خسارت معنوی را به ضرری که متوجه آبرو و حیثیت شخص بوده و قابل تقویم به پول نباشد، تعریف کرده اند.[۱] در تعریفی دیگر نیز زیان معنوی را به کسر حیثیت و اعتبار شخص و صدمات روحی وارده به وی که در اثر اعمال غیرقانونی ایجاد می‌گردد. تعریف کرده اند.[۲] البته تعریف زیان معنوی دشوار است و برای اینکه مفهومی از آن را به دست داشته داشت، می‌توان گفت صدمه به منافع عاطفی و غیرمالی است.[۳] بنا به تعریفی دیگر ضرری که متوجه حیثیت و شرافت و آبروی شخص و وابستگان او گردد را ضرر معنوی گویند.[۴]

تعریف قانونی

مطابق تبصره ۱ ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری: «زیان معنوی عبارت از صدمات روحی یا هتک حیثیت و اعتبار شخصی، خانوادگی یا اجتماعی است. دادگاه می‌تواند علاوه بر صدور حکم به جبران خسارت مالی، به رفع زیان از طرق دیگر از قبیل الزام به عذرخواهی و درج حکم در جراید و امثال آن حکم نماید.»[۵]

خسارت معنوی در حقوق کیفری

ضرری که در دعاوی کیفری، مورد نظر می‌باشد، ضرر مادی یا معنوی یا منفعت ممکن الحصول است.[۶]همان‌طور که در ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری قید شده‌است، جبران خسارت فقط به صورت مال و پرداخت پول به بزهدیده نیست بلکه ممکن است یک عذرخواهی یا یک عمل خاص فرهنگی برای اعاده وضع به حالت سابق را شامل بشود، مجرم ممکن است خدمتی را برای بزهدیده یا برای اجتماع یا یک بخش خیریه انجام دهد، خدمت به اجتماع در مواردی که هیچ بزهدیده حقیقی قابل شناسایی نیست، مناسب است.[۷]

البته گفتنی است در نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران که قوانین ملهم از منابع فقهی است در مورد جبران مادی ضررهای معنوی یعنی تقویم آنها به پول با دشواری‌های متعددی رو به رو است مگر آنکه ضرر معنوی جنبه مجرمانه نیز داشته باشد که مرتکب مجازات خواهد شد.[۸]

همچنین به موجب تبصره ۲ ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری، مقررات مربوط به پرداخت خسارت معنوی شامل جرایم موجب تعزیرات منصوص شرعی و دیه نمی‌شود.[۵]

جبران خسارت معنوی

یکی از موضوع‌های بحث برانگیز در نظام حقوقی ایران و رویه قضایی، جواز یا عدم جواز جبران خسارت معنوی از طریق پرداخت پول بوده است که در آخرین اصلاحهای صورت گرفته، جواز جبران پولی خسارت معنوی به رسمیت شناخته شده و به دلالت ماده 14 قانون آیین دادرسی کیفری و تبصره­ های آن که به تایید شورای نگهبان نیز رسیده است، دادگاه می‌تواند علاوه بر صدور حكم به جبران خسارت مالی، به رفع زیان از طرق دیگر از قبیل الزام به عذرخواهی و درج حكم در جراید و امثال آن حكم نماید.[1]