وقتی گفته می‌شود که "مردم و روحانیت حرف یکدیگر را می‌فهمند چون هر دو پری‌مدرن (یا پیشامدرن) هستند"، منظور این است که هم تفکر غالب در بین مردم و هم ساختار فکری روحانیت، ریشه‌های عمیقی در جهان‌بینی و ارزش‌هایی دارند که پیش از دوران مدرنیته شکل گرفته‌اند. برای روشن شدن این موضوع، بهتر است نگاهی به معنای "مدرن" و "پری‌مدرن" (پیشامدرن) داشته باشیم:

**دوران مدرن و تفکر مدرن:**

* **عقل‌گرایی و علم:** تأکید بر عقل به عنوان منبع اصلی دانش، و جایگزینی توضیح‌های مذهبی یا سنتی با تبیین‌های علمی.
* **فردگرایی:** اهمیت دادن به آزادی و حقوق فردی، در مقابل جمع‌گرایی یا اولویت دادن به گروه‌ها و سنت‌ها.
* **سکولاریسم:** جدایی دین از حکومت و حوزه عمومی، و کاهش نقش دین در زندگی روزمره.
* **پیشرفت‌گرایی:** باور به اینکه جامعه دائماً در حال پیشرفت است و آینده بهتر از گذشته خواهد بود.
* **سلسله مراتب‌گریزی:** زیر سوال بردن سلسله مراتب سنتی (مانند طبقات اجتماعی، یا قدرت مطلق حاکمان) و حرکت به سمت برابری.

**دوران پری‌مدرن (پیشامدرن) و تفکر پری‌مدرن:**

* **دین‌محوری:** دین نقش محوری در تمام جنبه‌های زندگی (فردی، اجتماعی، سیاسی) دارد و منبع اصلی معنا، ارزش‌ها و حتی قوانین است.
* **جامعه‌محوری و سنت‌گرایی:** اهمیت دادن به جامعه، خانواده، و سنت‌ها. فرد در چارچوب سنت‌ها و هنجارهای گروهی تعریف می‌شود.
* **باور به ماوراءالطبیعه:** پذیرش وجود نیروهای ماوراءالطبیعه و تأثیر آنها بر زندگی.
* **دانش مبتنی بر مرجعیت:** دانش بیشتر بر پایه متون مقدس، سنت‌ها و گفته‌های بزرگان (مرجعیت) استوار است تا تجربه و عقل مستقل.
* **سلسله مراتب پذیرفته شده:** ساختارهای اجتماعی و قدرت، اغلب به عنوان امری طبیعی یا الهی پذیرفته شده و مورد چالش کمتری قرار می‌گیرند.

**چرا می‌گویند مردم و روحانیت حرف یکدیگر را می‌فهمند؟**

با توجه به تعاریف بالا، وقتی می‌گویند "مردم و روحانیت حرف یکدیگر را می‌فهمند چون هر دو پری‌مدرن هستند"، یعنی:

1. **جهان‌بینی مشترک:** هر دو گروه (به طور غالب) دارای جهان‌بینی هستند که در آن دین نقش محوری دارد، سنت‌ها از ارزش بالایی برخوردارند و مفاهیمی مانند آخرت، معنویت، و اراده الهی در زندگی روزمره اهمیت دارند.
2. **ارزش‌های مشترک:** ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی برآمده از سنت‌های دینی و فرهنگی، برای هر دو گروه قابل فهم و پذیرش است.
3. **نوع زبان و استدلال:** زبان و شیوه استدلال، به جای تکیه صرف بر عقلانیت مدرن و داده‌های علمی، اغلب به داستان‌ها، حکایات، روایات دینی و مفاهیم اخلاقی-معنوی ارجاع می‌دهد که برای هر دو طرف قابل فهم و تأثیرگذار است.
4. **نظام مرجعیت:** پذیرش یک نظام مرجعیت (مثلاً مراجع تقلید یا بزرگان دینی) در جامعه و در بین روحانیت، باعث می‌شود که یک منطق مشترک برای فهم و پذیرش سخنان وجود داشته باشد.

**مثال:**
فرض کنید در یک جامعه پری‌مدرن، یک مشکل اجتماعی پیش می‌آید.
* **رویکرد پری‌مدرن:** روحانیت ممکن است برای حل آن به روایات، آیات قرآن، یا سنت‌ها استناد کند و مردم نیز (که جهان‌بینی پری‌مدرن دارند) این نوع استدلال را منطقی و قابل فهم می‌دانند و به آن عمل می‌کنند.
* **رویکرد مدرن (در صورت وجود):** اگر یک فرد با تفکر مدرن وارد این بحث شود، ممکن است به آمار، تحقیقات علمی، یا حقوق شهروندی استناد کند که شاید برای جمع کثیری که تفکر پری‌مدرن دارند، به اندازه استدلال‌های دینی قابل فهم یا متقاعدکننده نباشد.

**نکته مهم:** این جمله به معنای این نیست که همه مردم یا همه روحانیون پری‌مدرن هستند. بلکه اشاره به این دارد که بخش قابل توجهی از ارتباط و فهم متقابل آنها، ریشه در جهان‌بینی پری‌مدرن دارد. در جوامع در حال گذار، همواره اقلیت‌های مدرن یا حتی پست‌مدرن هم حضور دارند که ممکن است این "فهم مشترک" را به چالش بکشند.

بسیار خب، برای تعمیق بیشتر این بحث، بیایید به جنبه‌های دیگری از این "فهم مشترک پری‌مدرن" میان مردم و روحانیت بپردازیم:

**۱. ساختار دانش و حقیقت:**

* **پری‌مدرن:** در تفکر پری‌مدرن، "حقیقت" اغلب از منابع مقدس (متون دینی، کلام وحی) یا سنت‌های اثبات‌شده به دست می‌آید. دانش نه از طریق آزمایش و خطا یا عقل صرف، بلکه از طریق پذیرش آموزه‌ها و توصیه‌هایی که از گذشته یا از سوی مراجع معتبر دینی (پیامبران، امامان، علمای دین) آمده، منتقل می‌شود. برای مردم، پذیرش کلام یک عالم دینی به دلیل جایگاه معنوی و دانش او، بسیار طبیعی و موثق است.
* **مدرن:** در مقابل، تفکر مدرن حقیقت را در قابل آزمایش بودن، تجربی بودن، و عقلانیت مستقل جستجو می‌کند. علم و فلسفه با روش‌های منطقی و تجربی خود به حقیقت دست می‌یابند و هر چیزی باید مورد سوال و بررسی قرار گیرد.

وقتی گفته می‌شود مردم و روحانیت پری‌مدرن هستند، یعنی هر دو طرف برای یافتن حقیقت و راه درست زندگی، به این منابع مشترک (دین و سنت) رجوع می‌کنند و این مرجعیت برایشان قابل قبول است.

**۲. زمان و تاریخ:**

* **پری‌مدرن:** در جهان‌بینی پری‌مدرن، "زمان" اغلب به صورت دایره‌ای یا تکرارشونده دیده می‌شود، یا اینکه گذشته‌ای طلایی وجود دارد که باید به آن بازگشت. آینده لزوماً بهتر از گذشته نیست، بلکه تکرار یا امتداد آن است. سنت‌ها و ریشه‌های تاریخی بسیار مهم تلقی می‌شوند.
* **مدرن:** تفکر مدرن، زمان را خطی و رو به جلو می‌بیند و به "پیشرفت" باور دارد. هر نسل باید از نسل قبل بهتر باشد و به سمت آینده‌ای روشن‌تر حرکت کند. نوآوری و تغییر ارزش محسوب می‌شوند.

این فهم مشترک پری‌مدرن باعث می‌شود که هر دو طرف به اهمیت "سنت" و "احیای گذشته" یا "پکراری گذشته" در حل مسائل نگاه کنند، در حالی که یک ذهن مدرن ممکن است به راه‌حل‌های کاملاً نوآورانه و بی‌سابقه بیاندیشد.

**۳. نقش فرد در جامعه:**

* **پری‌مدرن:** فردیت در تفکر پری‌مدرن کمتر از تفکر مدرن برجسته است. هویت فرد اغلب از طریق تعلق به یک گروه (خانواده، قبیله، جامعه دینی) تعریف می‌شود و "جمع" بر "فرد" اولویت دارد. از فرد انتظار می‌رود که وظایف خود را در قبال گروه انجام دهد و کمتر بر "حقوق فردی" تأکید می‌شود.
* **مدرن:** مدرنیته، فردیت را برجسته می‌کند و بر حقوق، آزادی‌ها و انتخاب‌های شخصی تأکید دارد. فرد به عنوان یک واحد مستقل، اهمیت می‌یابد.

وقتی مردم و روحانیت پری‌مدرن باشند، انتظار از فرد و جامعه بیشتر در قالب "تکالیف شرعی و اجتماعی" و "وفاداری به جمع و سنت‌ها" تعریف می‌شود، نه در قالب "حقوق فردی" یا "خودآیینی".

**۴. اقتصاد و معیشت:**

* **پری‌مدرن:** رویکرد به اقتصاد در دوران پری‌مدرن اغلب بر پایه قناعت، زهد، و رعایت موازین اخلاقی و دینی است. جمع‌آوری ثروت به تنهایی هدف نیست و گاهی حتی مذموم شمرده می‌شود. اقتصاد در خدمت زندگی معنوی و اخلاقی قرار می‌گیرد.
* **مدرن:** اقتصاد مدرن بر رشد، مصرف، رقابت، و کارایی تأکید دارد. سودآوری و پیشرفت مادی اهداف اصلی هستند و اغلب از ارزش‌های معنوی جدا می‌شوند.

فهم مشترک پری‌مدرن در این زمینه، باعث می‌شود که هر دو طرف دغدغه‌هایی مشابه در مورد "رزق حلال"، "عدالت اجتماعی" بر اساس آموزه‌های دینی، و دوری از "ربا" و "اسراف" داشته باشند.

**نتیجه‌گیری عمیق‌تر:**

این هم‌زبانی و فهم مشترک پری‌مدرن، لزوماً به معنای یکسان بودن تمام عقاید و باورها نیست. بلکه به معنای وجود یک **"پارادایم" یا "چارچوب فکری" مشترک** است که از طریق آن هر دو گروه (مردم و روحانیت) جهان را تفسیر می‌کنند، به مسائل می‌نگرند، و راه‌حل‌ها را جستجو می‌کنند. این چارچوب مشترک باعث می‌شود که حتی در صورت وجود اختلاف نظر در جزئیات، اساسِ بحث و منطق مورد استفاده، برای هر دو طرف قابل فهم و معنادار باشد.

این تحلیل همچنین می‌تواند توضیح دهد که چرا در برخی جوامع، ایده‌های مدرن (مانند سکولاریسم یا فردگرایی افراطی) با مقاومت روبرو می‌شوند، زیرا با چارچوب فکری پری‌مدرن غالب در جامعه سازگار نیستند.