عبارت "زنش را از دستش درآوردن" یک اصطلاح محاوره ای در زبان فارسی است و به این معنی است که **همسر یا شریک زندگی یک فرد را از او جدا کرده اند یا باعث شده اند که رابطه آنها به هم بخورد.**

این اصطلاح معمولاً در مواقعی به کار می رود که شخص ثالثی با مداخله یا توطئه، باعث جدایی یک زوج می شود، یا اینکه شرایطی پیش می آید که به هر دلیلی، زن از همسرش جدا می شود و این اتفاق برای مرد ناخوشایند و خارج از کنترل او بوده است.

به طور خلاصه، یعنی:

* **طلاق یا جدایی:** همسرش از او جدا شده است.
* **مداخله دیگران:** شخص یا اشخاصی باعث این جدایی شده اند.
* **حس از دست دادن:** این اتفاق برای مرد به نوعی "از دست دادن" تلقی می شود.

امیدوارم این توضیح مفید بوده باشد!

باشه، حتماً بیشتر توضیح می دهم تا کاملاً متوجه بشوید. این عبارت "زنش را از دستش درآوردن" در واقع یک جور کنایه است و معمولاً بار معنایی منفی و گاهی اوقات مظلوم نمایی برای فردی دارد که همسرش را از دست داده است.

بیایید جنبه های مختلف آن را باز کنیم:

1. **جنبه "از دست دادن"**:
* وقتی می گوییم چیزی "از دست کسی درآمده"، یعنی آن چیز دیگر در اختیار او نیست. در این مورد، "زن" به عنوان بخشی از زندگی و خانواده یک "مرد" در نظر گرفته شده که اکنون دیگر در اختیار او نیست. این می تواند به دلیل طلاق، جدایی، یا حتی مرگ باشد، اما بیشتر در مورد جدایی های ناخواسته و اجباری به کار می رود.

2. **جنبه "عمل عمدی" یا "توطئه"**:
* یکی از مهمترین بار معنایی این عبارت، این است که اغلب اشاره به **دخالت یا توطئه یک یا چند نفر دیگر** دارد. یعنی انگار کسی "قصد" کرده و "نقشه کشیده" که این زن را از زندگی این مرد خارج کند. مثلاً:
* شخص ثالثی (مانند معشوقه، خانواده همسر، یا حتی دوست) با دسیسه چینی، سعایت یا فریب، باعث برهم خوردن رابطه شده است.
* ممکن است به اجبار یا فشار، زن را از مرد جدا کرده باشند (مثلاً خانواده زن به زور دخترشان را از همسرش گرفته باشند).
* گاهی هم می تواند به این معنا باشد که مرد توانایی یا عرضه نگه داشتن همسرش را نداشته و او را "از دست داده"، اما این عبارت بیشتر بار "غیر عمدی بودن" از جانب مرد و "عمدی بودن" از جانب دیگری را القا می کند.

3. **جنبه "انفعال" یا "ناتوانی" مرد**:
* در این جمله، فاعل پنهان "دیگران" یا "شرایط" هستند که این عمل را انجام داده اند، و "مرد" در جایگاه مفعول و کسی که مورد این عمل قرار گرفته، قرار دارد. این نشان می دهد که مرد در برابر این اتفاق تا حدی منفعل یا ناتوان بوده و نتوانسته همسرش را حفظ کند. این می تواند حس قربانی بودن را در او تقویت کند.

4. **تفاوت با طلاق معمولی**:
* اگر یک زوج به توافق خودشان یا از طریق مراحل قانونی طلاق بگیرند، معمولاً از این عبارت استفاده نمی شود. این عبارت بیشتر برای جدایی هایی به کار می رود که یکی از طرفین (در اینجا مرد) احساس می کند به ناحق یا به زور یا با مداخله دیگران، همسرش را از دست داده است.

**مثال ها برای درک بهتر:**

* "فلانی خیلی تلاش کرد که زندگی آنها را به هم بزند و بالاخره **زنش را از دستش درآورد.**" (یعنی شخص دیگری با دخالت عمدی باعث جدایی شد)
* "بعد از اینکه ورشکست شد، خانواده همسرش آمدند و **زنش را از دستش درآوردند.**" (یعنی فشار بیرونی باعث جدایی شد)
* "با آن همه بدرفتاری، خودش باعث شد که **زنش را از دست بدهد.**" (اینجا کمی متفاوت است و اشاره به کم کاری مرد دارد، اما باز هم نتیجه از دست دادن است.)

پس به طور کلی، این عبارت یک بار عاطفی و اجتماعی خاصی دارد که فراتر از یک "جدایی" ساده است و اغلب به نوعی اجبار، توطئه، یا ناتوانی در حفظ رابطه اشاره دارد که از بیرون به فرد تحمیل شده است.