آیه اشد علی کفار رحما بینهم
متن آیه:
مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً
ترجمه:
محمد صلی الله علیه و آله فرستاده ی خداست؛ وکسانی که با او هستند، بر کافران سخت گیر (و) در میان خود مهرورزند؛ آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان می بینی، درحالی که بخشش و خشنودی ای از خدا می جویند؛ نشانه ی آنان در چهره هایشان از اثر سجده [نمایان ] است؛ این مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجیل است: همانند زراعتی که جوانه اش را بیرون آورده، پس آن را تقویت کرده و محکم گرداند، پس بر ساقه های خود راست قرار گیرد، در حالی که کشاورزان را شگفت زده کند؛ تا کافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به کسانی از آنان که ایمان آوردند و [کارهای ] شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگی را وعده داده است.
موضوع:
رحمت بر خودی و شدت بر دشمن از مختصات حکومت علی(علیه السلام)
کلام رهبر1:
وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت، قیامتی است. اصلاً علی(ع) معنای حکومت را عوض کرد.او تجسم حکومت الهی، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک می کرد - «کان یقرّب المساکین» - و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه ی وسایلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی(ع) با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کمتر از پنج سال حکومت کرد. قرنهاست که درباره ی امیرالمؤمنین می نویسند و کم نوشته اند و نتوانسته اند درست تصویر کنند و بهترینها، معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.
موضوع:
ناتوانی دشمنان در جلوگیری از رویش اسلام
کلام رهبر2:
هیچ تجربه یی شیرین تر و زنده تر و جذابتر از این نیست که ملتی در طول سیزده سال، با وجود این همه فشار از اطراف بر او، و تحمیل یک جنگ هشت ساله و فشارهای گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و تهاجم نظامی، و علی رغم میل دشمن و قدرتهای بزرگ و ابرقدرتهای عالم، توانسته است بماند و روزبه روز قویتر بشود؛ «و مثلهم فی الأنجیل کزرع اخرج شطأه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزّرّاع لیغیظ بهم الکفّار». امروز این وضع ملت ایران است. ملت ما توانستند روی پای خودشان بایستند، حرکت کنند، پیش بروند، توطئه ها را خنثی کنند، جنگی به آن عظمت را پشت سر بگذارند، دشمنان متحد را در این جنگ ناکام کنند؛ و اینها همه به برکت اسلام بوده است. هیچ تجربه یی برای مسلمانان از این بالاتر نیست.
موضوع:
لزوم پرورش عناصر صالح برای کارهای گوناگون
کلام رهبر3:
باید آدم ساخت؛ البته آدم سازی مشکل است. شما به خود حوزه نگاه کنید، ببینید طلبه سازی و آدم سازی و پرورش عنصر صالح برای کارهای گوناگون، چه قدر دشوار است؛ در سطح جامعه از این هم سخت تر است.از لحاظ آن چیزی که شاخصه ی نظام اسلامی در دنیاست - یعنی عزت، استقلال، مناعت در مقابل کفار، اشداء علی الکفار، رحماء علی المؤمنین - امروز نظام ما یک نظام موفق و پیشرفته است.
موضوع:
جذب اجزای مساعد و دفع دشمنان، لازمه جامعه اسلامی ولایی
کلام رهبر4:
این که در قرآن می فرماید: «یهدی به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام»، کسانی که به خدا ایمان پیدا کنند، خداوند آنها را هدایت می کند و به راههای سِلم و همزیستی سوق می دهد، به خاطر مبنای توحیدی جامعه ی اسلامی است. ولایت هم معنایش همین است. ولایت، یعنی پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیرقابل انفصال و انفکاک. جامعه ی اسلامی که دارای ولایت است، یعنی همه ی اجزای آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز این جامعه - یعنی ولیّ - متصل است. لازمه ی همین ارتباط و اتصال است که جامعه ی اسلامی در درونِ خود یکی است و متحد و مؤتلف و متصل به هم است و در بیرون نیز اجزای مساعد با خود را جذب می کند و اجزایی را که با آن دشمن باشند، به شدت دفع می کند و با آن معارضه می نماید. یعنی «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم»، لازمه ی ولایت و توحید جامعه ی اسلامی است.
موضوع:
سخت گیری بر کفار و تسامح بین مسلمین
کلام رهبر5:
من جوانان عزیز را به یک مجاهدت حقیقی دعوت می کنم. مجاهدت فقط جنگیدن و به میدان جنگ رفتن نیست. کوشش در میدان علم، اخلاق، همکاریهای سیاسی و تحقیق نیز برای مردم جهاد محسوب می شود. ایجاد فرهنگ و اندیشه ی صحیح در جامعه نیز جهاد است. اینها، همه جهاد در راه خدا و جهاد فی سبیل اللَّه است. طرف این جهاد، مستکبران، دشمنان و کسانی هستند که با اسلام، ایران، هویّت، ملیّت، اسلامیّت و صفتهای اسلامی عناد و دشمنی دارند. قرآن می گوید: «اشدّاء علی الکفّار»؛ مسلمانان بایستی نسبت به کفّار سختگیر باشند. این کفّار کجا هستند؟ هر غیر معتقد به اسلام کسی نیست که باید نسبت به او سختگیر بود و شدّت گرفت. قرآن می گوید: «لا ینهاکم اللَّه عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللَّه یحبّ المقسطین»؛ کسانی که با شما سر ستیزه ندارند و علیه شما توطئه نمی کنند و کمر به نابودی نسل و ملت شما نبسته اند، ولو از دین دیگری باشند، با آنها نیکی کنید و رفتار خوب داشته باشید؛ کافری که با او باید شدید بود، این نیست. «انّما ینهاکم اللَّه عن الّذین قاتلوکم فی الدّین و اخرجوکم من دیارکم». باید با کسانی شدید بود که با هویّت، اسلام، ملیّت، کشور، تمامیت ارضی، استقلال، شرف، عزّت، ناموس، سنّتها، فرهنگ و ارزشهای شما مبارزه می کنند. این فرهنگی است که باید بر جامعه ی ما حاکم باشد. تساهل و تسامح باید بین خود مسلمانان برقرار باشد.
موضوع:
خوشبینی نسبت به همدیگر، معنای وحدت کلمه
کلام رهبر6:
برای این که ما بنیانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم کنیم، پیش نیاز اوّلیِ قطعی ما، ایجاد وفاق و وحدت کلمه است. برای وفاق باید همه تلاش کنند. معنای وفاق این نیست که گروهها و تشکیلات و جناحهای گوناگون اعلام انحلال کنند؛ نه، هیچ لزومی ندارد. معنای وفاق این است که نسبت به هم خوشبین باشند؛ «رحماء بینهم» باشند؛ همدیگر را تحمّل کنند؛ در جهت ترسیم هدفهای والا و عالی و برای رسیدن به آنها به یکدیگر کمک کنند و از ایجاد تشنّج، بداخلاقی، درگیری، اهانت و متّهم کردن بپرهیزند. امروز به نظر من وظیفه ی ما این است.
موضوع:
صفات متضاد در وجود امیرالمومنین(ع)عامل توازن در شخصیت ایشان
کلام رهبر7:
[امروز نکته ای را درباره ی زندگی امیرالمؤمنین عرض کنم و آن خصوصیتی است که من از آن به «توازن در شخصیّت امیرالمؤمنین علیه السّلام» تعبیر می کنم. توازن عجیبی در شخصیت آن بزرگوار است. یعنی صفات ظاهراً متضاد و ناسازگار در وجود امیرالمؤمنین، آن چنان کنار هم زیبا چیده شده که خود یک زیبایی به وجود آورده است! انسان نمی بیند که این صفات در کسی با هم جمع شود. از این قبیل صفاتِ متضاد، در امیرالمؤمنین الی ما شاءاللَّه است. نه یکی نه دو تا، خیلی زیاد است. حال چند مورد از این صفات متضادّی را که در کنار هم در امیرالمؤمنین حضور و وجود پیدا کرده است، مطرح کنم:]
مثلاً رحم و رقّت قلب در کنار قاطعیت و صلابت، با هم نمی سازد؛ اما در امیرالمؤمنین عطوفت و ترحّم و رقّت قلب در حدّ اعلاست که واقعاً برای انسانهای معمولی، چنین حالتی کمتر پیش می آید. مثلاً کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانواده های مستضعف سر بزنند، زیادند؛ اما آن کسی که اوّلاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد، ثانیاً کارِ یک روز و دو روزش نباشد - کار همیشه ی او باشد - ثالثاً به کمک کردن مادّی اکتفا نکند؛ برود با این خانواده، با آن پیرمرد، با این آدم کور و نابینا، با آن بچه های صغیر بنشیند، مأنوس شود، دل آنها را خوش کند و البته کمک هم بکند و بلند شود، فقط امیرالمؤمنین است. شما در بین انسانهای رحیم و عطوف، چند نفر مثل این طور انسان پیدا می کنید؟ امیرالمؤمنین در ترحّم و عطوفتش، این گونه است.
او به خانه ی بیوه زن صغیردار که می رود؛ تنورش را که آتش می کند، نان که برایش می پزد و غذایی را که برایش برده است، با دست مبارک خود در دهان کودکانش می گذارد، بماند؛ برای این که این کودکان گرفته و غمگین، لبخندی بر لبانشان بنشیند، با آنها بازی می کند، خم می شود آنها را روی دوش خود سوار می کند، راه می رود و در کلبه ی محقّر آنها سرگرمشان می کند، تا گل خنده بر لبان کودکان یتیم بنشیند! این، رحم و عطوفت امیرالمؤمنین است، که یکی از بزرگان آن وقت گفت: آن قدر دیدم امیرالمؤمنین با انگشتان مبارک خودش، عسل در دهان بچه های یتیم و فقیر گذاشت که «لوددتُ انی کنت یتیما»؛ در دلم گفتم، کاش من هم بچه ی یتیمی بودم که علی این طور مرا مورد لطف و تفضّل خود قرار می داد! این، ترحّم و رقّت و عطوفت امیرالمؤمنین است. همین امیرالمؤمنین در قضیه ی نهروان؛ آن جایی که یک عدّه انسانهای کج اندیش و متعصّب تصمیم دارند اساس حکومت را با بهانه های واهی براندازند، وقتی در مقابلشان قرار می گیرد، نصیحت می کند و فایده ای نمی بخشد؛ احتجاج می کند، فایده ای نمی بخشد؛ واسطه می فرستد، فایده ای نمی بخشد؛ کمک مالی می کند و وعده ی همراهی می دهد، فایده ای نمی بخشد؛ در آخر سر که صف آرایی می کند، باز هم نصیحت می کند، فایده ای نمی بخشد؛ بنا را بر قاطعیت می گذارد. آنها دوازده هزار نفرند. پرچم را به دست یکی از یارانش می دهد و می گوید: هر کس تا فردا زیر این پرچم آمد، در امان است؛ اما با بقیّه خواهم جنگید. از آن دوازده هزار، هشت هزار نفر زیر پرچم آمدند.گفت شما بروید؛ رفتند. این در حالی است که آنها سابقه ی جنگ دارند، دشمنی و بدگویی کرده اند. اینها را دیگر امیرالمؤمنین اهمیت نمی دهد. بنای جنگ و ستیز داشتید، کنار گذاشتید؛ پی کارتان بروید. چهارهزار نفرِ دیگر ماندند. فرمود: اگر مصمّمید، شما بجنگید. دید بنا دارند بجنگند. گفت: پس، از چهار هزار نفر شما، ده نفر زنده نخواهد ماند! جنگ را شروع کرد. از چهار هزار نفر، نُه نفر زنده ماندند؛ چون بقیه را به خاک هلاکت انداخته بود! این، همان علی است. چون می بیند که طرفهای مقابلش، انسانهای بد و خبیثی هستند و مثل کژدم عمل می کنند، قاطعیت به خرج می دهد.
«خوارج» را درست ترجمه نمی کنند. من می بینم که متأسفانه در صحبت و شعر و سخنرانی و فیلم و همه چیز، خوارج را به خشکه مقدّسها تعبیر می کنند. این، غلط است. خشکه مقدّس کدام است؟! در زمان امیرالمؤمنین خیلی بودند که برای خودشان کار می کردند. اگر می خواهید خوارج را بشناسید، نمونه اش را من در زمان خودمان به شما معرفی می کنم. گروه منافقین که یادتان هست؟ آیه ی قرآن می خواندند، خطبه ی نهج البلاغه می خواندند، ادّعای دینداری می کردند، خودشان را از همه مسلمانتر و انقلابیتر می دانستند؛ آن وقت بمب گذاری می کردند و ناگهان یک خانواده، بزرگ و کوچک و بچه و صغیر و همه کس را به هنگام افطارِ ماه رمضان می کشتند! چرا؟ چون اعضای آن خانواده طرفدار امام و انقلاب بودند. ناگهان بمب گذاری می کردند و یک جمعیتی بی گناه را مثلاً در فلان میدان شهر نابود می کردند. شهید محراب هشتاد ساله، پیرمرد نورانیِ مؤمنِ مجاهدِ فی سبیل اللَّه را به وسیله ی بمب گذاری می کشتند. اینها چهار، پنج شهید محراب از علمای مؤمنِ عالمِ فاضلِ برجسته را کشتند. نوع کارها، این طور کارهایی است. خوارج، اینها بودند. عبداللَّه بن خبّاب را می کشند؛ شکم عیالش را که حامله بود، می شکافند، جنین او را هم که یک جنین مثلاً چند ماهه بود، نابود و مغزش را نیز متلاشی می کنند! چرا؟ چون طرفدار علی بن ابی طالبند و باید نابود و کشته شوند! خوارج اینهایند. خوارج را درست بشناسید: کسانی با تمسّکِ ظاهر به دین، با تمسّک به آیات قرآن، حفظ کردن قرآن، حفظ کردن نهج البلاغه(البته آن روز فقط قرآن بود؛ ولی در دوره های بعد، هر چه که مصلحت باشد و ظاهر دینیِ آنها را حفظ کند) به برخی از امور دینی ظاهراً اعتقاد داشتند؛ اما با آن لُبّ و اساس دین مخالفت می کردند و بر روی این حرف تعصّب داشتند. دم از خدا می زدند؛ اما نوکریِ حلقه به گوش شیطان را داشتند. دیدید که منافقین یک روز آن طور ادّعاهایی داشتند؛ بعد هم وقتی لازم شد، برای مبارزه با انقلاب و امام و نظام جمهوری اسلامی، با امریکا و صهیونیستها و صدّام و با هر کس دیگر حاضر بودند کار کنند و نوکریشان را انجام دهند! خوارج، این طور موجوداتی بودند. آن وقت امیرالمؤمنین در مقابل آنها با قاطعیت ایستاد. این، همان علی است.«اشدّاء علی الکفّار و رحماء بینهم».
ببینید؛ این دو خصوصیت در امیرالمؤمنین، چطور زیبایی ای را به وجود می آورد! انسانی با آن ترحّم و با آن رقّت، طاقت نمی آورد و دلش نمی آید که یک بچه یتیم را غمگین ببیند. می گوید تا من این بچه را نخندانم، از این جا نخواهم رفت. آن وقت آن جا در مقابل آن انسانهای کج اندیشِ کج عمل - که مثل کژدم، به هر انسان بی گناهی نیش می زنند - می ایستد و چهارهزار نفر را در یک روز و در چند ساعتِ کوتاه از بین می برد. «لا یُفلت منهم عَشَرة». از اصحاب خود امیرالمؤمنین، کمتر از ده نفر شهید شدند - ظاهراً پنج نفر یا شش نفر - اما از چهارهزار نفرِ آنها، کمتر از ده نفر باقی ماندند؛ یعنی نُه نفر! توازن در شخصیت، یعنی این.
موضوع:
عدم اتحاد و برادری با اخلال گران در وحدت اسلامی
کلام رهبر8:
اتحاد و برادری، فقط یک استثنا دارد. آن استثنا این است که با کسانی که در این حرکت صحیح، اخلال می کنند، بایستی با شدت برخورد کرد: «أشدّاء علی الکفّار». این شدّت، متعلّق به آن جاست؛ اما در دایره ی ملت ایران، همه ی قشرهای اجتماعی باید با این چشم، به یکدیگر و به هدفهای این نظام مقدّس و این کشور اسلامی و این نقطه ی مورد امید مسلمانان دنیا، نگاه کنند. یعنی همه با هم، برادر و دوست و مهربان و دارای حقوقی در مقابل اراده و قانون الهی - که بر این کشور حاکم است - باشند.
موضوع:
افتخار ملت ایران به رفتار برادروار با یکدیگر و ایستادگی در مقابل دشمن
کلام رهبر9:
امروز ملت، در چهار گوشه ی ایران - در همه جای این کشور بزرگ - افتخار می کند به این که در زیر سایه ی اسلام و با عزّت اسلام زندگی می کند. حتّی کسانی که در این کشور متدیّن به اسلام نیستند - پیروان اقلیتهای دینی، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان؛ پیروان ادیان الهی - آنها هم افتخار می کنند که همه ی آحاد ملت، در زیر سایه ی این نظام اسلامی و الهی،برادروار و با محبّت، با یکدیگر زندگی می کنند«رحماء بینهم» امّا همه در مقابل دشمنِ متجاوز، زورگو و بدخواه، با کمال سر بلندی و افتخار می ایستند«اشدّاء علی الکفّار»این است معنای «اشدّاء علی الکفّار». به متجاوز امان نمی دهند؛ امّا در میان خود برادرانه رفتار می کنند.
موضوع:
مورد قبول نبودن پلورالیسم دینی طبق قرآن
کلام رهبر10:
انسان میبیند و نوشته هایی را مشاهده میکند گاهی چیزهایی بعضی میگویند و مینویسند که با توجّه به آیات قرآن نوشته نشده است. قرآن میفرماید که «قولوا ءامَنّا بِاللهِ وَ مآ اُنزِلَ اِلَینا وَ ما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ وَ اِسمعیلَ وَ. .. و ما اوتِیَ موسی و [عیسی و ما اوتِیَ ] النَّبیّون»، بعد از آنکه همه ی آن شرایع قبلی را ذکر میکند که وظیفه ی مسلمان این است که به آنها اعتقاد داشته باشد، بعد میفرماید: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا. اسلام پلورالیسم را قبول ندارد؛ آنهایی که ترویج میکنند که «اسلام چون از حضرت موسی و حضرت عیسی تجلیل کرده است، قائل به پلورالیسم است» به قرآن مراجعه کنند، متون اسلامی را ملاحظه کنند؛ از روی بی اطّلاعی و از روی غفلت، یک مطلبی را ذکر میکنند؛ اسلام این است: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا وَ اِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم فی شِقاقٍ فَسَیَکفیکَهُمُ الله؛ این معنای قرآن [است ]. آن وقت در بین مسلمانان «حَریصٌ عَلَیکم»؛ درباره ی پیغمبر میفرماید که«حَریصٌ عَلَیکم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیم». نسبت به مؤمن دارای رأفت [امّا] اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم؛ در مقابل کسانی که با شما دشمنی میکنند و دشمن شما هستند «اَشِدّاء» باشید؛ یعنی سخت باشید؛ مثل خاکریزِ نرم نباشید که دشمن از هرجا خواست بتواند در شما نفوذ کند؛ مستحکم باشید، ایستاده باشید امّا «رُحَمآءُ بَینَهُم»، بین خودتان، دلهایتان با هم صاف باشد، با هم مهربان باشید؛ اسمها نتواند شما را از هم جدا کند، مرزهای جغرافیایی نتواند شما را با هم دشمن کند، مرزهای جغرافیایی نتواند ملّتها را در مقابل هم قرار بدهد؛ این از آن درسهای پیغمبر است. ما امروز - روز ولادت نبیّ اکرم - خوب است درس بگیریم؛ فقط تجلیل کردن و تعریف کردن از پیغمبر، کاری نیست که امروز از ما انتظار میرود؛ باید درس بگیریم، باید بخواهیم که آنچه را پیغمبر برای آن مبعوث شده است، تحقّق ببخشیم که عرض کردم اولویّت، امروز در دنیای اسلام اتّحاد است.
موضوع:
اسلام ناب محمدی اسلام سرسختی با دشمنان و مهربانی با مسلمانان است
کلام رهبر11:
موضوع مهم و دارای اولویّت [از مسائل جهان اسلام]، نگاه هوشمندانهای است که فعّالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوتِ میان اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی داشته باشند و از خلط و اشتباه میان این دو، خود و دیگران را برحذر بدارند. نخستین بار امام راحل بزرگ ما به تمایز این دو مقوله همّت گماشته و آن را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کرد. اسلامِ ناب، اسلامِ صفا و معنویّت، اسلامِ پرهیزکاری و مردمسالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم» است. اسلامِ آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی است. اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند، به جای اعتماد به وعدهی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند، به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد، با آمریکای مستکبر علیه ملّت خود یا ملّتهای دیگر متّحد شود، اسلام نیست؛ نفاق خطرناک و مهلکی است که هر مسلمان صادقی باید با آن مبارزه کند.
موضوع:
اسلام مظهر اعتدال است
کلام رهبر12:
اعتدال، شعار بسیار خوبی است، ما هم تأیید میکنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشی که من میکنم این است که مراقب باشید جریانهای مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضی ها این کارها را دارند میکنند، من میبینم در صحنه ی سیاسی کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعی میکنند جریان مؤمن را که در خطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر میکند، آن جریان است که دولتها را در مشکلات واقعی به معنای حقیقی کلمه حمایت میکند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار» اعتدال است؛ امربه معروف و نهی ازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفه ای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعه ی مؤمن انجام میدهد، جلوگیری کنیم.
موضوع:
اقتدار با دشمنان، عطوفت بین مومنان و عبودیت، نشانه ی جامعه ی اسلامی
کلام رهبر13:
قرآن، جبهه گیری مقتدرانه در برابر دشمنان، عطوفت و مهربانی در میانه ی مؤمنان وعبودیت وخشوع دربرابرخداوندرا سه نشانه ی جامعه ی اسلامی دانسته است:محمدٌ رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار، رحماء بینهم، تراهم رکعاً سجداً یبتغون فضلاً من الله و رضواناً.. این، سه رکن اصلی برای برافراشتن پیکره ی عزتمند و باشکوه امت اسلامی است.همه ی آحاد مسلمان با توجه به این حقیقت، میتوانند آسیبهای کنونی دنیای اسلام را به درستی بشناسند.
موضوع:
«رحماء بینهم» یعنی ریشه کنی ستیزه گریهای بین مسلمین
کلام رهبر14:
امسال را ملت ایران سال انسجام اسلامی نامید. این نام گذاری بر اثر آگاهی از توطئه های شدت یافته ی دشمنان برای اختلاف افکنی میان برادران بود. در فلسطین، در لبنان، در عراق، در پاکستان و افغانستان، این توطئه ها کارگر شد و بخشی از مردم یک کشور مسلمان، در برابر بخشی دیگر به جنگ و ستیز برخاستند و خون یکدیگر را ریختند. در همه ی این حوادث تلخ و مصیبت بار، نشانه های توطئه آشکار بود و چشمهای تیز بین، دست دشمن را مشاهده کردند. فرمان: «رحماء بینهم» در قرآن به معنی ریشه کنی این ستیزه گریها است.
موضوع:
تعجب پدیدآوردگان حادثه 19 بهمن از گستردگی ابعاد آن
کلام رهبر15:
بعضی از حوادث از آنچه در بادی امر ملاحظه میشود و دیده میشود، بزرگ تر است. گاهی یک حادثه ای ابعادی پیدا میکند، گستره ای پیدا میکند که حتّی خود پدیدآورندگان آن حادثه هم انتظار آن را ندارند. در قرآن کریم میفرماید: یُعجِبُ الزُّرّاع؛در تصویر یاران پیامبر اکرم و مؤمنان صدر اسلام و مجاهدان بزرگ، صفاتی را ذکر میکند؛ آنها را تشبیه میکند به گیاهی که سر از خاک برمیدارد، بتدریج استحکام پیدا میکند و جوری رشد و نمو میکند که خود زارعان - کسانی که خودشان بذر این گیاه را ریختند - به اعجاب وادار میشوند. حادثه ی نوزدهم بهمن از این قبیل بود. آن روز کمتر ابعاد این حادثه به نظر میرسید؛ بتدریج ابعاد آن آشکار شد. در یک ابعاد وسیع تر، آن روز خود اصل انقلاب هم همین جور بود. آن روزی که امام بزرگوار نهضت را در سال ۴۱ شروع کردند، این گستره ی عظیم، این محصول شگفت آور به ذهن کسی نمیرسید، امّا اتّفاق افتاد؛ البتّه عللی دارد که چطور میشود یک حادثه ای برکت پیدا میکند - که جای بحث آن اینجا نیست - به هرحال حادثه ی نوزدهم بهمن یک حادثه ی پربرکتی بود.
موضوع:
جریان تکفیری؛ نقطه مقابل خواسته اسلام از مسلمانان
کلام رهبر16:
همه ی تلاشهای دشمن متوجّه این میشود که امّت اسلامی را از یاد فلسطین غافل کند. چه جور؟ با ایجاد اختلافات، با جنگهای داخلی، با ترویج افراطگریِ انحرافی به نام اسلام و به نام دین و شریعت؛ عدّه ای عامّه ی مسلمانان را، اکثریّت مسلمانان را تکفیر کنند. وجود این جریانهای تکفیری که در دنیای اسلام به وجود آمدند، برای استکبار، برای دشمنان جهان اسلام یک مژده است. اینها هستند که به جای توجّه به واقعیّت خبیث رژیم صهیونیستی، توجّه ها را به جای دیگری معطوف میکنند. درست نقطه ی مقابل آنچه اسلام خواسته است؛ اسلام از مسلمانان خواسته است که «اَشِدّاءُ عَلَی الکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» [باشند]؛ مسلمانان باید در مقابل دشمنان دین سرسخت باشند، باید بایستند، باید تحت نفوذ قرار نگیرند؛ «اَشِدّاءُ عَلَی الکفّار» صریح آیه ی قرآن است. بین خودشان مهربان باشند، با هم باشند، دست در دست یکدیگر بگذارند، اعتصام به حبل الله بکنند؛ این دستور اسلام است. آن وقت یک جریانی به وجود بیاید که مسلمانها را تقسیم کند به مسلم و کافر! عدّه ای را به عنوان کافر هدف قرار بدهد، مسلمانها را به جان هم بیندازند! چه کسی میتواند شک کند که وجود این جریانها و پشتیبانی این جریانها و تَمویل این جریانها و دادن سلاح به اینها کار استکبار است و کار دستگاه های امنیّتی خبیث دولتهای استکباری است؟ می نشینند و برای همین کار برنامه ریزی میکنند. دنیای اسلام باید به این مسئله بپردازد؛ این خطر بزرگی است. متأسّفانه بعضی از دولتهای مسلمان، بی توجّه به این اختلافات دامن میزنند؛ نمیفهمند که دامن زدن به این اختلافات، آتشی خواهد افروخت که دامن همه ی آنها را خواهد گرفت؛ این خواسته ی استکبار است: جنگ گروهی مسلمان با گروهی دیگر.
موضوع:
مشاهده فضل پروردگار در قضایای گوناگون برای ملت ایران
کلام رهبر17:
آنچه مهم است، این است که ما امید و توکّل و حسن ظنّ خودمان را به خدا، به این دین، به این معارف و به این احکام از دست ندهیم. اصل این است. آنچه که مایه ی پیشرفت است، رسوخ ایمان و امید و اطمینان است. دشمن می خواهد این را متزلزل کند. مراقب باشید؛ بخصوص شما خواص، شما مسؤولان، شما روشنفکران، شما گویندگان، شما علمای محترم و دانشگاهیان محترم. ببینید که دشمن می خواهد ایمان و امید و اطمینان را متزلزل کند. شما وظیفه تان این است که ایمان و امید و اطمینان را مستحکم کنید؛ بقیه ی کار را خودِ این دین با آن قدرت و این ایمان اسلامی با آن توانایی، انجام می دهد. ما دنباله ی جریان دین حرکت می کنیم؛ نه این که ما بخواهیم این جریان را راه ببریم؛ مگر ما چه کسی هستیم؟! دشمن خیال می کند که این جریان به اشخاص وابسته است. بنده و امثال بنده چه کسی هستیم که بخواهیم این جریان را راه ببریم؟! این جریان است که ما را هم با خود می برد. به فضل الهی، این جریان حادث شده و پیش آمده است؛ متوقّف شدنی هم نیست؛ دشمن هم بی خود خود را معطّل می کند. فضل پروردگار از اوّل انقلاب شامل حال ما بوده است و ما به وضوح دست قدرت الهی را دیده ایم؛ به وضوح تفضّلات حضرت بقیةاللَّه الاعظم ارواحناله الفداء را دیده ایم و حس کرده ایم و در قضایای گوناگون، همان چیزی که به ما وعده داده شده است - «کزرع اخرج شطأه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه»؛ و مصداق آن، همین حرکت شما مردم مسلمان است - تحقّق پیدا کرده است.
موضوع:
دشمنی با کفار و رحمت با دوستان،خلاصه وصیتنامه امام (ره)
کلام رهبر18:
در آن لحظه یی که امام(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما بشدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً می باید در آن لحظه ی حساس به ما می گفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچ کس نمی تواند به شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت سی صفحه یی امام(ره) می تواند در همین چند جمله خلاصه شود.
او واقعاً حکیم بود و مصداق کامل «صیرورت الانسان عالما عقلیّا مضاهیا للعالم العینی» محسوب می شد. انسان احساس می کرد که تمام حقایق عالم در وجود او منعکس بود. او چیزهایی را بوضوح و روشنی و با همان نورانیت نفسانی و نگاه رحمانی و حکمت خودش - نه با استدلال و تمهید مقدمات معمولی - می دید و می فهمید که دیگران عصازنان خودشان را به آن نقطه می رساندند.
این مرد حکیم الهی مجرب دلسوزی که چندین سال این جامعه را اداره کرده بود، مهمترین مسأله را همین چند کلمه می دانست، که یکی از آنها «رحماءبینهم» است. من وصیت حقیقی امام(ره) را تحقق همین نکات می دانم. باید بر سلایق پا گذاشت؛ آن جا که موجب جدا شدن از دیگران است؛ چه رسد به اهواء و هوسها و انگیزه های مادّی که حالش معلوم است.
موضوع:
لزوم اتحاد مسمانان علیه جنگ افروزان و متجاوزان
کلام رهبر19:
امروز دنیای اسلام بیش از همیشه، به اتحاد و یکدلی و تمسُّک به قرآن نیازمند است. از سوئی، ظرفتیهای جهان اسلام برای توسعه و عزت و اقتدار، امروز بیش از گذشته آشکار شده و بازیابی مجد و عظمت امت اسلامی، امروز در سراسر جهان اسلام، انگیزه و خواست جوانان و فرزانگان شده است. شعارهای منافقانه ی مستکبران، رنگ باخته و نیات پلید آنان برای امت اسلامی، بتدریج، آشکار شده است.و از سوی دیگر، جهانخواران که سودای حاکمیت بر سراسر جهان را در سر می پرورانند، از بیداری و وحدت امت اسلامی بیمناکند و آن را سدّی در برابر سیل ویرانگر نقشه های خود می شمرند و در تلاش برای پیشدستی و پیشگیری از آنند.
امروز، روز اخوت عملی در همه ی عرصه ها و در برابر همه ی فتنه ها است. روز فراهم ساختن زمینه برای حکومت حضرت مهدی، عجل اللَّه فرجه الشریف است. روز اجابت دعوت الهی در همه ی زمینه ها است. روزی است که باید آیه ی «انّما المؤمنون اخوة» و آیه «لاتقولوا لمن القی الیکم السّلام لست مؤمناً» و آیه ی «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» را بار دیگر بر دلهای خود تلاوت کنیم، باید چه در هنگام بمباران نجف و فلُّوجه و موصل، چه هنگام زلزله ی دریائی در اقیانوس هند که دهها هزار خانواده را داغدار کرد، چه در هنگام اشغال عراق و افغانستان، و چه در حوادث خونبار هر روزه ی فلسطین، تکلیف الهی را بر دوش خویش، احساس کنیم. ما مسلمانان را دعوت به اتحاد می کنیم، این اتحاد، نه علیه مسیحیان یا سایر ادیان و ملتها، بلکه برای مقابله با متجاوزان و اشغالگران و جنگ افروزان، برای اجرای اخلاق و معنویت و احیاء عقلانیت و عدالت اسلامی و پیشرفت علمی و اقتصادی و بازیابی عزت اسلامی است. به یاد جهانیان می آوریم که وقتی قدس در دوران خلفاء راشدین در دست مسلمانان بود، مسیحیان و یهودیان در آرامش و امنیت کامل بودند، اما اینک که قدس و مراکزی دیگر زیر سلطه ی صهیونیستها یا صلیبی های صهیونیست است، چگونه خون مسلمانان را مباح می شمرند؟!
موضوع:
دعوت اسلام به مهربانی با یکدیگر
کلام رهبر20:
ما باید شاخصهای ممتاز و برجسته را در دانش آموزمان زنده کنیم؛ بله، در همین سوگندنامه هم بود که فطرت خداداد او را فعّال کنیم؛ بله، درست است؛ در همه ی من و شما، خدای متعال یک مایه ای قرار داده که این مایه قابل رشد پیدا کردن است و میشود از آن استفاده کرد. این را در این بچّه فعّال کنید، رشد بدهید...تحمّل مخالف؛ بله، تا یک کسی یک مختصر تنه ای زد به ما، ما برگردیم با مشت به سینه اش بکوبیم؛ این عدم تحمّل است. اسلام این را از ما نمیخواهد؛ اسلام عکس این را از ما میخواهد؛ رُحَمآءُ بَینَهُم.
موضوع:
ایجاد ارتباط دوستانه بعضی از مفتیان دین با دشمنان،برخلاف نصّ صریح قرآن
کلام رهبر21:
امروز فلسطین مسئله ی اوّل دنیای اسلام است. هرکسی مسئله ی فلسطین را درست بفهمد و تصوّر بکند، اذعان میکند به اینکه مسئله ی فلسطین، مسئله ی اوّل دنیای اسلام است. کلید غلبه ی بر دشمنان اسلام مسئله ی فلسطین است. و مهم ترین مسئله ی دنیای اسلام، امروز مسئله ی فلسطین است؛ چرا؟ چون فلسطین یک کشوری است اسلامی، این [کشور] را آمده اند غصب کرده اند، از مردمش گرفته اند. بحث غصب یک روستا و یک شهر نیست؛ دشمن، یک کشور را غصب کرده است و آن را پایگاهی قرار داده است برای اخلال کردن در امنیّت کشورهای این منطقه؛ با غدّه ی سرطانی باید مبارزه کرد. حالا شما ملاحظه کنید؛ کسی در کسوت مفتی دین، فتوا بدهد بر اینکه مبارزه ی با صهیونیسم حرام است و کمک به فلان گروهی که با صهیونیسم مبارزه میکنند جایز نیست! این حقیقتاً فاجعه است که کسانی در دنیای اسلام این جور بر خلاف مصالح اسلام عمل بکنند، با دشمنان ارتباطات دوستانه داشته باشند؛ درست برخلاف نصّ صریح قرآن که مؤمنین را «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم » معرّفی میکند، اینها «اشدّاء علی المسلمین» و رحماء با کفّارند؛ با آنها خوبند امّا با مسلمین ببینید چه میکنند! این اختلاف افکنی، این ایجاد شجره ی خبیثه ی داعش و امثال داعش در عراق در سوریه و در نقاط دیگر.
موضوع:
اتّکا مبارزه ی با استکبار در انقلاب اسلامی به منطق و عقلانیّت
کلام رهبر22:
مبارزه ی با استکبار در انقلاب اسلامی و در میان ملّت ما یک حرکت معقول و منطقی و دارای پشتوانه ی علمی، و یک حرکت خردمندانه است، برخلاف آنچه بعضی میخواهند وانمود بکنند که این یک حرکت شعاری است، احساساتی است، متّکی به منطق و عقلانیّت نیست، بعکس، حرکت ملّت ایران یک حرکت متّکی به عقلانیّت است. از دین و آیه ی قرآن و آنچه الهام دینی است فعلاً صرف نظر میکنیم؛ «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَمآءُ بَینَهُم» و «قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر» را فعلاً کنار میگذاریم، چون کسانی به این چیزها معتقد هم نیستند یا باور هم ندارند؛ به تجربه ی ملّت ایران تکیه میکنیم.
موضوع:
دفاع ازمظلوم و مبارزه باظالم،یکی از اصول ومبانی جمهوری اسلامی
کلام رهبر23:
ما صریحاً و علناً به همه گفته ایم: ما دست دوستی به سمت همه ی دولتهای مسلمان منطقه دراز میکنیم؛ ما با دولتهای مسلمان هیچ مشکلی نداریم. البتّه روابطمان با بسیاری از همسایه ها یعنی اغلب همسایه هایمان هم روابط دوستانه و برادرانه است. در شمال، در جنوب، در غرب و در شرق، کشورهایی که دوروبر جمهوری اسلامی ایران هستند، با ما روابط خوب دارند. البتّه بعضی ها هم نزدیک و دور اختلاف دارند، لجاجت میکنند، خباثت میکنند - البتّه این هست لکن از طرف ما بنایمان بر ارتباطات خوب با همسایگان است؛ دولتها و بالخصوص ملّتها. ارتباطات کشور ما با ملّتها ارتباطات خوبی است.
البتّه اعتقاد ما پایبندی به اصول و مبانی است. ما میگوییم بایستی اصول محفوظ بماند. امام بزرگوار ما به برکت پایبندی به اصول بود که توانست انقلاب را پیروز کند و انقلاب را حفظ کند و جمهوری اسلامی را ثبات ببخشد؛ پابند به اصول بود. یکی از اصول، «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. ما با دشمنان، با استکبار سرِ آشتی نداریم و با برادران مسلمان بنای بر دشمنی و عداوت نداریم؛ بنای بر دوستی و رفاقت و برادری داریم؛ چون معتقدیم باید اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ و رُحَماءُ بَینَهُم بود؛ این درس امام بزرگوار ما است؛ این خط مسلّم جمهوری اسلامی است. ما در حمایت از مظلوم نگاه به مذهب طرف مقابل نمیکنیم؛ و نکردیم؛ خطّ امام بزرگوار این بود. امام همان رفتاری را که با مقاومت شیعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنّی در فلسطین [هم ] داشت؛ بدون هیچ تفاوتی. ما همان حمایتی را که از برادرانمان در لبنان کردیم، از برادرانمان در غزّه [هم ] کردیم؛ بدون هیچ تفاوتی. آنها سنّی بودند، اینها شیعه اند. مسئله برای ما، دفاع از هویّت اسلامی است، حمایت از مظلوم است، مسئله ی فلسطین است؛ امروز در رأس مسائل منطقه ی مسلمانها مسئله ی فلسطین است؛ این برای ما مسئله ی اصلی است. در دشمنی هایمان هم فرق نمیکند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمّدرضای پهلوی که شیعه بود به حسب ظاهر؛ همان طور مبارزه کرد با صدّام حسین که سنّی بود به حسب ظاهر. البتّه نه او شیعه بود، نه این سنّی؛ هردویشان از اسلام بیگانه بودند امّا ظاهر این سنّی بود، ظاهر او شیعه بود. امام با هردوی اینها یک جور مبارزه کرد. مسئله مسئله ی سنّی و شیعه و مذهب و مانند اینها نیست؛ مسئله مسئله ی اصول اسلام است: کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا؛ این دستور اسلام است. این راه ما است؛ این خطّ ما است.
موضوع:
مراد از اشداء علی الکفار...
کلام رهبر24:
آرمان گرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمان گراتر است، پرخاشگرتر و دعواکن تر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعین حال پرخاشگر هم نبود. در آیه ی شریفه میفرماید: «اشدّاء علی الکفّار». «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر جسمی که سخت تر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همه مان اینجوری باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دوره ی احساسات شما، دوره ی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دوره ها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود.
موضوع:
استوار در مقابل دشمنان و مهربان با برادران ایمانی، نشانه های امت اسلامی
کلام رهبر25:
اسلام پیروان خود را اینجور تربیت میکند: «و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تریهم رکّعا سجّدا یبتغون فضلا من اللَّه و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السّجود»؛ اینها نشانه های امت اسلامی است. اینها آن معنویتی است که در آنها وجود دارد؛ آن توکل، آن توجه به خدا، آن تذکر، آن خضوع در مقابل پروردگار. این، خاصیت پرورش انسان مسلمان و مؤمن است. اسلام اینجور انسانی پرورش میدهد: در مقابل خدای متعال، خاضع؛ با برادران ایمانی، رحیم، مهربان؛ اخوت اسلامی، برقرار؛ اما در مقابل مستکبران، در مقابل ظالمان، مثل کوهِ استوار می ایستند؛ «و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطئه فأزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه». این، همان مراحل رشد امت اسلامی است؛ سر میزند، رشد میکند، بالندگی پیدا میکند، مستحکم میشود. «یعجب الزّرّاع»؛ خود آن کسانی که این زمینه را فراهم کردند، به شگفت می آیند. این دست قدرت الهی است که اینجور انسانها را رشد میدهد. «لیغیظ بهم الکفّار»؛ دشمن مستکبر وقتی به این انسان مسلمانِ تربیت شده ی بالیده ی در دامان اسلام نگاه میکند، معلوم است که به خشم می آید و ناراحت میشود. ما باید اینجوری عمل کنیم. خود را بسازیم. خود را با قرآن تطبیق دهیم. اخلاق خود را، رفتار خود را، با دوستان، با معارضان و معاندان، با مستکبران، طبق برنامه ی قرآن تنظیم کنیم. خداوند متعال وعده کرده است که به افرادی که اینجور حرکت کنند، پاداش خواهد داد، اجر خواهد داد. این اجر، هم در دنیاست، هم در آخرت. در دنیا عزت است، برخورداری از زیبائی ها و تمتعات الهی در این عالم است - که برای انسانها فراهم کرده است - در آخرت هم رضوان الهی و بهشت الهی است.
موضوع:
استوار در مقابل دشمنان و مهربان با برادران ایمانی، نشانه های امت اسلامی
کلام رهبر26:
اسلام پیروان خود را اینجور تربیت میکند: «و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم تریهم رکّعا سجّدا یبتغون فضلا من اللَّه و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السّجود»؛ اینها نشانه های امت اسلامی است. اینها آن معنویتی است که در آنها وجود دارد؛ آن توکل، آن توجه به خدا، آن تذکر، آن خضوع در مقابل پروردگار. این، خاصیت پرورش انسان مسلمان و مؤمن است. اسلام اینجور انسانی پرورش میدهد: در مقابل خدای متعال، خاضع؛ با برادران ایمانی، رحیم، مهربان؛ اخوت اسلامی، برقرار؛ اما در مقابل مستکبران، در مقابل ظالمان، مثل کوهِ استوار می ایستند؛ «و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطئه فأزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه». این، همان مراحل رشد امت اسلامی است؛ سر میزند، رشد میکند، بالندگی پیدا میکند، مستحکم میشود. «یعجب الزّرّاع»؛ خود آن کسانی که این زمینه را فراهم کردند، به شگفت می آیند. این دست قدرت الهی است که اینجور انسانها را رشد میدهد. «لیغیظ بهم الکفّار»؛ دشمن مستکبر وقتی به این انسان مسلمانِ تربیت شده ی بالیده ی در دامان اسلام نگاه میکند، معلوم است که به خشم می آید و ناراحت میشود. ما باید اینجوری عمل کنیم. خود را بسازیم. خود را با قرآن تطبیق دهیم. اخلاق خود را، رفتار خود را، با دوستان، با معارضان و معاندان، با مستکبران، طبق برنامه ی قرآن تنظیم کنیم. خداوند متعال وعده کرده است که به افرادی که اینجور حرکت کنند، پاداش خواهد داد، اجر خواهد داد. این اجر، هم در دنیاست، هم در آخرت. در دنیا عزت است، برخورداری از زیبائی ها و تمتعات الهی در این عالم است - که برای انسانها فراهم کرده است - در آخرت هم رضوان الهی و بهشت الهی است.
موضوع:
استقامت در راه حق، درسی از بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)
کلام رهبر27:
وقتی که در مرحله ی اول بعثت، بعد از آنی که با گذشت سه سال یا بیشتر - که دعوت پنهانی بود، مخفی بود - پیغمبر توانسته بود سی، چهل نفر را مسلمان بکند، بعد امر الهی آمد که: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین. انّا کفیناک المستهزءین» علنی کن، برو توی میدان، پرچم را به دست بگیر و کار را علنی کن. پیغمبر آمد وسط میدان و قضایائی که شنیده اید. بزرگان و صنادید قریش و زرمندان و زورمندان آن جامعه به خود ترسیدند و لرزیدند. اولین کاری که کردند، تطمیع آن بزرگوار بود. آمدند پیش جناب ابی طالب گفتند که این برادرزاده ی تو اگر ریاست میخواهد، ما ریاست مطلق خودمان را به او میدهیم؛ اگر ثروت میخواهد، آنقدر به او ثروت میدهیم که از همه ی ما ثروتمندتر بشود؛ اگر مایل است پادشاهی کند، ما او را به عنوان پادشاه خودمان انتخاب میکنیم. بگوئید از این حرفهائی که میزند، دست بردارد. جناب ابی طالب که بر جان پیغمبر میترسید و از توطئه ی آنها بیمناک بود، پیش پیغمبر آمد و گفت بزرگان مکه این پیغام را دادند؛ شاید نصیحت کرد، توصیه کرد که حالا شما هم یک خرده ای کوتاه بیائید؛ این ایستادگی به این اندازه دیگر چرا؛ لازم نیست. پیغمبر فرمود: «یا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس فی یمینی و القمر فی شمالی لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّی اظهره اللَّه او یذهب بما فیه» عموجان! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند، ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه ی ما از بین برویم.
بعد در روایت دارد که «ثمّ اغرورقت عیناه من الدّمع»؛ چشم مبارک پیغمبر لبریز اشک شد و از جا بلند شد. ابوطالب این ایمان، این استقامت را وقتی که دید، منقلب شد و گفت: «یابن اخی اذهب و قل ما احببت»؛ برو هرکاری که میخواهی بکن؛ هدفت را دنبال کن. «واللَّه لا اسلّمنّک بشی ء» سوگند به خدا من تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم. این ایستادگی، ایستادگی می آفریند. این استقامت از پیغمبر، ریشه ی استقامت را در ابوطالب مستحکم میکند. این پایبندی به هدف، نترسیدن از دشمن، طمع نورزیدن در آنچه که در دست دشمن است، دل نبستن به امتیازی که دشمن میخواهد بدهد در مقابل متوقف کردن این راه، ایستادگی می آفریند، آرامش به وجود می آورد، اعتماد به راه و به هدف و به خدائی که این هدف متعلق به اوست، به وجود می آورد. لذا سی، چهل نفر بیشتر نبودند. همین سی، چهل نفر در مقابل آن همه مشکلات، آن همه دشواریها ایستادند و روز به روز زیاد شدند. روز به روز در مکه میدیدند که با عمار چه میکنند، با بلال چه معامله ای میشود، سمیه و یاسر چه جور زیر شکنجه قرار میگیرند و شهید میشوند؛ اینها را میدیدند، در عین حال ایمان می آوردند. پیشرفت حق اینجوری است. صرفاً در حالت آسایش، در حالت امن و امان پرچم حق را بلند کردن و پای آن سینه زدن، حق پیش نمیرود. حق آن وقتی پیش میرود که صاحب حق، پیرو حق، در راه پیشرفت حق از خود استقامت و استحکام نشان بدهد.
آیه ی قرآن میفرماید: «محمّد رسول اللَّه و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» اشداء بر کفار معنایش این نیست که با کفار دائم در حال جنگند. اشداء، شدت، یعنی استحکام، استواری، خورده نشدن. یک فلزی زنگ میزند، خورده میشود، پوک میشود، از بین میرود؛ یک فلز هم قرنهای متمادی که بگذرد، دچار خوردگی و زنگ زدگی و پوسیدگی و پوکی نمیشود. اشداء یعنی این. شدت یعنی استحکام. استحکام یک وقت در میدان جنگ است، یک جور بروز میکند؛ یک وقت در میدان گفتگوی با دشمن است، یک جور بروز میکند. شما ببینید پیغمبر در جنگهای خود، آنجائی که لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند، چه جوری حرف میزند. سرتا پای نقشه ی پیغمبر استحکام است؛ استوار، یک ذره خلل نیست. در جنگ احزاب پیغمبر با طرفهای مقابل وارد گفتگو شد، اما چه گفتگوئی! تاریخ را بخوانید. اگر جنگ است، با شدت؛ اگر گفتگو است، با شدت؛ اگر تعامل است، با شدت؛ با استحکام. این معنای اشداء علی الکفار است.
رحماء بینهم، یعنی در بین خودشان که هستند، نه؛ اینجا دیگر خاکریز نرم است، انعطاف وجود دارد؛ اینجا دیگر آن شدت و آن صلابت نیست. اینجا باید دل داد و دل گرفت. اینجا باید با هم با تعاطف رفتار کرد.همان ایستادگیِ اول بعثت، منجر میشود به استقامت عجیب سه سال در شعب ابی طالب. شوخی نیست؛ سه سال در یک دره ای در مجاورت مکه، بدون آب، بدون گیاه، در زیر آفتاب سوزان. پیغمبر، جناب ابی طالب، جناب خدیجه، همه ی مسلمانها و همه ی خانواده هایشان توی این تکه - شکاف کوه - زندگی کردند. راه هم بسته بود که برای اینها غذا نیاید، خوراک نیاید. گاهی در ایام موسم - که بر طبق سنن جاهلی آزاد بود، یعنی جنگ نبود - میتوانستند داخل شهر بیایند، اما تا میخواستند جنسی را در دکانی معامله کنند، ابوجهل و ابولهب و بقیه ی بزرگان مکه به نوکرها و فرزندان خودشان سفارش کرده بودند که هر وقت آنها خواستند جنسی را بخرند، شما وارد معامله شوید، دو برابر پول بدهید، جنس را شما بخرید و نگذارید آنها جنس بخرند. با یک چنین وضعیت سختی سه سال را گذراندند. این شوخی است؟
آن استقامت اوّلی، آن عمود مستحکم این خیمه، آن دل متوکل علی اللَّه است که چنین استقامتی را در فضا به وجود می آورد که آحاد صبر میکنند. شب تا صبح بچه ها از گرسنگی گریه میکردند که صدای گریه ی بچه ها از توی شعب ابی طالب به گوش کفار قریش میرسید و ضعفای آنها هم دلشان میسوخت؛ اما از ترس اقویا جرئت نمیکردند کمک کنند. اما مسلمان که بچه اش در مقابلش پرپر میزد - که چقدر در شعب مردند، چقدر بیمار شدند، چقدر گرسنگی کشیدند - تکان نخورد. امیرالمؤمنین به فرزند عزیزش محمد بن حنفیه فرمود: «تزول الجبال و لا تزل» کوهها ممکن است تکان بخورند؛ از جا کنده شوند؛ تو از جا کنده نشو. این همان نصیحت پیغمبر است؛ این همان وصیت پیغمبر است. این است راه برخاستن امت اسلامی؛ بعثت امت اسلامی این است. این درس پیغمبر به ماست. بعثت این را به ما تعلیم میدهد.
صرف اینکه بنشینیم، بگوئیم آیه ای نازل شد و جبرئیلی آمد و پیغمبر مبعوث به رسالت شد و خوشحال بشویم که کی ایمان آورد و کی ایمان نیاورد، مسئله ای را حل نمیکند. مسئله این است که ما باید از این حادثه - که مادر همه ی حوادث دوران حیات مبارک پیغمبر است - درس بگیریم. همه ی این بیست وسه سال درس است.
من یک وقت به بعضی دوستان گفتم زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه ی این زندگی یک حادثه است؛ یک درس است؛ یک جلوه ی عظیم انسانی است؛ تمام این بیست وسه سال همینجور است. جوانهای ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. اگر شما می بینید امتی به این عظمت به وجود آمد - که امروز هم بهترین حرفها، بهترین راهها، بزرگترین درسها، شفابخش ترین داروها برای بشریت توی همین مجموعه ی امت اسلامی است - این جور به وجود آمد، گسترش پیدا کرد و ریشه دار شد. والّا صرف اینکه حق با ما باشد، ما پیش نمیرویم؛ حق همراه با ایستادگی. امیرالمؤمنین - بارها من این جمله را از آن بزرگوار نقل کردم - در جنگ صفین فرمود: «لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». این پرچم را کسانی میتوانند بلند کنند که اولاً بصیرت داشته باشند، بفهمند قضیه چیست، هدف چیست؛ ثانیاً صبر داشته باشند. صبر یعنی همین استقامت، ایستادگی، پابرجائی. این را ما باید از بعثت درس بگیریم.امام عزیز ما رشحه ای از آن چشمه ی فیاض بود که توانست این بساط عظیم را در دنیا راه بیندازد. امام هم قلبش پر بود از ایمان به راه خود. همان طور که فرمود: «آمن الرّسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ آمن باللَّه و رسله و ملائکته». خود پیغمبر اول مؤمن بود.در انقلاب ما خود امام بزرگوار، اول مؤمن به این راه بود و از همه قلبش سرشارتر بود از ایمان به این راه و این هدف؛ میفهمید، میدانست دارد چه کار میکند؛ عظمت کار را میفهمید، الزامات این کار را هم میفهمید که اولین الزام این کار این بود که با توکل به خدا در این راه محکم بایستد. محکم ایستاد. جوانان این ملت هم با ایستادگی او ایستادگی پیدا کردند؛ آحاد این مردم هم وقتی که این چشمه ی صبر و سکینه لبریز شد و سرازیر شد، آنها را فرا گرفت. آنها هم «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» شدند. این سکینه وقتی که بر دل انسانها نازل میشود، ایمان انسان زیاد میشود. بعد میفرماید: « وللَّه جنود السّماوات و الأرض». از چه میترسید؟ سپاه زمین و آسمان مال خداست. با خدا باش، این سپاه زمین و آسمان مال شماست؛ در اختیار شماست. این سنتهای الهی است.
تفسیر:
نکته ها و اشاره ها:
1. در این آیه نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صریحاً برده شده و او به عنوان رسول خدا معرفی شده است؛ او رسول خداست و خدا به این امر گواهی می دهد چه مشرکان و مخالفان اسلام بپسندند و چه نپسندند.
2. در این آیه بیان شده که همراهان و پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله، یعنی مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام، هم چون سدّی فولادین ایستاده اند، اما با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت گیری نمی کنند.
بر سر اغیار چون شمشیر باش هین! مکن روباه بازی، شیر باش
آتش اندر زن به گرگان چو سپند ز آن که آن گرگان عدوّ یوسف اند
(مولوی)
3. یکی از ویژگی های مسلمانان عبادت آنهاست که دو رکن اصلی آن رکوع و سجود است که این دو رمز تسلیم در برابر خدا و نفی کننده ی غرور و خودخواهی است. آری؛ مسلمان در برابر خدا کرنش و سجده می کند تا در برابر غیر او کرنش نکند.
4. یکی دیگر از صفات مسلمانان آن است که به دنبال خشنودی خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او می خواهند؛ نه برای ریاکاری قدم بر می دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلکه چشمشان به سوی خداست.
5. تعبیر «فضل» نشان می دهد که مؤمنان واقعی اعمال صالح خود را کم تر از آن می دانند که مستحق پاداش الهی باشد؛ از این رو از فضل و بخشش الهی پاداش می خواهند.
6. در این آیه یکی از نشانه های پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله را چهره ی عبادی آنها معرفی می کند که اثر سجده در آن است. مقصود از اثر سجده یا همان اثر ظاهری سجده در پیشانی است و یا مفهوم گسترده تری دارد؛ یعنی آنان چهره ای الهی دارند که به خوبی نشان می دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسلیم هستند و این علامت در تمام وجود و زندگی آنان منعکس است. و در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از آیه، بیداری شب برای نماز است (که نورانیت آن در روز در چهره نمایان می شود).البته مانعی ندارد که همه ی این معانی مقصود آیه باشد.
7. مثال و وصف پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل آمده است و همین اوصافی که در این آیه بیان شده، قبلًا به موسی و عیسی علیهما السلام گفته شده بود.البته ممکن است این اوصاف در تورات و انجیل کنونی یافت نشود؛ چرا که این دو کتاب دست خوش تغییر و تحریف شده اند.
8. در مثال انجیل پنج وصف برای مسلمانان بیان شده است:
الف) آنان جوانه می زنند و رشد می کنند و زیاد می شوند؛
ب) تقویت می شوند و به رشد آنان کمک می شود؛
ج) محکم می شوند و از حالت ضعف خارج می شوند؛
د) آنان برپای خود می ایستند و بردیگران تکیه نمی کنند و استقلال خود را حفظ می کنند.
ه) رشد چشم گیر و تعجب آوری خواهند کرد که دوستان را به شگفت و دشمنان را به خشم می آورند.
9. اوصافی که از تورات حکایت شده بود، بیش تر به جنبه های ظاهری و عاطفی مسلمانان اشاره داشت و اوصافی که از انجیل حکایت شده، بیش تر به جنبه ی حرکت و رشد سریع مسلمانان اشاره دارد.
10. در این آیه اشاره شده است که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به دو گروه مؤمنان شایسته کردار و غیر آنها تقسیم می شوند؛ یعنی برخی مسلمانان بر ایمان و عمل صالح برجا نمی مانند اما گروهی از آنان پابرجا می مانند که در این صورت آمرزش و پاداش بزرگی در انتظار آنان است.
11. تعبیر «کسانی که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند» اشاره به کسانی دارد که در فکر، اخلاق و عمل همراه با پیامبر بودند که شامل اصحاب هم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان زمان های بعد می شود که از خط فکری و عملی و اخلاقی آن حضرت پیروی می کنند، ولی شامل منافق صفتان نمی شود که هم زمان و همراه ظاهری پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، ولی خط فکری و عملی آنها با آن حضرت متفاوت بود.
آری؛ قرآن بارها اشاره کرده که گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله منافق بودند «1» و تاریخ بعد از پیامبر هم نشان می دهد که همه ی اصحاب یکسان و در یک راه نبودند و حتی برخی در جنگ جمل و صفین و نهروان با صحابه ی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام جنگیدند؛ پس نمی توان همه ی اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را عادل و معصوم دانست.
آموزه ها و پیام ها:
1. با کافران سخت گیر و با مسلمانان مهربان باشید.
2. عبادت، خداخواهی، سیمای صالحان داشتن و رشد زیاد از نشانه های مسلمانان است.
3. مسلمان باید تقویت شود تا مستقل گردد.
4. رشدی اعجاب آور داشته باشید تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگین سازید.
5. مؤمنان شایسته کردار در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهی باشند.
6. همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله، مهر و قهر می طلبد.
منبع: تفسیر قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 235
کلمات کلیدی
قرآن | کلام رهبر | سوره فتح | قرآن در کلام رهبری | تولیدی پایگاه حوزه نت |
لینک کوتاه :
موارد مرتبط با کلیدواژه
اهمیت بحثهای اخلاقیمقالات
چهار آیه نخستین در واقع یک حقیقت را دنبال می کند، و آن این که یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبراسلام صلی...
درآمدمقالات
درآمد علوم قرانی معرفت ، محمد هادی 7 «علوم قرآنی »اصطلاحی است درباره مسایلی مرتبط با...
پیشینه علوم قرآنیمقالات
نویسندگان و آثار دیگر موجود در این زمینه به ترتیب ظهور،عبارتند از: عبد الله بن عامر یحصبی(متوفای 118...
بحث های مقدماتی درباره وحیمقالات
ابو اسحاق نیز گفته است:«اصل الوحی فی اللغة کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغت...
زبان وحیمقالات
قرآن در میان قوم عرب نازل گردید و با زبان عربی رسا و آشکار بر آنان عرضه شده است. لذا باید گفت:زبان و...
کیفیت وحی قرآن و اعتقاد عمومی مسلمانان درباره آن (به طور مختصر)مقالات
کیفیت وحی قرآن و اعتقاد عمومی مسلمانان درباره آن (به طور مختصر) قرآن در اسلام طباطبائی ، سید م...