توضیح داده «این میرزا محمد ۶۰،۵۰ ساله، باریک‌اندام، با ریش یک قبضه‌ای دو گوشه و زلف‌های پشت‌گوشی، تیپ طبیب‌های دوره و به‌حکیم دست‌خرجویده معروف بود. معلوم نبود بر اثر چه شیطنت یا غفلتی در بچگی الاغ دست راست او را جویده و در نتیجه انگشت‌های دست او از حرکت افتاده و این لقب برای او مانده بود که بعضی‌ها با دادن کسره به‌کلمه «دست» معنی را قلب می‌کردند. از این‌طرز تلفظ همچو برمی‌آمد که خدای نکرده حکیم‌باشی دست خر را جویده باشد و به‌همین مناسبت خود او به‌مناسبت منزلش که در پامنار و کوچه صدراعظم نوری بود لقب «پامناری» را بر این لقب ترجیح می‌داد.»

لقب‌گذاری در میان مردمان جامعه ایران کوچک و بزرگ نمی‌شناخت. اصلا مگر می‌شد کسی در ایران عصر قاجار زندگی کند اما لقب نداشته باشد؟! روایت این کارگزار خوشنام دولتی در دوره قاجار از یک پدر و پسر بیانگر همین مسأله است «پدر این سید به‌مناسبت این‌که وقتی معلم ولیعهد بوده است، به‌سید معلم معروف بود. ... پسر دیگر سیدمعلم موسوم به‌سید محسن بود که در گذر سرتخت، عطاری داشت و به‌مناسبت کوتاهی قدش در محل به‌او سیدکُپله می‌گفتند.»