درماندگی آموخته شده یا ناتوانی آموخته شده (Learned Helplessness) به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد یا حیوانی پس از مواجهه مکرر با تجربیات ناخوشایند و غیرقابل کنترل، به این باور می‌رسد که هیچ کاری نمی‌تواند برای تغییر شرایط انجام دهد و در نتیجه از تلاش کردن دست می‌کشد، حتی اگر فرصتی برای تغییر وجود داشته باشد.

توضیح بیشتر:

  • ریشه در تجربه:

    این پدیده معمولاً در نتیجه تجربیات مکرر شکست، ناکامی و مواجهه با موقعیت‌های استرس‌زا ایجاد می‌شود.

  • باور به عدم کنترل:

    فرد مبتلا به درماندگی آموخته شده به این باور می‌رسد که نتایج رویدادها مستقل از رفتارهای او هستند و او کنترلی بر شرایط خود ندارد.

  • کاهش انگیزه و تلاش:

    به دلیل این باور، فرد انگیزه و اشتیاق خود برای تلاش و کوشش را از دست می‌دهد و حتی در صورت وجود فرصت برای بهبود شرایط، تلاشی نمی‌کند.

  • عواقب:

    درماندگی آموخته شده می‌تواند منجر به افزایش احساس استرس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس و مشکلات در تصمیم‌گیری شود.

  • ارتباط با کلیله و دمنه:

    این مفهوم در حکایت بطی در کلیله و دمنه که در آن بطی با دیدن انعکاس ستاره در آب، آن را ماهی تصور می‌کند و بعد از تلاش‌های مکرر برای گرفتن آن که بی‌نتیجه می‌ماند، از تلاش برای گرفتن ماهی دست می‌کشد، به خوبی توصیف شده است.

  • درمان:

    درماندگی آموخته شده قابل درمان است و روش‌های درمانی مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) می‌توانند به افراد کمک کنند تا باورهای منفی خود را تغییر دهند و دوباره انگیزه و اعتماد به نفس خود را بازیابند.

مثال‌ها:

  • کودکی که بارها در درس خواندن شکست خورده و به این باور رسیده که در درس خواندن خوب نیست و دیگر تلاشی برای یادگیری نمی‌کند.

  • زنی که در یک رابطه پرخاشگرانه قرار دارد و به این باور رسیده که نمی‌تواند شرایط را تغییر دهد و از رابطه خارج شود.

  • فردی که در یک شغل ناموفق است و به این باور رسیده که هیچ شغلی برای او مناسب نیست و دیگر تلاشی برای پیدا کردن شغل جدید نمی‌کند.