ابوالعباس عبدالله بن هارون (۱۴ سپتامبر ۷۸۶ تا ۹ اوت ۸۳۳ میلادی) معروف به مأمون، هفتمین خلیفه از خلفای عباسی بود که از ۸۱۳ تا زمان مرگش در ۸۳۳ حکومت کرد. پس از نبرد میان وی و برادر ناتنی‌اش، امین، یکپارچگی خلافت عباسی به‌دلیل شورش‌ها و ظهور نیروهای محلی تضعیف شد. با پیروزی مأمون بر امین، وی خلیفه شد، و پس از آن در سیاست داخلی، تلاش بسیاری صرف آرام‌سازی شرایط ملتهب کرد.

مأمون به‌خوبی دانش را آموخته بود، و علاقهٔ چشمگیری به دانش‌اندوزی داشت. او در ترویج نهضت ترجمه، شکوفایی دانش و علوم در بغداد، و انتشار کتاب خوارزمی که اکنون به‌نام الجبر والمقابله شناخته می‌شود، نقش داشت و به فلسفه بسیار علاقه‌مند بود، و مترجمانی را به ترجمهٔ کتب یونانی گمارد.[۱]

اما مأمون تنها به عنوان یک حامی علم شناخته نمی‌شود؛ او در عرصه سیاست و مذهب نیز مواضعی جنجالی داشت. مسئله «مِحنَت» یا آزمون عقیدتی‌ای که او برای عالمان دینی وضع کرد، یکی از بحث‌برانگیزترین اقدامات او بود. مأمون، که گرایش‌های مُعتَزَلی داشت، با حمایت از نظریه «خلق قرآن»[۲] و اجبار عالمان به پذیرش آن، تنش‌های عمیقی در جامعه اسلامی ایجاد کرد. اجرای این سیاست هرچند حدود ۱۵ سال پس از شروع به اجرای آن، متوقف شد، اما تأثیری ماندگار بر روابط حکومت و علمای دینی گذاشت.[نیازمند منبع]

دوران مأمون، با همه پیچیدگی‌های سیاسی و مذهبی، به‌عنوان دوره‌ای از تحولات فکری و علمی در تاریخ تمدن اسلامی شناخته می‌شود. بررسی زندگی و اقدامات او نه‌تنها روشن‌کننده بخشی از تاریخ عباسیان است، بلکه کمک می‌کند تا رابطه میان قدرت، دانش و دین در آن عصر را بهتر درک کنیم.

مأمون
المأمون

  • خلیفه
  • امیرالمؤمنین

دینار طلای مأمون، ضرب مصر در ۸۳۰/۱

هفتمین خلیفه از خلافت عباسی

سلطنت۲۷ سپتامبر ۸۱۳ – ۷ اوت ۸۳۳

پیشینامین

جانشینمعتصم

زاده۱۴ سپتامبر ۷۸۶
بغداد، خلافت عباسی

درگذشته۷ اوت ۸۳۳ (۴۶ سال)
طرسوس، خلافت عباسی
(اکنون استان مرسین، ترکیه)

آرامگاه

مسجد جامع طرسوس

همسر

  • ام عیسی بنت موسی هادی
  • پوران بنت حسن بن سهل

فرزند(ان)

  • محمد
  • عبیدالله
  • عباس
  • ام فضل
  • ام حبیب

نام کامل

ابوالعباس عبدالله بن هارون الرشید

دودمانعباسی

پدرهارون‌الرشید

مادرمراجل

خلافت

اعتقادات و سیاست مذهبی

ویرایش

فالس (سکه مس) مأمون. مورخ ۲۱۷ ق (۳/۸۳۲ م). ضرب اورشلیم

دوره مأمون، دوره بحث‌ها و جدل‌های دینی در بین اهل‌کتاب بود. مجالس مناظره‌ای که بیشتر در نزد او تشکیل می‌شد پیروان ادیان، خاصه موبدان را مجال می‌داد که عقاید خویشتن را مطرح کنند و با دانشمندان اسلام به گفتگو برخیزند. در دوره مأمون، دانشمندانی که با معارف یونانی و هندی و ایرانی آشنایی داشتند، به حدیث و رأی و بحث و جدل برخاستند. در این مجالس مناظره، کسانی مانند آذرفرنبغ فرخزادان، پیشوای زرتشتیان و یزدان‌بخت پیشوای مانویان حاضر می‌گشتند. در بعضی از مجلس‌هایی که در خراسان برگزار می‌شد، علی بن موسی الرضا هم شرکت داشت. مأمون برای جلب رضایت شیعیان، جامه سیاه را که شعار عباسیان بود رها کرد و جامه سبز را که پیش از آن علویان برتن می‌کردند، به تن کرد؛ این امر باعث نارضایتی‌هایی در بین مردم عراق شد.

مأمون دخترش ام‌فضل را به همسری محمد تقی درآورد. وی به جای فرزندش عباس بن مأمون برادر ناتنی‌اش معتصم را به جانشینی انتخاب کرد.

عقاید دینی مأمون محل مناقشه است، تا جایی که دیگر عباسیان[۶۲] و نیز علمای اسلامی بعدی، او را مسلمان شیعه خواندند. به عنوان مثال، علمای اهل سنت ذهبی، ابن کثیر، ابن خلدون و سیوطی صریحاً معتقد بودند که مأمون شیعه است.[۶۳] دلایل تشیع ادعایی او شامل این است که در سال ۱۷–۸۱۶ میلادی، زمانی که علی بن موسی الرضا، از نسل پیامبر، از تعیین خلیفه یگانه امتناع کرد، مأمون رسماً او را به عنوان جانشین منصوب خود تعیین کرد. سکه‌های رسمی عباسیان ضرب شد که مأمون را خلیفه و الرضا را جانشین او نشان می‌داد.[۶۴] دلایل دیگر این بود که: رنگ سیاه رسمی خلافت به سبز نبوی تغییر یافت. در ۲۱۰ق/۸۲۵م به قثام بن جعفر، حاکم مدینه، فدک را از طریق دخترش فاطمه به اولاد محمد برگرداند؛ او نکاح مُنقَطِع را که قبلاً توسط عمر بن خطاب ممنوع شده بود، اما در زمان محمد و ابوبکر انجام می‌شد را احیا کرد. در سال ۲۱۱ هجری قمری/۸۲۶م، مأمون از کسانی که معاویة بن ابی‌سفیان را ستایش می‌کردند، ابراز مخالفت کرد و چنین افرادی را مجازات کرد.[۶۵] اما این دیدگاه متأخر از سیوطی مشکوک است. در سال ۸۳۳ پس از میلاد، مأمون تحت تأثیر تفکر عقل‌گرای معتزله، فتنه خلق قرآن را آغاز کرد.

با این حال، شیعیان مأمون را نیز محکوم می‌کنند، زیرا معتقدند که او مسئول مسمومیت و مرگ نهایی علی بن موسی الرضا در سال ۸۱۸ میلادی بوده است. در جنگ قدرت بعدی، دیگر عباسیان به دنبال خلع مأمون به نفع ابراهیم بن المهدی، عموی مأمون بودند.[۶۶] بنابراین، مرگ علی بن موسی الرضا تنها راه واقع بینانه برای حفظ حکومت متحد، مطلق و بدون مخالفت برای مأمون بود.[۶۷] مأمون دستور داد که رضا را در کنار قبر پدرش هارون الرشید دفن کنند[۶۸] و در تشییع جنازه بسیار اندوهگین شد و سه روز در آن مکان ماند. محمد تقی، فرزند علی بن موسی الرضا، در بقیه دوران سلطنت مأمون (تا سال ۸۳۳ میلادی) بدون سرکوب شدن و آزاد زندگی کرد. خلیفه او را به بغداد فرا خواند تا با دخترش ام الفضل ازدواج کند. این امر ظاهراً مخالفت شدید عباسیان را برانگیخت. به گفته ابن واضح، مأمون صد هزار درهم به محمد تقی داد و گفت: «به یقین دوست دارم پدر بزرگی در نسل رسول خدا و علی بن ابی‌طالب باشم.»[۶۹]

ویژگی‌های فردی

ویرایش

طبری (ج ۳۲، ص ۲۳۱) مأمون را دارای قدی متوسط، رنگ روشن، خوش تیپ و ریش بلند توصیف می‌کند که با افزایش سن رنگ تیره خود را از دست می‌دهد. او حکایاتی در مورد توانایی خلیفه در سخن گفتن مختصر و شیوا بدون آمادگی، سخاوت او، احترام او به محمد و دین، داشتن اعتدال، عدالت و عشق او به شعر و اشتیاق سیری ناپذیر او برای صمیمیت جسمانی نقل می‌کند.

خانواده

ویرایش

اولین همسر مأمون، ام عیسی دختر عمویش الهادی (حک. ۷۸۵–۷۸۶) بود. او هنگامی که هجده ساله بود با او ازدواج کرد. آنها دو پسر به نام‌های محمد اصغر و عبدالله داشتند.[۷۰] همسر دیگرش، پوران، دختر وزیر مأمون، حسن بن سهل بود.[۷۱] او به نام خدیجه[۷۱] و در ۶ دسامبر ۸۰۷ میلادی به دنیا آمد[۷۱] مأمون در سال ۸۱۷ میلادی با او و در دسامبر ۸۲۵ تا ژانویه ۸۲۶ در شهر «Fam al-Silh» با او ازدواج کرد.[۷۱] او در ۲۱ سپتامبر ۸۸۴ میلادی درگذشت.[۷۱]

مأمون هم‌بالینان و صیغه‌های متعددی نیز داشت.[۷۰] یکی از آنها، سوندوس، پنج پسر برای او به دنیا آورد که یکی در میان آنها عباس بن مأمون بود، که در پایان سلطنت مأمون به فرماندهی ارشد نظامی و مدعی تاج و تخت تبدیل شد.[۷۲] همسر یا صیغه دیگر «Arib» بود.[۷۱] متولد ۷۹۷ میلادی،[۷۱] او ادعا کرد که دختر جعفر برمکی است و در کودکی با سقوط برمکیان به سرقت رفته و فروخته شده. او را الامین آورد و سپس او را به برادرش فروخت.[۷۱] او یک شاعر مشهور، خواننده، و یک موسیقیدان بود.[۷۱] او در سامرا در ژوئیه تا اوت ۸۹۰ در ۹۶ سالگی درگذشت.[۷۱] یکی دیگر از هم‌بالینان او «Bi'dah al-Kabirah» بود. او همچنین یک خواننده و برده «Arib» بود.[۷۱] او در ۱۰ ژوئیه ۹۱۵ درگذشت. نماز میت او را ابوبکر پسر خلیفه مهتدی اقامه کرد.[۷۱] هم‌بالین دیگر او «Mu'nisah» یونانی بود.[۷۱]

مرگ و میراث وی

ویرایش

دهانه‌ی مأمون (Almanon Crater) در کره‌ی ماه

طبری نقل می‌کند که چگونه مأمون در نزدیکی رودخانه‌ای نشسته بود و به کسانی که با او بودند می‌گفت که این آب چقدر عالی است. او پرسید که با این آب چه چیزی بهتر است و به او نوع خاصی از خرمای تازه گفته شد. با توجه به رسیدن آذوقه‌ها، از شخصی خواست تا بررسی کند که آیا چنین خرماهایی موجود است یا خیر. آن خرماها موجود بود و او از همراهانش دعوت کرد تا با این خرما از آب لذت ببرند. همه کسانی که این کار را کردند بیمار شدند. برخی دیگر بهبود یافتند، اما مأمون درگذشت. او جانشین خود را تشویق کرد که به سیاست‌های خود ادامه دهد و بیش از توان مردم را بر دوش نگذارد. این واقعه در ۹ اوت ۸۳۳ میلادی رخ داد.[۷۳]

مأمون در نزدیکی طرسوس درگذشت. مسجد جامع شهر (مسجد جامع طرسوس) حاوی مقبره‌ای است که گفته می‌شود متعلق به اوست. جانشین او پسرش عباس بن مأمون نبود، بلکه برادر ناتنی اش معتصم جانشین او شد. شبلی نعمانی شرح حال خود را به نام آل مأمون نوشته است.

همچنین نام یکی از دهانه‌های حاصل از برخورد شهاب‌سنگ‌ها در کره‌ی ماه، به افتخار فعالیت‌های ستاره‌شناسی وی، دهانه‌ی مأمون نام‌گذاری شده است.[۱]