نظریه «جامعه کوتاه مدت» یا «جامعه کلنگی» کاتوزیان، که به وضعیت تاریخی ایران اشاره دارد، با نقدهایی از سوی برخی صاحب‌نظران مواجه است. این انتقادات عمدتاً به دلیل عدم توجه کافی به عوامل فرهنگی و اجتماعی پایدار در تاریخ ایران و همچنین نگاه تک‌بعدی به سیاست و استبداد به عنوان عوامل اصلی تحولات است.

برخی از نقدهای وارد بر نظریه جامعه کوتاه مدت کاتوزیان عبارتند از:

  • نادیده‌گرفتن عوامل فرهنگی و اجتماعی پایدار:

    منتقدان معتقدند کاتوزیان به جای تأکید بر پیوستگی و تداوم تاریخی ایران، بیش از حد بر گسست‌ها و تغییرات دوره‌ای تأکید کرده است. آنها معتقدند عوامل فرهنگی، اجتماعی و هویتی مانند زبان فارسی، میراث تاریخی، دین و سنت، پیوستگی‌هایی را در طول تاریخ ایران ایجاد کرده‌اند که در نظریه کاتوزیان نادیده گرفته شده‌اند.

  • تک‌بعدی بودن دیدگاه سیاسی:

    برخی معتقدند کاتوزیان در نظریه خود بیش از حد بر نقش سیاست و استبداد در تحولات ایران تأکید کرده و عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را کم‌اهمیت جلوه داده است. این منتقدان معتقدند که جامعه ایران دارای ابعاد پیچیده‌تری است که نمی‌توان آنها را تنها با نگاهی سیاسی تحلیل کرد.

  • عدم توجه به نقش مردم:

    منتقدان معتقدند که کاتوزیان در نظریه خود به اندازه کافی به نقش مردم و کنش‌های اجتماعی در تحولات تاریخی ایران توجه نکرده است. در حالی که به نظر می‌رسد مردم همواره در فرایندهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش داشته‌اند و در مواقع بحرانی، با همکاری و مشارکت خود، تحولات را رقم زده‌اند.

  • ابهام در مفهوم «جامعه کلنگی»:

    برخی منتقدان معتقدند که مفهوم «جامعه کلنگی» به عنوان یک مفهوم تحقیرآمیز، بار معنایی منفی دارد و نمی‌تواند به درستی وضعیت تاریخی ایران را توصیف کند. آنها معتقدند که این مفهوم، تصویری یک‌بعدی و منفی از تاریخ ایران ارائه می‌دهد و به جای آن باید به دنبال مفاهیم دقیق‌تر و جامع‌تری برای توصیف این تاریخ بود.

  • نادیده‌گرفتن ظرفیت‌های درونی جامعه:

    برخی معتقدند که کاتوزیان با تأکید بر کوتاه‌مدت بودن تحولات، ظرفیت‌های درونی جامعه ایران برای ایجاد تغییرات پایدار و بلندمدت را نادیده گرفته است. در حالی که به نظر می‌رسد، جامعه ایران همواره دارای ظرفیت‌هایی برای تحول و توسعه بوده است که می‌تواند به ایجاد جامعه‌ای بلندمدت‌تر منجر شود.