جنبش های اسلامی، در واکنش به استعمار دول اروپایی و در رویارویی با آنها شکل گرفتند و در طول حیات خود، مراحل مختلفی را تجربه کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جنبش های اسلامی به سمت مبارزه با استبداد داخلی و حکومت های وابسته به غرب، مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود را پشت سر می گذارند. جنبش های اسلامی در جوامعی که امکان مشارکت سیاسی وجود داشت، با درک شرایط زمان به قاعده بازی سیاسی و شرکت در انتخابات تن دادند؛ در حال حاضر با توجه به اینکه ایالات متحده پس از حوادث 11 سپتامبر، به دنبال بسط هژمونی جهانی خود است و خاورمیانه نیز یکی از مناطق محوری و مهم در این راستاست، جنبش های اسلامی از چالش های مهم ایالات متحده در راستای تحقق این هدف است.

مقدمه

دهه هشتاد میلادی را می توان، دوران اوج گرفتن »اسلام گرایی« در جهان اسلامی نامید. در این دهه، گروه های معتقد به اسلام سیاسی، اقدامات زیادی را به منظور براندازی حکومت های موجود در کشورشان و برپایی حکومت اسلامی به انجام رساندند، بسیاری کشورهای اسلامی، شاهد ظهور چنین گروه هایی بودند؛ گروه هایی چون »اخوان المسلمین در سوریه، التکفیر و الهجرة در مصر، راشد الغنوشی در تونس، جبهه نجات اسلامی در الجزایر، حسن ترابی در سودان والجحیهان در عربستان سعودی« نمونه هایی از آن است.(1)

شکل گیری این جنبش ها را ناشی از استعماری خارجی و پس از آن استبداد داخلی می دانند، چنان که پس از مبارزه با نیروهای خارج، به دلیل حکومت های استبدادی و در پیش گرفتن رویه ای غیر همگون با ارزش های اسلامی، این جنبش ها شکل گرفتند و پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز موجب تقویت انگیزه جنبش های اسلامی گردید.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غربی ها به موج اسلامی گرایی توجه و التفات یافتند و پس از 11 سپتامبر، به عنوان ایدئولوژی دشمن که گسترش آن تهدیدی برای لیبرال و دموکراسی و منافع غرب است؛ موجب گردید، با اسلام به عنوان تنها ایدئولوژی رقیب به مبارزه بر خیزند؛ از این رو منطقه خاورمیانه، به عنوان مرکز جریان اسلام گرایی از اهمیت فزاینده ای برخوردار گردید؛ به ویژه اینکه ایالات متحده به دنبال تبیین نظام بین الملل و بسط هژمونی خود است و برای این منظور باید تکلیف خاورمیانه را در رقابت با سایر قدرت ها مشخص سازد. جنبش های اسلامی در خاورمیانه، به عنوان یک بازیگر داخلی و منطقه ای مطرح اند که آگاهی از تأثیر اقدامات آنها بر نظام سیاسی خاورمیانه می تواند، به درک بهتر شرایط این منطقه کمک نماید.

تعریف جنبش های اسلامی

حرکت های اصلاح طلب مردمی و سازمان یافته که خواهان تغییر وضع موجود، به وضعی مطلوب، مطابق با احکام و دستورات اسلام، در ابعاد مختلف فکری اعتقادی و سیاسی اجتماعی، از طریق شیوه های مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز در جوامع اسلامی هستند، قابل ذکر است که اراده و اعمال چنین اصلاحی، متضمن برخوردهای مختلفی میان مسلمانان اصلاح طلب و سایرین، در اشکال مختلف دولتی و غیر دولتی، در حوزه های ملی و فرا ملی است.

تاریخچه شکل گیری جنبش های اسلامی

شروع شکل گیری جنبش های اسلامی، با آغاز استعمارگری اروپا و رقابت قدرت های اروپایی در کسب مستعمرات همزمان است و به نوعی می توان آن را پاسخی به استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اروپا دانست. استاد شهید مطهری در کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر در این خصوص می نویسد: از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم اسلامی و نوزدهم مسیحی به بعد، یک جنبش اصلاحی در جهان اسلام آغاز شده است. این جنبش شامل ایران، مصر، سوریه، لبنان، شمال آفریقا، ترکیه، افغانستان و هندوستان می شود. در این کشورها کم و بیش مدعیان اصلاح پیدا شده و اندیشه های اصلاحی عرضه کرده اند. این جنبش ها به دنبال رکودی چند قرنی شکل گرفت و تا اندازه ای عکس العمل هجوم استعمار سیاسی در جهان اسلام به شمار می رود.(2)

برخی دیگر صاحب نظران، حمله ناپلئون به مصر در سال 1798 م، یعنی در آستانه ورود به قرن نوزدهم را به عنوان منطقه آغازین رویا رویی جدید مسلمانان و غرب پس از جنگ های صلیبی و تحولات عمیق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای غربی می دانند که در پیدایش نهضت های اسلامی معاصر تأثیر به سزایی داشته است.(3)

در واقع حرکت اسلامی معاصر، پاسخی به استعمار غرب و استیلای همه جانبه بیگانگان بر امور مسلمانان بود؛ به سخن دیگر، عامل بیرونی در پیدایش نهضت های اسلامی و بیداری مسلمانان، به دنبال تحولاتی که در غرب تحت عنوان رنسانس انقلاب های سیاسی و اجتماعی و انقلاب صنعتی رخ داد و صورت گرفت؛ هر چند که برای دفاع از یک یا چند کشور اسلامی بود. جنبش سندسی در سال 1837 م به عنوان نمونه ای از چنین نهضت هایی، در واکنش نسبت به هجوم استعمار غربی شکل گرفت و از توان بالای سیاسی - نظامی برخوردار بود و پیش از یک قرن، در مقابل انگلستان، فرانسه و ایتالیا با رهبران بزرگش، چون عمر مختار به مبارزه پرداخت. همچنین می توان به جنبش مسلمانان سودان در سال 1881م اشاره کرد که با رهبری مهدی سودانی، به مقابله با فزون خواهی های انگلستان در مصر و سودان پرداختند و در آغاز قرن بیستم نیز در ایران چنین حرکت هایی از سوی علی دلواری، میرزا کوچک خان و... در ابعاد محدودتری اتفاق افتاد.

خلاصه این که نهضت های اسلامی در مقابله با نظام استعماری به وجود آمد و این چنین در نظام جهانی آن دوره، به عنوان یک مانع بزرگ در تحقق برنامه ها و اهداف استعمار در مناطق مسلمان نشین عمل کرد و از همان آغاز مهم ترین نقش خود را با حضور در نظام جهانی و جهاد مسلحانه بروز داد.

همین امر موجب رقابت ها، اتحادها، جنگ ها و تحولات مختلف دیگری در میان بازیگران بزرگ آن زمان گردید و بدین ترتیب، می توان ادعا کرد که شرایط سیاسی محیط بین المللی قرن نوزدهم، بازیگر رقیب نظم موجود خود را به وجود آورد که در اواخر قرن بیستم این بازیگر یا بازیگران، به عنوان بزرگ ترین تهدید تمدن غرب به شمار می روند.

اهداف مشترک جنبش های اسلامی

جنبش های اسلام گرا اگر چه دارای اختلافات زیادی در روش ها و برنامه های کاری خود هستند که ناشی از وجود تفاوت در مذهب، اهداف، منافع، محیط تاریخی و جغرافیایی است؛ اما دارای اهداف کلی و مشترکی هستند که می توان آنها را به شرح ذیل بیان کرد:

1. جنبش های اسلامی، اسلام را کامل ترین راه زندگی دانسته، در پی احیا، گسترش و پیاده ساختن دستورات اسلامی در عرصه زندگی مسلمانان و حتی غیر مسلمانان هستند.

2. جنبش های اسلامی، تحقق عملی اسلام در متن زندگی مردمی و اجتماعی مسلمانان را در گرو به دست گرفتن قدرت سیاسی تشکیل حکومت اسلامی و زدودن مظاهر جهل، ظلم، شرک و کفر از زندگی آنها می دانند.

3. جنبش های اسلامی، غرب گرایی را امری مطرود دانسته، پذیرش بی چون و چرایی دنیای غرب، با مدل های غیر مذهبی را عامل بیماری های سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی جوامع مسلمان می دانند.

4. جنبش های اسلامی، سعادت بشر و تضمین موفقیت و قدرتمندی مسلمانان را در بازگشت به اسلام می دانند که در مقابل کاپیتالیسم و مارکسیسم قرار دارد و نظامی الهی است.

5. جهاد، انقلاب و شهادت وظیفه ای همگانی برای مسلمانان در مقابل همه دشمنان اسلام است که در باز گرداندن و اقتدار مسلمانان و رفع سلطه و ظلم داخلی و خارجی از جوامع اسلامی تأثیر به سزایی دارد. لازم به ذکر است که فرقه انگلیسی وهابیت و فرزندان خائن به اسلام آن، یعنی القاعده در عراق و افغانستان، همسان وشاید بیش از ایستادگی در مقابل امریکا به مبارزه با شیعیان می پردازند که عامل جلوگیری از وحدت مسلمانان است.

6. نظام حاکم بر دنیا نظامی ظالمانه بوده، نهضت های اسلامی بر این باورند که وضعیت امروز جهان به یک بازنگری و ارزیابی منطقی نیاز دارد. قرن بیستم شاهد کشمکش های نظامی گوناگون برای سلطه بر جهان و علیه یکی بر دیگری بوده، ایدئولوژی های این نظام ها، انسان را به سمت زندگی جنگل سوق داده است. در نتیجه بازگشت به دوران جاهلیت، با بهره گیری از ابزارهایی پیشرفته آغاز شده و اکنون (منطق جنگل) بر جهان حاکم است.(4)

7. جنبش های اسلامی در سطوح ملی،خواستار عدالت اقتصادی، رفاه عمومی، مشارکت سیاسی، حکومت مردمی و بر چیده شدن مظاهر فساد و فحشا از جوامع خود بوده اند و در این راستا، با حکومت های مستبد و نامشروع و حامیان خارجی آنها به مبارزه پرداخته اند.

8. امریکا و اسرائیل از دیدگاه مسلمانان و جنبش های اسلامی، بزرگ ترین دشمنان جوامع اسلامی به شمار می روند و در این راستا، بیشترین رویارویی های نهضت های اسلامی با آنها صورت گرفته است.

9. جنبش های اسلامی، شیوه های مسالمت آمیز مبارزاتی در داخل و خارج از جوامع اسلامی را ترجیح می دهند؛ ولی به دلیل برداشت های امنیتی و تهدیدآمیز از جنبش ها، از سوی قدرت های بزرگ و تمسک آنها به سرکوب جنبش های اسلامی، به منظور جلوگیری از تکرار تجربه انقلاب اسلامی ایران، لاجرم آنها را به سوی روش های غیر مسالمت آمیز سوق داده است.

10. به طور کلی نهضت های اسلامی شامل سازمان ها و گروه های متفاوتی در کشورهای اسلامی و غیراسلامی می گردند که ارتباط سازمان یافته تنگاتنگی با یکدیگر ندارند؛ هر چند ممکن است بعضی آنها روابط و مراوداتی با یکدیگر داشته باشند؛ ولی این چنین نیست که کمینترن جهانی اسلام را تشکیل داده باشند. از طرفی روح واحد بیداری اسلامی احیای اسلام و رستاخیز اسلامی را در همه آنها می توان یافت.

تأثیر جنبش های اسلامی بر نظام سیاسی خاورمیانه

تأثیر گسترش جنبش های اسلامی بر نظام سیاسی خاورمیانه را می توان در دو سطح داخلی و منطقه ای ارزیابی کرد که در آغاز به تأثیرات جنبش های اسلامی بر ساختار سیاسی داخلی کشورهای خاورمیانه می پردازیم و در ادامه، تأثیرات جنبش های اسلامی در سطح منطقه ای ارزیابی و تحلیل می شود:

الف. تأثیر جنبش های اسلامی بر سیاست داخلی کشورها

نهضت های اسلامی با توجه به اهداف اصلاحی، انقلابی و مشارکتی و همچنین اندازه سازمان در عرصه های داخلی و خارجی، از شیوه ها و ابزارهای مختلف سیاسی بهره می جویند. در این راستا، بهره برداری از روش های دموکراتیک کسب قدرت سیاسی و پس زدن حکومت های عمدتا سلطنتی و استبدادی همه حکومت هایی را که خود به بهانه توسعه اصول دموکراتیک و حقوق بشر، به تأمین منافع می پردازند، به چالش کشیده است. عده ای از استراتژیست ها معتقدند که در صورت برگزاری انتخابات به صورت صحیح و آزاد، بی تردید در بسیاری کشورهای مسلمان نیروهای اسلامگرا قدرت سیاسی را به دست خواهند گرفت.(5) تجربه انتخابات در عراق نیز گویای چنین واقعیتی است؛ در حالی که گروه مورد حمایت و مطلوب ایالات متحده، شیعیان سکولار به رهبری ایاد علاوی بود، اتحاد عراق یکپارچه با محوریت شیعیان اسلامگرا توانست، به پیروزی در انتخابات دست یابد. همچنین انجام اصلاحات از بالا به پایین در کویت و عربستان نیز مؤید این امر است و این نتیجه موجب شد تا امریکایی ها در تلاش برای تحقق خاورمیانه بزرگ، تغییر روش بدهند و با آموزش های سیاسی اجتماعی و اقدامات فرهنگی به گسترش لیبرالیسم و سکولاریسم در منطقه بپردازند؛ افزون بر این، نهضت های اسلامی در تغییر سیاست ها و رفتارهای حکومت های ملی تأثیر به سزایی داشته اند که تهدید سیاسی دولت های وابسته و نیز منافع قدرت های بزرگ، به ویژه ایالت متحده و تجهیز افکار عمومی مسلمانان علیه حضور بیگانگان در مناطق اسلامی را می توان از جمله تأثیرات جنبش های اسلامی در بعد سیاسی دانست.

از دیگر تأثیرات مهم جنبش های اسلامی در ساختار داخلی کشورهای خاورمیانه می توان، کار ویژه اصلاح سیاسی - اجتماعی دانست که در دهه های اخیر، چالشی همه جانبه در راستای ساماندهی به امر حکومت و مملکت داری، از طریق فشار و تأثیر بر تصمیمات سیاسی زمامداران مشارکت سیاسی، به منظور کسب مناصب حکومتی و سیاسی، تلاش در جهت تغییر مسالمت آمیز یا قهرآمیز حکومت و نظام سیاسی موجود در کشورهای خاورمیانه دانست که البته تحقق تغییر، تاکنون به دلیل وجود برخی ضعف ها در جنبش ها و ساختار بسته حکومتی کشورهای خاورمیانه امکان پذیر نبوده است.

این اصلاح از نظریه های مختلف در فقه سیاسی آغاز و در میادین عملی عرضه سیاست تبلور می یابد. سه جریان و نهضت مهم اسلامگرای معاصر، یعنی جنبش اخوان المسلمین به رهبری حسن البنا، جماعت اسلامی به رهبری ابو الاعلی مودودی و نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره)، در رأس این اصلاح خواهی سیاسی قرار داشته اند که دیگر گروه ها نیز به گونه ای دنباله رو و پیرو یکی از این سه نهضت بزرگ بوده و هستند. مهم ترین نکته اشتراک در میان این نهضت ها، با وجود تفاوت های جغرافیایی فرهنگی و مذهبی میان آنها کوشش برای ایجاد حکومت اسلامی و تحقق احکام اسلامی است.(6)

اراده و خواست جنبش های اسلامی برای تشکیل حکومت اسلامی، غالباً با بهره گیری از دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جوامع معاصر و مبتنی بر پایه ها و چارچوب های اسلامی همراه بوده و الگو و مدل حکومتی ارائه شده از سوی آنها، حکومت های مردمی نظام های جمهوری و دموکراتیک و مبتنی بر اهداف عدالت خواهانه اجتماعی و اقتصادی است؛ با اینکه در عرف این گرایش که اسلام و اسلام گرایان ضد جریان نو سازی اند، غلبه دارد، واقعیت موجود در کشورهای اسلامی نوید بخش این نکته است که جنبش های اسلامی، به دنبال نظام های سیاسی مردم گرا هستند و در واقع از نظام های سلطنتی و استبدادی موجود در جوامع خودخواهان فضای باز سیاسی برای مشارکت در قدرت و کسب آن به صورت مسالمت آمیز هستند و طی چند ساله اخیر آنچه در تونس، اردن، ترکیه، عراق، لبنان و پیروزی حماس در انتخابات رخ داد، نوید این ادعاست که اگر چه تاکنون از اسلام تعابیر وتفاسیر گوناگونی برای دفاع از دموکراسی، دیکتاتوری، جمهوری خواهی یا سلطنت طلبی شده است، تعابیر و تلقی های مسلمانان، به ویژه اهل سنت از دموکراسی، بر مفهوم شورا استوار است و در این خصوص دو نظر وجود دارد: گروهی معتقدند که اسلام و دموکراسی سازگار و قابل جمع اند و در مقابل آن مکتب فکری وجود دارد که اسلام و دموکراسی را همواره ناهمسازی می داند؛ اما در مجموع آنچه در عمل مشاهده شده است، حکایت از درک شرایط زمان و تن دادن به قواعد بازی سیاسی است؛ البته این امر، به معنای عدول از ارزش های اسلامی نیست، بلکه حضور در عرصه مشارکت سیاسی و انتخابات، به عنوان قواعد حاکم بر بازی قدرت است؛ نظیر عملکرد مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق، حزب الله در لبنان، حماس در فلسطین و اخوان المسلمین در مصر که به معنی پذیرش ترکیب دموکراسی و اسلام و تلاشی در جهت تحقق »نئو دموکراسی« یعنی دموکراسی الهی است و تشکیل حکومت اسلامی آرمان ایدئولوژیکی آنها است.

مورد دیگر در این خصوص، جنگ اول خلیج فارس (آزاد سازی کویت) است. در این جنگ جنبش های اسلامی به طرفداری از عراق پرداختند؛ هر چند ایران یک سیاست بی طرفانه را در پیش گرفت. استدلال آنها این بود که هدف تهاجم متحدین به این کشور، تنها رژیم صدام حسین نبود، بلکه اساساً کیان امت اسلامی و توانایی های آن است؛ اما ایران با اینکه در برهه ای از زمان، با جنگ گسترده توسط صدام حسین روبرو شده بود، موضعی بی طرفانه اتخاذ کرد؛ به این امید که حرکت اسلامی این کشور بتواند، حکومت را در دست گیرد و یک پیمان جدید منطقه نفوذ در خلیج فارس و جهان اسلام به وجود آورد. همین امر ایالات متحده را وا داشت که رژیم صدام حسین را به منظور سرکوب حرکت اسلامی اصولگرا و از بین بردن زمینه ایجاد حکومت اسلامی غیر وابسته به سیاست های امریکا پا بر جا نگه دارد، چرا که سرکوب حرکت اسلامی عراق، در واقع سرکوب عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران به شمار می رفت.(7)

تأثیر دیگری که می توان برای جنبش های اسلامی متصور بود، تأثیر برثبات جریان نفت به غرب و نگرانی آن از بابت بقای رژیم های محافظه کار و همچنین نگرانی های دولت های منطقه از فرآیند تحصیل آسان دلارهای نفتی به شمار می روند؛ بیش از نیمی از منابع اثبات شده نفت جهان در منطقه خاورمیانه قرار دارد که بخش عمده منابع حاصل از آن، نصیب عده کمی از طبقه حاکم که غالبا برای حفظ قدرت و حکومت خود به غرب و به طور مشخص ایالات متحده وابسته است، به کار می رود. از این رو تهدید منابع نفتی منطقه، همواره توسط جنبش های اسلامی مطرح بوده است. افزون بر این که نظام های حکومتی در این منطقه، عمدتا رژیم های فاسد و ضد دموکراتیک است که به طور فرمایشی حکم می رانند و با شکافی از ناخوشی اقتصادی تا بی ثباتی سیاسی روبرو هستند.

تأثیر دیگر جنبش های اسلامی بر سیاست خارجی کشورهای منطقه، تأثیر بر اتحادها و پیمان های نظامی است. کارشناسان سیاسی بر این باورند که یکی از عوامل مهم و تأثیر گذار در اتحاد پیمان استراتژیک ترکیه و اسرائیل که در 22 فوریه 1996 منعقد گردید، مسئله اسلامگرایی و جنبش های اسلامی است که به عنوان تهدیدی برای دولت لائیک ترکیه از یک سو و اسرائیل از سویی دیگر است، چرا که اسرائیل احتمال می دهد، با وجود جمهوری اسلامی ایران در آینده ای نه چندان دور، جنگ بزرگ دیگری در منطقه خواهد داشت که بر خلاف جنگ های گذشته، تنها صبغه عربی ندارد، بلکه مهم ترین مشخصه آن »اسلامی بودن« است؛ از این رو با چنین پیمان هایی به دنبال مهار ایران و نیز فشار بر ایران برای دست برداشتن از حمایت از حزب الله در لبنان است. اسرائیل با چنین پیمانی می تواند از دو منطقه عملیاتی جنوب ترکیه و شمال عراق، در جهت مقاصد خود بهره برداری کند.(8)

بالاخره مصادیق ذکر شده در خصوص تأثیرگذاری اسلامگرایی و جنبش های اسلامی به عنوان یک فاکتور مهم در سیاست خارجی کشورهای منطقه گویای این واقعیت است که اسلام گرایی و جنبش های اسلامی، به عنوان عاملی مهم در تعیین و جهت دهی سیاست خارجی کشورهای منطقه در آمده است. عواملی چون قوم گرایی، نفت و فلسطین با پدیده جدید جنبش های اسلامی گره خورده و وضعیت های جدیدی را نسبت به گذشته پدید آورده است این امر در روابط خارجی دو جانبه و چند جانبه کشورهای منطقه سر تا سر مهم دانسته تا جایی که بسیاری اختلافات مرزی، مبادلات اقتصادی، روابط فرهنگی و تجارت خارجی کشورها از این مسئله تأثیر پذیرفته است. اینک هیچ کشوری در خاورمیانه بدون در نظر گرفتن جنبش های اسلامی و اسلام گرایی، به اتخاذ سیاست یا اجرای آن دو منطقه مبادرت نمی کند؛ حال این امر در بسیاری مواقع بهانه بعضی کشورهای پیرو غرب در منطقه برای گرفتن امتیازات از غرب نیز قرار می گیرد؛ مانند ترکیه که بارها از این امر استفاده کرده است. گروه های اسلامی تأثیرگذار در مسائل منطقه، همانند حزب الله، حماس، جهاد اسلامی به راحتی از نقش مهم خود در مسائل منطقه ای سود می برند و در راستای کسب امتیازات مهم از رفتار و رسیدن به اهداف خود و همراه ساختن دولت های بزرگ منطقه با خود تلاش می کنند. واقعیت نهضت های اسلامی در منطقه، استراتژی نابودی آنها را توسط زور با ناکامی مواجه ساخته و دشمنان آنها، بارها به این امر اعتراف کرده اند و پذیرفته اند که باید در معاملات و معادلات منطقه ای با این گروه ها به توافق برسند.

تأثیر جنبش های اسلامی بر سیاست خارجی دولت های منطقه

پیدایش اسلام گرایی و رشد جنبش های اسلامی در منطقه، موجب تغییرات اساسی در سیاست خارجی کشورهای منطقه خاورمیانه و حتی سایر مناطق دنیا گردیده است. این جنبش ها در حال حاضر نیز تأثیرات عمده و محوری بر روی تصمیم گیری های خارجی دولت های منطقه دارند و بسیاری این دولت ها، تصمیمات خود را براساس وضعیت وسائل جنبش ها اتخاذ می کنند. روابط خارجی کشورهای بزرگ منطقه، با در نظر گرفتن این عنصر شکل می گیرد و بسیاری اتحادها و ائتلاف های منطقه ای، به دلیل ترس یا مقابله با جنبش ها صورت می گیرد؛ مانند توافقات صورت گرفته بین قدرت های بزرگ (امریکا، انگلیس و فرانسه و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی در جنگ 33 روزه که یکی از مواردی است که مؤید این امر است. رستاخیز اسلامی ربع آخر قرن بیستم که از اواخر دهه 1970 و عملا با پیدایش انقلاب اسلامی ایران آغاز گشت، در آغاز روابط خارجی ایران با بسیاری کشورهای اسلامی منطقه، به ویژه جهان غرب را تیره ساخت و در سطح شدید آن، موجب بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گردید. مسئله فلسطین در صدر مسائل منطقه قرار گرفت و ایران این بار با سقوط نظام شاهنشاهی طرفدار رژیم صهیونیستی، به دشمن شماره یک اسرائیل تبدیل گردید و از مبارزات گروه های مبارز فلسطینی و لبنانی حمایت کرد که در همین راستا، روابط ایران، سوریه و لبنان تا سطح یک اتحاد استراتژیک پیش رفت.

مهار اسلامگرایی و مدل حکومت اسلامی ایران و جلوگیری از اشاعه آن در ترکیه دولت لائیک ترکیه را که جامعه خود را به لحاظ وجود پتانسیل های قومی برای پیدایش اسلامگرایی مناسب می دید، وادار به نزدیکی هر چه بیشتر به غرب و اسرائیل کرد و در این میان، به نیت و مقاصد خاص سیاسی و اقتصادی، پیمان های نظامی بی سابقه ای را با رژیم صهیونیستی منعقد کرد و در پیمان های امنیتی دو جانبه و چند جانبه منطقه ای برای مهار اسلامگرایی مشارکت فعالی را آغاز کرد. روابط مصر و ایران نیز به طور مستقیم متأثر گشت و به شدت به سردی گرائید که تا به حال تحولی خاصی در روابط این دو کشور مشاهده نمی شود.

ب. تأثیرات منطقه ای جنبش های اسلامی

تأثیرات جنبش های اسلامی بر نظام سیاسی خاورمیانه را در سطح منطقه ای می توان در سه موضوع بررسی کرد که عبارت است از: تأثیر جنبش ها بر ثبات و امنیت منطقه ای، تأثیر بر مسائل ژئوپولتیک منطقه و تأثیر جنبش های اسلامی بر رقابت دولت ها و جذب ملت ها در منطقه که هر یک از این موارد در ادامه بررسی می شود.

1. تأثیر جنبش های اسلامی بر ثبات و امنیت منطقه ای

نظام های تابع منطقه ای، به دنبال ایجاد نظم مطلوب قدرت های بزرگ جهانی و دولت های بزرگ منطقه ای هستند. با توجه به سیستم و نظامی که حاکم بر منطقه است، دولت ها در راستای ایجاد و حفظ آن تلاش می کنند و در این جهت، هرگونه اقدامی علیه به هم ریختن نظم، به عنوان عامل تهدید و بی ثباتی، مورد هجمه قرار می گیرد. نظام موجود در منطقه خاورمیانه و چتر همه جانبه غرب بر آن، به ویژه پس از جنگ اول خلیج فارس و انعقاد قراردادهای نظامی امنیتی با کشورهای منطقه که به حضور نظامی گسترده ایالات متحده در منطقه منجر گردید، از طرفی به سبب حساسیت و برانگیختن واکنش جنبش های اسلامی و از طرف دیگر، تبدیل جنبش های اسلامی به تهدید برای انتقال بی دغدغه جریان نفت به غرب و تأثیر بر مدیریت بحران های موجود در منطقه و حکومت های محافظه کار و وابسته تبدیل گردید که پس از حوادث 11 سپتامبر، بهانه لازم برای سرکوب همه جانبه جنبش ها و دولت های حامی آنها، در قالب مبارزه بین المللی با تروریسم فراهم گردید. در این خصوص افزون بر جنبش های سلفی که در استقلال واقعی آنها پرسش های فراوانی وجود دارد، در مورد حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه، به دلیل مقاومت و ایستادگی حزب الله و حمایت مردمی و نیز در مورد حماس، به دلیل مشروعیت مردمی آن، امریکا به دلیل مغایرت سرکوب مستقیم آنها با ارزش های اعلای لیبرال دموکراسی، به صورت مستقیم از برخورد با آنها خودداری کرده؛ ولی تاکنون در سرکوب و مقابله غیر مستقیم با آنها نیز با توجه به دلایل ذکر شده موفق نبوده است.

مطلب دیگری که اهمیت دارد، اینکه جنبش های اسلامی در جست و جوی تحولات عمیقی در روابط بین دولت های اسلامی و دنیای غرب بوده و در این تحول، به دنبال رفع سلطه و رابطه استیلای غیر مسلمان بر مسلمان هستند و این مقوله به عنوان عامل تهدید و بی ثباتی از سوی قدرت های جهانی و منطقه ای تلقی می شود. به طور کلی جنبش های اسلامی مخالف نظم موجود و هرگونه نظم دلخواه غرب و دولت های محافظه کار منطقه بوده، طالب نظم جدیدی هستند. رویا رویی محافظه کاران و اصلاح طلبان در منطقه موجب برخوردهای فیزیکی و شدیدی در قالب جنگ و خشونت در منطقه گردیده و طرفین را به منازعات و کشمکش های خونین کشانده است. جنبش های اسلامی در بر هم ریختن ساختارهای منطقه ای اصرار دارند و با استراتژی جهاد اسلامی، به احتمال قوی حاضر به معامله نخواهند بود؛ این در حالی است که ایالات متحده، از زمان فرو پاشی شوروی، به ویژه پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر به دنبال تبیین نظام بین الملل است. و خاورمیانه در این بین، یکی از مناطق رقابتی بین قدرت های بزرگ است و امریکا به دنبال اتحاد ساختارهای جدید در منطقه، در جهت بسط هژمونی خود است. که این امر در تقابل مستقیم با اهداف و عملکرد جنبش های اسلامی است که البته هماهنگ کردن یا از بین بردن، از جمله اهداف ایالات متحده در این راستا است که احتمال وقوع درگیری دو منطقه، به منظور سرکوب جنبش های اسلامی به صورت مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد و ایالات متحده، به دلیل مشکلاتی که در عراق با آن درگیر است، به منظور حفظ ثبات و جلوگیری از گسترش بیشتر بی ثباتی در منطقه، در حال حاضر از مداخله مستقیم خودداری می کند و این امر جنبش های اسلامی را به یکی از موانع اساسی تحقق اهداف ایالات متحده در منطقه تبدیل کرده است.

خطر بی ثباتی در منطقه امری است که برخی سیاستمداران غربی نیز در گذشته آن را یادآور شده اند. ریچارد نیکسون در کتاب »فرصت را دریابیم« می نویسد: »جهان اسلام در قرن بیست و یکم یکی از مهم ترین میدان های زور آزمایی سیاست خارجی امریکاست. با پایان یافتن جنگ سرد، یخ رقابت های دیرینه بیش از چهل و پنج سال، کم کم دارد آب می شود. در منطقه ای بهترین همسایه هر کشور رقیب اوست و بدترین آنها دشمن او، بی ثباتی بالقوه، خطر بزرگی برای منافع ما محسوب می شود. در دو منطقه تخاصم - خلیج فارس و منازعه عرب ها و اسرائیل نیاز به اقدامات ایالات متحده از همه جا بیشتر است«.(9)

2. تأثیر جنبش های اسلامی بر مسائل ژئوپولتیک منطقه

گسترش جنبش های اسلامی به عنوان نهادی سیاسی و اجتماعی یکی از عوامل متغیر ژئوپولتیک منطقه است که سایر عوامل ثابت و متغیر ژئوپولتیک منطقه را حساس تر و مهم تر کرده است؛ اگر چه وجود تنگه ها، خلیج ها، منابع مختلف زیر زمینی از جمله نفت، وضع بونوگرافی؛ جمعیت، ناهمواری ها و موقعیت های مختلف دریایی و ساحلی منطقه خاورمیانه، به عنوان عوامل ژئوپولتیک از اهمیت به سزایی برخوردارند؛ اما با گسترش جنبش های اسلامی، این امر بیش از پیش اهمیت یافته است. ظهور یک پدیده انقلابی و اصلاح طلب در مرکز و قلب اسلام که این مرکز به لحاظ جغرافیایی دارای اهمیت جهانی فوق العاده است و به قول نیکسون، »نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خلیج فارس قلبی است که این خون را مانند تلمبه به جریان می اندازد و راه های دریایی پیرامون خلیج فارس نیز شریان هایی هستند که این خون حیاتی از آنها می گذرد«،(10) عوامل استراتژیک را تا حد فراوانی برای قدرت ها و کشورهای منطقه ضروری ساخته است. خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس محور استراتژی نفت جهان است.(11)

هر پدیده ای که به جریان صدور آسان و ارزان این کالا به سوی غرب خدشه وارد کند، با منافع جهانی غرب و همچنین دولت های منطقه رویا رویی گردد.ترس عمده در غرب و کشورهای منطقه این بوده که عوامل ژئوپولتیک منطقه در اختیار اسلامگرایان و جنبش های اسلامی قرار گیرد و این امر ممکن است، منافع غرب را با مشکل مواجه کند. در این میان غرب سعی کرده با حمایت از دولت ها و نیروهای مخالف اسلامگرایی مانع از دسترسی جنبش های اسلامی به عوامل ژئوپولتیک در منطقه گردد و در این میان، زیرکانه از این امر سود جسته، جنبش های اسلامی شیعیان در شرق و شمال شرقی عربستان که مهم ترین منابع و تأسیسات نفتی عربستان در آن قرار دارد. سرکوب آن توسط حکومت عربستان نیز نشانه هایی از این حساسیت است. تحولات اسلامگرایی در بحرین و دیگر کشورهای اسلامی، با همین مقوله قابل تبیین است.

سخن آخر اینکه با گسترش جنبش های اسلامی اهمیت فاکتورهای ژئوپولتیک منطقه از جانب پتانسیل خارج و حساسی برخوردار گردیده اند. این حساسیت ها در بسیاری مواقع، بازیچه معاملات سیاسی قدرت های بزرگ گشته و به ضرر کشورهای منطقه و مردمش تمام شده است. نتیجه اینکه جنبش های اسلامی ژئوپولتیک منطقه را متحول کرده و موجب کنترل و حضور بیش از اندازه قدرت های بزرگ در منطقه گردیده و مسائل سیاسی نظامی پیچیده ای را به وجود آورده است.

3. تأثیر جنبش های اسلامی در رقابت با دولت ها و جذب ملت ها در منطقه

یکی دیگر از عرصه های فعالیت منطقه ای جنبش های اسلامی، تلاش برای ایجاد پایگاه روانی و معنوی در میان ملل منطقه به لحاظ وجود پتانسیل های دینی و مذهبی است. انقلاب اسلامی ایران و همچنین جنبش های اسلامی، به تمایز میان دولت ها و ملت ها نظر دارد و بیشتر فعالیت های نهضتی در راستای همراه ساختن حمایت ملت ها به عنوان پشتوانه ای عظیم در مبارزات سیاسی و نظامی شان علیه حکومت ها و قدرت های بزرگ خارجی متمرکز است. همراه ساختن افکار عمومی منطقه و موجه کردن مبارزات در میان ملت های اسلامی خاورمیانه تا اندازه زیادی نهضت ها را در بن بست های سیاسی و نظامی بازی کرده و مشروعیت سیاسی منطقه ای نهضت های اسلامی پدید آورده است. در مقابل دولت های منطقه و پشتیبانان خارجی آنها تلاش کرده اند که با جا انداختن گروه ها و حرکت های اسلامی به عنوان خشونت گرایان، تروریست و آدم کش مانع از دست یابی نهضت ها به این منبع عظیم قدرت که موجب تداوم حیات آنهاست گردید. تحرکات و اقدامات هشیارانه حزب الله در لبنان و درک شرایط زمانی و جلب حمایت کلیه گروه های مذهبی و ملی در این کشور، برای مبارزه علیه اسرائیل و اقدامات حماس در جلب حمایت افکار عمومی فلسطین و موفقیت های گذشته اخوان در اردن، نجات اسلامی در الجزایر و سایر کشورهای اسلامی بین این واقعیت است که جنبش های اسلامی پایگاه گسترده ای در میان ملت های منطقه دارند و انتخابات چند سال اخیر در این کشورها، به وضوح آن را به اثبات رسانده است؛ در صورتی که موانع انتخابات آزاد در این کشورها برداشته شود، به اقرار بسیاری آگاهان سیاسی، جنبش های اسلامی حاکمان بلامنازع خاورمیانه خواهند شد. رقابت بین جنبش های اسلامی و دولت های محافظه کار در منطقه، به دو قدرت درون منطقه ای و فرا منطقه ای تکیه دارد: دولت ها به حمایت و پشتیبانی آنها در منطقه نیاز دارند. کش و قوس های سیاسی - نظامی موجود از دید برخی کارشناسان در قالب کش و قوس های دموکراتیک با نیروهای استبدادی تجزیه و تحلیل می شوند. بر این اساس پیش بینی آرایش نیروهای سیاسی در منطقه، با توجه به وضع موجود، بسیاری، آینده را متعلق به جریانات اسلامگرا می دانند، و به قدرت های بزرگ توصیه می کنند که در تدوین استراتژی های بلند مدت خود در این منطقه این واقعیت را فراموش نکنند که نیروی حاکم بر منطقه، در آینده نیروهای اسلامگرا هستند و باید از اکنون رویه خود با این نیروها از درک واقعیت غفلت نشود تا غرب یکباره با شوک بزرگی در این خصوص مواجه نگردد، چرا که خصیصه مردمی بودن و حمایت توده ها از جنبش های اسلامی، امتیاز بزرگی برای نهضت ها در بازی های منطقه ای محسوب می گردد. اقدامات و برنامه های ایالات متحده در قالب طرح خاورمیانه بزرگ، برای گسترش لیبرال دموکراسی و سکولاریسم از طریق اقدامات فرهنگی آموزش را می توان در راستای درک این واقعیت ارزیابی کرد.

جمع بندی تحلیلی تأثیرگذاری جنبش های اسلامی در سطح منطقه

جنبش های اسلامی با حضوری مؤثر در سطح منطقه ای، خود را به عنوان بازیگران جدی و تأثیرگذار بر مسائل منطقه خاورمیانه معرفی کرده اند که عدم توجه هر دولت منطقه ای و فرا منطقه ای در سیاست خارجی شان به این پدیده بی تردید آنها را با چالش مواجه می کند. جنبش های اسلامی همان گونه که در مباحث گذشته بیان شد، از سطح مسائل روانی - معنوی در منطقه تا سطح ساختاری - سازمانی اثرگذار بوده اند و بی دلیل نبوده که برخی سیاستمداران منطقه و جهان، این پدیده را عین زلزله و قوی تر از بمب اتم نامیده اند. این جنبش ها نظم سنتی در منطقه را متحول کرده، آرامش نیروهای فکری و سیاسی را به هم ریختند و در صدد تغییر نظم موجود هستند که این آرایش بر اساس حضور این بازیگران جدید در منطقه بوده است با پیدایش نهضت ها در منطقه ماهیت و روش مبارزه نیروهای اصلاح طلب در مقابل محافظه کاران، به کلی دگرگون گردیده و این دگرگونی در بسیاری دیگر از مقوله های سیاسی و اجتماعی منطقه تحولات گسترده ای ایجاد کرده، نیروهای اصلاح طلب کمونیستی - سوسیالیستی با پیدایش نهضت های اسلامی خود به نیروهای محافظه کار تبدیل گشتند. و به مقابله با این نیرو پرداختند. قوم گرایان و ملی گرایان میدان را به نیرویی سپردند که ایده های آن فرا قومی فرا مذهبی و فراملی بود و مسئولیت به یک قوم و مذهب و علت خاص، بلکه عزت کشورهای مسلمان را در منطقه و دنیا جستجوی کرد؛ علاوه بر این حرکت های اسلامی پیام آور یک الگوی حکومتی مدرن و پویا بود که مردمی بودن و پایبندی به اصول دموکراتیک از ویژگی های مهم آن است. و این یک بازی شرافتی در مقابل دنیای غرب و مدعی دموکراسی بود که از قضا به خاطر منافع اقتصادی اش از سلطنت و استبداد در منطقه حمایت می کرد.

مسئله نفت، با حضور جنبش های اسلامی تعریف دیگر یافت؛ نوسان قیمت، تشدید اختلاف در درون اوپک و سیاسی شدن جهت گیری های اقتصادی و ترس منطقه ای از بی ثبات شدن امنیت منطقه و ایجاد خلل در صدور آسان و ارزان این کالای استراتژیک، با حضور جنبش های اسلامی مسائل اقتصادی منطقه نیز تحت الشعاع قرار گرفت. جنبش های اسلامی در مسیر عبور خطوط لوله های نفتی و مسیر انتقال نفت، بازیگر مهمی شدند. در جنگ خلیج فارس و بحران نفت حضور جنبش های اسلامی و ترس امریکا از افتادن قدرت به دست آنها، از برانداختن صدام چشم پوشی کرد. بهانه های این جنگ در عواقب جنگ ایران و عراق ریشه داشت که قدرت های بزرگ برای مهار انقلاب اسلامی به عنوان حرکت های اسلامی منطقه، به آن دامن زده بودند. دعوا علاوه بر اختلافات مرزی میان کویت و عراق، از 30 میلیارد بدهی عراق به کویت و عربستان که در زمان جنگ ایران و عراق در اختیار این کشور گذاشته بود، شروع شد. صدام خواهان باطل شدن این بدهی و درخواست 30 میلیارد دلار پول دیگر برای ترمیم خسارت های جنگی خود با ایران از کویت و عربستان بوده که با زیر بار نرفتن این کشورها، صدام دست به اقدامات انتقام جویانه زد. از سوی دیگر، پدید آمدن سازمان ها، پیمان ها، و نظام های امنیتی و استراتژی های نظامی جدید در منطقه، یکی دیگر از آثار بازیگری نهضت های اسلامی در منطقه است.

شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه 6+2، استراتژی مهار دو جانبه، قراردادهای دو جانبه نظامی امریکا با دولت های منطقه، پیمان نظامی ترکیه و اسرائیل، توسعه و تمایل ناتو به کشورهای اسلامی و دیگر اتحادها و پیمان ها، ریشه های عمیقی در مقوله مهار اسلامگرایی و جنبش های اسلامی دارد. همچنین ترکیه در راستای تحقق آرزوی دیرینه خود در پیوستن به اتحادیه اروپا و کسب امکانات اقتصادی و مالی از غرب، تهدید اسلامگرایی را ابزار و دستاویزی خوب برای خود مبدل ساخته است.

پیدایش نهضت های اسلامی قضیه فلسطین را از رقابت های منطقه ای و غرب محدود و همچنین کشاکش های نظام دو قطبی به یک مسئله اسلامی تبدیل کرد و حتی جنبش های اسلامگرای آزادی بخش جایگزین گروه های ملی گرایان قومی و کمونیستی وابسته به دولت های منطقه گردید و نمود بارز آن در قالب انتفاضه فلسطین بوده است. جنبش حزب الله لبنان نیز در این میان طعم شیرین مقابله با اسرائیل را در منطقه به ملت های اسلامی به ارمغان آورد و طعم شکست را پس از پیروزی های پیاپی اسرائیل بر عرب ها را به این دولت غاصب چشاند. نهضت های اسلامی منطقه یکی از عوامل مهم ناکامی طرح صلح خاورمیانه ای غرب و کشورهای منطقه در جا انداختن و تثبیت اسرائیل است. در این خصوص حزب الله، حماس و مقاومت اسلامی بیشتر از سایر حرکت ها بوده اند و چنان موفق عمل کرده اند که علاوه بر مشروع کردن حق دفاع از سرزمین لبنان و آزاد سازی فلسطین، انگیزه های قومی را در میان ملل خود برای مقابله با اسرائیل به وجود آورده اند.

یکی دیگر از آثار بازیگری جنش های اسلامی، تاثیرگذاری بر روابط خارجی و سیاست خارجی کشورهای منطقه با یکدیگر است. ظهور این پدیده در منطقه، موجب قطع روابط دولت ها یا تقویت و توسعه روابط بین آنها گردیده است؛ به سخن دیگر جنبش های اسلامی روابط خارجی بین کشورهای منطقه را از نو تعریف کرده و دشمنان دیروز را به دوستان امروزی و دوستان دیروز را به دشمنان امروزی تبدیل کرده است. روابط خارجی مصر و اسرائیل، ایران و اسرائیل، عراق و ایران، سوریه و ایران، کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران، ترکیه و ایران، ایران و مصر و... به شدت از این پدیده تأثیر پذیرفته است. همچنین مسائل استراتژیک ثابت و متغیر با پیدایش جنبش های اسلامی حساس تر و از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شده اند. اختلافات مرزی، تعارضات قومی و نژادی، کنترل بر مناطق و آب راه های حساس، عبور خطوط لوله های نفتی، خریدهای تسلیحاتی و اهمیت عوامل ثابت جغرافیایی و ژئوپولتیک بیشتر گردیده است. به بیان دیگر، جنبش های اسلامی به عنوان یک نیروی متعارض و تهدید کننده، منافع قدرت های بزرگ و دولت های وابسته منطقه اهمیت عوامل ژئوپولتیک را هر چه بیشتر نمایان ساخته است و در بازی های سیاسی منطقه ای، این عوامل از سوی جنبش ها یا رقبا به کار گرفته می شود یا در مقابل حریف از آنها به شدت مراقبت و محافظت می گردد. همان گونه که ذکر شد، بدین دلایل جنبش های اسلامی به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار بر نظام سیاسی خاورمیانه ایفای نقش می کنند و در ایدئولوژیک ساختن منطقه صلح و جنگ منطقه، توسعه و عقب ماندگی آن و سایر مسائل منطقه ای نقش مهمی دارند؛ اما نکته ای که نباید از آن غافل شد، این است که در آسیب شناسی جنبش های اسلامی منازعات درون تمدنی و اختلافات مذهبی می تواند، موجب کاهش توان تاثیرگذاری جنبش های اسلامی در مسائل منطقه شود؛ البته این امر در تحریک بیگانگان به منظور ایجاد تفرقه و جلوگیری از وحدت میان مسلمانان ریشه دارد که هوشیاری بیشتر جنبش های اسلامی و ترجیح دادن منافع جهان اسلام بر منافع گروهی را می طلبد.

در حال حاضر گروه های سلفی تحت تأثیر تحریک غیر مستقیم دولت های فرا منطقه ای و حمایت مالی شیوخ عرب که گسترش اسلامگرایی را تهدیدی برای منافع خود می دانند، به اختلافات مذهبی و فرقه ای دامن می زنند و این امر یکی از عوامل کاهنده در تأثیرگذاری جنبش های اسلامی بر نظام سیاسی خاورمیانه است که علاوه بر اتحاد تفرقه بهانه لازم را برای استفاده از نیروهای نظامی و سرکوب را تحت عنوان مبارزه با تروریسم و یکسان سازی تمامی جریانات اسلامی و مبارزه با آنها را فراهم می سازد.

نتیجه گیری

جنبش های اسلامی، در بستر تحولات نظام بین الملل خویش و در رویا رویی با استعمار غرب شکل گرفتند و بدین ترتیب می توان، علت اولیه و مهم پیدایش این پدیده را عاملی خارجی و بین المللی ذکر کرد. جنبش های اسلامی طی حیات خود، مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته اند؛ در مرحله اول نهضت های اسلامی برخوردهای فیزیکی و نظامی سختی را در برابر حضور نظامی استعمار تجربه کردند که با توجه به ضعف های نظامی به طور عمده سرکوب گردید؛ هر چند که از ممانعت از گسترش و سلطه استعمار به صورت سهل و آسان، نقش چشمگیری داشتند و طعم تلخ شکست را در برخی نقاط به استعمار گران چشاندند، در مرحله بعد تحولاتی در راستای سازماندهی و تشکیلاتی شدن نهضت ها و همچنین تحولات فکری و فرهنگی صورت گرفت؛ هر چند که همچنان غلبه با جنبه های نظامی و مسلحانه و مبارزه با سلطه نظامی و اقتصادی استعمار در بلاد اسلامی بود؛ اما نکته قابل توجه اینکه نهضت ها در بیشتر تحولات سیاسی داخلی و خارجی به عنوان پدیده ای مؤثر حضور داشتند؛ مسئله فلسطین، استقلال کشورهای اسلامی از یوغ استعمار و جنگ های عرب ها و اسرائیل و مسائلی از جمله جنبش اخوان المسلمین بوده است. در آخرین مرحله نهضت های اسلامی، به ویژه تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران، به دنبال کسب قدرت و مشارکت همه جانبه سیاسی برای تحقق احکام اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی وارد مبارزه و فعالیت گردیدند و این بار سازمان یافته تر و با استفاده از امکانات سیاسی و ارتباطاتی، در دهه های آخر حکومت های سلطنتی را هدف قرار دادند و قرائتی دموکراتیک و مردمی از حکومت اسلامی ارائه کردند و در این دوره بیشترین برخوردهای فکری سیاسی و نظامی را به اشکال مختلف با قدرت های بزرگ که حامی اصلی حکومت های مستبد در کشورهای اسلامی بودند، انجام دادند. در این مرحله اسلام به صورت سیاسی و انقلابی جلوه دیگر یافت و به دنبال تغییر نظم موجود و تبیین نظمی برگرفته از ارزش های اسلامی است که این امر تلاقی زمانی با خواست ایالات متحده در نظام بین الملل که بسط جهانی هژمونی خود و تبیین نظام بین الملل است، قرار گرفته است و این در حالی است که با وقوع حوادث 11 سپتامبر هژمونی گرایی امریکا تشدید یافت.

در این بین منطقه خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق مهم دنیا که در رقابت قدرت های بزرگ باید تکلیف آن مشخص شود جنبش های اسلامی و به طور کلی اسلام سیاسی یکی از چالش های مهم ایالات متحده در این منطقه است و به همین دلیل امریکا در قالب مبارزه با تروریسم و تصمیم اقداماتی که توسط برخی گروه های رادیکال صورت گرفته به کلیت اسلام سیاسی و جنبش های آزادی بخش اسلامی، به حمایت از سرکوب این جنبش ها پرادخته است. علاوه بر تهدید خارجی آسیب دیگری که متوجه جنبش های اسلامی است، اختلافات مذهبی و فرقه گرایی و درگیری داخلی است که موجب تضعیف آنها در برابر دشمن خارجی می شود. جنبش های اسلامی در صورت درک شرایط رفاهی و تحولات بین المللی و داخلی جوامع خود و پرهیز از گرفتاری در اختلافات داخلی و فرقه ای می توانند به عنوان