمی آنان در اجرای مقررات نشود. از این گذشته‌استفاده از سیستم‌ها و روش‌های اداری مناسب تر ضرورت دارد، چه تنها به مدد به‌کارگیری سیستم‌های نوین اداری است که می‌توان به احتیاجات واقعی جامعه و رفع سریع آن‌ها پرداخت و از طریق آن به حفظ منابع مادی و انسانی که در اختیار اجتماع است، همت گماشت.

آموزش

هنگامی بوروکراسی به عامل بازدارنده در جهت اعتلاء و رشد و توسعه اجتماعی و اقتصادی بدل می‌شود که متناسب با تحولات و رویدادهای حاصله در آن بخش‌ها از پیشرفت و تکامل بازایستند. برای جلوگیری از این وضعیت و استفاده مؤثر از بوروکراسی به عنوان وسیله‌ای مفید در جهت دستیابی به هدف‌های توسعه بازسازی و رونق مجدد آن امری واجب و ضروری است. این مهم به دست نخواهد آمد مگر این که طی برنامه‌های آموزشی منظمی به‌طور مرتب کارگزاران و مجریان دست اندرکار بوروکراسی تحت آموزش و تعلیمات عالیه لازم قرار گیرند و تنها در این صورت است که امید به اعتلاء و تحول در «بوروکراسی حاکم بر ماشین دولتی ایران» متناسب با احتیاجات متحول جامعه ایران وجود خواهد داشت.

فن‌سالاری

فن‌سالاری یا تکنوکراسی (به انگلیسی: Technocracy) در اصطلاح به حکومت تکنیک گفته شده‌است که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید به وسیلهٔ صاحبان فن اداره شود. به دیگر سخن فن‌سالاری به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارت‌های فناورانه تکیه دارد و همان‌ها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنوکرات‌ها باید فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند. اما در صنعت بیشتر به مفهوم تفکری است که تنها راه دستیابی به فناوری را، انتقال فناوری از غرب یا شراکت (سرمایه‌گذاری مشترک) با شرکت‌های غربی می‌داند.

تاریخچه

نهضتی بنام فن‌سالاری در سال ۱۹۳۲ در آمریکا به وجود آمد که مرکز آن دانشگاه کلمبیا بود. در بحبوحهٔ بحران بزرگ اقتصادی آمریکا که اقتصاددانان و سیاست‌مداران از غلبهٔ بر آن عاجز بودند گمان می‌رفت که شاید مهندسان و فن سالاران قادر به مهار آن باشند. در واقع این نهضت واکنش رکود بزرگ بود. از آن پس حکومت ارباب فن هوادار چندانی نیافت و این عقیده رایج شد که مغزها و دست‌های تکنوکرات‌ها هر اندازه که خوب چرخ‌های فناوری جدید را بچرخاند دلیل آن نیست که بتواند چرخ‌های حکومت را هم به خوبی به گردش درآورند. به ویژه که در عصر ما فناوری خود به سبب داشتن عارضه‌های منفی مورد انتقاد و نکوهش برخی از متفکران اجتماعی قرار گرفته‌است.

اصطلاح تکنوکراسی یا فن سالاری در سال ۱۹۱۹ توسط ویلیام هنری اسمیت، نویسنده آمریکایی، ساخته شد و با ساخت آن پیشنهاد «حکومت فنکاران» را نیز ارائه کرد. هواداران فن‌سالاری پس از جنگ جهانی اول به مطالعه وضع اقتصادی ایالات متحده آمریکا پرداختند و یکی از ایشان به نام هووراد اسکات با نوشتن کتاب «مهندسان و سیستم قیمت» اصطلاح تکنوکراسی را رواج داد. اسکات بر آن بود که سیستم اقتصاد کنونی، که بر اساس سیستم قیمتها قرار دارد، کهنه شده‌است، زیرا با سیستم قیمت‌ها جامعه هر چه بیش‌تر وام‌دار می‌شود و در نتیجه قدرت خرید از پیشرفتهای فنی واپس می‌ماند و این واپس ماندگی نتایج گرانی برای قیمتها و ثبات اجتماعی دارد. از اینرو به نظر آنان باید واحد تازه‌ای برای سنجش ارزش در کار آید که اساس آن قوانین ثابت فیزیکی باشد. این واحد به نظر او «انرژی تولید» است. در این صورت حکومت به دست فن شناسان خواهد افتاد. این اصطلاح در دهه ۱۹۶۰ در فرانسه گسترش یافت و فرانسویان آن را ادامه نظریات فیلسوف فرانسوی سن-سیمون می‌دانستند.

کاربرد در فرهنگ عمومی و سیاسی ایران

سید علی خامنه‌ای در فروردین ۹۲ در حرم رضوی، در نخستین سخنرانی جدی خود دربارهٔ انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ایران، دولت سازندگی را فنسالار خواند، و تلویحاً از روش آن انتقاد کرد.

در جریان تبلیغات انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، برخی محمدباقر قالیباف را فنسالار دانستند، و از او نقل کردند که در ۷ اسفند ۹۱ گفته‌است «"ممکن است که بگویند قالیباف، انسان فنسالاری است که باید بگوییم با این تعریف، فنسالار بودن چیز بدی نیست و به معنای استفادهٔ درست از ابزار خوب و مدرن است که برای پیاده‌سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی الهی استفاده می‌شود" و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم باید به عقلمان شک کنیم، هر چند گاهی برخی افراد آن را ابزار سیاسی می‌کنند و طوری وانمود می‌کنند و مثلاً فکر می‌کنند اگر جایی که می‌توان با ویدئو کنفرانس حضور پیدا کرد، پیاده راه بروند و عرق بریزند و نصف روز حرکت کنند یعنی اجر و ثوابش بیش‌تر است، در اسلام چنین چیزی را نداریم و نفهمیدیم و همه اینها مواردی است که نیازمند یک مدیریت اجرایی است تا بتوانیم عقلانیت و معنویت را با همه ابزار و امکاناتی که جامعه و بشریت و علم و دانش در اختیارمان گذاشته استفاده کنیم.»،[۳] که در رسانه‌ها فقط قسمت اول سخن او ذکر شد. محمدباقر قالیباف با رد سخنان منتقدان گفت: «بی‌بی‌سی هم به کمک برخی افراد می‌آید و با تقطیع حرف‌های من تبلیغ فنسالار بودن قالیباف را می‌کند و این کار همان کسانی است که در شعار فقط دم از انقلاب می‌زنند.» او در نفی فنسالار بودن خود گفت: «قالیبافی که در سن ۱۸ سالگی جلو تانک عراقی‌ها ایستاده، با تکنوکراسی چه قرابتی دارد؟» و «وقتی یک پل با عظمت که برخی فکر می‌کردند در عرض ۱۵ سال ساخته نمی‌شود تنها در ۲۲ ماه ساختیم، این به معنای فرهنگ جهادی است نه تکنوکراتی.» همسر قالیباف هم گفته‌است: «عمل‌گرایی قالیباف یکی از نقاط قوت وی بوده و همین امر نقطه تخریب برخی قرار گرفته و عنوان تکنوکرات بودن را به قالیباف نسبت می‌دهند.»[۴][۵] برخی رسانه‌ها هم از او نقل کرده‌اند که گفته‌است «تکنوکرات اگر هدف شود انحراف بزرگی است اما چه اشکالی دارد اگر همین تکنوکرات با عنوان ابزار سبب رشد و توسعه کشور شود؟»

جوانب مثبت و منفی تکنوکراسی

مزایای تکنوکراسی

  • دانش فنی اضافی همیشه بهتر از کمتر است. اگر دلیل دیگری نداشته باشد، حداقل نگاه کردن به مسائل از منظر علمی یا فنی ممکن است به شما ایده بیشتری در مورد نحوه انجام مدیریت بدهد.
  • بسیاری از مواردی که نیاز به تصمیم اداری دارند، در واقع فنی هستند، و گاهی اوقات (یا بیشتر اوقات) تصمیمات رایج همیشه بهترین تصمیم نیستند.
  • نمایندگان منتخب بهترین راه برای پاسخگویی به آرزوهای مردم هستند. اگر هر بار که تعریف تکنوکراسی به این معنی است، یک کار درست انجام می شد، تکنوکراسی کار می کرد.
  • کار درست به شرایط داده شده و همچنین نتیجه مطلوب قوانین / سیاست ها / برنامه ها، به علاوه تمایل دولت برای اتخاذ تصمیمات سخت بستگی دارد.
  • تخصص فنی به آن‌ها اجازه می‌دهد تا با کسانی که در زمینه تخصص یکسانی در بخش دولتی یا سایر سازمان‌های مرتبط مشترک هستند، بهتر با هم ارتباط برقرار کنند – احتمالاً منجر به انجام کار اداری بهتر در زمینه‌ای می‌شود که متخصص هستند.
  • تکنوکرات ها همچنین ممکن است تفکر منطقی بهتری داشته باشند که در اداره مؤثر مدیریت لازم است و احتمال سقوط به افراط گرایی را به حداقل برسانند.
  • ایده حذف تصمیم گیری انسانی در یک تکنوکراسی با فناوری در حال بازی که با استفاده از داده های واقعی (اعداد) مرتبط است، به خوبی کار می کند.

معایب تکنوکراسی

  • شغل سیاسی برای کارکردن به مهارت سیاسی نیاز دارد نه دانش فنی.
  • وظیفه سیاستمدار سیاست گذاری نیست، این وظیفه سیاست گذاران و بوروکرات ها است، وظیفه سیاستمداران راضی کردن مردم است و تا زمانی که بدانند کدام سیاست می تواند به اندازه کافی سودمند و محبوب باشد تا عملی شود.
  • تکنوکرات ها مجبور نیستند در مورد چارچوب نظری ایجاد آن بدانند. سیاستمداران مانند فروشندگان بوروکرات هستند، فروشندگان مجبور نیستند ماشین بسازند، فقط باید بدانند که چگونه یک ماشین بفروشند.
  • دانش فنی عملکرد بهتر در فعالیت های اداری را تضمین نمی کند. بسیاری از رهبران با پیشینه علمی به استفاده ناچیز از آن دانش ختم شدند.
  • تکنوکراسی، حداقل مستلزم اعطای حق سیاسی شماست (یعنی حتی اگر هنوز دموکراتیک هستید، به نوعی مقررات نیاز دارید تا افراد بدون هیچ گونه تخصص فنی را از سیاست دور نگه دارید، در بیشتر مواقع یا بسیار خوش شانس هستید یا دیکتاتور آشکار.
  • تکنوکراسی در یک سیستم خودکامه می تواند به ابزار سرکوب تبدیل شود.

تفاوت تکنوکرات و بوروکرات

تکنوکرات ها به عنوان متخصصان یک موضوع خاص با دانش تخصصی در زمینه های خاص در نظر گرفته می شوند و در حالی که بوروکرات ها افرادی هستند که در بخش دولتی و خصوصی کار می کنند و تقریباً در اکثر موضوعات دارای دانش بالایی هستند.

تکنوکرات ها نقش رهبری را ایفا می کنند و از آنها به عنوان استادانی یاد می شود که در زمینه خاصی دستورالعمل می دهند. در حالی که افرادی که از آنها به عنوان بوروکرات یاد می شود در بسیاری از زمینه ها یا انجام مسئولیت های سازمان از دانش بالایی برخوردار هستند.

بوروکراسی به مدیریت و رویه اداره یک بخش بدون نیاز به دانش فنی اطلاق می شود. به عنوان مثال، امروزه یک سازمان بوروکراتیک در بخش‌های مختلف دولت خدمت می‌کند. به طور کلی، در ایالات متحده آمریکا، هند، فیلیپین، نیجریه و پاکستان، هر فردی که دارای مدرک لیسانس در مدیریت دولتی یا بازرگانی باشد، واجد شرایط کار به عنوان تکنوکرات است.

تکنوکرات ها می توانند در هر بخش دولتی مستقر شوند. از آنجا نیز به آنها اجازه داده می شود تا بر اساس نیاز، دانش و توانایی های تخصصی به بخش های دیگر سوئیچ کنند.

تکنوکرات نوعی مدیریت است که در آن افراد خدمات را بر اساس تخصص مدیریت می کنند. به عنوان مثال، سربازان و ژنرال یا دریاسالار کهنه کار که به عنوان مقام عالی در وزارت جنگ خدمت می کنند.

مثال دیگر می‌تواند کاردیولوژیست باشد که برای پست اداری دولتی در وزارت بهداشت کار می‌کند، که کتاب‌هایی در زمینه مدیریت دولتی و علوم سیاسی خوانده است. در حالی که بوروکرات‌ها به یک مقام دولتی اشاره می‌کنند که تصور می‌شود به اجرای رویه‌ای به بهای خدمت به نیازهای مردم توجه دارد.

فَرگشتِ معکوس یا هرم جمعیتی وارونه در ایران

بررسی ویژگی‌های نسل‌های z ، آلفا و «ساینا»

در دنیای امروز، فراوان از نسل‌های z و آلفا گفته و شنیده می‌شود. از نسل آلفا، به‌عنوان یک پدیده روبه‌رشد و بزرگ‌ترین نسل تا به‌امروز، یاد و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۴ جمعیت این نسل به‌ حدود 2 میلیارد نفر هم برسد که بی‌تردید درصدی از این جمعیت را جوانان و نوجوانان آینده ایران تشکیل خواهند داد.

در معرفی نسل آلفا گفته می‌شود، با وجود این‌که هنوز درصد قابل توجهی از جمعیت این نسل متولد نشده‌اند، ولی با این حال، در آینده نه‌چندان دور، یعنی تا سال ۲۰۳۰ حدود ده درصد از نیروی کار آینده جهان را این جمعیت جوان به‌خود اختصاص خواهند داد.

نسل آلفا که به تعبیری نسل نیتو (NITU) هم نامیده می شودند، در حال حاضر با ویژگی‌های منحصر به‌ فرد خود، دوره‌های نوجوانی و جوانی را سپری می‌کنند ؛ در امور فن آوری و دنیای دیجیتالی، از دانش و تبحر بیشتری نسبت به‌ نسل پیش‌ از خود برخوردارند.

هم‌چنین از این نسل، تحت عنوان بزرگ‌ ترین مصرف‌ کننده یاد می‌شود؛ به‌همین دلیل بسیاری از بِرندهای بزرگ جهان، در زمینه بازاریابی‌شان، علاوه بر نسل Z، بر روی ویژگی‌ها و خواسته‌های احتمالی نسل آلفا متمرکز شده‌اند. طبیعتاً این‌کار، مستلزم شناخت دقیق‌تر و علمی‌تری از این نسل و نسل‌های گذشته و آینده خواهد بود.

دلایل اصلی این تمرکز را به‌طور خلاصه می‌توان در ویژگی‌های این نسل جست و جو کرد که در زیر به‌برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:

- در بین جمعیت جهان، از هر 3 کودک دو تن از آنان به تلفن‌های هوشمند دسترسی خواهند داشت که بسیاری از این کودکان، هوش دیجیتالی منحصر به‌ فردی دارند.

- این نسل به‌خوبی یاد گرفته‌ است که چگونه از صفحات نمایش، برای انجام امور ضروری، مثل برقراری ارتباط با دیگران، یادگیری و بازی در سنین پایین و انتقال ارزش‌ها استفاده کند و اطلاعات و تجربیات خود را در فرهنگ‌های مختلف به اشتراک بگذارد. ویژگی‌های منحصر به‌ فردی که در بسیاری از آن با نسل پیش از خود، یعنی نسل Z مشترک هستند، زیرا آنها هم با صفحه نمایش بزرگ شده و اشتراکات زیادی با این نسل دارند.

- هر دو نسل عمیقاً به‌ پایداری و گرم شدن آب و هوا، تغییرات اجتماعی و اقلیمی و نیز سیاست‌گذاری و بازسازی جوامع در فضاهای عادلانه‌تر برای همه، اهمیت می‌دهند.

- بیشتر متخصصان امنیت سایبری، مدیران UX، خلبانان هواپیماهای بدون سرنشین، توسعه دهندگان بلاک‌چین‌ها، طراحان داده‌ها، مهندسان واقعیت مجازی، مکانیک‌های رباتیک، تکنسین‌های خواب، افسران پایداری، اپراتورهای قطارهای بدون راننده، مدیران رفاه، متخصصان هوش مصنوعی و بسیاری از مشاغل مشابه، از بین نسل آلفا خواهند بود!

هر چند هر دو نسل مذکور، اجتماعی‌ تر و بصری‌ تر از نسل‌های قبلی خود خواهند بود و در دنیایی از تماس‌های تصویری مکرر، در آستانه «متاوِرس» و افزایش محبوبیت فزاینده واقعیت مصنوعی، رشد می‌کنند؛ ولی بسیاری از کارشناسان بر این باورند که نسل آلفا، در مقایسه با نسل Z تفاوت قابل توجهی در سبک خرید و وفاداری به بِرندها ایجاد خواهند کرد . بنابراین، برای درک بهتر شباهت‌ها و تفاوت‌های این‌ نسل با همتایان نسل Z خود، ابتدا باید والدین و جغرافیای فکری و رفتاری آنها را به‌خوبی شناخت و درک کرد. به‌عبارت دیگر، اگر به‌دنبال یافتن یک تفاوت بزرگ و اساسی بین این دو نسل، یعنی نسل‌های z وآلفا باشیم، بی‌تردید آن مربوط به ویژگی‌ها و هویت والدین، محیط زندگی و روش‌های تربیتی خواهد بود که این نسل با آنان یا درآن بزرگ شده‌اند؛ یعنی پاسخ دقیق به‌این پرسش که والدین این نسل‌های عجیب، چه‌کسانی هستند و چه‌ویژگی‌هایی دارند، خودشان در چه شرایطی زندگی می‌کنند و خواسته‌ها و علایق آنان کدامند!

- والدین نسل آلفا، اصطلاحاً «مینی هزاره» نامیده می‌شوند؛ زیرا معمولاً آنها از نسل هزاره‌ها (millennials) هستند؛ درست همان‌طور که نسل هزاره‌ها برای اولین بار وارد بازار کار شدند، این نسل نیز نگرش‌ها و عادات جدیدی را برای فرزند پروری و تربیت نیروی کار به ارمغان خواهند آورد.

در این‌جا و پیش از ورود به‌مبحث اصلی، یادآوری این نکته بسیار مهم، از این جهت اساسی و تعیین‌کننده خواهد بود که بدانیم وقتی از ویژگی یا ویژگی‌های مشترک یک نسل صحبت می‌شود، اساساً بدین معناست که ناخواسته، اهمیت بیشتر و نقش ویژه‌تر و حتی موثرتری برای « عوامل تربیت و توانمندی» و الگوهای تربیتی جامعه و هم‌چنین اقتضائات زمانی و محیطی قائل هستیم تا عوامل ژنتیکی . به‌عبارت روشن‌تر، با طرح این موضوع از بین عوامل ژنیتیکی و محیطی، اولویت را به‌ عوامل محیطی داده‌ایم!

البته این رویکر جدید و نگرش‌های این‌چنینی، در بطن خود یک پیام نویدبخش و دلگرم‌ کننده‌ای برای اصحاب تعلیم‌ و تربیت و اهالی فرهنگ دارد و به‌نوعی مهر تأییدی است بر نقش بی‌بدیل و تاثیرگذاری فوق‌العاده این قشر عظیم در جامعه است.

اگر بر اساس یافته‌های علمی و تجارب زیسته بشری، بپذیریم که محیط و اجتماع، به‌ویژه خانواده و والدین هم، حداقل به‌اندازه وراثت، در تربیت انسان‌ها نقش اساسی و تعیین کننده‌ای دارد، در شرایط کنونی، اندیشه پیرامون این موضوع حیاتی و توجه فوق‌العاده نسبت به‌این‌ مسئله راهبردی که متاسفانه سیر نزولی آن از چند دهه گذشته آغاز شده است، ضرورت تام می‌یابد:

1- درصد قابل توجهی از بهترین، خالص‌ترین و نخبه‌ترین‌ جوانان کشور، در دوره دفاع مقدس جان عزیز خود را از دست داده‌ و طبیعتاً از چرخه طبیعی فرزندآوری و تربیت فرزندان آینده و نیز به‌صورت غیر مستقیم افراد جامعه خارج شده‌اند ( حدود 220 هزار شهید که تقریباً همه آنها در سنین جوانی و میان‌سالی بوده‌اند).

2- در حال حاضر، بر اساس آمارهای رسمی، بیش از 4 میلیون نفر از تحصیل‌کردگان و افراد با سواد، فرهیخته و نخبگان جامعه، مهاجرت کرده و اگر زمینه فراهم شود، با این شرایط، بیش از 50 درصد از افراد مشابه نیز جلای وطن خواهند کرد! (البته بر اساس برخی از آمارهای غیر رسمی، آمار ایرانیان خارج از کشور تا 10 میلیون‌ نفر هم می‌رسد!)

3- بسیاری از جوانان و نوجوانان، که اغلب تحصیل‌کرده و دارای هوشبهر بالایی هستند، بنا به‌دلایلی، تمایل چندانی به ازدواج و تشکیل خانواده ندارند و اگر هم ازدواج کنند، رغبت چندانی به فرزندآوری و به‌تبع آن تربیت آنان، از خود نشان نمی‌دهند و هیچ مشوقی، مثل حواله تحویل خودرو یا زمین و نظایر آن هم قادر نبوده و نخواهد بود این گروه را به‌ دلیل سطح آگاهی و سواد و تحصیلات‌شان، برای فرزندآوری و استمرار نسل ترغیب کرده و بر سر ذوق آورد!

4- بخشی از جامعه جوان کشور، که از قضا آنان نیز از میان تحصیل‌کردگان و روشنفکران جامعه هستند و هر روز بر اساس مطالعات و بررسی‌های انجام شده، بر تعداد و درصد آنان افزوده می‌شود، خود را با روش‌هایی مثل ازدواج سفید، سرگرم کرده و عملاً از این جرگه خارج و از چرخه فرزندآوری و تربیت نسل کنار کشیده‌اند.

5- اگر شایعه طرح «چینی‌سازی نسل ایرانی» توسط چشم‌ بادامی‌ها را هم نادیده بگیریم، بر اساس آمارهای اعلام شده، حدود ۸ الی۱۰ میلیون نفر از برادران و خواهران غیر ایرانی، به‌عنوان مهاجران داخلی، مشغول «تولیدمثل» و تربیت فرزندان آینده کشورمان هستند؛ البته بیشتر تولید «مثل خودشان»، نه مثل ما که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، این نسل تلفیقیِ از تربیت‌یافتگان و نسل ایرانی‌خارجی، خواهند بود؛ این یعنی عملاً تغییر تدریجی و بدون سروصدای سبک زندگی، تغییر فرهنگ و نسل آینده کشور!

6- در کنار فهرست بلند بالایی از معضلات اجتماعی از قبیل آمار نگران‌کننده بچه‌های طلاق و کودکان بد سرپرست، بیماری‌های خودساخته بشر مثل کرونا، حملات بیولوژیکی در قالب دارو و غذا، آلودگی وحشتناک آب‌ و هوا، اشاعه فرکانس‌های مضر و عقیم‌سازی‌های جمعیتی و تأثیر مخرب نوع تغذیه و مواد غذایی غیراستاندارد، به‌احتمال زیاد، در آینده‌ای نه‌چندان دور، ناگزیر خواهیم بود در کنار بررسی ویژگی‌های نسل‌هایZ و آلفا، از نسل جدیدی در ایران اسلامی، تحت عنوان «نسل ساینا» نیز پرده‌برداری کرده و با افتخار آن را با ویژگی‌های منحصر به‌ فرد خود، به جهانیان معرفی کنیم و فراوان پیرامون این نسل جدید و استثنایی بگوییم و بنویسیم!نکته قابل ذکر دیگری که باید، بیش و پیش از از سایر عوامل، پیرامون آن صحبت و هشدار صادر کرد، فراموش کردن نقش تعیین‌کننده و مسئولیت خطیر نظام آموزشی در مواجه و در صورت لزوم مقابله با این پدیده و پدیده‌های مشابه یا خطرات احتمالی در آینده است.

شما موقعیتی را، در حدود ۲۰ الی۳۰ سال آینده، در ذهن خود مجسم کنید و حالت و افراد تربیت شده در چنین خانواده‌هایی را در نظر بیاورید که در آن، جمعیت قابل توجهی از این نسل و جوانان و نوجوانان کشور عزیزمان در تلاش برای شناخت دقیق‌تر والدین خود و بازیابی هویت خویش (درکنار گروه پرشماری از فرزندان طلاق، بد سرپرست و نسل ترکیبی)، تازه ‌فهمیده‌اند که پدران و مادران‌شان، آنها را نه به‌ دلیل استمرار نسل و بقای انسان و تعالی ‌جامعه یا خدمت به‌هم‌نوع خود، بلکه صرفاً با هدف گرفتن یک قطعه زمین بی‌ارزش یا حواله یک دستگاه «ماشین ساینا» یا چند صد میلیون تومان وام کم‌ بهره بی‌خاصیت یا برخورداری از تخفیفات در مالیات یا در کل، به‌ بهای گزاف، یعنی برای امرار معاش و پر کردن شکم‌های خالی، تولید و پای‌شان را به‌این دنیا باز کرده و بدون هیچ تلاش هدف مندی برای تربیت‌شان، آنها را به‌حال خودشان رها کرده‌اند!

کته قابل تأمل و تاسف‌بارتر این است که فکر می‌کنید کدام یک از اقشار جامعه و با چه‌ سطح سواد و میزان درک و هوش‌بهری و با چه‌ سطحی از علم و فرهنگ‌ و هنر و سیاست حاضرند در قبال گرفتن یک حواله ماشین یا یک تکه زمین، دست به چنین کار حیاتی، تعیین کننده و سرنوشت‌سازی بزنند؟

فکر می‌کنید در حالت طبیعی کفه ترازوی جمعیتی در آینده نه‌چندان دور، به‌نفع چه‌کسانی و کدام‌یک از اقشار جامعه سنگین‌تر خواهد شد؟!

معمولاً کسانی‌ که به‌این بهانه و به‌دلایل مشابه بچه‌دار می‌شوند، فرزندانی شبیه خود را تربیت خواهند کرد؛ کسانی که معمولاً نسبت به‌ تحصیل و تربیت فرزندان خود بی‌ توجه و به‌ اندک قوت لایموتی نیز قانع‌اند و با خدمات اندکی رضایت‌ شان جلب می‌شود!

دران و مادران نسل امروز، با تمام حساسیت‌ها، ملاحظات و وسواسی که برای فرزندآوری و تعلیم‌ و تربیت‌ آنها داشته‌اند، اغلب مورد بازخواست و شماتت فرزندان خود هستند که چرا و با چه‌ منطقی، در این شرایط، آنها را به‌دنیا آورده‌اند!

حال تصور کنید ؛آنچه بیش‌ از همه جای نگرانی دارد، مسئله تربیت نسل امروز و فردا برای فرداهای خودشان هست که گویا حاکمیت با روزمرگی و بی‌ تفاوتی، هیچ دغدغه‌ای برای تربیت صحیح و آماده‌کردن نسل‌ برای آینده کشور ندارد.

نسل آینده کشور در کنار همه این مصائب، گرفتاری‌ها و معضلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، اگر بدانند و بفهمند که پدران‌شان در پی لقمه نانی، اسباب به دنیا آوردن و بدبختی‌شان را فراهم کرده‌اند، با آنان چه برخوردی خواهند داشت و با این احساس حقارت چگونه کنار خواهند آمد؟

اگر بر اساس الحاق نظریه‌ داروین و ژنتیک، تحت عنوان «سنتز فرگشتی مدرن» و بسیاری از نظریه‌پردازان علم ژنتیک، تغییرات فیزیکی و رفتاری را بپذیریم و این موضوع را بر رفتارهای اجتماعی غلط و کج‌کارکردهای نظام‌های موجود اضافه کنیم که «انتخاب طبیعی» را ممکن می‌سازد و تحت عنوان «جهش» در سطوح دی‌ان‌ای و ژن‌ها رخ می‌دهد و از همه مهم‌تر، به‌ باور «پوبینر» به‌عنوان ابزار در دست و لازمی بدانیم که «فرگشت» توسط آنها دست به عمل می‌زند ؛ در این صورت مسئولیت سیر قهقرایی اصالت یا در خوشبینانه‌ترین حالت تغییر جمعیتی و نسلی در کشورمان، به‌ عهده چه‌کسی و کدام نهاد بی‌مسئولیتی خواهد بود؟

با استمرار این سیاست‌ها و رویه‌های نادرست در ایران و با این بی‌تدبیری‌ها، درک و فهم آن چندان دشوار نیست که بدانیم ممکن است این بی‌ توجهی به‌آداب و سنن اجتماعی، ‌ارزش‌ها، قوانین و در کل فرهنگ و تربیت اجتماعی آحاد جامعه و در یک عبارت روشن، «حکمرانی غلط»، در آینده می‌تواند چه بلای عظیم و خانمان‌سوزی بر سر این ملت و نسل‌های بعدی کشور آورد!

اگر انسان متهم به تندروی نشود، با اطمینان می‌توان گفت : این نوع حکمرانی، آگاهانه یا ناآگاهانه، ‌نوعی نسل کشی یا در حقیقت «طرحی برای خالص‌زدایی» از جمعیت ایران بزرگ است که به‌جای «شارِش ژن »ها و طی کردن روند «انتخاب طبیعی» و سیر تکاملی خود در راستای «بقای تندرستان»، به‌زودی با پدیده شوم و غم‌انگیز «رانش ژن»‌ها و در نهایت با «هدم اصل اصلح» با نسلی تربیت نایافته، بی‌هویت و با هوش‌بهر پایین، مواجه خواهیم شد!

«از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت»

چند نکته تجویزی و راهبردی

در پایان، یادآوری این نکته نیز حائز اهمیت است که نویسنده به‌ هیچ‌ وجه قائل به برتری نژادی و ژن خالص هیچ قوم و نژادی نبوده و درصدد بیان حسن و قبح آن نیست و هیچ‌ یک از موارد مطرح شده را جزء آینده محتوم نمی‌داند و بر این باور است که نیروهای اجتماعی و فرهنگ اصیل ایرانی و وجدان جمعی آنان، همواره بسیار قوی‌تر و قدرت‌مندتر از مداخلات آگاهانه یا ناآگاهانه حکومت‌ها و بسیار هوشمندانه‌تر از آنان عمل کرده و همواره عمل می‌کند؛ لذا چندان دور از ذهن نخواهد بود که برای حفظ سرمایه‌های فکری جامعه و نجات خود از زیست‌بوم نامناسب، در آینده‌ای نه‌چندان دور عرصه را سخت بر مسببان این وضعیت اسف‌بار و نگران‌کننده تنگ کرده و برای نجات خود از شرایط نامناسب به‌موقع خود دست به‌اقدام عملی موثر خواهند زد که نمونه بارز آن را می‌توان در مواجه ایرانیان با اقوام وحشی مغول و اعراب بیابان‌گرد و نظایر آن جست و جو و مشاهده کرد!

نگارنده، با علم به‌ تاثیر جامعه جهانی و فن آوری‌های جدید و پدیده‌های نوظهور، به‌ویژه بارش مداوم و سیل‌آسای اطلاعات در فضای مجازی در شکل‌گیری و تغییر ویژگی نسل‌های آینده، شکل‌گیری این‌نسل‌ها و نسل آینده را از منظر ژنتیکی چندان نگران کننده نمی‌داند و نگرانی از تغییرات ژنتیکی و از دست رفتن اصالت اقوام را، به‌تعبیر یکی از صاحب‌نظران، یک حرف تاریخ مصرف گذشته می‌داند؛ چون کلاً آمیختگی اقوام و ملل جهان امروز به حدی زیاد است که تقریباً هیچ قوم و ملتی را نمی‌توان، به‌معنی واقعی، اصیل و دست‌نخورده یافت؛ زیرا کل جهان متاثر از این ترکیب و آمیختگی ژنتیکی است و نباید خیلی نگران امتزاج اقوام و نسل‌های بعدی بود، چرا که از قبل این اصالت به‌ نوعی به یغما رفته است و چه بسا کشورگشائی‌هایی هم توسط ایرانیان شده و همین اتفاقات برای دیگر اقوام و ملت‌ها نیز افتاده است.

این یادداشت صرفاً درصدد طرح موضوع و به‌نوعی بیان مسئله امروز است تا شاید محققان، آینده‌پژوهان و متخصصان امر، به‌ویژه در حوزه‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، جمعیت‌شناسی، روانشناسی اجتماعی، تاریخ و فرهنگ، اقتصاد و متخصصان علم ژنتیک و... به صورت نهادهای مردمی گرد هم آیند و با حساسیت بیشتری آن را بررسی و با شناخت دقیق فرصت‌ها و تهدید‌های آتی، پیرامون آن اظهار نظر و راه‌کار ارائه کنند و با تمرکز بر چگونگی تربیت و مواجه با نسل‌های آتی ؛ راهی برای تعلیم‌ و تربیت غیررسمی برای مردم و خانواده‌ها باز کنند و صد البته نوعی هشدار به‌ مسئولانی است که نسبت به‌این موضوع بی‌توجه یا ناآگاهند یا خود را به‌ تغافل زده‌اند!معمولاً کسانی‌ که به‌این بهانه و به‌دلایل مشابه بچه‌دار می‌شوند، فرزندانی شبیه خود را تربیت خواهند کرد؛ کسانی که معمولاً نسبت به‌ تحصیل و تربیت فرزندان خود بی‌ توجه و به‌ اندک قوت لایموتی نیز قانع‌اند و با خدمات اندکی رضایت‌ شان جلب می‌شود!

نسل امروز و به خصوص نسل فردا، بیشتر از همه این مسایل، با حالت سرگردانی و بی‌هویتی، حتی فروش یا «معامله هویت» مواجه خواهند بود و این بی‌ هویتی که هیچ نوع رشد یا زایشی در آن مشاهده نمی‌شود، اغلب به‌دلیل نارضایتی و تقابل آشکار این نسل‌ها با آموزه‌ها و عملکرد ضعیف این حاکمیت بروز خواهد کرد.

نکته قابل ذکر دیگری که باید، بیش و پیش از از سایر عوامل، پیرامون آن صحبت و هشدار صادر کرد، فراموش کردن نقش تعیین‌کننده و مسئولیت خطیر نظام آموزشی در مواجه و در صورت لزوم مقابله با این پدیده و پدیده‌های مشابه یا خطرات احتمالی در آینده است.

آنچه بیش‌ از همه جای نگرانی دارد، مسئله تربیت نسل امروز و فردا برای فرداهای خودشان هست که گویا حاکمیت با روزمرگی و بی‌ تفاوتی، هیچ دغدغه‌ای برای تربیت صحیح و آماده‌کردن نسل‌ برای آینده کشور ندارد.

ه‌عبارت دیگر، طرح این پرسش ضروری می‌نماید که بدانیم در این عرصه، آموزش‌ و پرورش تضعیف شده و نهاد نحیف‌تر از آن، یعنی نهاد تربیت در کشور، چه‌ مسئولیت یا ظرفیتی برای به‌دوش کشیدن بار عظیم این مسئولیت اجتماعی خواهد داشت و چگونه و با چه‌ابزار و روش‌هایی خواهد توانست نسل آینده را برای مواجه با این معضلات و مسایل مشابه آماده کند؟

بی‌تردید آموزش‌ و پرورش باید به جایگاه اصلی خود برگردد و از ابزار دم دستی سیاسیون خارج و به‌عنوان پرچم‌دار اصلی اعتلای فرهنگ کشور در اولویت مردم و حاکمیت قرار گیرد و جایگاه و نقش بی‌بدیل خانواده، به‌عنوان نخستین و با دوام‌ترین عامل در رشد و شخصیت افراد، باید با هوشمندی کامل و سیاست‌های عاقلانه‌تری از هر زمان دیگری مستحکم‌ تر و پررنگ‌ تر شود و حمایت‌های هدفمند بیشتری دریافت کند.


«هر آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم

تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال»!

شکاف بین نسلی چیست؟تاثیر ان بر خانواده

رابطه شکاف نسلی با آسیب‌های اجتماعی در نوجوانان شهر تهران» [۱] عنوان مقاله‌ای است که «زینب مینقی‌اقدم» دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی، «خلیل میرزایی» استاد جامعه شناسی دانشگاه آزاد واحد رودهن، «خدیجه سفیری» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه الزهرا(ع) و «عالیه شکربیگی» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران به رشته تحریر در آورده‌اند.

این پژوهش از نوع پژوهش توصیفی تحلیلی و از لحاظ روش، کمّی و از نوع پیمایش و با در نظر گرفتن معیار زمان، مقطعی است. جامعه آماری شامل خانواده‌های دارای فرزند ۱۰ تا ۱۹ ساله شهر تهران است که با نمونه‌گیری به صورت خوشه‌ای چندمرحله‌ای در بازه زمانی ۹ ماهه (خرداد تا اسفند ۱۳۹۹) به تناسب خانواده‌های ساکن در مناطق ۲، ۹ و ۱۶ با بهره‌برداری از فرمول کوکران، تعداد ۳۷۴ نفر انتخاب شدند.

شکاف نسلی چیست؟

شکاف نسلی مفهومی بسیار گسترده و پیـچیده است که محدوده تحلیل و بـررسی آن شامل اختلاف‌های روانی، اجتماعی و فرهنگی از یک طرف و تفاوت در بینش و آگاهی، اعتقادها، پندارها، انتظارها، جهت‌گیری‌های ارزشی و الگوهای رفتاری میان دو یا چند نسل از طرف دیگر است کـه ایـن امور را به طور همزمان در یک جامعه مورد بررسی و کاوش قرار می‌دهد.

از دیرباز تاکنون این موضوع از سوی بیشتر جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، روان‌شناسان اجتمـاعی، مردم‌شناسان فرهنگی، صاحبان اندیشه‌های سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در صورتی که انتقال فرهنگ و ارزش‌ها با مشکل مواجه شود یکی از پیامدهای آن، شکل‌گیری پدیده تلخ اجتماعی شکاف ارزشی درون خانواده و بین نسل‌ها خواهد بود.

هم‌تراز نبودن سطح تحصیلات والدین با فرزندان، نبود درک مقابل میان فرزندان و والدین و ناآشنایی والدین با ویژگی‌های شخصیت و نیازهای دوران بلوغ فرزندان از مهمترین مصادیق شکاف بین نسلی استشکاف نسلی با خانواده و جامعه چه می‌کند؟

شکاف نسل‌ها، جامعه را از تکاپو و اشتیاق نسل‌های جوان و تازه‌نفس محروم کرده و عرصه را بر خلاقیت و نوآوری تنگ می‌کند. جامعه را از تبدیل شدن به یک پیکر واحد بازمی‌دارد و انسجام سازنده آن را برهم می‌زند. تجربه‌های پر سابقه و مهارت‌های ارزشمند رفتاری و عملکردی نسل‌های زنجیروار را عقیم می‌گذارد و راه‌های پیشرفت را مسدود می‌کند. فضای اعتماد را از بین می‌برد و منافع فرد را بر مصالح جمعی مقدم جلوه می‌دهد.

همچنین شکاف نسل‌ها در میان اعضای خانواده، اختلاف و پرخاشگری به وجود می‌آورد و بحران‌های بیرونی را به محیط امن و آرام خانواده می‌کشاند. بر عصبیت اجتماعی می‌افزاید و موضع‌گیری افراد و گروه‌های سنی علیه یکدیگر را در عرصه‌های مختلف موجب می‌شود. پیوندهای عاطفی را که لازمه حیات اجتماعی انسان است به تدریج ضعیف می‌کند و بیگانگی افراد یک خانواده، فامیل، محله و شهر را با یکدیگر رقم می‌زند. به طور کلی می‌توان گفت شکاف نسل‌ها بحرانی است که بحران می‌آفریند و بروز آسیب‌های اجتماعی را سرعت بخشیده و تسهیل می‌کند. بنابراین نگاه نافذ و بلندمدت، همراه با برنامه‌های مدون و کارشناسی شده از جمله راه‌های کاهش آسیب‌های تربیتی و اخلاقی شکاف بین نسلی است.

آمارهایی درباره آسیب‌های نسلی

برخی از مسئولان بر این باورند ۶۵ درصد کودکان بزهکار، از خانواده‌های نابسامان، ازهم‌پاشیده و طلاق گرفته برخاسته‌اند. طبق آمار سازمان پزشکی قانونی، شایع‌ترین علل مرگ‌ومیر جوانان و نوجوانان زیر ۲۵ سال در ایران، در مرتبه اول، تصادفات رانندگی و سپس مسمومیت‌های ناشی از الکل، مواد مخدر و خودکشی بوده است.
شهر تهران نیز به عنوان یکی از کلان شهرهای ایران، از این امر جدا نیست و نتایج برخی مطالعات در این شهر نشان می‌دهد میانگین بزهکاری با مؤلفه‌های وندالیسیم، خشونت، سرقت و تقلب، استعمال مواد مخدر، الکل و کجروی‌های فرهنگی، ۴۵ درصد است.

البته وجود شکاف نسلی در جوامع یک امر غیرعادی محسوب نمی‌شود. مهم این است که چگونه از طریق راهبردها و سیاستگذاری‌های مناسب این شکاف‌ها و ازهم‌گسیختگی‌ها را بتوان آشتی داد و مدیریت کرد. عدم مدیریت شکاف بین نسل‌ها از یک سو زنگ خطری است برای فروپاشی نظام خانواده که در آیین اسلام و فرهنگ ایرانیان از جایگاه خاصی برخوردار است و از سویی دیگر این شکاف همراه با بروز آسیب‌های اجتماعی یکی از موانع اصلی توسعه اجتماعی ایران خواهد بود.

تاثیر شکاف نسلی بر وقوع رفتار بزهکارانه

شکاف نسلی، درک و فهم والدین و نوجوانان را از هم کم می‌کند و اختلاف‌ها بین آنان را دامن می‌زند. از طرف دیگر این شرایط سبب افزایش احساس تنهایی، انزوا، افسردگی، بزهکاری و انحراف‌های اجتماعی نوجوانان می‌شود و آنان را دچار انواع مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی می‌کند.

بر اساس محاسبه‌های آماری انجام شده و یافته‌های به دست آمده، با توجه به تاثیر انکارناپذیر شکاف نسلی بر وقوع رفتار بزهکارانه، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که افراد زمانی که در رسیدن به اهداف و آرزوهای خود احساس محرومیت و ناکامی می‌کنند، در چنین وضعیتی، برای تامین نیازهای روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود، مرتکب رفتارهایی می‌شوند که از سوی جامعه مناسب تلقی نمی‌شود.

شکاف ارزشی میان خانواده چگونه و به چه شکل اتفاق می‌افتد؟

همان‌گونه که اشاره شد، شکاف ارزشی درون خانواده و بین نسل‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که انتقال فرهنگی بـا مشکل روبرو شود. آسیب‌های اجتماعی، مساله‌ای نگران‌کننده و از موضوع‌هایی است که زیرساخت‌های جامعه را هدف قرار داده؛ آسیب‌هایی همچون اعتیاد، سرقت، پرخاشگری، خودکشی و ... همگی می‌توانند اساس جامعه را دچار اشکالات و تنش کنند.

بر همین اساس، طبق نظریه یادگیری اجتماعی، نقطه شروع این فرایند، یادگیری ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارها در تماس مستقیم با دیگران مهم است که اینها عناصر اصلی جامعه‌پذیری به شمار می‌روند. در این میان، خانواده، حلقه واسط فرد و جامعه است و تعاملات خانوادگی و روابط والدین و فرزندان، کلید اصلی فهم رفتار بزهکارانه جوانان است.

بنابراین با توجه به نتایج پژوهش و مطالب یادشده، باید گفت آموزش والدین به منظور افزایش توانایی ایجاد ارتباط با فرزندان، به ویژه در مواجهه با تفاوت‌های دیدگاهی نسل‌ها، می‌تواند گام بسیار مهمی در جلوگیری از ظهور بسیاری از انحراف‌ها باشد.

همتراز نبودن سطح تحصیلات والدین با فرزندان، نبود درک مقابل میان فرزندان و والدین و ناآشنایی والدین با ویژگی‌های شخصیت و نیازهای دوران بلوغ فرزندان، از مهمترین مصادیق شکاف بین نسلی است. این شکاف موجب شده رفتارهای مناسب و متناسب با انتظارها و توقع‌ها میان والدین و فرزندان حاصل نشود و فرزندان با سرکوب غرایز و خواسته‌های خود روبرو شوند و گفتمانی منطقی میان والدین و فرزندان در جریان نباشد.

کاهش شکاف نسلی می‌تواند احتمال بروز آسیب‌های اجتماعی از جمله وقوع سرقت، پرخاشگری، مصرف مواد مخدر، خودکشی، ترک تحصیل، فرار از منزل را کاهش دهدهمچنین فرزندان در این ناکامی‌ها از محیط پیرامون خود الگوگیری کنند و عواملی از جمله ترس، آرزو، تخیل، تهدید، مسائل عاطفی، روانی، اقتصادی و فرهنگی موجب می‌شود تا فرد در اقدامی هیجانی و برای نجات خود از این شرایط اقدام به خودکشی کند که متأسفانه در این اقدام راهی برای پشیمانی و بازگشت نیز باقی نمی‌ماند.

توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیه‌ها بیانگر این است که وجود شکاف نسلی می‌تواند به وقوع آسیب‌های اجتماعی منجر شود و کاهش شکاف نسلی نیز می‌تواند احتمال بروز آسیب‌های اجتماعی از جمله وقوع سرقت، پرخاشگری، مصرف مواد مخدر، خودکشی، ترک تحصیل و فرار از منزل را کاهش دهد.
از طرف دیگر شواهد رو به رشدی نیز وجود دارد که درمان خانواده‌محور، کارکرد خانواده را بهبود می‌بخشد و در این زمینه نسبت به رویکردهای دیگر برتری دارد.

یافته‌ها و پیشنهادها

شکاف نسلی با بروز آسیب‌های اجتماعی در بین نوجوانان شهر تهران ارتباط معنادار و مستقیمی دارد. همچنین، شکاف نسلی با بروز آسیب‌های پرخاشگری، سرقت، ترک تحصیل، خودکشی، مصرف مواد و فرار از منزل نیز ارتباط معنادار و مستقیمی دارد.
بنابراین، برای کاهش بروز آسیب‌های اجتماعی در جامعه موارد زیر پیشنهاد می‌شود:

_ تعامل و گفت‌وگوی نسل قدیم و نسل جدید (جوانان) و مذاکره بر سر ارزش‌های مورد منازعه این دو نسل بر اساس الگوهای منطقی

_ اهمیت دادن نسل قدیم و بزرگسال به انتظارها و ارزش‌های نسل جدید

_ انتقال ارزش‌ها و هنجارهای جهت‌دهنده به نسل‌های حاضر توسط بزرگسالان با قراردادن خود به عنوان الگوی مناسب

_ کاهش شکاف ارزش‌های دو نسل با استفاده از کارگاه‌های فرهنگی و آموزشی برای ایجاد هدفی مشترک برای داشتن زندگی سالم و مفید

_ با توجه به معناداری رابطه همنشینی با همسالان و دوستان منحرف با شکل‌گیری رفتار انحرافی و یادگیری رفتارهای پرخطر در جوانان، نظارت بر تعاملات اجتماعی فرزندان، بسیار مؤثر است و می‌توان با رویکردی منطقی، عواقب تعاملات اجتماعی با افراد منحرف را به جوانان گوشزد کرد. برای جلوگیری از این فرایند آسیب‌زا (همنشینی و تأثیر دوستان نایاب و منحرف)، کنترل و اقناع جوانان از طریق مذاکره و استدلال، کارایی مطلوبی دارد.

پی‌نوشت:
[۱] زینب مینقی‌اقدم، خلیل میرزایی، خدیجه سفیری و عالیه شکربیگی، «رابطه شکاف نسلی با آسیب‌های اجتماعی در نوجوانان شهر تهران»، فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی، سال بیست و دوم، شماره ۸۵، تابستان ۱۴۰

آموزش سواد جنسی در کودکان و مدارس دکتر عباس حاتمی/ استاد دانشگاه

«بايد دقت شود دختران در سنين ۱۵-۱۳سالگي و پسران ۱۷-۱۵سالگي در حساس ترين دوره بلوغ هستند زيرا بلوغ عاطفي و جنسي در اين سن با هم تلاقي پيدا مي كنند و نیاز به مربیان حرفه ای دارند»

فرزندان ما در هر سنی به چه میزان با مسائل جنسی آشنا باشند؟

همه پدر و مادرها باید سواد جنسی را بدانند.

الف- تا سن ۵ سالگي بچه ها باید بدانند:

1- نام صحيح و علمی اعضاي بدن از جمله اعضاي تناسلي‌ مثل واژن، آلت تناسلی.

2- درک کنند که نوزادان از رحم مادر متولد مي‌شوند.

3- مفهوم فضاي خصوصي را هنگام تعويض لباس و رفتن به توالت بدانند. به ويژه کودکان 5 ساله تفاوت خصوصي و سِري را بفهمند.

4- بتواند به راحتي با والدين يا فرد بزرگسال قابل اعتماد ديگري، درباره جنسيت صحبت کنند.

5- نسبت به هويت مذکر يا مونث خود عزت نفس داشته باشند و به هویت جنسی خود افتخار کنند.

ب- بين 6 تا 9 سالگي:

1- بتوانند توليد مثل حيوانات و گياهان را به عنوان بخشي از چرخه زندگی درک کنند.

2- در پاسخ به سوالاتي چون «نوزادان از کجا مي‌آيند؟ » ؛ «چطوري به دنيا مي‌آيند» مطالب علمی شنيده باشند.

( از دروغ گفتن خودداری شود مثلا" از دهان تو را زائیدم و... )

3- از تفاوت بين دو جنس آگاه باشند و بتوانند نام صحيح اندام تناسلي خود و هر دو جنس را نام ببرند.

4- درک کلي از ايدز و عفونت‌هاي ديگري که از طريق جنسي منتقل مي‌شود را داشته باشند.

5- نسبت به سلامت کلي و نيازهاي ايمني بدن خود مسئوليت روزافزون پيدا کنند و بهداشت شخصي خود را با مسواک زدن، دوش گرفتن، تغذيه مناسب و ...حفظ نمایند.

6- مفاهيم و شاخص های دوستي و عدالت را بفهمند و بتوانند احساسات خود را با والدين يا افراد بزرگسال قابل اعتماد ديگر در ميان بگذارند.

ج- بين 9 تا 13 سالگي:

1- جنسيت را به عنوان بخشي طبيعي از زندگي درک کنند.

2- با تغييرات فیزیولوژیکی دخترها و پسرها در دوران بلوغ (عادت ماهيانه و احتلام یا خروج منی درخواب) آشنا شوند.

3- شاخص دوستی را بدانند، بتوانند با ديگران دوست شوند و دوستي‌هايشان را حفظ کنند.

4- روند توليد مثل و از جمله مفاهيمي چون: آميزش جنسي، پدر و مادرشدن، سقط جنين و روش های بارداري را درک کنند.

5- بدانند سوء استفاده جنسي چيست؟ چگونه مي‌توان آن را تشخيص داد و در موقعيت‌هاي بالقوه خطرناک چگونه بايد رفتار کرد؟

با توجه به مراحل رشد کودک، به پرسشهاي او پاسخ دهيد. هر چه سن او کمتر است پاسخ‌ها را عيني‌ تر و با لحن جدي بگوئيد. جواب آنها را حداکثر در دو تا سه جمله بدهيد. بچه‌هاي١٢-١٠ ساله به اطلاعات بيشتري نياز دارند که مي‌توان از طريق کتاب‌ها،CD و آموزش مجازی به آنها دست يافت.

موزش جنسی در سه سطح در مدارس توسط معلمان یا کارشناسان مدعو مسلط به سواد جنسی توصیه می شود:

1- از اول دبستان تا سوم دبستان در مورد بهداشت اندامهای جنسی از طریق نمایش ، بازی عروسکی ، داستان و آموزش نحوه تولید مثل درحیوانات.

از سکس در حیوانات گفته شود مثلا"پنگوئن وفادار به جنس مکمل اش است و تا آخر عمر آن را ترک نمی کند.

از به کار بردن جنس مخالف خودداری شود و به جای آن از جنس مکمل یا غیر هم جنس استفاده شود زیرا کلمه مخالف بارمنفی دارد و گاهي منجربه ترس از جنس مكمل و گرايش به هم جنس مي شود.در این سن به بچه ها آموزش منطقه ممنوعه داده می شود که اگر کسی به جز والدین به دستگاه های جنسی دست زدند آن را به والدین بگويند .

همچنین به بچه توضیح داده شود که از واژن به دنیا آمده است و از واژه های پزشکی و آناتومی استفاده گردد .

به سوالات بچه ها پاسخ علمی داده شود و از گفتن جملاتی مانند : « بزرگ می شوی و می فهمی خودداری گردد » .

2- از چهارم دبستان تا هشتم در مورد نحوه به دنیا آمدن و تشكيل جنين ، جداکردن بستر خواب، مفهوم خانواده، ازدواج و طلاق، درخصوص سلول های جنسی و سوءاستفاده جنسی توضیح داده می شود.

3- از کلاس نهم تا قبل از ازدواج در مورد روابط جنسی مشروع و نامشروع ، نحوه انتخاب جنس مکمل، روش جلوگیری از حاملگی و تفاوت فیزیولوژیکی زن و مرد.

* اگر آموزش متناسب با سن کودک نباشد باعث بلوغ زودرس جنسی در کودک می شود.

بايد دقت شود دختران در سنين ۱۵-۱۳سالگي و پسران ۱۷-۱۵سالگي در حساس ترين دوره بلوغ هستند زيرا بلوغ عاطفي و جنسي در اين سن با هم تلاقي پيدا مي كنند و نیاز به مربیان حرفه ای دارند.

4- بعد از ازدواج تا 5 سال اول زندگی زوجین؛ مشکلات روانی و عملی فعالیت جنسی شرح داده شده و اختلالات توسط مشاوران برطرف شود.

معلمان و چالش آموزش به نسل زی یا نسل z ؟حسین معافی/ مدرس دانشگاه فرهنگیان اراک

«در ارتباط با دانش‌آموزان نسل Z، معلمان باید به ویژگی‌های این نسل توجه کنند و روش‌های آموزشی خود را بر اساس این ویژگی‌ها تنظیم کنند»

نسل Z یا نسل نت ؛ گروهی از افراد هستند که از کودکی روند پیشرفت اینترنت و تکنولوژی را دیده‌اند و به اصطلاح همان دهه هشتادی‌ها در ایران هستندکه مهم‌ترین ویژگی‌های آنها عبارتند از:

1.پویایی و واقعیت‌های چندگانه
2. وابستگی به شبکه‌های اجتماعی
3. جامعه‌محوری
4. استفاده از ابزارهای دیجیتال
5. اعتیاد به تلفن‌های همراه
6. ترجیح کار در گروه‌های کوچک
7. تمایل به یادگیری برخط
8. کوتاه بودن بازه توجه
9. تمایل به یادگیری مسائل چالشی
10. تمایل به یادگیری مهارت‌های عملی

به طور کلی، نسل Z به دنبال یادگیری مهارت‌های عملی و مسائل چالشی هستند و از روش‌های تعاملی و چالش‌برانگیز برای یادگیری استفاده می‌کنند. همچنین، این نسل به دنبال یادگیری آنلاین و استفاده از ابزارهای دیجیتال است. اما معلمان و خانواده ها برای تعامل و آموزش به این نسل چگونه باید برخورد کنند؟ از چه روش هایی استفاده نمایند که یادگیری بهتری انجام پذیرد؟

ویژگی‌های یک معلم امروزی و معلم نسل نت شامل موارد زیر است:

1.علاقه به تدریس: معلم باید به خود تدریس و موضوع مورد تدریس، علاقه داشته باشد.

2. نتیجه‌گرا بودن: معلم باید به دنبال بهبود عملکرد دانش‌آموزان باشد و به دنبال بهبود نتیجه‌های یادگیری آن‌ها باشد.معلمان باید به دانش‌آموزان خود با احترام برخورد کنند و به آن‌ها احترام بگذارند.

3. خلاق و کنجکاو بودن: معلم باید به دنبال راه‌حل‌های خلاقانه و نوآورانه برای یادگیری دانش‌آموزان باشد.

4. صبوری: معلم باید صبور و تحمل پذیر باشد و به دانش‌آموزان زمان کافی برای یادگیری مفاهیم بدهد.

5. مهارت‌های شنیداری: معلم باید به دانش‌آموزان خود به خوبی گوش دهد و به نیازهای آن‌ها پاسخ دهد.

6. نگرش دوستانه: معلم باید با دانش‌آموزان خود به صورت دوستانه برخورد کند و به آن‌ها احترام بگذارد.

7. مهارت‌های سازماندهی: معلم باید بتواند به خوبی کلاس را سازماندهی کند و به دانش‌آموزان کمک کند تا بهتر یاد بگیرند.

8. آماده‌سازی: معلم باید به خوبی برای کلاس خود آماده شود و مواد آموزشی را به خوبی برای دانش‌آموزان آماده کند.

9. نگرش محترمانه: معلم باید به دانش‌آموزان خود با احترام برخورد کند و به آن‌ها احترام بگذارد.

10. علاقه به استفاده از ابزارهای آموزشی جدید: معلم باید به دنبال استفاده از ابزارهای آموزشی جدید و نوآورانه باشد.

در ارتباط با دانش‌آموزان نسل Z، معلمان باید به ویژگی‌های این نسل توجه کنند و روش‌های آموزشی خود را بر اساس این ویژگی‌ها تنظیم کنند.

پبنابراین، برای برقراری ارتباط موثر با دانش‌آموزان نسل Z، معلمان باید به ویژگی‌های این نسل توجه کنند و روش‌های آموزشی خود را بر اساس این ویژگی‌ها تنظیم کنند. به عنوان مثال، معلمان می‌توانند از روش‌های تعاملی و چالش‌برانگیز برای یادگیری استفاده کنند و از سکوهای آموزشی برخط برای ارائه محتوای آموزشی استفاده کنند. همچنین، معلمان باید به دانش‌آموزان خود با احترام برخورد کنند و به آن‌ها احترام بگذارند.

ما روش‌های نوین تدریس در عصر دیجیتال به طور عمده عبارتند از:

الف) روش تدریس معکوس: در این روش، معلم برخی محتواهای آموزشی مانند فایل‌های ویدیویی، صوتی، تصویری یا متنی را از قبل در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌دهد و در کلاس، به جای تدریس مفاهیم، به بحث و تبادل نظر با دانش‌آموزان پرداخته می‌شود.

ب) آموزش فاصله‌دار: در این روش، دانش‌آموزان با استفاده از تکنولوژی، مانند ویدیوهای آموزشی، پاورپوینت‌ها و نرم‌افزارهای آموزشی، به صورت مستقل مفاهیم را یاد می‌گیرند و در کلاس، به بحث و تبادل نظر با معلم و دانش‌آموزان دیگر پرداخته می‌شود.

ج) روش تدریس مساله‌محور: در این روش، معلم با استفاده از مسائل و مشکلات واقعی، دانش‌آموزان را به یادگیری مفاهیم و مهارت‌های مورد نیاز برای حل مسئله تشویق می‌کند. در این روش، دانش‌آموزان به صورت فعال در فرآیند یادگیری شرکت می‌کنند و به دنبال حل مسئله هستند.

به طور کلی، روش‌های نوین تدریس با استفاده از تکنولوژی و روش‌های متنوع، به دانش‌آموزان کمک می‌کنند تا بهتر و با انگیزه‌تر یاد بگیرند.

کارکردهای نامناسب پنهان ‌و آشکار کنکور در جامعه ایران

«نظام آموزشی که باید ارزان ترین، ساده ترین و سهل الوصول ترین راه تحرک اجتماعی خصوصا برای طبقات فرودست باشد خود به عاملی برای تثبیت، تشدید و تشریع نابرابری های اجتماعی مبدل گردیده است»

کنکور مسابقه بزرگ برای فارغ التحصیلان نظام آموزش و پرورش عمومی به منظور گزینش داوطلبین برای ورود به دانشگاه‌ها ‌و مراکز آموزش عالی است . از منظر جامعه شناسی فراگردهای اجتماعی و رفتارهای گروهی در قالب پیوسته و گسسته محقق می گردد . رفتارهای گروهی پیوسته به دو شکل همکاری و همانند گردی و رفتارهای گروهی گسسته در سه شکل سبقت جویی، رقابت و ستیزه جویی رخنمون می گردد. کنکور از حیث مفهوم شناسی در زمره ی سبقت جویی قرار می گیرد . سبقت جویی به رفتار گروهی اطلاق می شود که جمعی برای رسیدن به هدف کمیاب بدون ایجاد مزاحمت و خشونت برای دیگران تلاش می کنند .

پرسش اساسی این است که این رفتار جمعی دانش آموزان فارغ التحصیل متوسطه دوم و نظام آموزش عمومی کشور چه کارکردهای پنهان و آشکار نامناسبی را سبب گردیده است ؟کنکور به رشد تفکر همگرا ‌ و غیر خلاق ؛ به حافظه گرایی و ‌یادگیری مفاهیم انتزاعی و ذهنی ‌غیر کاربردی و خلاصه تشدید ‌تثبیت و تشریع نظام نابرابر طبقاتی از طریق رشد شکاف های آموزشی به نفع نظام نابرابری های اجتماعی ‌و طبقاتی کمک اساسی و بی بدیل می نماید.

به نظر می رسد این کارکردهای نامناسب ‌ و سویه های پیدا و پنهان آن را از چند جهت می توان روایت کرد:

1- کنکور نوعی نظام آموزشی تک سبب بین و تک ساحتی را موجب شده است . تمام تلاش معلمین و خانواده ها و دانش آموزان از همان ابتدای تحصیل معطوف به کنکور و ایستگاهی است که با سیصد سوال تستی کمتر یا بیشتر سرنوشت ایشان را رقم می زند و همگی در تلاشی پرتراکم ، مستمر و مداوم قصد آن می کنند که به این ایستگاه رسیده و سپس مجوز عبور به مراحل بعدی تحصیل در دانشگاه‌ها را کسب کنند و برای خیلی ها عبور موفقیت آمیز از این سد خصوصا در رشته ها و دانشگاه‌های پر طرفدار یعنی موفقیت در زندگی و عدم عبور به معنی شکست سنگین غیر قابل جبران ؛ در چنین وضعیتی تمام تلاش مدارس، خانواده، معلم و ‌دانش آموز معطوف به یادگیری هایی است که موجب موفقیت در این میدان ‌نبرد نفس گیر گردد و در میدان مبارزه سبقت جویان کنکور چون خبری از دیگر ساحت های تعلیم و تربیت نیست ؛آن ساحت ها در عرصه آموزش آن هم آموزش حافظه گرایانه کپسولی آموزش مبتنی بر تست زنی ذبح می گردند و به قربانگاه فرستاده می شوند ‌و طبیعی است به قول هربرت مارکوزه ؛ انسان تک ساحتی که موجب پیدایش جامعه تک ساحتی می گردد را پدیدار می سازند.

2- کنکور به دلیل ماهیت تک ساحتی آن همچنین موجب دوری دانش آموزان از ظرفیت تمام مغزی می گردد . ندهرمن پدر علم تسلط مغزی ظرفیت و توان مغزی آدمیان را به چهار ربع A,B,C وD تقسیم می کند که به ترتیب به قدرت احساس ، نظم و جزئی نگری، درک تحلیلی کلی و قدرت مهارت ها ‌،کاربرد و خلاقیت راجعند.

نظام تعلیم و تربیت همچنان که باید به شکل تمام ساحتی عمل کند نیز می باید تمام مغزی توان‌ها و ظرفیت های مغزی را رشد دهد . در تحقیقی که در سال ۱۳۹۱ روی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان به انجام رساندم نزدیک به سه درصد دانشجویان تمام مغزی بودند و شصت درصد دو مغزی ، سیزده درصد سه مغزی و بیست و چهار درصد هم تک مغزی . بدون اینکه با نگاهی تقلیل گرایانه بخواهم برای چنین وضعیتی همه چیز رابه کنکور نسبت دهم اما بدون شک کنکور و شرایط آن سهم چشم گیری در پدیدار شدن چنین وضعیتی بر عهده دارد.

3- ظرفیت های یادگیری در سه بعد شناختی ، عاطفی- روانی و مهارتی -عملی باید پدیدار گردد . بنیامین بلوم یادگیری با این ابعاد رایادگیری مناسب و همه سویه تلقی می کند . بُعد شناختی به ظرفیت های عقلانی و معرفتی ، بعد روانی عاطفی به ظرفیت های روحی-روانی و باور پذیری های ارزشی و بعد مهارتی به ظرفیت های عملی و کاربردی مربوط می شود . به عبارتی دیگر ، یادگیری مثلثی است که اضلاع طلایی آن را عقل و قلب و اراده تشکیل می دهند . کنکور به شکل اساسی رشد متوازن یادگیری را به چالش کشیده و دو بخش ظرفیت ساز قلب و اراده را از میدان یادگیری به در برده است و در نتیجه رویکردهای سطحی حافظه محورانه و تست مرکزانه را به جای یادگیری متوازن که با معرفت شناسی نیروی درونی و قدرت اراده را بر می انگیزاند به عنصر غایب در نظام یادگیری مبدل ساخته و یادگیری سطحی نامتوازن را در پهنه تعلیم و تربیت دامن گستر نموده است .

4- کنکور در حوزه نابرابری های آموزشی و‌ تجاری شدن آموزش نیز نقش اثر گذاری داشته است .

ه واسطه نقشی که کنکور در موفقیت دانش آموزان ایفا می‌کند یا دست کم فرض موفقیت در آن جست و جو می شود ، موفقیت در این آزمون نه تنها به داشتن اطلاعات علمی و انباشتگی های ذهنی و حافظه محور که به تکنیک های تست زنی به سختی نیازمند است و معمولا نظام مدرسه به این مقولات به شکل حرفه ای نمی پردازد به طور طبیعی دو اتفاق نامیمون را شکل می دهد:

الف- مدارس متنوعی در نظام تعلیم و تربیت شکل می گیرند به گونه ای که تقریبا هم اکنون بیست و چهار نوع مدرسه در آموزش و پرورش ایران به وجود آمده‌اند که اساسا یکی از وجوه ممیزه آنها نوع خدمات کنکور محور است و بر این اساس میزان موفقیت در کنکور به طرز معناداری به تحصیل در این مدارس خصوصا مدارس خاص غیر دولتی و سمپاد و…. بستگی معناداری پیدا نموده است به گونه ای که غالب پذیرفته شدگان و خصوصا رتبه های بالای کنکور از این مدارس اند ؛ مدارسی که نمود طبقاتی یافته و اکثرا به تسخیر طبقات بالای جامعه در آمده اند .

ب- پیدایش تجارت کنکور که بود و نمود آن در هزاران موسسه تجاری آموزشی در قالب آموزشگاه ها ‌و مراکز خصوصی متعدد خود را آشکار ساخته جلوه دیگری از نابرابری آموزشی را نمایان ساخته است.

در جامعه شناسی ؛ ما نظریه ای تحت عنوان شهری شدن سرمایه داریم که بر این نکته تاکید دارد که در نظام شهری همه چیز به سمت انباشت سرمایه و سود میل پیدا می کند . سود راه خود را در همه عرصه های شهری یعنی صنعت، تجارت ،تولید، خدمات فرهنگ، سیاست و از جمله آموزش می جوید . سالانه میلیاردها تومان توسط خانواده ها به این موسسات پرداخت می گردد تا دانش آموزان قدرت تست زنی و موفقیت شان را در کنکور تضمین کنند .

چنین فرایندهایی در گزارش نتایج کنکور سال گذشته روایتی از وضعیت طبقاتی شدن موفقیت های آموزشی را نشان می دهد که دردناک و رنج آور است اینکه هشتاد درصد رتبه های سه رقمی زیر هزار به سه طبقه برخوردار جامعه مربوطند و این موضوع جدی ترین راهبرد آموزش و پرورش و سند تحول بنیادین یعنی عدالت آموزشی را به شکل اساسی به چالش کشانده است .

ظام آموزشی که باید ارزان ترین، ساده ترین و سهل الوصول ترین راه تحرک اجتماعی خصوصا برای طبقات فرودست باشد خود به عاملی برای تثبیت، تشدید و تشریع نابرابری های اجتماعی مبدل گردیده است.کنکور در حوزه نابرابری های آموزشی و‌ تجاری شدن آموزش نیز نقش اثر گذاری داشته است .

5- کنکور عامل مهمی در ایجاد اضطراب و استرس فراگیر نه تنها دانش اموزان بلکه خانواده‌ها شده است ، حجم سنگینی از استرس های ناشی از موفقیت و عدم موفقیت در کنکور از همان ابتدای تحصیل و در دوره متوسطه و به ویژه متوسطه دوم و خصوصا سال‌های آخر به حدی است که در بسیاری از خانواده ها روابط اجتماعی شان را به شدت تحت تاثیر قرار داده و با محدودیت و ممنوعیت مواجه می سازد و این دوره طولانی و پر فشار توام با استرس سلامت روانی و اجتماعی و حتی جسمانی دانش آموزان و خانواده آنها را در معرض مخاطره جدی قرار می دهد .

با توجه به کارکردهای نامناسب کنکور همواره بحث حذف یا تعدیل و تصحیح آن ، ذهن برنامه ریزان و به ویژه مدیران آموزشی را به خود مشغول داشته است.

به نظر من گر چه دو مرحله ای شدن کنکور و تاثیر نمرات و معدل دبیرستانی گام مثبتی در این جهت تلقی می گردند اما این اقدامات تا از بین بردن کارکردهای نامناسب پنج گانه ای که اشاره کردم فاصله ای طولانی دارد.

از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی ، تیغ تیز انتقادات به نظام های آموزشی آغاز و رفته رفته بر شدت آن افزوده شد .

مهم‌ترین نقدها را در سه قلمرو می‌توان خلاصه نمود :

اول اینکه نظام های آموزشی قدرت خلاقیت و تفکر نقاد واگرا را از دانش آموزان گرفته اند و جای آن تفکر همگرا و غیر خلاق ‌و سطحی را نشانده اند .

دوم ، نظام های آموزشی با تاکید بیش از اندازه بر مباحث تئوریک و ذهنی و محفوظات ، صندوق ذهن دانش آموزان را از مفاهیم غیر کاربردی و به دور از مهارت های عملی و کاربردی انباشته می کنند به گونه ای که می‌توان ادعا نمود گویی دانستن برای توانستن و زیستن و بهزیستن نیست ؛ دانسته ها یک مقوله اند و توانسته ها مقوله ای دیگر .

سوم ؛ یکی از مهم‌ترین کارکردهای آموزش و پرورش تحرک اجتماعی فراگیر برای جامعه و خصوصا اقشار فرودست بوده و باید باشد اما منتقدین در خصوص این کارکرد نه تنها آموزش وپرورش را ناکام می دانند بلکه از نظر آنها نظام های آموزشی ساختار نابرابری ها و طبقات اجتماعی را در درون مدرسه نه تنها تثبیت و استمرار می بخشند بلکه تشدید و تشریع هم می سازند .

در یک نگاه کلی و در عین حال دقیق ؛ متاسفانه کنکور در جامعه ایران هر سه نوع انتقاد اساسی به نظام های آموزشی در درون خود را تولید و باز تولید می نماید .کنکور به رشد تفکر همگرا ‌ و غیر خلاق ؛ به حافظه گرایی و ‌یادگیری مفاهیم انتزاعی و ذهنی ‌غیر کاربردی و خلاصه تشدید ‌تثبیت و تشریع نظام نابرابر طبقاتی از طریق رشد شکاف های آموزشی به نفع نظام نابرابری های اجتماعی ‌و طبقاتی کمک اساسی و بی بدیل می نماید.

با توجه به کارکردهای نامناسب کنکور همواره بحث حذف یا تعدیل و تصحیح آن ذهن برنامه ریزان و به ویژه مدیران آموزشی را به خود مشغول داشته است.

به نظر من گرچه دو مرحله ای شدن کنکور و تاثیر نمرات و معدل دبیرستانی گام مثبتی در این جهت تلقی می گردند اما این اقدامات تا از بین بردن کارکردهای نامناسب پنج گانه ای که اشاره کردم فاصله ای طولانی دارد .

تیم فوتبال استقلال تهران(2)

تیم فوتبال استقلال تهران

تیم استقلال بهترین باشگاه ورزشی و قدیمی ترین ان در ایران است که در لیگ برتر فوتبال ایران مدعی همیشگی جام قهرمانی و دارنده 2 قهرنان اسیا و 7 بار جام حذفی بوده است 2 بار جام ولایت این تیم همواره ستارگان متعدد و با استعداد های مختلف داشته و تیم کهکشانی بوده است و تیم امید ان هم قدرت مند می شود و اسطوره متعدد دارد تیم بعد انقلاب در حال نابود شدن لبود که بازیکانن سابق و فعلی ان از ان جلو گیری کردند تیم رقیب این تیم تیم پرسپولیس یا پیروزی سابق هست که امروزه قهرمان 9 دوره جام ایران شده است

1-ارم استقلال

2-علی فتح الله زاده مدیر سابق استقلال

3-امیر قلعه نویی سرمربی سابق استقلال

4-صمد مرفاوی سرمربی سابق

5-پرویز مظلومی
6-علیرضا منصوریان سرمربی سابق

7-وینفرد شغر

سید مهدی رحمتی

وحید طالبلو

محمد محمدی

امیرحسین صادقی

حنیف عمران زاده

امیرحسین صادقی

جیلوید ساموئل

خسرو حیدری

علی حمودی

سید میثم حسینی

امید ابراهیمی

بررسی سند 2030 توسعه پایدار یونیسکو اموزش و پرورش

برای دریافت فایل پاور بررسی و تحلیل سند 2030 یونیسکو اموزشو پرورش اینجا کلیک کنید

برای دریافت فایل پی دی اف بررسی سند 2030 اموزش و پرورش

چرا رواج «مدارس اسلامی» در کشور

یکی از اتفاقاتی که در نظام آموزش و پرورش کشورمان جا باز کرده و در حال تبدیل به یک روند ثابت و افزایشی است، تأسیس مدارسی با رویکرد و یا نام «اسلامی» است.

شاید در نگاه اول این یک حُسن باشد که در جمهوری اسلامی، مدارسی وجود دارد و یا تأسیس می شوند که معطوف به دغدغه های دینی و سبک زندگی ایرانی اسلامی در حال آموزش دادن و رشد دانش آموزان هستند؛ اما حقیقت این است که چنین موضوعی اتفاقاً بیش از آنکه خوشحال کننده باشد، نگران کننده است!

شاید با ذکر چند نکته اجمالی، بتوان تا اندازه ای علت نگرانی را بیان کرد:

یک:
پذیرفتن کلیدواژه «مدارس اسلامی» یا هر چیز دیگر شبیه به آن، خواسته یا ناخواسته یک پیام به مردم و یک پیام به مسئولین می دهد. برای مردم این ذهنیت را به وجود می آورد که سایر مدارس دغدغه اسلامی بودن و تعلیم و تربیت بر اساس تعالیم دین مبین اسلام را ندارند؛ آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی اهمیت چندانی برایشان ندارد. از همین رو عده ای که دغدغه دینی و انقلابی دارند و عده ای دیگر که بی تفاوت هستند، باید دو ساز و کار آموزشی جداگانه را انتخاب کنند.

به مسئولین هم این پیام را می دهد که خیلی هم وظیفه ندارند تا آموزش و پرورش را یکدست کرده و بر اساس فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی قدم بردارند. زیرا اگر کسی یا کسانی در این زمینه دغدغه دارند، خودشان باید پیش قدم شده و هزینه مالی و غیر مالی آن را به جان بخرند!

دو: با عادی شدن این پدیده چه بسا در نهایت به سمت سکولاریزه شدن آموزش و پرورش قدم بر داریم. زیرا با این رویکرد در حقیقت، دو نوع نظام آموزشی را در ساختار آموزش و پرورش پذیرفته ایم و برای دو گروه با تفکرات مختلف، بستر آموزشی فراهم کرده ایم؛ روش آموزشی ای که سعی دارد تا در مسیر فطرت قدم بردارد، دغدغه تربیت انسان به معنای واقعی آن را دارد، تلاش می کند تا میان دنیا و آخرت توازن برقرار کرده و زندگی دانش آموزان را از اهداف سطحی به سمت اهداف متعالی و ماندگار هدایت کند را یک طرف قرار می دهیم؛ در مقابل، ساز و کار آموزشی ای که دغدغه و تمایلی به این مسائل ندارد و یا اگر دارد در حد سطحی و گذرا است را در طرف دیگر می گذاریم.

سه:
باید قبول کرد که برخی از خانواده ها نسبت به فضای آموزشی و نوع تربیت فرزندان خود دغدغه و حساسیت دارند؛ به همین دلیل دانش آموزان خود را در مدارس اسلامی ثبت نام می کنند تا از اثرات مخرب و آسیب های اجتماعی، فرهنگی و آموزشی – تربیتی موجود در سایر مدارس در امان بمانند و یا کمتر دچار آن شوند.

وقتی آموزش و پرورش دغدغه های این والدین را برطرف نکند، طبیعی است که با جداشدن بخشی از دانش آموزانی که دارای شخصیت فردی و اجتماعی ارزشمندی هستند، تبادل برخی مفاهیم و تعاملات اجتماعی نیز در آموزش و پرورش و مخصوصاً میان دانش آموزان کمتر خواهد بود.

چهار:
شهریه مدارس اسلامی نیز خود موضوع جداگانه ای است که در حقیقت همان آسیب های همیشگی مدارس غیردولتی را دارد. در یک مملکت اسلامی، نباید وضعیت به گونه ای باشد که والدین دانش آموزان برای در امان ماندن آنها از انواع آسیب های آموزشی و غیرآموزشی، متحمل هزینه های سنگین شوند. اگر کسی توان پرداخت این هزینه ها را نداشته باشد، باید چه کاری انجام دهد؟

بودجه های ریز و درشت آموزش و پرورش همه برای این است که در جمهوری اسلامی، فکر و ذهن والدین از بابت تعلیم و تربیت فرزندانشان از هر نظر آسوده باشد.

با توجه به اسناد بالادستی کشور و همچنین اهداف و وظایف آموزش و پرورش، کل نظام آموزش و پرورش – از صدر تا ذیل - باید رویکرد اسلامی داشته و بر اساس اهداف انقلاب اسلامی قدم بردارد؛ از طرفی باید دقت کرد که اگر اسم و لفظ جمهوری اسلامی و یا کلمه «الله» سر در وزارتخانه یا بالای نامه های آموزش و پرورش باشد، چنین چیزی موجب اسلامی شدن آموزش و پرورش نخواهد شد؛ بلکه نوع محتوای آموزشی و نوع رویکردها و ساز و کار های رشد و پرورش دانش آموزان و از آن مهمتر، محصول نهایی این اقدامات است که تعیین می کند آیا اسلامی شده ایم یا خیر؟

اوضاع رقت‌بار امروز آموزش و پرورش، حاصل سوءمدیریت و خباثت و خیانت مدیران دیروز است. در دهه‌های اخیر

منبع :صدای معلم

اوضاع رقت‌بار امروز آموزش و پرورش، حاصل سوءمدیریت و خباثت و خیانت مدیران دیروز است. در دهه‌های اخیر همواره شاهد اُفت آرام و مدام کیفیّت آموزشی و نارضایتی مردم از کارکرد مدارس بوده‌ایم. این در حالی است که در پی همگانی شدن آموزش و گسترش دانش و آگاهی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و حتی اوایل دهه ۶۰، نشانه‌های امید به بهبود همه جانبه از طریق آموزش و پرورش و لبخند رضایت از مدارس در چهره‌ی مردم موج می‌زد. اما اینکه چرا و چگونه آن همه امید و رضایت تدریجاً جای خود را به یأس و ناخشنودی داد، به اُفت کیفیّت آموزشی و خروجی بی‌فایده و رفتار زیان‌ده مدارس برمی‌گردد. اُفتی خسارت‌بار که در واقع آواری قابل رویت از سقوط آموزش و پرورش از سرستون‌های بلند و خوش‌نقشِ دروغ است.

این یادداشت بر آن است که سهم مدیران دروغ‌گو و دغل‌باز و آمارساز در نابودی کیفیّت آموزشی را با ذکر نمونه‌، مکشوف و خطر دروغگویانِ دارای رزومه‌ی پر و پیمان! را گوشزد نماید.

در اواخر دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد مورد داشتیم که به یمن برخورداری از سیمای سیستم پسند و حاکمیت نظام اداری ظاهر بین و با دخالت و سماجت و حمایت افراد خارج از سیستم آموزشی، خیلی سریع مسیر ترقی را پیمود و از مربی گری پرورشی در مدرسه به وردستی حراست اداره رسید و بعد، به ریاست اداره آموزش و پرورش شهرستانی محروم و فقرزده منصوب شد تا دوره ی آزمون و خطا را بی‌دردسر در آنجا سپری کند و رزومه‌ای به ثبت رسانَد و موقعیت‌های بهتر برایش پدید آید که آمد! او در آن جایگاه‌‌ها به زودی به راز و رمز ارتقاء در سیستم کمیت‌گرای آموزش و پرورش پی برد و شدیداً به آمارسازی و عددسازی روی آورد طوری که از همه‌ی معلمان منطقه درصد قبولیِ بالایی می‌خواست و بر سر این موضوع، حتی با تک تک معلمان به طور انفرادی وارد چانه‌زنی می‌شد. حتی معلمان سرسخت را که نمی‌خواستند به راحتی تسلیم شوند و کیفیّت را فدای کمیّت کنند، در پشت درِ بسته اتاق ریاست لای منگنه می‌گذاشت و اقناع‌شان می‌کرد که به خواسته‌هایش تن دهند! اما پروژه خود را چنان با دقت و ظرافت پیش می‌برد که جای افزایش برای سال‌ یا سالهای بعدی نیز باقی بماند و روند رشد نمودارهایش همواره سیر صعودی‌ داشته باشند و دفعتاً سر به سقف صد نسایند و به بن‌بست نرسند و یا دچار نوسان افت و خیزِ رتبه سوز نگردند.جالب‌تر اینکه وی هر مقدار افزایش سالانه‌ی درصد قبولی را -که اغلب تحت فشار مستقیم خودش محقق می‌شد- رشد کمّی می‌نامید و برای اعتباربخشی به اعداد و ارقام ساختگی و رشد فرمایشی و نمودارهای نمایشی خود، سند دیگری از معلمان می‌خواست و در موقع چانه‌زنی بر سر درصد قبولی، به آنان القا می‌کرد که در بذل و بخشش نمره‌، در اعداد ۱۱،۱۰ متوقف نشوند و نمرات بالاتر اعطا کنند که نه تنها هیچ خرجی ندارد، بلکه آنها را از انگ و ننگ کمیّت‌گرایی هم مصون می‌دارد! وی افزایش میانگین نمرات کلاسی و مدرسه‌ای و منطقه‌ای را رشد کیفی قلمداد می‌کرد و در نزد فرادستان، ژست مدیریت بی‌نقص به نمایش می‌گذاشت و امتیاز نیز می‌گرفت.

غافل از آن که :

مدرسه جای علم‌اندوزی و مهارت‌آموزی‌ست نه ترسیم نمودارهایی با ستون های بلند.

او در تمام سالهای خدمت خود مدیر ماند و به سمت مدیرکلی هم رسید.

امروز یکی از حیاتی‌ترین اقداماتی که باید در حوزه آموزش و پرورش انجام پذیرد، نجات نهاد رسمی تعلیم و تربیت از آفات دروغ است.

ی‌توان او را یکی از معدود پیشگامان تخریب کیفیّت آموزشی از طریق ترغیب زیر دستان به کمیّت‌گرایی دانست. او و امثال او در سراسر کشور دانسته یا ندانسته، کیفیّت آموزشی را سالها با تیغ آمارهای جعلی و دروغین بر پای کمیّت‌های پوچ و بی‌ارزش ذبح کردند تا مستندات لازم برای ارتقاء در این سیستم کمیّت‌گرا را جمع‌ و برای خود رزومه‌سازی کنند.

این چنین افرادی، چه بسا بسیار پاکدست هم باشند و دست و دهان خود را به مال ناپاک نیالایند اما این فقط حرص نان نیست که انسان‌ها را به ماراتن تصاحب پست و مقام فرامی‌خواند. بلکه محرکی قوی‌تر از آن نیز وجود دارد که روان برخی از انسان‌های فاقد صلاحیت را درگیر خود می‌کند؛ و آن، شهوتِ شهرت‌‌ و سائقه‌ی کسبِ نام و نشان است.

مورد داشتیم که آرزو می‌کرد فقط شایعه شود که او فرماندار می‌شود و بعد، از پست ریاست عزلش کنند!! جالب است که استارت چنین شایعاتی را هم خودش می‌زد و حرف در دهان افراد می‌گذاشت و بهره برداری لازم را هم‌ می‌کرد.

امروز یکی از حیاتی‌ترین اقداماتی که باید در حوزه آموزش و پرورش انجام پذیرد، نجات نهاد رسمی تعلیم و تربیت از آفات دروغ است. این، ممکن نیست مگر با پالایش و پیرایش نظام آموزشی از سلطه‌ی دروغ گویان و تفکّرات کمیّت‌گرا و خودداری از سپردن سکان این نهاد زیربنایی به افرادی‌ که برای ارضای نفس شهرت‌طلب خود و کامروایی فردی دست در آمار و ارقام می‌برند و در عددسازی‌های دروغین ید طولایی دارند.

امروز بدون تردید آموزش و پرورش کشور به یک جراحی دردناک نیاز دارد؛ اولاً رسالت ستادی وزارت باید به تیمی سپرده شود که تنها دغدغه‌شان مطابقت دادن خدمات آموزشی و پرورشی با نیازهای واقعی جامعه و برقراری رابطه معنادار بین محتوا و کاربرد و برآورنده‌ خواست مردم باشد؛ آموزش و پرورشی که تولید مهارت کند و اشتغال آفریند و به بهره‌وری در فناوری و تولید بینجامد. همان چیزی که درست‌ترین تعبیرش، کیفیّت است که رضایت گیرندگان خدمات آموزشی نیز در آن است.چ

ون روز روشن است دلیل اینکه مردم برای دریافت خدمات آموزشی مورد نیاز خود به آموزشگاه‌ها و کارگاه های خارج از سیستم آموزش و پروش پناه می‌برند، این است که کمترین رضایت نیز از طریق آموزه‌های مدرسه‌ حاصل نمی‌شود. چرا که همه چیز در مدرسه در کمیّت‌‌ها خلاصه شده و از کیفیّت مورد انتظار مردم خبری نیست.

اما کمیّت‌گرایی در آموزش و پرورش فقط به موضوع نمره و درصد قبولی خلاصه نمی‌شود.وقتی کار انجام نمی‌گیرد اما نمودارها سر به آسمان می‌ساید، وقتی کسی به خاطر برجای ماندن رسالت ذاتی‌اش بازخواست نمی‌شود، وقتی مهارت در ارائه مستندات دروغین امتیاز می‌آورد، می‌توان از مهارت دستکاری در تمام معیارها و مؤلفه‌ها و شئونات مدرسه بهره برد. کمبود مدرسه و کلاس درسی به اندازه‌ی سه-چهار برابر مدارس و کلاس‌های فیزیکی موجود و باب شدن مدارس دو نوبته و تراکم ۴۰ نفره کلاسهای درسی نیز حاصل همین تفکر کمیّت‌گراست که همواره رویکرد صرفه‌جویانه نسبت به هزینه‌های آموزش و پرورش داشته و سهم‌ سبد تربیتی را قطع کرده و مدارس را فقیر و مفلس نموده و بستر تربیت را پیوسته کوچک و کوچک‌تر کرده است.

کمبود دهها هزار نفری معلم نیز ثمره شوم همین تفکر است. انباشت مواد درسی متعددِ غیرکاربردیِ غیرضرورِ مزاحم در برنامه آموزشی نیز از شاهکارهای ذهنی صاحب‌منصبان کمیّت‌گراست. آنها با اتکا به ذهن کمیّت‌گرای خود گمان می‌کنند که هرچه تعدد مواد درسی بیشتر باشد، برنامه آموزشی نیز غنی‌تر خواهد بود غافل از اینکه لازمه‌ی دست یابی به کیفیّت بالا در آموزش و یادگیری هر مطلب و مهارتی، داشتن حق انتخاب آزاد و تمرکز بر موارد محدود و معدود است. بنابراین برای بازگرداندن کیفیّت به نهاد آموزشی، تنُک کردن برنامه آموزشی و حذف مواد و محتوای مزاحم نیز از ضروری‌ترین و فوری‌ترین اقداماتی‌ست که در جراحی آموزش و پرورش کشور باید مد نظر قرار گیرد.

اکنون شنیده‌ها حاکی از این است که در آستانه تشکیل کابینه دولت جدید، افرادی از قماش کیفیّت‌ستیزان برای جلوس بر صندلی وزارت آموزش و پرورش خیز برداشته و با اتکا به رزومه‌های استوار بر ستونهای بلندِ نمودارهای دروغین، در حال شایعه‌پراکنی و خودنمایی هستند.

لذا از رئیس جمهور محترم منتخب که با شعار تحول‌خواهی و اصلاح امور، اعتماد مردم را به خود جلب کرده است، انتظار می‌رود که فرصت‌طلبانِ جویای نام و نان را به کابینه راه ندهند و از کمیّت‌گرایانی که با آمارها و نمودارهای دروغین برای خود رزومه‌سازی نموده‌ و کیفیّت آموزشی را زیر آوار سرستون‌های خوش‌نقش خود دفن کرده‌اند، حذر کنند.

چرا در بین ایرانی ها این همه اصطکاک وجود دارد ؟ دکتر محمود سریع القلم

1- فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت های یکدیگر در دورانِ دبستان؛

2- دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛

3- تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛

4- ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛

5- لذتِ قابل توجه از بدگویی و غیبت کردن؛

6- فقدان شکل گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛

7- داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛

8- عذرخواهی نکردن؛

9- نیت خوانی بدون Fact؛

10- فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده ها؛

11- ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛

12- پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛

13- باور کردن سریع شنیده ها؛

14- ارزیابی های صفر- یک از دیگران؛

15- غرور نامتوازن افراد با سطح توانایی آنها؛

16- لذتِ فراوان از بی اهمیت جلوه دادن دیگران؛

17- ناشی گری در جمله بندی و نحوۀ حرف زدن؛

18- تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛

19- قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛

20- نداشتنِ دفترچه ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛

21- ضعف در برنامه ریزی های دراز مدت سازمان های آموزشی؛

22- بیانِ آگاهانۀ سخنان مبهم برای گیج کردن طرفِ مقابل؛

23- کنجکاوی شدید در سَردرآوردن از کارهای دیگران؛

24- ناراحتی ناخودآگاه افراد از موقعیت و امکاناتِ مالی دیگران؛

25- تمرین نکردن خویشتن داری در دورانِ دبستان؛

26- مطرح کردن نقلِ قول های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛

27- عوض کردن راحت و دائمی حرف ها و قول ها؛

28- بی توجهی و بی فکری نسبت به پی آمدهای احتمالی سخنانی که بیان می شود؛

29- فقدانِ فرصتِ یادگیری مدیریتِ هیجان و خشم در دورانِ دبستان؛

30- متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی های خود.

منبع:صدای معلم

خروجی های نظام آموزشی ما به کدام درد می خورند ؟! رئوف پیشدار/ استاد دانشگاه و روزنامه نگار

نقص بزرگی که در همه ی سطوح متوجه نظام آموزشی ایران است و در نگاه به جامعه و تعاملات در آن خود را به وضوح نشان می دهد، این درد بزرگ است که متاسفانه نظام آموزشی ایران خروجی مطلوبی برای زیست جمعی و مشارکت پذیر و قانون مدار تربیت نمی کند.

تحلیل محتوای آموزشی در سطوح مختلف نشان می دهد که محتواهای آموزشی در ایران در قبل و بعد از پیروزی انقلاب ، پیوسته به نفع ایدئولوژی غالب و حاکمیت بوده است و از این رو است که شاهد بودیم و هستیم که نظام آموزشی کشور چه از نظر سازمان و ساختار دوره های آموزشی و چه محتواهایی که به دانش پژوهشان ارائه می کند ، بیشترین تغییرات را به نفع ایدئولوژی و نگاه و منافع حاکمیت دیده است که آن هم در نگاه به نتیجه ، موفق نبوده است.

خدا باوری ، وطن دوستی ، نوع دوستی ، تمکین به قانون و رعایت حقوق دیگران، از جمله محورهای اصلی در همه ی نظام های آموزشی هستند. در نگاه به محتواهای آموزشی در ایران به جز مقوله خدا پرستی ؛ دیگر محورهای اساسی آموزشی منتهی به پرورش و تربیت را کم ، ضعیف و فاقد اثرگذاری اقناعی منتهی به وفاداری و تعهد پذیری می بینیم.

در گذشته ، دانش آموز کلاس اول دبستان در پایان درس فارسی ، قادر بود شعر زیبای مرحوم استاد نعیمی شریف که روح وطن دوستی و ایمان را در دانش آموز می دمید، بخواند و حفظ کند و با زیبایی تکرار کند که :

ما گل های خندانیم / فرزندان ایرانیم.

این درس حذف شد، همان طور که داستان خاله مرجان حذف شد که پند آن از سرنوشت خروس حرف نشویی که به لانه نمی رفت ، لزوم اطاعت از رهبری و قانون در زیست جمعی بود. کوکب خانم زن پاکیزه ای بود ، هم حذف شد. کوکب خانم وقتی میهمان سرزده برایش می آمد با چند تا تخم مرغ مدیریت تغذیه خانه را به خوبی پیش می برد. از رستوران و کترینگ غذا سفارش نمی داد ، نه اینکه بد باشد ، نه ! این داستان می خواست صرفه جویی و بهینه مصرف کردن را به دانش آموز بیاموزد که در این دوره ما به آن اقتصاد مقاومتی می گوییم .

در دبیرستان ، نیروی گریز از مرکز را فهمیدیم که چیست و با نیروهای ایکس و ایکس پرین آشنا شدیم . اما نفهمیدیم که کارکرد این نیروها در میدان عمل کجاست و همین شد که بیشترین تعداد تلفات جاده ای را داریم. مثال ها و نمونه ها زیاد است. مثل کرونا و الزام قانونی و ضرورت اجتماعی و بهداشتی در پوشیدن ماسک و خودداری از ترددهای غیر ضرور که در نهایت امر هم بنا بر آمار رئیس جمهوری وقت حداکثر ۴٠ درصد رعایت کردند.یک دانش آموز ایرانی طی دوره تحصیل حداقل پنج سالی زبان خارجی می خواند . به جز چند نفری که آنها هم زمینه های دیگری دارند ، ندیده ام دانش آموزی قادر باشد وقتی دیپلم می گیرد ، در حد یک دقیقه آن هم در معرفی خودش به زبان خارجی سخن بگوید. اما دیده ام دکتری و مهندسی ! که دکتری و مهندسی اش را با پول و تقلب، و دزدی از رساله دیگران و جا زدن آن به اسم خود و خرید پایان نامه و رساله از میدان انقلاب گرفته است و بدون پیشوند دکتر و مهندس ، خطابی را اعتنا نمی کند.

همین دانش آموز در مقابل ، انبوهی از تلقیناتی را در ذهن خود باید از تاریخ فلان سرزمین ، واقعه و یا سرگذشت فلان فرد و یا اقدامات فلان کس بپذیرید که ما به ازای خارجی در دوره حاضر ندارند و دانش آموز نمی تواند با آن هم ذات پنداری داشته باشد.

نظام آموزشی موفق و به روز ، نظامی است که خروجی آن بر اساس و مبنای ارزش های والای انسانی و ایمانی یعنی اخلاق مدار، قانون مدار ، تعهد پذیر و مسئولیت پذیر تربیت شده باشد که دین هم همین را می گوید و این فقط با محتواهای ارزشمند ، مطالعه شده و حاصل از خرد نخبگان و مهم تر از همه رفتار جمعی نخبگان ، مدیران و طبقه مرجع ممکن است که حاکمان الگوی همیشه در مقابل چشم هستند.

***

کاریکاتور زیر از مجله ملانصرالدین مربوط به 120 سال پیش است . بسیار تلخ و گزنده!

مدارس سنتی را نقد می کند که بچه ها از یک درِ آن وارد، و از درِ دیگر آن به شکل چهارپایان خارج می شوند!

اما تصویر پایین مربوط به مدارس مدرن و جدید است که بچه ها از یک درِ آن وارد و از درِ دیگر آن به شکل انسان های متمدن و مودب خارج می گردند... ( دل نوشته‌های تاریخیِ علی مرادی مراغه‌ای )

دانسفهان شناسی/زلزله دانسفهان

در دهم شهریور سال 1341 در دانسفهان زلزله بسیار بزرگی آمد و در دانسفهان جمعیت 1500 نفری بیش از 700 نفر جان خود را از دست دادند و دانسفهان آن زمان بصورت صد در صد تخریب شد. محمد رضا شاه در آن زمان از دانسفهان دیدن کرد. اگر دقت کنید گوینده این خبر نام دانسفهان را نیز میبرد.

فر ایزدی یا ظل اللهی چیست؟

در ایران هیچ قانون یا سنت تثبیت شده ای وجود نداشت تا جانشینی را قابل پیش بینی کند یا قبل از تحقق به آن مشروعیت ببخشد. بنیانی ترین اصل برای جانشینی و مشروعیت ارشدیت نخست زادگی نبود، هرچند پسر شاه بودن یا خویشاوند او بودن در این راه مؤثر میبود. آنچه نقش اساسی داشت فره ایزدی یا فیض الاهی بود هر کس که از این فره برخوردار بود میتوانست از طریق جانشینی یا به طور مستقیم به تاج و تخت دست یابد و بدین ترتیب حکومت او مشروعیت می یافت اما پیش از بحث نظری و بررسی پیامدهای عملی این بحث و تفاوت های عمده آن با سنتهای اروپایی لازم است معنای دقیق و کاربرد عملی آن را از مآخذ اصیل در ادبیات و تاریخ ایران بیان کنیم.شاهنامه فردوسی یکی از مآخذ عمده در مورد مفهوم فره ایزدی و کاربرد آن در ادبیات در وسیع ترین مفهوم این اصطلاح است و در شاهنامه فرمانروایان از آنجا که از این فره برخوردارند از حق جانشینی برخوردار میشوند و حکومت آنان به همین دلیل مشروع و دادگرانه شمرده می شود. زمانی که راه بیداد پیش گیرند فره ایزدی و بنابراین مشروعیت خود را از دست میدهند شورش بر فرمانروا از حقانیت برخوردار بود و اگر پیروز می،شد رهبر شورشیان لاجرم دارندۀ فره ایزدی به شمار میآمد و جانشین مشروع شناخته میشد و بر تخت فرمانروایی می نشست نظریه یا اسطورۀ فره ایزدی و پیامدهای برخورداری از آن یا از کف دادن آن در عمل در سراسر شاهنامه پراکنده است، خواه در بخشهای پهلوانی یا حماسی آن و خواه در بخش تاریخی جالب این که در یک مورد خاص این فره صورت مادی میگیرد و جالب تر این که این تجلی در بخش «تاریخی» روی میدهد یعنی در داستان اردشیر بابکان بنیان گذار امپراتوری ساسانی آنگاه که اردشیر از دست اردوان آخرین شاه اشکانی شکوهمند پدرش سیاوش است یعنی زمانی که گیو کیخسرو را در ختن مییابد و او همراه با این پهلوان و مادرش از افراسیاب نیای مادری خود ی گریزد از جیحون میگذرد و به سرزمین ایران می.آید دنباله این ماجرا رویدادهایی در ایران است که سرانجامش به تخت نشستن کیخسرو بعد از کناره گیری کیکاووس از پادشاهی است. در این مرحله است که بخش دوم داستان کیخسرو آغاز میشود و در همین بخش است که فردوسی نظریۀ فرمانروای کامل را بی بی گمان بر اساس دریافت خود از این نظریه که در مآخذ گوناگون شاهنامه خوانده بیان میکند سخن فردوسی هم به سبب سادگی و صراحت ستودنی است و هم از این روی که شبیه الگوی انتزاعی نمونه آرمانی است که و بر در نظر داشت یعنی چیزی که میکوشد خصائل بنیانی یک پدیده اجتماعی را توصیف کند شاهنامه به ما می گوید فرمانروای دادگر باید از فره ایزدی برخوردار باشد. به سخن دیگر داشتن فره ایزدی شرط لازم و کافی برای مشروعیت فرمانرو است اما در الگوی فردوسی این فرمانروا باید صفاتی داشته باشد که فره ایزدی صرفاً شرط لازم برخورداری از آنهاست شرط دوم آن است که فرمانروا از تخمه پاک باشد و این احتمالاً به معنای آن است که او از تبار شاهان باشد اگرچه این نکته به صراحت بیان نشده شرط سوم توانایی آموختن از دیگران و اصلاح خویش به جای رنجیدن از اندرز نیکوست فردوسی بعد از بیان این سه شرط شرط چهارم را برای کمال شاه مطرح میکند و آن خرد است به معنای توانایی بازشناختن درست از نادرست و این در ظاهر چیزی سهل و ساده می نماید اما به راستی رسیدن آن دشوار میشود آنگاه که کل افکار و اعمال فرد را شامل گردد او به صراحت واژه ای برای رساندن این کمال به کار نمی برد اما خود متن این را میرساند زیرا میگوید اگر هر چهار صفت تحقق یابد فرمانروا از هر نیازی آسوده میشود مگر مرگ چو این چار با یک تن آید به هم بیاساید از درد و از رنج و غم مگر مرگ کز مرگ خود چاره نیست و زو تیزتر نیز پتیاره نیست جهانجوی ازین چار شد بی نیاز همش بخت سازنده بود از فراز با این توصیف ادمی کم و بیش الوهیت میرسد و مشکل فقط میرایی اوست. اگر از دیدگاه تحلیلی محض بنگریم این جایگاه چندان تفاوتی با مقام امام در مذهب تشیع ندارد نیازی به تأکید نیست که در مذهب تشیع امامت مبانی و مفاهیم و ملزومات خود را دارد اگر از برخی فرقه های افراطی که امام را مظهر خداوند میدانستند چشم بپوشیم میتوان گفت امام نمایندۀ خداوند بر روی زمین و فردی معصوم و مصون از خطا، اما فانی است اما فرمانروای دادگر الزاماً نبایست کامل نیز باشد هرچند چنان که پیش از این گفتیم برخورداری از مهمترین خصلت یعنی داشتن فره ایزدی برای دادگر بودن و مشروعیت او الزامی بود و این خصلت نصیب هر کس نمی شد پیش از این ماجرای اردشیر را از دوره تاریخی یاد کردیم. فریدون و کیخسرو بهترین نمونه ها از دوران اساطیری و پهلوانی اند فریدون فرخ با فر شاهنشهی زاده می شود و در تقدیر اوست که ضحاک یا اژدهاک را که نماد فرمانروای بیدادگر و کشنده آبتین پدر چیزی است که مثل ارشدیت برای همه دست اندرکاران و افراد ذی ربطقابل مشاهده باشد.مشروعیت و شورشنکته آخری که یاد کردیم اهمیت اساسی دارد فرمانروای مشروع کسی است که مشمول فیض الاهى شده و خداوند او را نماینده خود بر روی زمین کرده است نظریۀ فره ایزدی دو تفاوت عمده با سنت اروپایی حکومت پسر ارشد دارد نخست این که در عالم واقع هیچ آزمونی برای اثبات مشروعیت جانشینی و فرمانروایی در میان نیست به عبارت دیگر این دعوی زمانی به اثبات میرسد که فرد مدعی بتواند قدرت را به دست آورد و آن را حفظ کند اصل ارشدیت بی هیچ ابهامی مشروعیت را به ارشد افراد ذکور میداد و شخص شاه و به همین ترتیب مالک فئودال قدرت سرپیچی از این اصل نداشت البته این احتمال بود که بر سر جانشینی اختلافی پدید آید همچنان که میان ویلیام نورماندی و هر ولد انگلیس پیش آمد و اگرچه در این مورد سرانجام تیغ تیز بود که به داوری پایان داد در مرحلۀ نخست اختلاف به صورت دعوایی قانونی مطرح شد که در آن پاپ به نفع ویلیام رأی داد اما به طور کلی شورش خیانت شمرده میشد و حتی در صورت پیروزی مشروعیتی برای مدعی نمیآورد مگر آنگاه که شورش پیروزمندانه را شاهزاده ای یا فردی از اریستوکراسی رهبری میکرد و از حمایت بخش عمده ای از طبقة حاكم اریستوکراسی و بعدها نجیب زادگان برخوردار میبود. در این حالت جنگ داخلی پیش میآمد نظیر شورش پیروزمند بالینگ بروک یا هنری چهارم علیه پسر ،عمویش ریچارد دوم یا جنگ گل ها و حتی قیام هنری تو دور علیه ریچارد سوم آخرین پادشاه از پلانتاژنه در تاریخ فرانسه نیز شورش پیروزمندانه هانری دوک گیز علیه هانری سوم و در همان زمان قیام پیروزمندانه هانری بوربون شاه ،ناوار علیه همان پادشاه در فرانسه که آخرین پادشاه از سلسلة والوا بود اما بنابر نظریه یا اسطوره یا سنت فره ایزدی به معنای واقعی هر کس میتوانست قدرت را به دست گیرد و بر همین اساس مدعی برخورداری از فره باشد و نیز هر شورشی پیروزمند علیه فرمانروا میتوانست به نوبۀ خود مدعی این باشد که او فره ایزدیهمینرا از دست داده استتفاوت بنیادین دوم میان این دو سنت پیامد مستقیم تفاوت نخست است از آنجا که جانشینی و مشروعیت در ایران موهبتی الاهی بود و هر کس می توانست به صرف دستیابی به قدرت و پاسداری از آن مدعی برخورداری از این موهبت باشد هیچ سنت جاافتاده مکتوب یا غیر مکتوب یا هیچ محدوده قانونی دست و پای او را نمیبست. درست به صرف این واقعیت این فرمانروا به وفاق هیچ بخشی از جامعه خواه بالا و خواه پایین وابسته نبود و تنها راه جامعه نیز در برابر او تسلیم اجباری بود و این با سنت اروپایی از دوران باستان کلاسیک و قرون وسطی تا دوران معاصر مغایرت داشت. از آنچه گفتیم آشکار میشود که آزمون واقعی برخورداری از فرهٔ ن پیروزی بود، یعنی این واقعیت که فرمانروا در عمل قدرتایزدی نفس نفسفائق را به دست دارد و آن را پاسداری می.کند زیرا جدا از نمونه اساطیری War of Roses جنگهای متناوب از ١٤٥٥ تا ١٤٨٥ میان دو خاندان اشرافی لنکستر که نشانگل سرخ داشتند و خاندان یورک با نشان گل سفید کنداردشیر که برهای نماد فره به ترک اسب دارد یا فریدون و کیخسرو که از رودهای خروشان میگذرند یا سیاوش که سواره از آتش گذر روشن است که برخورداری از فره بعد از وقوع واقعه آشکار میشد به عبارت دیگر توالی دو امر را به وجود رابطه علت و معلولی میان آن دو تعبیر می کردند در عالم واقع آن کس که عملاً قدرت را در دست داشت و به گونه ای مشهود و مؤثر فرمان میراند دارای فره شناخته میشد این وضعیت شبیه برخی نظریه های اخیر است با این مضمون که ولی فقیه یا مظهر ارادۀ خداوند است و بنابراین فقط به اراده رهبر در دولت اسلامی الاهى صلاحيتش را از دست میدهد و سقوط میکند و جامعه یا مردم یا بخشهایی از جامعه به هیچ روی صلاحیت عزل او را ندارد این عقیدهامروز در جمهوری اسلامی یکسره مردود شناخته می شود. این موقعیت تأثیری دیالکتیکی بر جایگاه فرمانروا .داشت از یک سو، بر خلاف فرمانروای مطلق ،اروپایی هیچ قانون یا سنت زمینی دست و پای او را نمیبست و میتوانست اقتدار خود را چندان که قدرت مادی اش اجازه میداد اعمال کند و محدودۀ این قدرت برای فرمانروای دوراندیش حد تحمل مردم در برابر کردههای او بود از سوی دیگر این فرمانروا همواره در بیم از کودتای درباریان یا شورش مردم به سر میبرد زیرا بر خلاف اروپا شورشیان بالقوه برای کسب دست کم همان میزان از مشروعیت و رسیدن به قدرت میبایست بر جای او تکیه می.زدند. در واقع مشروعیت هر شورش پیروزمند در آغاز بیشتر از مشروعیت فرمانروای ساقط شده بود زیرا بنابر دلایلی نشأت گرفته از همین ویژگی حاکم مستبد و ویژگی هایدیگر معمولاً جامعه از فرمانروای موجود نفرت داشت و آرزو میکرد که و نیز در مقدمۀ هفت خوان اسفندیاربگویم به تأیید محمود شاه بدان فرو آن خسروانی کلاه و بار دیگر در مقدمه داستان رستم و شغادبه نام جهاندار محمود شاه ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه خداوند ایران و توران و هند زفرّش جهان شد چو رومی پرند بعدها در طول تاریخ مفهوم و مصادیق فره در عناوین و القابی چون ظل اله و قطب عالم وجود و مفهوم دادگر در صفتهایی چون ملک عادل و سلطان عادل نمود یافت این آیه قرآن که مؤمنان را امر میکند تا از خداوند و رسول و اولوالامر منکم صاحبان امر در میان خودتان پیروی کنند معنایی مبهم دارد و از این روی اغلب برای مشروعیت بخشیدن به حاکمان فانی به کار میرفته و به همین دلیل موضوع تفاسیر متضاد بوده است اما جدا از این مجادلات خود آیه هم روشن نمی کند که این مشروعیتی که به فرمان خداوند به فرمانروا ارزانی شده، جز با تکیه بر این واقعیت که او زمام قدرت را در دست دارد چگونه شناخته میشود. بنابرایناز دیدگاه بحث فعلی ما مصداق این آیه شبیه مصادیق فره ایزدی است. تردیدی در این نیست که مفاهیم و نظریه های مشروعیت اقتدار زمینی و از قرآن و مجموعه های گوناگون سنت و استدلالات کلامی و فقهی و آرای مبتنی بر همۀ اینها سرچشمه میگیرد. مقایسه هایی که در اینجا به عمل میآوریم صرفاً به استلزامات و مصادیق این مفاهیم در دوران قبل و بعد از اسلام مربوط می شود و ما را با منشأ مذهبی یا ماوراء الطبیعی آنها کاری نیست به همین ترتیب سلطنت و از آن بیشتر خلافت مفاهیمی بود که از آموزه و سنت اسلامی برخاسته بود و بر همان مبنا هم توجیه حاصل شود و از حق تعالی دانشی و عقلی یابد که بدان دانش و عقل زیردستان را هر یک بر اندازه خویش بدارد و هر یکی را بر قدر او مرتبتی و محلی نهد و خدمتکاران و کسان ایشان را از میان خلق و مردمان برگزیند و به هر یک از ایشان پایگهی و منزلتی دهد... و رعایا را نگاه دارد، آن را که راه طاعت سپرد و به کار خویش مشغول باشد از رنج ها آسوده دارد تا در سایه عدل او به راحت روزگار میگذراند و دیگر آنچه به عمارت جهان پیوندد، از بیرون آوردن کاریزها و کندن جویها... و برآوردن حصارها و ساختن شهرها و پی افکندن بناهای رفیع به جای آرد و بر شاهراهها رباطها فرماید و مدارس از جهت طالب علمان پس به روشنی میبینیم که چه در دورۀ پیش از اسلام و چه در دوران ،اسلامی فرمانروا به هر طریقی دارندۀ فره شده بود یا به داشتن آن موصوف بود بنابر سنت نمایندۀ خداوند بر روی زمین شناخته میشد و بنابراین تا زمانی که میتوانست آرامش و امنیت مردم را فراهم کند و آنان را به اطاعت ،و ادارد ارادۀ او فراتر از قوانین یا سنتهای زمینی بود. به سخن دیگر فرمانروایی او مشیت الاهی شمرده میشد و مشروعیتشچشمه در فره ایزدی داشت بنابراین هیچ قرارداد صریح یا تلویحی فرد یا دسته ای از مردم جامعه قدرت او را محدود نمی کرد او فقط رئیسباجامعه نبود فراتر از جامعه بود حق الاهی شاهان نظریه ای بود که در قرن شانزدهم و به خصوص هفدهم به صورت مبنایی برای مشروعیت سلطنت مطلقه در اروپا مطرح شد. این نظریه در روایات گوناگون و گاه متعارض بیان میشد. - به طور کلی این نظریه سلطنت مبتنی بر مشیت الاهی را در مورد شاهان بوده که کتاب مقدس همچون داوود مثال میآورد تا حقانیت نمونه مورد نظر خود را اثبات کند فیلمر در این میان استثنایی مهم بود اما برخی بر این عقیده اند که الگوی واقعی این نظریه پردازان پادشاهی در ایران باستان منابع کلاسیک اروپایی از آن خبر داده بودند نظریۀ حق الاهم کاملاً شبیه نظریۀ فرۀ ایزدی ایرانی نیست اما نکتۀ بسیار مهم تر اینکه در عمل سلطنت مطلقه که این نظریه به توجیه آن میکوشید به هیچ روی آن حکومت استبدادی ایرانی نبود جیمز اول انگلستان آنگاه که نوشت شاهان نمایندۀ خدا بر روی زمین اند بیش از هرکس دیگر به نظریه ایرانی فره ایزدی نزدیک شده بود او در مجادله ای که با قضات دادگاه ویژه داشت نوشت تردید کردن در آنچه رموز قدرت پادشاه محسوب می شود خلاف قانون است. اما همین واقعیت که این پادشاه ناچار بود در مورد حق انحصاری خود با این قضات جدل کند و حتی به «قانون» متوسل شود هر تصوری را دربارۀ حق حکومت استبدادی باطل می.کند از این گذشته جیمز اول برای اثبات مشروعیتش بر اصل نخست زادگی ارشدیت تأکید میکرد و پسر او چالز اول در سال ١٦٤٩ در مقابل مخالفان ،انقلابی برای اثبات حقانیت خود صرفاً به قانون املاک استنادکرد.مشکل جانشینیاز آنچه گفتیم میتوان دریافت که مسئلۀ جانشینی در هر حال مشکلی بوده است این که چه کسی بعد مرگ فرمانروا بر تخت بنشیند هیچگاه مشخص نبود. لازم است بدانیم در قسمت اساطیری و پهلوانی شاهنامه برخی ازفرد را تضمین نمیکرد زیرا هیچ جذاب ترین نمونههای این وضع اختلاف بر سر جانشینی محمود غزنوی فرمانش بی هیچ چون و چرا در سراسر قلمرو او به اجراد بعد از مرگ اوست یعنی همان پادشاه شمشیرزن غازی که تا زنده بود میآمد و بیم و حشمتش بسی فراتر از مرزهای امپراتوریی که با مشت آهنین اداره میکردضمانت قانونی پشت آن نبود یکی ازبرهمه جا سایه انداخته بود محمود پسر کوچک تر ،خود محمد را به جانشینی برگزیده بود و پیش از مرگ برای تضمین سلطنت او چندان که در توان داشت کوشیده بود اما کمی بعد از به تخت نشستن محمد برادر ارشد او مسعود که حکمران اصفهان بود بر برادر شورید و او را شکست داد و بدین شیوه جانشین مشروع محمود شد سرنوشت محمد آنگاه معلوم شد که همگان دانستند بخت مسعود در این ستیز بلندتر است و او فاتح انجامین خواهد بود حتی سردار محتشمی چون حاجب علی قریب که به محمود و محمد وفادار بود اگرچه میدانست که اگر به مسعود پناه آورد امیدی به زنده ماندنش نیست چنین کرد و راستی هم چیزی نگذشته مسعود فرمان به گرفتن او داد. حتی حسنک وزیر به روشنی دریافت که دیگر زمانی برای تغییر رأی نمانده از این روی فروکشیدن او هرچندماجرایی پر آب و تاب تر بود چندان به خواری و مذلت نکشید مشکل جانشینی حتی تا قرن نوزدهم سیزدهم .ه.ق برجا بود فتحعلی شاه بعد از مرگ عباس میرزا ،ولیعهد پسر او محمد میرزا را به جانشینی ،برگزید اما از آنجا که میدانست این گزینش اسباب ناخوشنودی پسران دیگرش میشود تا آنجا که ممکن بود از اعلام این تصمیم خودداری کرد با همۀ اینها آنگاه که محمد شاه بـ نشست برخی از عموهایش بر او شوریدند خود محمد شاه نیز بعدهاتخت هیچ وجه خودداری و تأمل ننمایند دربارۀ هرکس که باشد همان آن در صدد دفع و رفع آن برآیند و به سرانجام مسئلۀ جانشینی به این نحو حل شد که دو دولت انگلیس و روسیه سلطنت ولیعهد را تضمین کردند با این همه به راستی آموزنده است که بدانیم ناصرالدین شاه که به هیچ روی نمونه بدترین شاه مستبد ایران ،نبود چیزی نمانده بود که حق جانشینی را از پسر ارشد و ولیعهد ،خود مظفرالدین میرزا حاکم آذربایجان بگیرد و آن را به پسر دیگرش ظل السلطان حاكم اصفهان بفروشد او به ولیعهد نوشت که ظل السلطان حاضر است دو کرور کم وبیش یک میلیون تومان برای این مقام بپردازد ظل السلطان مردی بود شهره به قساوت و بی پرهیزی. پس بخت مظفر الدین میرزا بلند بود که منشی هوشمند او امیر نظام گروسی در پاسخی که به شاه نوشت او را هشدار داد که ظل السلطان ممکن است ده کرور دیگر برای منصب خود او خرج کند به راستی هم همه کس میدانست که ظل السطان برای برانداختن پدرش از هیچ کار از جمله خوش خدمتی برای انگلیسیها رویگردان نیست ،باری برای اثبات پیش بینی ناپذیر بودن جانشینی در ایران شاهدی بهتر از این نیست که تا صد سال پیش یا کمی بیشتر این که شاه حق جانشینی را به پول بفروشد تعجب کسی را برنمی انگیختپس از آنجا که مشروعیت و جانشینی بیش از هر چیز به موفقیت فرد و توانایی او در کسب قدرت و حفظ آن وابسته بود جای تعجب نیست که پسرکشی برادر کشی و پدرکشی رسمی رایج در خاندانهای پادشاهی بود جدا از قتل کور کردن یا حبس در حرمسرا یا اندرونی از اندرونی بود که شاه صفی رسمهای رایج خاندان صفوی بود از همین اندرونی اشاراتی برای نتیجه گیری عمل حکومت استبدادی بدین معنی است که هیچ قانون مستقل یا سنت تثبیت شده وجود ندارد که فرمانروا را از اعمال قدرت بازدارد فرمانروا می توانست تا آنجا که قدرت مادیاش اجازه میداد به عزم و اراده خود کند و تنها عامل بازدارنده رعایت مصالحی بود که او برای جلوگیری از کودتای درباری یا شورش مردم ضروری دید فره ایزدی اسطوره یا نظریه ای بود که حکومت استبدادی را توجیه میکرد اعتقاد بر این بود که فرمانروا حق حکومت را همچون موهبتی از خداوند دریافت میکند و این امتیاز برای اثبات حق حکومت او شرطى لازم و کافی به شمار می رفت. بنابراین هیچ مانع قانونی یا عرفی نمی توانست به طور مشروع او را محدود کند فرمانروا در صورتی فره را از دست میداد یا به نحوی از قدرت ساقط میشد که آشکارا دعوی خدایی میکرد که به ندرت پیش میآمد یا به گونه ای پیوسته در حق مردم بیداد روا می داشت و به خصوص آنگاه که قادر به حفظ آرامش و ثبات نمی بود. در این صورت شورش مشروعیت مییافت و رهبر شورش اگر پیروز میشد دارای فرهٔ ایزدی به شمار می رفت. جدا از اسطوره در عالم واقع تنها معیار برای برخوداری از فره ایزدی بود که فرمانروا قدرت را به دست بیاورد و حفظ کند بنابراین اصل post hoc ergo propter hoc به مجرد تحقق معیار جانشینی برحق نیز می بود بدین ترتیب شورش همین که پیروز میشد مشروعیت می.یافت با توجه به همۀ این دلایل هیچ گاه با قاطعیت معلوم نبود که چه کسی بر جای فرمانروا خواهد نشست حتی اگر خود او جانشینش را تعیین کرده بود و وقت مرگ نیز بر اریکه قدرت بود جانشینی اغلب مایۀ اختلافات شدید و قدرت هایحتى جنگ داخلی می،شد حتی در نیمۀ قرن نوزدهم / سیزدهم و بزرگ انگلیس و روسیه جانشینی ولیعهد را قطعیت بخشید بخشیدند فقدان اصول یا روشهای تثبیت شده برای تعیین مشروعیت و جانشینی و غیبت طبقه اشراف پایدار اریستوکراسی یا سایر طبقات حاکم که میتوانستند شالودۀ اجتماعی دولت را تشکیل ،دهند علت اصلی ایمن نبودن جایگاه و جان ،فرمانروا شاهزادگان صدر اعظمها و سایر مقامات عالی رتبه بود زیرا کودتای موفق هر یک از این نامبردگان کافی بود تا فرمانروا قدرتش را و همراه با آن جانش را از دست بدهد و تخت و تاج به رهبر شورش یا کودتا برسد.این خصوصیتها جنبه های مهم فقدان تداوم است که در جامعه ایران مشاهده میکنیم کشوری که به رغم تاریخ دور و درازش بدل به جامعه ای کوتاه مدت شده و تاریخ آن چیزی جز دوره های کوتاه مدت به هم پیوسته نیست.

 
  BLOGFA.COM