آموزش یکپارچه
موزش یکپارچه
کودکان و نوجوانان مدت طولانی از عمر خود را در مدارس به سر می برند ، لذا مراکز آموزشی به مثابه قدرتی حساس و حیاتی در فرآیند رشد و تحول دانش آموزان به شمار آمده ، بر انگیزه یادگیری آنان اثر گذارده و به پرورش ، فهم و درک اجتماعی و اخلاقی آنان شکل و قوام می بخشد .
تجهیز افراد به مهارت های فراگیری نیاز مبرمی است که مستلزم تغییر شیوه های تدریس در مدارس می باشد . قطعا در این زمان بایستی نیازهای جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان به مسائل تربیتی به طور مستمر و دقیق بازنگری و بررسی شوند ، به گونه ای که با برخورداری از کیفیت و جامعیت لازم ، مقاصد تربیتی و قدرت ساختن فردایی بهتر را در فراگیران دارا باشند .
آموزش سنتی به صورت عرضه نظام های درسی مستقل و مجزا بدون ارتباط با مسائل تربیتی و اخلاقی نمی تواند جوابگوی نیازهای آموزشی و پرورشی در قرن بیست و یکم باشد . امروزه معلمان بیش از پیش خود را در مقابل مسئولیت و تعهدی که در هدایت نسل جوان دارند ، در کنار مربیان تربیتی مدارس احساس مسئولیت می کنند . آنها معتقدند در کنار تدریس برنامه درسی تعیین شده ، می بایست خواسته ها ، نیازهای روز و مسائل تربیتی دانش آموزان را مد نظر قرار دهند .
مدرسه جایگاهی رفیع در تحول جامعه دارد ، مشروط بر اینکه اهداف ، روش ها و روابط حاکم بر آن با نیازهای رشد ، تحول و تربیت زندگی دانش آموزان منطبق باشد . واقعیات اجتماعی سریع تر از تصورات آموزشی ما پیش می روند ، آینده ارتباطی تنگاتنگ با مسائل تربیتی دانش آموزان دارد و عدم آگاهی نسبت به آن ، علیرغم پیشرفت زیاد در مسائل آموزشی ، برنامه ها را عقیم گذاشته و کودکان را خلع سلاح و دچار احساس شکست و تحقیر می کند .
اکنون دیدگاه ها نسبت به آموزش دگرگون شده ، یادگیری مستلزم تعامل مداوم تئوری و عمل در کلاس درس و تلفیق آن با مسائل تربیتی است . تعلیم و تربیت فقط فراهم آوردن اطلاعات نیست بلکه پرورش کامل شخصیت انسان و سفر به دنیای درونی به قصد ایجاد شناخت و پرورش ارزش هاست . هدف غایی آموزش و پرورش ارائه تصویری شسته و رفته با تمام جزئیات از آینده نیست ، بلکه هدف کمک به دانش آموزان جهت دست و پنجه نرم کردن با بحران های زندگی ، استفاده از فرصت ها ، مواجهه با خطرها و تربیت انسان های شایسته است .
آموزش و پرورش نقطه شروع حرکتی مهم در زندگی افراد است و چنانچه به دو بعد آموزش و پرورش به خوبی توجه شود و برنامه ها ، اصول و معیارهای آن به طور صحیح به اجرا درآیند گام بزرگی در جهت پیشرفت و توسعه فرهنگی جامعه خواهد بود . از بهترین راه های رسیدن به یک نظام تربیتی کارامد ، به کارگیری روش های مناسب آموزشی است که علاوه بر پیشرفت درسی ، تاثیر عمیق بر ویژگیهای فرهنگی جامعه دارد .
دوران تحصیل به دلیل اهمیت خاص در روند تکوین شخصیت فرد و توسعه جامعه حساسیتی فوق العاده دارد . دانش آموزان در این دوره ویژگیهای خاص بدنی ، ذهنی ، عاطفی ، روانی و اجتماعی را دارا هستند و نهاد تعلیم و تربیت وظیفه فراهم کردن محیطی امن و غنی برای آموزش دانش ها ، مهارت های مورد نیاز ، کمک به حسن روابط اجتماعی ، ارتقاء تفاهم افراد در جهت رشد و شکوفایی را بر عهده دارد .
اگر آموزش و پرورش با هم تلفیق نشوند ، برخی اصول یادگیری مورد توجه قرار نمی گیرد ، مثلا یادگیری به منزله کسب دانش و اطلاعات قلمداد شده ، تغییر رفتار یادگیرنده در نظر گرفته نمی شود و این شیوه نمی تواند برای تمام جنبه های تعلیم و تربیت کافی باشد .
جداسازی و مجزا نمودن مطالب درسی از مسائل تربیتی چیزی است که در دنیای واقعی خارج از مدرسه و کتاب های درسی یافت نمی شود ، دانش به صورت عملی همواره در دنیایی مورد استفاده قرار می گیرد که چیزها و امور به صورت علمی تنظیم شده اند ، بنابراین همچنان که مدت زمانی صرف یادگیری یک علم می شود ، مدت زمان طولانی تر صرف آن خواهد شد که چگونه مورد استفاده قرار گیرد ، بنابراین ضروری است یادگیری مدرسه ای را به یادگیری طبیعی نزدیک کنیم و این مستلزم تلفیق مسائل تربیتی با مسائل آموزشی است که در آموزش یکپارچه مطرح می شود .
استفاده از برنامه های درسی یکپارچه به معلمان امکان می دهد تا موضوعات درسی را با مسائل تربیتی بیامیزند . از این طریق آنها مطالعه موضوعات درسی را امری مفید تلقی می کنند و قادرند آنچه را که می آموزند در عرصه عمل و زندگی خود به کار گیرند . به علاوه به کارگیری دانش امکان تولید آن را از سوی دانش آموزان فراهم نموده و یادگیری را برای آنها جالب و شوق انگیز می سازد .
نتایج :
1) چنانچه یادگیری در محیط های آموزشی با نحوه یادگیری طبیعی و مرتبط با مسائل تربیتی باشد ، ارتباط میان حوزه های معرفتی که مورد غفلت واقع شده در مسائل و معضلات زندگی مهم جلوه می کند .
2) آموزش یکپارچه باعث می شود محتوا از حالت خشک ، بی روح ، مجرد ، انتزاعی و در نتیجه بدون معنا خارج شود و حاصل آن ایجاد انگیزه بیشتر در دانش آموزان و پیشرفت بیشتری را در پی خواهد داشت .
3) اختصاص یک زنگ ( حدود یک ساعت ) به یک ماده درسی که عاری از مسائل تربیتی باشد بی انگیزگی را تشدید می کند و پرداختن به مسائل جاری ، مهارت های اجتماعی و تلفیق آن با ماده درسی انگیزه و علاقه بیشتری را ایجاد خواهد کرد .
4) توسعه توقف ناپذیر علوم در حالیکه ظرف زمانی آموزش در مدارس دست نخورده باقی بماند ، مدارس را دچار بحران نموده و آموزش یکپارچه چاره ایجاد تناسب میان ظرف و مظروف است که منجر به پرورش تفکر یادگیرندگان و ایجاد انگیزه خواهد شد .
5) یادگیری موثر به معنای یادگیری فکورانه و همراه تفکر که با ایجاد ارتباط غنی می شود و این امر به نوبه خود مستلزم بینش و کاربرد زنده و منعطف دانش است ، که فرد می تواند در آن زمینه عمل کند . این ارتباط عمیق بین تعلیم و تربیت برای درک و فهم و نیز آموزش تفکر نیاز می باشد . تهیه و نتظیم : امید زاهدی – کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی