جبر گرایی در علم و ابطال ناپذیری نظریات علمی
.جبرگرایی دیدگاهی متافیزیکی است که میگوید همه رویدادهای درون جهان (یا چندجهانی ) فقط میتوانند به یک شکل ممکن رخ دهند. [ 1 ] نظریههای جبرگرایی در طول تاریخ فلسفه از انگیزهها و ملاحظات متنوع و گاهی همپوشانی توسعه یافتهاند. جبرگرایی، مانند ابدیتگرایی ، بر رویدادهای خاص به جای آینده به عنوان یک مفهوم تمرکز دارد. جبرگرایی اغلب در تضاد با اراده آزاد قرار میگیرد ، اگرچه برخی از فیلسوفان استدلال میکنند که این دو با هم سازگار هستند . [ 2 ] [ 3 ] متضاد جبرگرایی، عدم جبرگرایی است ، دیدگاهی که میگوید رویدادها به طور قطعی علت ندارند.
از نظر تاریخی، مباحث مربوط به جبرگرایی، مواضع فلسفی بسیاری را در بر گرفته و منجر به انواع یا تفاسیر متعددی از جبرگرایی شده است. یکی از موضوعات مورد بحث، دامنه سیستمهای جبری است. برخی از فیلسوفان معتقدند که کل جهان یک سیستم جبری واحد است، در حالی که برخی دیگر سیستمهای جبری محدودتری را شناسایی میکنند. یکی دیگر از موضوعات رایج بحث، این است که آیا جبرگرایی و اراده آزاد میتوانند همزمان وجود داشته باشند یا خیر؛ سازگاریگرایی و ناسازگارگرایی ، دو طرف مخالف این بحث هستند.
جبرگرایی را نباید با خود-تعیینی اعمال انسان توسط دلایل، انگیزهها و خواستهها اشتباه گرفت. جبرگرایی در مورد تعاملاتی است که بر فرآیندهای شناختی در زندگی افراد تأثیر میگذارد. [ 4 ] این در مورد علت و نتیجه کاری است که مردم انجام دادهاند. علت و نتیجه همیشه در فرآیندهای شناختی به هم مرتبط هستند. فرض بر این است که اگر یک ناظر اطلاعات کافی در مورد یک شیء یا انسان داشته باشد، چنین ناظری میتواند هر حرکت بعدی آن شیء یا انسان را پیشبینی کند. جبرگرایی به ندرت مستلزم آن است که پیشبینی کامل عملاً امکانپذیر باشد.
انواع
ویرایش
جبرگرایی معمولاً ممکن است به هر یک از دیدگاههای زیر اشاره داشته باشد:
سببی
ویرایش
جبر علی، که گاهی مترادف با جبر تاریخی (نوعی وابستگی به مسیر ) است، «این ایده است که هر رویدادی توسط رویدادها و شرایط پیشین به همراه قوانین طبیعت ضروری است.» [ 5 ] با این حال، این اصطلاح به اندازه کافی گسترده است که موارد زیر را در نظر بگیرد: [ 6 ]
...اندیشهها، انتخابها و اعمال فرد اغلب حلقههای ضروری در زنجیره علیتی هستند که چیزی را به وجود میآورند. به عبارت دیگر، اگرچه اندیشهها، انتخابها و اعمال ما مانند هر چیز دیگری از پیش تعیینشده هستند، اما طبق جبر علی، وقوع یا وجود چیزهای دیگر به اندیشیدن، انتخاب و عمل ما به شیوهای خاص بستگی دارد.
جبرگرایی علّی بیان میکند که زنجیرهای ناگسستنی از وقایع پیشین وجود دارد که تا منشأ جهان امتداد دارد. رابطه بین رویدادها و منشأ جهان ممکن است مشخص نباشد. جبرگرایان علّی معتقدند که هیچ چیز در جهان وجود ندارد که علتی نداشته باشد یا خود معلول باشد . جبرگرایی علّی همچنین به طور کلیتر به عنوان این ایده در نظر گرفته شده است که هر چیزی که اتفاق میافتد یا وجود دارد، ناشی از شرایط پیشین است. [ 7 ] در مورد جبرگرایی نومولوژیک، این شرایط نیز به عنوان رویداد در نظر گرفته میشوند، به این معنی که آینده به طور کامل توسط رویدادهای پیشین تعیین میشود - ترکیبی از حالتهای پیشین جهان و قوانین طبیعت. [ 5 ] این شرایط همچنین میتوانند منشأ متافیزیکی داشته باشند (مانند مورد جبرگرایی الهیاتی). [ 6 ]
بسیاری از نظریههای فلسفی جبرگرایی، خود را با این ایده که واقعیت از نوعی مسیر از پیش تعیینشده پیروی میکند، شکل میدهند.
اسمی
ویرایش
جبرگرایی نومولوژیک رایجترین شکل جبرگرایی علّی است و عموماً مترادف با جبرگرایی فیزیکی است. [ نیازمند منبع ] این مفهوم است که گذشته و حال، آینده را به طور کامل و لزوماً توسط قوانین طبیعی سفت و سخت دیکته میکنند و هر رویدادی ناگزیر از وقایع قبلی ناشی میشود. جبرگرایی نومولوژیک گاهی اوقات با آزمایش فکری دیو لاپلاس نشان داده میشود . لاپلاس فرض کرد که یک ناظر دانای کل، که با دقت بینهایت تمام موقعیتها و سرعتهای هر ذره در جهان را میداند، میتواند آینده را به طور کامل پیشبینی کند. [ 8 ] ارنست نیگل جبرگرایی را از نظر یک حالت فیزیکی میدید و اعلام میکرد که یک نظریه اگر حالتی را در زمانهای دیگر به طور منحصر به فرد از مقادیر در یک زمان معین پیشبینی کند، قطعی است. [ 9 ]
ضروریگرایی
ویرایش
ضرورتگرایی یک اصل متافیزیکی است که هرگونه امکان صرف را انکار میکند و معتقد است که تنها یک راه ممکن برای وجود جهان وجود دارد. لوسیپوس ادعا کرد که هیچ رویدادی بدون علت وجود ندارد و همه چیز به دلیلی و از روی ضرورت رخ میدهد. [ 10 ]
جبرگرایی
ویرایش
جبرگرایی پیشینی ایدهای است که میگوید همه رویدادها از قبل تعیین شدهاند. [ 11 ] [ 12 ] این مفهوم اغلب با استناد به جبرگرایی علّی مورد بحث قرار میگیرد، که دلالت بر این دارد که یک زنجیره ناگسستنی از وقایع قبلی وجود دارد که تا مبدا جهان امتداد دارد. در مورد جبرگرایی پیشینی، این زنجیره رویدادها از پیش تعیین شده است و اعمال انسان نمیتواند در نتایج این زنجیره از پیش تعیین شده دخالت کند.
جبرگرایی پیشینی را میتوان به عنوان نوع خاصی از جبرگرایی طبقهبندی کرد، زمانی که به معنای جبرگرایی علّی از پیش تعیینشده به کار رود. [ 11 ] [ 13 ] [ به منبع بهتری نیاز است ] همچنین میتوان آن را به جای جبرگرایی علّی به کار برد - در زمینه ظرفیت آن برای تعیین رویدادهای آینده. [ 11 ] [ 14 ] با این حال، جبرگرایی پیشینی اغلب مستقل از جبرگرایی علّی در نظر گرفته میشود. [ 15 ] [ 16 ]
بیولوژیکی
ویرایش
اصطلاح جبر از پیش تعیینشده (predeterminism) نیز اغلب در زمینه زیستشناسی و وراثت استفاده میشود، که در این صورت نشاندهنده نوعی جبر زیستی است که گاهی اوقات جبر ژنتیکی نامیده میشود . [ 17 ] جبر زیستی این ایده است که تمام رفتارها، باورها و خواستههای انسان توسط طبیعت ژنتیکی انسان ثابت شدهاند.
فردریش نیچه توضیح داد که انسانها توسط بدن خود «تعیین» میشوند و تابع احساسات، انگیزهها و غرایز آن هستند. [ 18 ]
سرنوشتگرایی
ویرایش
معمولاً سرنوشتگرایی از جبرگرایی متمایز میشود، [ 19 ] به عنوان شکلی از جبرگرایی غایتشناختی . سرنوشتگرایی این ایده است که همه چیز مقدر شده است که اتفاق بیفتد، و در نتیجه انسانها هیچ کنترلی بر آینده خود ندارند. سرنوشت قدرت دلخواه دارد و لزوماً از هیچ قانون علی یا قطعی پیروی نمیکند . [ 7 ] انواع سرنوشتگرایی شامل جبرگرایی کلامی سخت و ایده تقدیر است، که در آن خدایی وجود دارد که تمام کارهایی را که انسانها انجام خواهند داد تعیین میکند. این امر ممکن است از طریق پیش آگاهی از اعمال آنها، که از طریق علم مطلق [ 20 ] یا با تعیین از پیش اعمال آنها حاصل میشود، انجام شود. [ 21 ]
الهیاتی
ویرایش
جبرگرایی کلامی نوعی جبرگرایی است که معتقد است تمام رویدادهایی که اتفاق میافتند یا از پیش توسط یک خدای توحیدی مقدر شده (یعنی مقدر شده ) که اتفاق بیفتند ، یا با توجه به علم مطلق او، مقدر شده که اتفاق بیفتند. دو نوع جبرگرایی کلامی وجود دارد که به عنوان جبرگرایی کلامی قوی و ضعیف شناخته میشوند . [ 22 ]
جبرگرایی کلامی قوی مبتنی بر مفهوم یک خدای خالق است که تمام وقایع تاریخ را دیکته میکند: «هر اتفاقی که میافتد، توسط یک الوهیت دانای کل و قادر مطلق از پیش مقدر شده است.» [ 23 ]
جبر الهیاتی ضعیف مبتنی بر مفهوم علم غیب الهی است - "از آنجا که علم مطلق خداوند کامل است، آنچه خداوند در مورد آینده میداند ناگزیر اتفاق خواهد افتاد، که در نتیجه، به این معنی است که آینده از قبل تعیین شده است." [ 24 ] با این حال، تفاوتهای جزئی در این طبقهبندی وجود دارد. برخی ادعا میکنند که جبر الهیاتی مستلزم تقدیر الهی از پیش تعیین شده همه رویدادها و نتایج است - یعنی نسخه ضعیفتر را جز در صورتی که اراده آزاد به عنوان یک نتیجه انکار شود، به عنوان جبر الهیاتی طبقهبندی نمیکنند - یا اینکه نسخه ضعیفتر اصلاً جبر الهیاتی محسوب نمیشود. [ 25 ]
در رابطه با اراده آزاد، «جبر الهیاتی این تز است که خدا وجود دارد و از همه گزارههای صادق، از جمله گزارههای مربوط به اعمال آینده ما، علم خطاناپذیر دارد»، معیارهای حداقلیتری که برای در بر گرفتن همه اشکال جبر الهیاتی طراحی شدهاند. [ 7 ]
جبر الهیاتی را میتوان نوعی جبر علّی نیز دانست که در آن شرایط مقدم، طبیعت و اراده خداوند است. [ 6 ] برخی ادعا کردهاند که آگوستین هیپو جبر الهیاتی را در سال 412 میلادی وارد مسیحیت کرد، در حالی که همه نویسندگان مسیحی پیشین از اراده آزاد در برابر جبر رواقی و گنوسی حمایت میکردند. [ 26 ] با این حال، بسیاری از متون کتاب مقدس وجود دارد که به نظر میرسد از ایده نوعی جبر الهیاتی حمایت میکنند.
کافی
ویرایش
جبرگرایی کافی، ایدهای است که به دلیل ناهمدوسی کوانتومی ، عدم قطعیت کوانتومی را میتوان برای اکثر رویدادهای ماکروسکوپی نادیده گرفت. رویدادهای کوانتومی تصادفی در حد تعداد زیادی از ذرات "میانگین" میگیرند (جایی که قوانین مکانیک کوانتومی به طور مجانبی به قوانین مکانیک کلاسیک نزدیک میشوند). [ 27 ]
احتمال تعیینشده
ویرایش
استیون هاوکینگ توضیح داد که دنیای میکروسکوپی مکانیک کوانتومی، دنیایی با احتمالات قطعی است. یعنی طبیعت توسط قوانینی که آینده را با قطعیت تعیین میکنند، اداره نمیشود، بلکه توسط قوانینی اداره میشود که احتمال آیندههای مختلف را تعیین میکنند. [ 28 ] : 32
تفسیر جهانهای چندگانه
ویرایش
تفسیر جهانهای چندگانه از مکانیک کوانتومی، مجموعههای علّی خطی رویدادهای متوالی را با سازگاری کافی میپذیرد، اما همچنین انشعاب مداوم زنجیرههای علّی را پیشنهاد میکند که در اصل میتوانند به صورت جهانی قطعی باشند. [ 29 ] به این معنی که مجموعه علّی رویدادهایی که به زمان حال منجر میشوند، همگی معتبر هستند، اما به عنوان یک جریان زمانی خطی منفرد در یک میدان احتمال مخروطی نامرئی بسیار وسیعتر از نتایج دیگری که از خط زمانی مشاهده شده محلی "جدا" شدهاند، ظاهر میشوند. تحت این مدل، مجموعههای علّی هنوز "سازگار" هستند، اما منحصر به نتایج تکراری منفرد نیستند.
این تفسیر با پیشنهاد اینکه «نتیجه دیگر وجود دارد» در مجموعهای از حالتهای موازی جهان که (در یک نسخه) در هر رویداد تعاملی از هم جدا میشوند، از مشکل زنجیره علیت گذشتهنگر انحصاری «نمیتوانستیم طور دیگری عمل کنیم» طفره میرود. این تفسیر گاهی با مثال انتخابهای مبتنی بر عامل توصیف میشود. [ 30 ]
گونههای فلسفی
ویرایش
جدال طبیعت/پرورش
ویرایش
اگرچه برخی از اشکال جبرگرایی فوق مربوط به رفتارها و شناخت انسان است ، برخی دیگر خود را به عنوان پاسخی به بحث طبیعت و تربیت مطرح میکنند . آنها اظهار میکنند که یک عامل کاملاً رفتار را تعیین میکند. با این حال، با افزایش درک علمی، قویترین نسخههای این نظریهها به عنوان یک مغالطه تک علتی به طور گسترده رد شدهاند . [ 31 ] به عبارت دیگر، نظریههای جبرگرایی مدرن تلاش میکنند تا توضیح دهند که چگونه تعامل طبیعت و تربیت کاملاً قابل پیشبینی است. مفهوم وراثتپذیری در ایجاد این تمایز مفید بوده است.
جبرگرایی زیستی ، که گاهی جبرگرایی ژنتیکی نیز نامیده میشود ، ایدهای است که میگوید هر یک از رفتارها، باورها و خواستههای انسان توسط طبیعت ژنتیکی او ثابت شده است.
رفتارگرایی شامل این ایده است که همه رفتارها را میتوان به علل خاصی - چه محیطی و چه بازتابی - نسبت داد. جان بی. واتسون و بی. اف. اسکینر این جبرگراییِ متمرکز بر پرورش را توسعه دادند.
ماتریالیسم فرهنگی ، ادعا میکند که جهان فیزیکی بر رفتار انسان تأثیر میگذارد و محدودیتهایی بر آن اعمال میکند.
جبر فرهنگی ، همراه با جبر اجتماعی ، نظریهای متمرکز بر تربیت است که میگوید فرهنگی که در آن بزرگ شدهایم، تعیین میکند که ما چه کسی هستیم.
جبرگرایی محیطی ، که به عنوان جبرگرایی اقلیمی یا جغرافیایی نیز شناخته میشود، پیشنهاد میکند که محیط فیزیکی، به جای شرایط اجتماعی، فرهنگ را تعیین میکند. حامیان جبرگرایی محیطی اغلب [ به صورت کمی ] از جبرگرایی رفتاری نیز حمایت میکنند . طرفداران اصلی این مفهوم شامل الن چرچیل سمپل ، السورث هانتینگتون ، توماس گریفیت تیلور و احتمالاً جارد دایموند بودهاند ، اگرچه جایگاه او به عنوان یک جبرگرای محیطی مورد بحث است. [ 32 ]
جبرگرایی و پیشبینی
ویرایش
سایر نظریههای «قطعی» [ نظری ] در واقع تنها به دنبال برجسته کردن اهمیت یک عامل خاص در پیشبینی آینده هستند. این نظریهها اغلب از آن عامل به عنوان نوعی راهنما یا محدودیت برای آینده استفاده میکنند. آنها نیازی ندارند فرض کنند که دانش کامل از آن عامل، امکان پیشبینیهای بینقص را فراهم میکند.
جبرگرایی روانشناختی میتواند به این معنی باشد که انسانها باید طبق عقل عمل کنند، اما میتواند مترادف با نوعی خودگرایی روانشناختی نیز باشد . دومی این دیدگاه است که انسانها همیشه طبق منافع درک شده خود عمل میکنند.
جبرگرایی زبانی مطرح میکند که زبان، چیزهایی را که انسانها میتوانند فکر کنند و بگویند و در نتیجه بدانند، تعیین میکند (یا حداقل محدود میکند). فرضیه ساپیر-وورف استدلال میکند که افراد جهان را بر اساس ساختارهای دستوری که معمولاً استفاده میکنند، تجربه میکنند.
جبر اقتصادی، در توسعه تاریخ بشر، اولویت را به ساختار اقتصادی نسبت به سیاست میدهد. این دیدگاه با ماتریالیسم دیالکتیکی کارل مارکس مرتبط است .
جبرگرایی تکنولوژیکی نظریهای است که میگوید فناوری یک جامعه، توسعه ساختار اجتماعی و ارزشهای فرهنگی آن را هدایت میکند.
سازهای
ویرایش
جبر ساختاری، دیدگاهی فلسفی است که میگوید اعمال، رویدادها و فرآیندها بر اساس عوامل ساختاری پیشبینی و تعیین میشوند. [ 33 ] با توجه به هر ساختار خاص یا مجموعهای از اجزای قابل تخمین، این مفهومی است که بر نتایج منطقی و قابل پیشبینی تأکید میکند. زیستشناسان شیلیایی ، هومبرتو ماتورانا و فرانسیسکو وارلا ، این مفهوم را رواج دادند و نوشتند که نظم کلی یک سیستم زنده از طریق یک فرآیند دایرهای خودارجاعی مداوم حفظ میشود و بنابراین سازمان و ساختار آن، تغییراتی را که متحمل میشود، تعریف میکند. [ 34 ] به گفته نویسندگان، یک سیستم میتواند دچار تغییر حالت (تغییر ساختار بدون از دست دادن هویت) یا تجزیه (تغییر ساختار با از دست دادن هویت) شود. چنین تغییرات یا تجزیههایی توسط عناصر عامل مزاحم تعیین نمیشوند، زیرا هر اختلال فقط پاسخهایی را در سیستم مربوطه ایجاد میکند که به نوبه خود توسط ساختار خود هر سیستم تعیین میشوند.
در سطح فردگرایانه ، این بدان معناست که انسانها به عنوان موجوداتی آزاد و مستقل، توسط محرکهای خارجی یا تغییر شرایط، به واکنش وادار میشوند. با این حال، وضعیت درونی و ظرفیتهای جسمی و روانی موجود آنها، پاسخهای آنها به این محرکها را تعیین میکند. در سطح اجتماعی بسیار وسیعتر، جبرگرایان ساختاری معتقدند که مسائل بزرگتر در جامعه - به ویژه مسائل مربوط به اقلیتها و جوامع تحت سلطه - عمدتاً از طریق شرایط ساختاری موجود ارزیابی میشوند و تغییر شرایط غالب را دشوار و گاهی کاملاً غیرممکن میسازند. به عنوان مثال، این مفهوم در سیاست نژاد در ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای غربی مانند بریتانیا و استرالیا به کار رفته است ، و جبرگرایان ساختاری از عوامل ساختاری برای شیوع نژادپرستی در این کشورها ابراز تاسف میکنند. [ 35 ] علاوه بر این، مارکسیستها نوشتههای کارل مارکس را نیز در چارچوب جبرگرایی ساختاری مفهومسازی کردهاند. به عنوان مثال، لویی آلتوسر ، یک مارکسیست ساختاری ، استدلال کرد که دولت، در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و حقوقی خود، گفتمان سرمایهداری را بازتولید میکند و به نوبه خود، امکان رشد ساختارهای سرمایهداری را فراهم میکند.
طرفداران این مفهوم، سودمندی جبرگرایی ساختاری را برای مطالعه مسائل پیچیده مربوط به نژاد و جنسیت برجسته میکنند، زیرا این مفهوم اغلب شرایط ساختاری پیچیدهای را برجسته میکند که مانع تغییر معنادار میشوند. [ 36 ] منتقدان آن را بیش از حد انعطافناپذیر، تقلیلگرایانه و غیرقابل انعطاف مینامند. علاوه بر این، آنها همچنین از این مفهوم به دلیل تأکید بیش از حد بر نیروهای جبری مانند ساختار بر نقش عامل انسانی و توانایی مردم برای عمل انتقاد میکنند. این منتقدان استدلال میکنند که سیاستمداران، دانشگاهیان و فعالان اجتماعی علیرغم شرایط ساختاری سختگیرانه، توانایی ایجاد تغییرات قابل توجه را دارند.
با اراده آزاد
ویرایش
نوشتار اصلی: اراده آزاد
فیلسوفان هم در مورد حقیقت جبرگرایی و هم در مورد حقیقت اختیار بحث کردهاند. این موضوع چهار موضع ممکن را در شکل ایجاد میکند. سازگاریگرایی به این دیدگاه اشاره دارد که اختیار ، به نوعی، با جبرگرایی سازگار است. سه موضع ناسازگارگرایانه این احتمال را رد میکنند. ناسازگارگرایان سرسخت معتقدند که اختیار هم با جبرگرایی و هم با عدم جبرگرایی ناسازگار است، لیبرتارینها معتقدند که جبرگرایی وجود ندارد و اختیار ممکن است وجود داشته باشد، و جبرگرایان سرسخت میگویند که جبرگرایی وجود دارد و اختیار وجود ندارد. فیلسوف هلندی، باروخ اسپینوزا ، متفکری جبرگرا بود و استدلال کرد که آزادی انسان را میتوان از طریق آگاهی از عللی که میل و عواطف را تعیین میکنند، به دست آورد. او بندگی انسان را به عنوان حالت اسارت هر کسی که از امیال خود آگاه است، اما از عللی که آنها را تعیین میکند، ناآگاه است، تعریف کرد. با این حال، فرد آزاد یا با فضیلت، از طریق عقل و دانش، قادر میشود که واقعاً آزاد باشد، حتی زمانی که "مصمم" است. برای این فیلسوف هلندی، عمل کردن بر اساس ضرورت درونی خود، آزادی واقعی است ، در حالی که هدایت شدن توسط جبرهای بیرونی شبیه به اسارت است. اندیشههای اسپینوزا در مورد بندگی و آزادی انسان به ترتیب در جلدهای چهارم [ 37 ] [ نیازمند منبع کامل ] و پنجم [ 38 ] [ نیازمند منبع کامل ] از اثر او، اخلاق، به تفصیل آمده است .
به گفته فیلسوف جی. جی. سی. اسمارت ، استدلال استاندارد علیه اراده آزاد، بر پیامدهای جبرگرایی برای اراده آزاد متمرکز است. [ 39 ] او میگوید اراده آزاد، چه جبرگرایی درست باشد چه نباشد، رد میشود. او میگوید اگر جبرگرایی درست باشد، همه اعمال پیشبینی میشوند و هیچکس آزاد فرض نمیشود؛ با این حال، اگر جبرگرایی نادرست باشد، همه اعمال تصادفی فرض میشوند و به این ترتیب هیچکس آزاد به نظر نمیرسد زیرا هیچ نقشی در کنترل آنچه اتفاق میافتد ندارد.
با روح.
ویرایش
برخی از جبرگرایان استدلال میکنند که ماتریالیسم درک کاملی از جهان ارائه نمیدهد، زیرا اگرچه میتواند تعاملات قطعی بین اشیاء مادی را توصیف کند، اما ذهن یا روح موجودات آگاه را نادیده میگیرد.
میتوان چندین موقعیت را ترسیم کرد:
ارواح غیرمادی تنها چیزی هستند که وجود دارند ( ایدهآلیسم ).
ارواح غیرمادی وجود دارند و تأثیر علّی غیرقطعی بر اجسام اعمال میکنند (اراده آزاد سنتی، دوگانهگرایی تعاملگرا ). [ 40 ] [ نیازمند منبع کامل ] [ 41 ]
ارواح غیرمادی وجود دارند اما بخشی از یک چارچوب جبری هستند.
نفوس غیرمادی وجود دارند، اما هیچ تأثیر علّی، آزاد یا جبری، اعمال نمیکنند ( اپیپدیدارگرایی ، کراشالیسم )
روحهای غیرمادی وجود ندارند - هیچ دوگانگی ذهن-بدن وجود ندارد، و یک توضیح ماتریالیستی برای شهودهای خلاف آن وجود دارد .
با اخلاق و ادب
ویرایش
موضوع دیگر بحث، دلالتهایی است که جبرگرایی بر اخلاق دارد .
پیتر ون اینواگن ، فیلسوف و ناسازگارگرا، این تز را مطرح کرد، زمانی که استدلالهایی مبنی بر لزوم اراده آزاد برای قضاوتهای اخلاقی مطرح شد، به این صورت: [ 42 ]
این قضاوت اخلاقی که X نباید انجام میشد، دلالت بر این دارد که به جای آن باید کار دیگری انجام میشد.
اینکه باید کار دیگری به جای آن انجام میشد، دلالت بر این دارد که کار دیگری برای انجام دادن وجود داشته است.
اینکه کار دیگری برای انجام دادن وجود داشت، دلالت بر این دارد که کار دیگری هم میتوانست انجام شود.
اینکه میتوانستند کار دیگری انجام دهند، دلالت بر وجود اراده آزاد دارد.
اگر هیچ ارادهی آزادی برای انجام کاری غیر از X وجود نداشته باشد ، نمیتوانیم این حکم اخلاقی را صادر کنیم که X نباید انجام میشد.
تاریخچه
ویرایش
جبرگرایی توسط فیلسوفان یونانی در طول قرنهای هفتم و ششم پیش از میلاد توسط فیلسوفان پیشاسقراطی هراکلیتوس و لوسیپوس ، بعدها ارسطو ، و عمدتاً توسط رواقیان توسعه یافت . برخی از فیلسوفان اصلی که به این موضوع پرداختهاند عبارتند از: مارکوس اورلیوس ، عمر خیام ، توماس هابز ، باروخ اسپینوزا ، گوتفرید لایبنیتس ، دیوید هیوم ، بارون دولباخ (پل هاینریش دیتریش)، پیر-سیمون لاپلاس ، آرتور شوپنهاور ، ویلیام جیمز ، فردریش نیچه ، آلبرت انیشتین ، نیلز بور ، رالف والدو امرسون و اخیراً، جان سرل ، تد هوندریچ و دانیل دنت .
مکا چیزا خاطرنشان میکند که جبرگرایی احتمالی یا انتخابیِ بی.اف. اسکینر ، مفهومی کاملاً جداگانه از جبرگرایی را تشکیل میداد که به هیچ وجه مکانیکی نبود . جبرگرایی مکانیکی فرض میکند که هر رویدادی دارای زنجیرهای ناگسستنی از وقایع قبلی است، اما یک مدل انتخابی یا احتمالی چنین نیست. [ 43 ] [ 44 ]
سنت غربی
ویرایش
در غرب، برخی از عناصر جبرگرایی از قرن ششم پیش از میلاد در یونان توسط هراکلیتوس [45] [نیازمند منبع کامل] و لوسیپوس بیان شده است . [ 46 ] [ نیازمند منبع کامل ] به نظر میرسد اولین مفاهیم جبرگرایی از رواقیان ، به عنوان بخشی از نظریه جبرگرایی علی جهانی آنها، سرچشمه میگیرد . [ 47 ] مباحث فلسفی حاصل، که شامل تلاقی عناصر اخلاق ارسطویی با روانشناسی رواقی بود، در قرنهای اول تا سوم میلادی در آثار اسکندر افرودیسی به اولین بحث ثبت شده غربی در مورد جبرگرایی و آزادی، [ 48 ] منجر شد ، موضوعی که در الهیات به عنوان پارادوکس اراده آزاد شناخته میشود . نوشتههای اپیکتتوس و همچنین تفکر افلاطونی میانه و اوایل مسیحیت در این توسعه نقش مهمی داشتند. [ 49 ] فیلسوف یهودی، موسی میمونیدس، درباره پیامدهای جبرگرایانه خدای دانای کل گفت: [ 50 ] "آیا خدا میداند یا نمیداند که یک فرد خاص خوب یا بد خواهد بود؟ اگر بگویید 'او میداند'، لزوماً نتیجه میشود که [آن] انسان مجبور است همانطور که خدا از قبل میدانست عمل خواهد کرد، عمل کند، در غیر این صورت دانش خدا ناقص خواهد بود." [ 51 ]
مکانیک نیوتنی
ویرایش
بیشتر بدانید
لحن یا سبک این بخش ممکن است منعکس کننده لحن دانشنامهای مورد استفاده در ویکیپدیا نباشد . ( آوریل ۲۰۲۲ )
جبرگرایی در غرب اغلب با مکانیک/فیزیک نیوتنی مرتبط است ، که ماده فیزیکی جهان را به گونهای تصویر میکند که طبق مجموعهای از قوانین ثابت عمل میکند. فرضیه "توپ بیلیارد"، محصول فیزیک نیوتنی، استدلال میکند که پس از ایجاد شرایط اولیه جهان، بقیه تاریخ جهان ناگزیر از آن پیروی میکند. اگر واقعاً امکان داشت که دانش کاملی از ماده فیزیکی و تمام قوانین حاکم بر آن ماده در هر زمان داشته باشیم، از نظر تئوری محاسبه زمان و مکان هر رویدادی که هرگز رخ خواهد داد ( دیو لاپلاس ) امکانپذیر بود. به این معنا، ذرات اساسی جهان به همان روشی عمل میکنند که توپهای غلتان روی میز بیلیارد حرکت میکنند و به یکدیگر به روشهای قابل پیشبینی برخورد میکنند تا نتایج قابل پیشبینی ایجاد کنند.
چه در این کار همهجانبه باشد چه نباشد، مکانیک نیوتنی فقط با رویدادهای علتمند سروکار دارد؛ برای مثال، اگر جسمی از یک موقعیت شناختهشده شروع به حرکت کند و توسط جسمی با سرعت مشخص به شدت مورد اصابت قرار گیرد، مستقیماً به سمت نقطه قابل پیشبینی دیگری هل داده خواهد شد. نیوتنیها استدلال میکنند که اگر جسم به جای دیگری برود، باید اندازهگیریهای خود از موقعیت اولیه جسم، جهت دقیق جسم برخوردکننده، میدانهای گرانشی یا سایر میدانهایی که سهواً نادیده گرفته شدهاند و غیره را زیر سوال برد. سپس، آنها معتقدند، آزمایشهای مکرر و بهبود دقت، همیشه مشاهدات را به نتایج پیشبینیشده نظری نزدیکتر میکند. فیزیک نیوتنی هنگام مواجهه با موقعیتهایی در مقیاس معمولی انسانی موفق بوده است. اما وقتی سرعتها به کسر قابل توجهی از سرعت نور تبدیل میشوند و وقتی برهمکنشها در مقیاس اتمی مورد مطالعه قرار میگیرند، شکست میخورد. قبل از کشف اثرات کوانتومی و سایر چالشهای فیزیک نیوتنی، «عدم قطعیت» همیشه اصطلاحی بود که به دقت دانش بشر در مورد علل و معلولها و نه به خود علل و معلولها اطلاق میشد.
مکانیک نیوتنی، و همچنین هر نظریه فیزیکی بعدی، نتیجه مشاهدات و آزمایشها هستند و بنابراین «چگونگی عملکرد همه چیز» را در یک تلرانس توصیف میکنند. با این حال، دانشمندان قدیمی غربی معتقد بودند که اگر بین علت و معلول مشاهده شده، ارتباط منطقی وجود داشته باشد، باید نوعی قوانین طبیعی مطلق نیز در پشت آن وجود داشته باشد. اعتقاد به قوانین طبیعی کامل که همه چیز را هدایت میکنند، به جای توصیف صرف آنچه باید انتظار داشته باشیم، منجر به جستجوی مجموعهای از قوانین ساده جهانی شد که بر جهان حاکم باشند. این جنبش به طور قابل توجهی دیدگاههای جبرگرایانه را در فلسفه غرب، [ 52 ] و همچنین دیدگاههای الهیاتی مرتبط با پانتئیسم کلاسیک ، تشویق کرد .
سنت شرقی
ویرایش
در طول تاریخ، این باور که کل جهان هستی یک سیستم جبری است که تابع ارادهی سرنوشت یا تقدیر میباشد، در ادیان، فلسفه، موسیقی و ادبیات شرقی و غربی بیان شده است . [ 53 ] [ 54 ] [ 55 ] [ 56 ] [ 57 ]
اعراب باستانی که پیش از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان ساکن بودند، اعتقاد گستردهای به تقدیرگرایی ( قدر ) داشتند و در کنار آن، آسمان و ستارگان را موجوداتی الهی میدانستند و آنها را مسئول نهایی هر پدیدهای که بر روی زمین رخ میدهد و سرنوشت بشر میدانستند. [ 58 ] بر این اساس، آنها تمام زندگی خود را مطابق با تفاسیر خود از پیکربندیها و پدیدههای نجومی شکل میدادند . [ 58 ]
در آی چینگ و تائوئیسم فلسفی ، جزر و مد شرایط مطلوب و نامطلوب نشان میدهد که مسیر کمترین مقاومت، آسان است ( نگاه کنید به : وو وی ). در مکاتب فلسفی شبه قاره هند ، مفهوم کارما با مسائل فلسفی مشابه مفهوم غربی جبرگرایی سروکار دارد. کارما به عنوان یک مکانیسم معنوی درک میشود که باعث چرخه ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره ( سمسارا ) میشود. [ 59 ] کارما، چه مثبت و چه منفی، بر اساس اعمال فرد در طول زندگیاش جمع میشود و در هنگام مرگ، ماهیت زندگی بعدی او را در چرخه سمسارا تعیین میکند. [ 59 ] اکثر ادیان بزرگ منشأ گرفته از هند تا حدودی به این باور اعتقاد دارند، به ویژه هندوئیسم ، [ 59 ] جینیسم ، سیکیسم و بودیسم .
دیدگاهها در مورد تعامل کارما و اراده آزاد متعدد هستند و از یکدیگر متفاوتند. به عنوان مثال، در سیکیسم ، لطف خدا که از طریق عبادت به دست میآید، میتواند بدهیهای کارمایی فرد را پاک کند، اعتقادی که اصل کارما را با خدایی توحیدی که فرد باید آزادانه پرستش کند، تطبیق میدهد. [ 60 ] جینیستها به سازگاری اعتقاد دارند ، که در آن چرخه سمسارا یک فرآیند کاملاً مکانیکی است که بدون هیچ گونه مداخله الهی اتفاق میافتد. جینها دیدگاهی اتمی از واقعیت دارند که در آن ذرات کارما، ماده ساختمانی میکروسکوپی بنیادی جهان را تشکیل میدهند.
آجیویکا
ویرایش
در هند باستان ، مکتب فلسفی آجیویکا که توسط ماخالی گوسالا (حدود 500 سال قبل از میلاد) تأسیس شد، که در تحقیقات غربی به آن "آجیویکیسم" نیز گفته میشود ، [ 61 ] از دکترین نیاتی (" سرنوشت ") در مورد جبرگرایی یا جبرگرایی مطلق حمایت میکرد ، [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] که وجود اراده آزاد و کارما را نفی میکند ، و بنابراین یکی از مکاتب ناستیکا یا "بدعتگذار" فلسفه هند محسوب میشود . [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] قدیمیترین توصیفات از جبرگرایان آجیویکا و بنیانگذار آنها، گوسالا، را میتوان در کتب مقدس بودایی و جاینا در هند باستان یافت . [ 61 ] [ 63 ] سرنوشت از پیش تعیینشدهی همه موجودات ذیشعور و عدم امکان دستیابی به رهایی ( مُکشا ) از چرخهی ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره ( سَمسارا ) آموزهی فلسفی و متافیزیکی متمایز اصلی این مکتب بدعتگذار فلسفهی هندی بود، [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] که در میان سایر جنبشهای شرامانا که در هند در طول دومین دورهی شهرنشینی (600-200 پیش از میلاد) ظهور کردند، [ 61 ] رواج یافت.
بودیسم
ویرایش
مقالات اصلی: روشنبینی در بودیسم و آموزه دو حقیقت
اطلاعات بیشتر: چهار مرحله روشنبینی ، سوتاپانا ، و سه نشان وجود
فلسفه بودایی شامل مفاهیم متعددی است که برخی از محققان آنها را در سطوح مختلف جبرگرایانه توصیف میکنند. با این حال، تحلیل مستقیم متافیزیک بودایی از دریچه جبرگرایی دشوار است، به دلیل تفاوتهای بین سنتهای فکری اروپایی و بودایی. [ 64 ]
یکی از مفاهیمی که برای حمایت از جبرگرایی سخت استدلال میشود، آموزهی منشأ وابسته ( پراتیاساموتپادا ) در متون اولیهی بودایی است که بیان میکند همه پدیدهها ( دارما ) لزوماً توسط پدیدهی دیگری ایجاد میشوند که میتوان گفت به آن وابسته هستند ، مانند حلقههایی در یک زنجیرهی عظیم و بیپایان؛ اصل اساسی این است که همه چیز (دارماها، پدیدهها، اصول) در وابستگی به چیزهای دیگر پدید میآیند، به این معنی که آنها اساساً "خالی" یا فاقد هرگونه جوهر ذاتی و ابدی هستند و بنابراین ناپایدارند . [ 64 ] [ 65 ] در فلسفهی سنتی بودایی، از این مفهوم برای توضیح عملکرد چرخهی ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره ( سمسارا ) استفاده میشود؛ همه افکار و اعمال، نیروی کارمایی را اعمال میکنند که به آگاهی فرد متصل است و از طریق تناسخ آشکار میشود و در زندگیهای آینده نتیجه میدهد. [ 64 ] به عبارت دیگر، اعمال درست یا نادرست در یک زندگی لزوماً باعث واکنشهای خوب یا بد در زندگی آیندهی دیگر یا زندگیهای بیشتر میشود. [ 66 ] متون اولیه بودایی و متون مقدس بودایی تبتی متأخر، وابستگی را با آموزههای بنیادی بودایی در مورد تهی بودن ( شونیتا ) و عدم خود ( آناتا ) مرتبط میدانند . [ 64 ] [ 65 ]
یکی دیگر از مفاهیم بودایی که بسیاری از محققان آن را جبرگرایانه میدانند، آموزه عدم خود ( آناتا ) است. [ 64 ] در بودیسم، رسیدن به روشنبینی مستلزم درک این نکته است که نه در انسانها و نه در هیچ موجود ذیشعور دیگری ، یک هسته بنیادی از هستی، هویت یا شخصیت پایدار وجود ندارد که بتوان آن را "روح" نامید، و همه موجودات ذیشعور (از جمله انسانها) از چندین عامل دائماً در حال تغییر ساخته شدهاند که آنها را به چرخه ابدی تولد، مرگ و تولد دوباره ( سامسارا ) متصل میکند. [ 64 ] [ 65 ] موجودات ذیشعور از پنج مجموع وجود ( اسکاندا ) تشکیل شدهاند: ماده، احساس، ادراک، ساختارهای ذهنی و آگاهی. [ 64 ] در سامیوتا نیکایا از کانون پالی ، از بودای تاریخی نقل شده است که میگوید: "همانطور که کلمه "ارابه" بر اساس تجمع اجزا وجود دارد، مفهوم "هستی" نیز زمانی وجود دارد که پنج مجموع در دسترس باشند." [ 67 ] متون اولیه بودایی، راههای مختلفی را ترسیم میکنند که در آنها، منشأ وابسته، راه میانه بین مجموعههای مختلف دیدگاههای «افراطی» (مانند هستیشناسیهای « وحدتگرا » و « کثرتگرا » یا دیدگاههای ماتریالیستی و دوگانهگرایانه در مورد رابطه ذهن و بدن) است. [ 68 ] در کاچاناگوتا سوتا از کانون پالی ( SN 12.15، موازی در SA 301)، بودای تاریخی اظهار داشت که «این جهان عمدتاً بر مفاهیم دوگانه وجود و عدم متکی است» و سپس دیدگاه درست را به شرح زیر توضیح میدهد: [ 69 ]
اما وقتی واقعاً مبدأ جهان را با فهم درست ببینید، تصور عدم وجود در مورد جهان نخواهید داشت. و وقتی واقعاً پایان جهان را با فهم درست ببینید، تصور وجود در مورد جهان نخواهید داشت. [ 70 ]
برخی از محققان غربی استدلال میکنند که مفهوم «غیرخود» لزوماً ایدههای اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی را رد میکند . [ 64 ] [ 71 ] اگر در این دیدگاه، هیچ خودِ خودمختاری وجود نداشته باشد و همه رویدادها لزوماً و به طور تغییرناپذیری توسط دیگران ایجاد شوند، نمیتوان گفت هیچ نوع خودمختاری، چه اخلاقی و چه غیر آن، وجود دارد. [ 71 ] با این حال، سایر محققان مخالفند و ادعا میکنند که مفهوم بودایی جهان، نوعی سازگاریگرایی را مجاز میداند . [ 64 ] بودیسم واقعیت را در دو سطح مختلف درک میکند : واقعیت نهایی ، که فقط توسط افراد روشنبین به درستی قابل درک است ، و واقعیت وهمی یا کاذب جهان مادی ، که توسط کسانی که از ماهیت واقعیت متافیزیکی بیاطلاع هستند ؛ یعنی کسانی که هنوز به روشنبینی نرسیدهاند، «واقعی» یا «حقیقی» تلقی میشود . [ 64 ] [ 65 ] بنابراین، بودیسم اراده آزاد را مفهومی متعلق به باور واهی به خود یا شخصیت تغییرناپذیر میداند که به واقعیت کاذب جهان مادی مربوط میشود، در حالی که مفاهیمی مانند عدم خود و منشأ وابسته به واقعیت نهایی تعلق دارند؛ بوداییان ادعا میکنند که گذار بین این دو را کسی که به روشنبینی رسیده است، میتواند به درستی درک کند. [ 64 ] [ 65 ] [ 71 ]
دیدگاه علمی مدرن
ویرایش
فرآیندهای تولیدی
ویرایش
نوشتار اصلی: ظهور
اگرچه زمانی دانشمندان تصور میکردند که هرگونه عدم قطعیت در مکانیک کوانتومی در مقیاس بسیار کوچکی رخ میدهد که بر سیستمهای بیولوژیکی یا عصبی تأثیر میگذارد، اما نشانههایی وجود دارد که سیستمهای عصبی به دلیل نظریه آشوب تحت تأثیر عدم قطعیت کوانتومی قرار میگیرند . [ 72 ] مشخص نیست که این موضوع چه پیامدهایی برای مسئله اراده آزاد دارد ، زیرا در وهله اول واکنشهای مختلفی به این مسئله داده شده است. [ 73 ] بسیاری از زیستشناسان جبرگرایی را نمیپذیرند: به عنوان مثال، کریستوف کخ با ارائه استدلالهایی مبتنی بر فرآیندهای مولد ( ظهور )، علیه آن و به نفع اراده آزاد آزادیخواه استدلال میکند . [ 74 ] سایر طرفداران فلسفه نوظهور یا مولد ، علوم شناختی و روانشناسی تکاملی ، استدلال میکنند که نوع خاصی از جبرگرایی (نه لزوماً علّی) درست است. [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ] آنها در عوض پیشنهاد میکنند که توهم اراده آزاد به دلیل تولید رفتار نامتناهی از تعامل مجموعهای از قوانین و پارامترهای محدود-قطعی تجربه میشود . بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن رفتار ناشی از فرآیندهای قطعی منجر به درک اراده آزاد میشود، حتی اگر اراده آزاد به عنوان یک موجودیت هستیشناختی وجود نداشته باشد. [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ]
انیمیشنی از بازی زندگی کانوی ، که در آن تعامل تنها چهار قانون ساده، الگوهایی را ایجاد میکند که به نوعی "زنده" به نظر میرسند.
به عنوان مثال، بازیهای تختهای استراتژیک شطرنج و گو قوانین دقیقی دارند که در آنها هیچ اطلاعاتی (مانند ارزش اسمی کارتها) از هیچ یک از بازیکنان پنهان نمیشود و هیچ رویداد تصادفی (مانند تاس انداختن) در طول بازی اتفاق نمیافتد. با این حال، شطرنج و به ویژه گو با قوانین قطعی بسیار ساده خود، هنوز هم میتوانند تعداد بسیار زیادی حرکت غیرقابل پیشبینی داشته باشند. با این حال، هنگامی که شطرنج به ۷ یا کمتر مهره ساده میشود، جداول پایان بازی در دسترس هستند که تعیین میکنند برای دستیابی به یک بازی بینقص، کدام حرکات باید انجام شوند. این بدان معناست که با توجه به یک محیط کمتر پیچیده (با ۳۲ مهره اصلی که به ۷ یا کمتر مهره کاهش یافتهاند)، یک بازی شطرنج کاملاً قابل پیشبینی امکانپذیر است. در این سناریو، بازیکن برنده میتواند اعلام کند که با فرض دفاع بینقص توسط بازیکن بازنده، در تعداد مشخصی از حرکات، یک کیش و مات رخ خواهد داد، یا اگر بازیکن مدافع حرکات غیربهینه را انتخاب کند، با پیشرفت بازی به سمت نتیجه اجتنابناپذیر و پیشبینیشده، حرکات کمتری انجام خواهد شد. با این قیاس، پیشنهاد میشود که تجربه اراده آزاد از تعامل قوانین محدود و پارامترهای قطعی که پاسخهای رفتاری تقریباً بینهایت و عملاً غیرقابل پیشبینی ایجاد میکنند، پدیدار میشود. در تئوری، اگر بتوان همه این رویدادها را توضیح داد و راهی شناختهشده برای ارزیابی این رویدادها وجود داشت، رفتار به ظاهر غیرقابل پیشبینی قابل پیشبینی میشد. [ 75 ] [ 76 ] [ 77 ] [ 78 ] یکی دیگر از نمونههای عملی فرآیندهای تولیدی، بازی زندگی جان هورتون کانوی است . [ 79 ] نسیم طالب نسبت به چنین مدلهایی محتاط است و اصطلاح « مغالطه بازیگوشانه » را ابداع کرده است.
سازگاری با وجود علم
ویرایش
برخی از فیلسوفان علم استدلال میکنند که اگرچه جبر علی (که در آن همه چیز از جمله مغز/ذهن تابع قوانین علیت است) با ذهنهای قادر به علم سازگار است، اما جبرگرایی و تقدیرگرایی اینگونه نیستند. این فیلسوفان این تمایز را قائل میشوند که جبر علی به این معنی است که هر مرحله توسط مرحله قبل تعیین میشود و بنابراین به ورودی حسی از دادههای مشاهدهای اجازه میدهد تا تعیین کند که مغز به چه نتایجی میرسد، در حالی که جبرگرایی که در آن مراحل بین علت اولیه را به نتایج متصل نمیکند، تصحیح فرضیههای نادرست توسط دادههای مشاهدهای را غیرممکن میسازد. این اغلب با این استدلال ترکیب میشود که اگر مغز دیدگاههای ثابتی داشت و استدلالها صرفاً پسساختهایی بدون هیچ تأثیر علی بر نتایج بودند، علم غیرممکن میشد و استفاده از استدلالها اتلاف بیمعنی انرژی بدون هیچ تأثیر قانعکنندهای بر مغزهایی با دیدگاههای ثابت میبود. [ 80 ]
مدلهای ریاضی
ویرایش
بسیاری از مدلهای ریاضی سیستمهای فیزیکی قطعی هستند. این امر در مورد اکثر مدلهایی که شامل معادلات دیفرانسیل هستند (به ویژه مدلهایی که نرخ تغییر را در طول زمان اندازهگیری میکنند) صادق است. مدلهای ریاضی که به دلیل تصادفی بودن قطعی نیستند، تصادفی نامیده میشوند . به دلیل وابستگی حساس به شرایط اولیه ، برخی از مدلهای قطعی ممکن است به صورت غیرقطعی رفتار کنند. در چنین مواردی، تفسیر قطعی از مدل ممکن است به دلیل ناپایداری عددی و مقدار محدود دقت در اندازهگیری مفید نباشد. چنین ملاحظاتی میتواند انگیزهای برای در نظر گرفتن یک مدل تصادفی باشد، حتی اگر سیستم اساسی توسط معادلات قطعی اداره شود. [ 81 ] [ 82 ] [ 83 ]
مکانیک کوانتومی و کلاسیک
ویرایش
نظریههای کلاسیک
ویرایش
اطلاعات بیشتر: پدیدههای کوانتومی ماکروسکوپی
از آغاز قرن بیستم، مکانیک کوانتومی - فیزیک ذرات بسیار کوچک - جنبههای پنهان پیشین رویدادها را آشکار کرده است . پیش از آن، فیزیک نیوتنی - فیزیک زندگی روزمره - غالب بود. فیزیک نیوتنی، به صورت جداگانه (و نه به عنوان تقریبی از مکانیک کوانتومی)، جهانی را به تصویر میکشد که در آن اشیاء به شیوههای کاملاً مشخصی حرکت میکنند. در مقیاسی که انسانها وجود دارند و با جهان تعامل دارند، مکانیک نیوتنی همچنان مفید است و پیشبینیهای نسبتاً دقیقی ارائه میدهد (مثلاً محاسبه مسیر گلوله). اما در حالی که در تئوری، دانش مطلق از نیروهای شتابدهنده یک گلوله، پیشبینی کاملاً دقیقی از مسیر آن ایجاد میکند، مکانیک کوانتومی مدرن تردیدهای معقولی را در مورد این تز اصلی جبرگرایی ایجاد میکند.
این شک اشکال کاملاً متفاوتی به خود میگیرد. نتایج مشاهدهشده مکانیک کوانتومی تصادفی هستند، اما تفسیرهای مختلف از مکانیک کوانتومی، فرضیات متفاوتی در مورد جبرگرایی ارائه میدهند که نمیتوان آنها را به صورت تجربی از هم تشخیص داد. تفسیر استانداردی که به طور گسترده توسط فیزیکدانان استفاده میشود، جبرگرایانه نیست، اما تفسیرهای دیگری ابداع شدهاند که جبرگرایانه هستند. [ 84 ]
مکانیک کوانتومی استاندارد
ویرایش
اینها پنج مورد از بینهایت مسیر موجود برای یک ذره هستند تا از نقطه A در زمان t به نقطه B در زمان t'(>t) حرکت کنند.
مکانیک کوانتومی محصول کاربرد دقیق روش علمی ، منطق و تجربهگرایی است . فیزیکدانان از طریق تعداد زیادی آزمایش دقیق، یک مدل ذهنی نسبتاً غیرشهودی را توسعه دادند: مسیر یک ذره را نمیتوان از توصیف کوانتومی آن مشخص کرد. «مسیر» یک ویژگی کلاسیک و کاربردی در زندگی روزمره است، اما ویژگیای است که ذرات کوانتومی ندارند. مکانیک کوانتومی به همه مسیرهای ممکن، احتمال را نسبت میدهد و ادعا میکند که تنها یک نتیجه مشاهده خواهد شد.
تصادفی بودن در مکانیک کوانتومی از جنبه کوانتومی مدل ناشی میشود. نتایج تجربی متفاوتی برای هر کوانتوم منفرد به دست میآید. فقط احتمال را میتوان پیشبینی کرد. [ 85 ] : 7 همانطور که استیون هاوکینگ توضیح میدهد، نتیجه جبرگرایی سنتی نیست، بلکه احتمالات تعیینشده است. [ 28 ] تا آنجا که به تز جبرگرایی مربوط میشود، این احتمالات، حداقل، کاملاً تعیینشده هستند.
اگرچه پیشبینی موقعیت یا زمان رسیدن هیچ ذرهای امکانپذیر نیست، اما احتمالات رسیدن، الگوی نهایی رویدادها را پیشبینی میکنند.
در مورد احتمالات قابل پیشبینی، آزمایشهای دو شکاف یک مثال رایج هستند. فوتونها یکییکی از طریق یک دستگاه دو شکاف به سمت یک صفحه نمایش دور شلیک میشوند. آنها به هیچ نقطه واحدی نمیرسند، و حتی به دو نقطهای که با شکافها همتراز شدهاند (همانطور که از گلولههایی که توسط یک تفنگ ثابت به سمت یک هدف دور شلیک میشوند انتظار میرود). در عوض، فوتونها در غلظتها و زمانهای مختلف در سراسر صفحه نمایش میرسند و فقط توزیع نهایی فوتونها قابل پیشبینی است. از این نظر، رفتار نور در این دستگاه قابل پیشبینی است، اما هیچ راهی برای پیشبینی اینکه هر فوتون واحد در کجا یا چه زمانی در الگوی تداخل حاصل، سهم خود را ایفا خواهد کرد، وجود ندارد.
برخی (از جمله آلبرت انیشتین ) استدلال کردهاند که ناتوانی در پیشبینی چیزی بیش از احتمالات، صرفاً ناشی از جهل است. [ 86 ] ایده این است که فراتر از شرایط و قوانینی که میتوان مشاهده یا استنباط کرد، عوامل پنهان یا " متغیرهای پنهان " نیز وجود دارند که ترتیب رسیدن فوتونها به صفحه آشکارساز را کاملاً تعیین میکنند . آنها استدلال میکنند که مسیر جهان کاملاً مشخص است، اما انسانها از آگاهی از عوامل تعیینکننده محروم هستند. بنابراین، آنها میگویند، فقط به نظر میرسد که همه چیز به صورت احتمالی پیش میرود.
جان اس. بل کار انیشتین را در قضیه معروف بل خود تجزیه و تحلیل کرد ، که نشان میدهد مکانیک کوانتومی میتواند پیشبینیهای آماری ارائه دهد که اگر متغیرهای پنهان محلی واقعاً وجود داشته باشند، نقض میشوند. آزمایشهای بسیاری پیشبینیهای کوانتومی را تأیید کردهاند. [ 87 ] [ 88 ]
تفاسیر دیگر
ویرایش
قضیه بل فقط در مورد متغیرهای پنهان محلی صدق میکند . مکانیک کوانتومی را میتوان با متغیرهای پنهان غیرمحلی فرموله کرد تا به یک نظریه قطعی که با آزمایش مطابقت دارد، دست یافت. [ 89 ] به عنوان مثال، تفسیر بوهم از مکانیک کوانتومی است. با این حال، تفسیر بوهم، نسبیت خاص را نقض میکند و اینکه آیا میتوان آن را بدون کنار گذاشتن جبرگرایی تطبیق داد یا خیر، بسیار بحثبرانگیز است.
تفسیر جهانهای چندگانه بر ماهیت قطعی معادله شرودینگر تمرکز دارد . برای هر سیستم بسته، از جمله کل جهان، جوابهای تابع موج برای این معادله به صورت قطعی تکامل مییابند. تصادفی بودن ظاهری مشاهدات مربوط به شاخهبندی تابع موج است، به طوری که برای هر نتیجه ممکن، یک جهان وجود دارد. [ 90 ]
یکی دیگر از فرضهای بنیادی مکانیک کوانتومی، فرض اراده آزاد است ، [ 91 ] که به عنوان مبنایی برای روش علمی به طور کلی مطرح شده است. [ 92 ] بل اذعان کرد که کنار گذاشتن این فرض، هم امکان حفظ جبرگرایی و هم محلی بودن را فراهم میکند. [ 93 ] [ نیازمند منبع ] این دیدگاه به عنوان ابرجبرگرایی شناخته میشود و توسط برخی از فیزیکدانان مانند سابین هاسنفلدر و تیم پالمر مورد دفاع قرار میگیرد . [ 94 ]
انواع پیشرفتهتر این استدلالها شامل زمینهگرایی کوانتومی ، نوشتهی بل، سیمون بی. کوچن و ارنست اسپکر است که استدلال میکند نظریههای متغیر پنهان نمیتوانند «معقول» باشند، به این معنی که مقادیر متغیرهای پنهان ذاتاً به دستگاههایی که برای اندازهگیری آنها استفاده میشوند بستگی دارند.
این بحث مرتبط است زیرا احتمالاً موقعیتهای خاصی وجود دارد که در آنها ورود یک الکترون به یک صفحه در یک نقطه و زمان خاص، یک رویداد را آغاز میکند، در حالی که ورود آن به نقطهای دیگر، رویدادی کاملاً متفاوت را آغاز میکند (مثلاً به گربه شرودینگر مراجعه کنید - یک آزمایش فکری که به عنوان بخشی از یک بحث عمیقتر استفاده میشود).
پل دیراک در سخنرانی خود در سال 1939 با عنوان «رابطه بین ریاضیات و فیزیک»، [ 95 ] اشاره کرد که مکانیک کلاسیک صرفاً جبرگرا نمیتواند منشأ کیهانشناسی جهان را توضیح دهد؛ امروزه جهان اولیه به صورت مکانیک کوانتومی مدلسازی میشود. [ 96 ]
با این وجود، مسئله جبرگرایی در فیزیک مدرن همچنان مورد بحث است. از یک سو، نظریه نسبیت آلبرت انیشتین ، که نشان دهنده پیشرفتی نسبت به مکانیک نیوتنی است، مبتنی بر یک چارچوب جبرگرایانه است. از سوی دیگر، خود انیشتین در برابر دیدگاه غیر جبرگرایانه مکانیک کوانتومی مقاومت میکرد، همانطور که از مناظرات معروف او با نیلز بور که تا زمان مرگش ادامه داشت، مشهود است. [ 97 ] [ 98 ]
علاوه بر این، نظریه آشوب تأکید میکند که حتی در یک چارچوب قطعی، توانایی پیشبینی دقیق تکامل یک سیستم اغلب محدود است. یک سیستم قطعی ممکن است تصادفی به نظر برسد: دو نقطه شروع ظاهراً یکسان میتوانند منجر به نتایج بسیار متفاوتی شوند. چنین سیستمهای دینامیکی به شرایط اولیه حساس هستند . [ 99 ] : 8 حتی اگر جهان از یک نظم قطعی دقیق پیروی میکرد، ظرفیت انسان برای پیشبینی هر رویداد و درک همه علل اساسی همچنان محدود به این نوع حساسیت بود. [ 100 ] : 91
جبرگرایی کافی (به بخش «انواع» در بالا مراجعه کنید) دلیل آن است که استیون هاوکینگ اراده آزاد لیبرتارین را «فقط یک توهم» نامید. [ 28 ]