‌تولِی و تبرِی به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود؛ در نوشتار حاضر معادل کلمه‌های تولی و تبری در قرآن کریم را بررسی و اهمیت آن دو و تقدم تبری بر تولی و اسوه‌های تولی و تبری و روایات آن را از نظر شما می‌گذرانیم.تولِی و تبرِی به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود.

۱.۱ - در لغت

تولی از ماده «و-ل-ی» به معنای به کار کسی پرداختن

، کاری را عهده دار شدن

، قبول ولایت

، کسی را دوست و سرپرست گرفتن

و پیروی کردن است

و اگر با «عن» متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی می‌آید.

در زبان فارسی هم «تولا» به معنای محبت و دوستی آمده است.


تبری از ماده «ب-ر-أ»

به معنای دوری از عیب و نقص

، بهبودی از مرض

و دوری جستن از چیزی آمده است.

۱.۲ - در اصطلاح

در اصطلاح، این هیئت ترکیبی (تولی و تبری) در مفاهیم دوستی خدا، دوستی با دوستان خدا، پیامبران ، امامان معصوم و مؤمنان و دشمنی با دشمنان خدا و دشمنان انبیا و اولیای الهی و نیز اعتقاد به ولایت اهل بیت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوستی با آنان و دشمنی با دشمنان آنان

و حب و بغض در راه خدا

استعمال شده است.

۱.۳ - تکامل جذب و دفع

برخی، تولی و تبری را مرحله تکامل یافته جذب و دفع در جمادات و نباتات دانسته و گفته اند: جذب و دفع در حیوانات به صورت شهوت و غضب و در انسان به صورت میل و اراده و حب و بغض نمود می‌یابد و اگر تحت تدبیر عقل و وحی قرار گیرد جاذبه « تولی » و دافعه « تبری » خواهد بود که از ارکان فروع دین محسوب می‌شوند.


۲ - معادل تولی و تبری در قرآن و آیات آن

تولی و تبری با این هیئت ترکیبی در قرآن نیامده؛ ولی ماده «ولی» و مشتقات آن در مفهوم دوستی و سرپرستی و یاری و واژه تبری و برائت به معنای بیزاری و دوری جستن، در آیاتی به کار رفته است. برخی مفسران آیات دیگری را نیز به تولی و تبری تفسیر کرده اند؛ نمونه این‌که در آیه ۱۵۷ اعراف، «عَزَّروهُ» را به تبری از دشمنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و «نَصَروهُ» را به تولی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) معنا کرده

و در ذیل آیه ۳۳ طه، اساس رسالت و عبادت را تسبیح و تحمید دانسته‌اند که گاهی به صورت نماز و زکات و گاه به صورت تولی و تبری بروز می‌کند.

۳ - اهمیت تولی و تبری

حقیقت ایمان به خدا سر سپردن به دوستی اوست و دوستی با خدا و رسول و آنچه به آن امر کرده و دشمنی با آنچه که از آن نهی کرده است.

۳.۱ - حب و بغض فی اللّه دائر مدار دین

مدار دین بر حب و بغض فی اللّه است،

از این رو ایمان راستین، محکوم معادله تولی و تبری است که مؤمن بر اساس آن هم باید از انوار ارباب کمال و اهل حق استضائه کرده و همنشینی و دوستی با آن‌ها را برگزیند و هم باید از رفاقت و دوستی هواپرستان و اهل بدعت بپرهیزد تا به صراط مستقیم الهی که همان ایمان خالص است دست یابد

:«اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم و لاَ الضّالّین».


در خبر است که خداوند به برخی از انبیا وحی می‌کند: به مردم بگوید کارهایی که در دنیا انجام داده‌اید، از عبادت و زهد و تقوا، به نحوی سود آن‌ها به خودتان بازمی گردد؛ بنگرید برای من چه کرده‌اید؟ آیا هرگز دوستی از دوستان مرا دوست داشته‌اید؟ یا با دشمنان من دشمنی کرده‌اید؟ اگر عبادت آسمانیان و زمینیان همراه شما باشد و در آن دوستی با دوستان من و دشمنی با دشمنان من نباشد آن عبادت به کار شما نیاید.

۳.۲ - نهی از دوستی با کفار

قرآن کریم مؤمنان را از دوستی با کافران، یهود، نصارا، مسخره کنندگان دین و دشمنان دین، نهی می‌کند:«لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکفِرینَ اَولِیاء».

مؤمنان نه تنها نباید با طاغوت و کافران پیوند دوستی برقرار کنند، بلکه باید در برابر آن‌ها موضع منفی داشته باشند و دشمنی خود را با کافران ابراز کنند:

«فَمَن یَکفُر بِالطّغوتِ ویُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقی...»

و این فرمانی است که مؤمنان باید از آن پیروی کنند:

«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّغوتِ و قَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِه»،

زیرا ایمان به خدا با دوستی با دشمنان خدا سازگاری ندارد: «ولَو کانوا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والنَّبِیِّ وما اُنزِلَ اِلَیهِ ما اتَّخَذوهُم اَولِیاءَ ولکِنَّ کَثِیرًا مِنهُم فسِقون».

۳.۳ - محکم‌ترین دستگیره ایمان

نقل است که پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در جمع اصحاب فرمود: کدام دستگیره ایمان از همه محکم‌تر است؟ اصحاب هر یک چیزی گفتند: نماز، روزه، حج، جهاد و.... پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: همه این‌ها مهم‌اند؛ لیکن محکم‌ترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی در راه خداست و این‌که دوستان خدا را دوست داشته باشی و از دشمنان او بیزار باشی.

۳.۴ - تولی و تبری نتیجه ایمان

شیخ طوسی ذیل آیه ۷۳ انفال، تولی و تبری را نتیجه ایمان دانسته و فرموده است: اگر ایمان سبب دوستی بین مؤمنان و بیزاری از کجی‌ها و گمراهی‌ها نشود، خود مایه گمراهی است.


در رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام) است که از حقوق معلم بر تو این است که با دشمن وی همنشینی و با دوستان وی دشمنی نکنی.

۳.۵ - تولی و تبری خود ایمان

فضیل بن یسار یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) نقل می کند:«سالت أبا عبداللّه ، علیه السلام، من الحبّ والبغض أمن الإیمان هو؟ فقال: و هل الإیمان إلاّ الحبّ والبغض؛

از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟»
در روایت دیگری، امام صادق(ع) می فرماید:«من أحبّ للّه و أبغض للّه و أعطی للّه فهو ممّن کمل إیمانه؛

آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.»
و باز می فرماید:«کلّ من لم یحبّ علی الدین ولم یبغض علی الدین فلا دین له؛

کسی که دوستی و دشمنی اش براساس دین نباشد، دین ندارد.»

۴ - تقدم تولی و تبری بر دیگر پیوندها

تولی و تبری بر همه پیوندها حتی پیوندهای عاطفی و خویشاوندی مقدم است، بنابراین، کسانی که به خدا و روز واپسین ایمان آورند با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کنند دوستی نمی‌کنند، اگرچه پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ اینان‌اند که خداوند ایمان را در دل هایشان نوشته است: «لا تَجِدُ قَومًا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ یوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ و رَسولَهُ و لَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم اَو عَشیرَتَهُم اُولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الایمن...»،

۴.۱ - بیزاری حضرت ابراهیم از آزر

چنان که ابراهیم (علیه‌السلام) وقتی فهمید آزر دشمن خداست از وی بیزاری جست: «فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنه»

و مدار تولی و تبری، ایمان و کفر است؛ کسانی که پدران و برادران کافر خود را دوست و سرپرست بگیرند، ستمکارند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذُوا ءاباءَکُم واِخونَکُم اَولِیاءَ اِنِ استَحَبُّوا الکُفرَ عَلَی الاِیمنِ و مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون».

بر اساس آیه ۴ سوره ممتحنه: تا این افراد بر شرک و کفر باقی‌اند تبری از آنان و دشمنی با آن‌ها ادامه دارد: «بَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَدوةُ و البَغضاءُ اَبَدًا حَتّی تُؤمِنوا بِاللّهِ وحدَه...».

۴.۲ - طعم ایمان

از ابن عباس نقل شده: هیچ بنده‌ای طعم ایمان را نمی‌چشد، مگر این‌که دوستی و دشمنی‌اش برای خدا باشد، و کسی که در راه خدا و برای خدا دوستی و دشمنی کند به ولایت الهی دست می‌یابد،

چون دوستی و دشمنی برای خدا انسان را به محبت او نزدیک می‌کند و محبت کلید ولایت الهی است.

البته این محبت بدون متابعت حاصل نمی‌شود، از همین رو خداوند متعالی نشانه دوستی خدا را در پیروی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قرار داد: «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی»

و چون متابعت هم فرع بر مودت و دوستی است، مردم را به مودت اهل بیت (علیهم‌السلام) فرا خواند: «قُل لا اَسٔلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی»

و همان گونه که امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) فرمود: دوستی اهل بیت با دوستی دشمنان آنان جمع نمی‌شود، زیرا خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده است.


شایان ذکر این‌که مراد از مودت قربی در آیه یاد شده همان حب فی اللّه است و این‌که اهل بیت (علیهم‌السلام) به آن اختصاص یافته و در حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آن، مردم به تبعیت از آن‌ها فرا خوانده شده اند، همه برای تکمیل دعوت دینی است؛

یعنی غایت تولی و تبری، رساندن مردم به کمال و حب الهی است.
مصداق قربی در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، حضرت علی (علیه‌السلام)، حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) و بعد از آن‌ها فرزندان آنان‌اند.


برخی با استناد به آیه «اَطیعوا اللّهَ والرَّسول»

گفته‌اند: همه کسانی که ادعای محبت الهی می‌کنند ولی در عمل بر طریقه محمدیه (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیستند در ادعایشان کاذب‌اند.

۵ - تقدم تبری بر تولی

[ویرایش]

معمولاً تولی و تبری در کنار هم و در یک سطح مطرح می‌شوند؛ ولی از برخی آیات برمی‌آید که تبری بر تولی مقدم است، چنان که در آیه ۲۹ فتح ابتدا شدت عمل با کافران بیان شده، سپس رأفت و دوستی بین مؤمنان مطرح می‌شود: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم...». در کلمه توحید (لا اله إلاّ اللّه) هم نخست آلهه نفی، آن گاه توحید اثبات می‌شود.

در احتجاج حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با قوم خود نیز اول اعلام برائت از مشرکان و سپس تولی آمده است

:«... اِنّی بَرِی ءٌ مِمّا تُشرِکون اِنّی وجَّهتُ وجهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّموتِ والاَرض...».

حضرت یوسف (علیه‌السلام) هم با هم زندانیان خویش ابتدا تبری و سپس تولی را مطرح کرد: «اِنّی تَرَکتُ مِلَّةَ قَومٍ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ وهُم بِالأخِرَةِ هُم کفِرون واتَّبَعتُ مِلَّةَ ءاباءی اِبرهیمَ واِسحقَ و یَعقوب...».

برخی ذیل آیه «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا»

با بیان مراتبی برای تقوا ، اولین مرتبه آن را تبری از کفر و شرک دانسته‌اند که با شهادتین حاصل می‌شود.

۶ - اسوه‌های تولی و تبری

در این بخش چند نمونه از اسوه‌های تولی و تبری را ذکر می‌کنیم.

۶.۱ - حضرت ابراهیم

قرآن کریم حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و پیروان وی را اسوه مؤمنان در تولی و تبری معرفی می‌کند: «قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبرهیمَ والَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءؤُا مِنکُم و مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ کَفَرنا بِکُم وبَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَدوةُ والبَغضاءُ اَبَدًا حَتّی تُؤمِنوا بِاللّهِ وحدَهُ...».

۶.۲ - پیامبر اکرم

آیه‌ای دیگر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را نیز الگوی مطلق مؤمنان در همه زمینه‌ها می‌شناساند: «و لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» و چون تولی و تبری از وظایف و برنامه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود: «واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین واخفِض جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین فَاِن عَصَوکَ فَقُل اِنّی بَری ءٌ مِمّا تَعمَلون»،

[۸۰]

مؤمنان نیز باید در این زمینه به آن حضرت تأسی کنند. برخی خفض جناح با مؤمنان را به اظهار دوستی و محبت با آنان معنا کرده‌اند.


طبق نقل علی بن ابراهیم، مراد از «فَاِن عَصَوکَ» در آیه یاد شده این است که اگر در ولایت علی (علیه‌السلام) و امامان بعد از وی نافرمانی کردند بگو: من از عمل شما بیزارم.

۶.۳ - اهل بیت

مراد از «العُروَهِ الوثقی» در آیه ۲۵۶ بقره نیز حب فی اللّه و بغض فی اللّه

[۸۴]

و محبت اهل بیت (علیهم‌السلام) دانسته شده و از پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) روایت شده: کسی که دوست دارد بر کشتی نجات سوار شده، به دستگیره قابل اطمینان چنگ زند و به ریسمان الهی آویخته شود، باید بعد از من علی (علیه‌السلام) را دوست بدارد و با دشمنان وی دشمن باشد و از امامان هدایت (فرزندان وی) پیروی کند.


بر پایه برخی احادیث، مراد از کسب نیکی‌ها در آیه «... مَن یَقتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فیها حُسنًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ شَکور»

دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام)

و مقصود از «مَن صَلَحَ» در آیه «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّتِ عَدنٍ الَّتی وعَدتَّهُم ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم و اَزوجِهِم و ذُرِّیّتِهِم اِنَّکَ اَنتَ العَزیزُ الحَکیم»

که داخل کردن آنان در جنات عدن از پروردگار درخواست شده، دوستی حضرت علی (علیه‌السلام) است.

مراد از انس و جانّی که طبق آیه ۳۹ الرحمن: «فَیَومَئِذٍ لا یُسٔلُ عَن ذَنبِهِ اِنسٌ ولا جانٌّ» در قیامت بازخواست نمی‌شوند نیز خصوص کسانی است که در دنیا دوستدار امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) بوده، از دشمنان آن حضرت تبری می‌جویند

و هم اینان در آن روز از این حکم که آدمی از برادر، مادر، پدر، همسر و پسرانش می‌گریزد

مستثنا هستند.
شخصی به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد:گاهی شیطان مرا وسوسه می‌کند و من بر خودم می‌ترسم؛ سپس دوستی شما را یاد می‌کنم و دلم آرام می‌گیرد. امام (علیه‌السلام) فرمود: مگر دین جز دوست داشتن است آیا نشنیده ای این سخن خداوند متعالی را که «اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللّه»

استشهاد امام (علیه‌السلام) به این آیه یا برای آن است که دوست داشتن امامان معصوم (علیهم‌السلام) همان دوستی با خداست، یا برای بیان این است که محبت خدا به تمام و کمال نمی‌رسد مگر با پیروی از ایشان. [۹۸]

۶.۳.۱ - تکامل ایمان

ذیل آیه «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وکونوا مَعَ الصّدِقین...»

نقل است که امام باقر (علیه‌السلام) به ابوحمزه ثمالی فرمود: کسی (در حقیقت) خدا را می‌پرستد که وی را شناخته باشد و کسی که خدا را نشناخته، پرستش وی مانند پرستش غیر خدا از روی گمراهی است. ابوحمزه پرسید: معرفت خدا چیست؟ امام فرمود: معرفت به این است که خدا و رسولش را در موالات علی (علیه‌السلام) و اقتدا به وی و امامان پس از او و تبری جستن از دشمنان آنان تصدیق کند. ابوحمزه پرسید: چه کنم تا ایمانم کامل شود؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: دوستان خدا را دوست بدار و با دشمنان خدا دشمن باش، همان گونه که خدا فرمود:با صادقان باش.


ام سلمه (از همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)) به عایشه هنگام عزیمت به بصره گفت: من روزی را به تو یادآور می‌شوم که پیامبر و علی خلوت کرده بودند و تو هجوم بردی و با علی تندی کردی و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به تو فرمود: به خدا سوگند کسی از اهل بیت من و غیر آن‌ها با علی (علیه‌السلام) دشمنی نمی‌کند مگر این‌که از ایمان خارج شود.


در تفسیری از آیه «سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّا»

هم مراد از جعل ودّ قرار دادن حب علی (علیه‌السلام) در قلب هر مؤمن، دانسته شده است.

۶.۳.۲ - وجوب محبت اهل بیت

ذیل آیه ۲۳ شوری نیز احادیثی در وجوب محبت اهل بیت نقل شده که طبق آن‌ها ثمره دوستی اهل بیت، بهشت و فرجام دشمنی با آن‌ها دوزخ است.

۶.۳.۳ - حب علی علامت ایمان

به نقل روایات متواتر، حب و دوستی علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) عنوان و در رأس نامه عمل مؤمن

[۱۰۹]

[۱۱۰]

و علامت ایمان است و دشمنی با علی (علیه‌السلام) نشان کفر و نفاق است.

فخر رازی با تکیه بر وجوب دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام) (علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام))، اختصاص ایشان به مزید تعظیم را لازم دانسته است.

۷ - تولی و تبری در تربیت اخلاق انسان

از مهمترین مبانی دین، تَبّری (تَولاّ، در عربی تَولّی: دوستی داشتن با کسی، تَبرّا در عربی تَبرّی: بیزاری، ‌بیزار شدن از...) و بیزاری جستن از بنیانگذاران حکومت ظلم و فساد و دشمنان ائمه هدی است، و این در پی تَولی و اظهار محبت و تحیَّت به پیشوایان دینی است.
از آن جهت که این دو حالت روانی، از عواطف مهم انسانی است که در تربیت اخلاق فردی و همچنین فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی آثار مهمی دارد، و انگیزه بسیاری از رفتارهای پسندیده یا ناپسند می‌باشد، نخست به توضیحی در این باب می‌پردازیم و سپس شواهدی از متن زیارت‌ها نقل می‌کنیم.

۷.۱ - محبت و عداوت دو حالت عاطفی

رغبت و نفرت، محبت و عداوت از حالات انفعالی و عواطف انسان است، که به طور طبیعی در افراد وجود دارد، و در روان‌شناسی مورد تحقیق قرار می‌گیرد.
یک مسلمان صمیمی و پایبند به مذهب نمی‌تواند در دل نسبت به موافقان و مخالفانِ عقیدتی خود حالتی یکسان داشته باشد، زیرا لازمه‌ اعتقادِ راستین به یک مکتب جانب‌داری و دفاع از آن، و علاقه به پیشوایان و نفرت و دوری از مخالفانش می‌باشد، که اگر شخص مکتبی چنین حالتی نداشته باشد، بی‌شک مخالفان از نوعی ضدیت و دشمنی نسبت به او و مکتبش خالی نخواهند بود، چنان‌که در رویدادهای سیاسی و اجتماعی کنونی هم می‌بینیم.

۷.۲ - اسلام و جنبه‌های عاطفی

افزون بر این اسلام که دینی جامع و کامل است، تعلیماتش هیچ‌گاه منحصر به‌اندام‌های بدن و اعمال ظاهری نمی‌شود، بلکه درباره‌ی مقاصد و نیّات آدمی نیز حکم و دستور دارد، و به خصوص نسبت به عاطفه‌ی محبت و عداوت که از عواطف قوی انسان است رهنمودهایی عرضه می‌کند که از حکمت و واقع‌بینی تعلیماتش حکایت می‌نماید.
راز مطلب و اهمیتش در این است که انسان (گذشته از موارد استثنایی) پیشتر و بیشتر از اینکه تابع استدلال و منطق و علم باشد پیرو احساسات و عواطفش می‌باشد، چنان‌که انگیزه‌ی بسیاری از رفتارهایش دلبستگی‌ها و دل آزردگی‌هاست، یا روحیه‌ی تبعیت از رسوم رایج و تقلید از بزرگان قوم.(اهمیت «حکومت» و اداره کنندگان کشور نیز به همین علت است که در اصلاح یا به فساد کشاندن عامّه مردم تاثیری فراوان دارند و خواه ناخواه مورد تقلید عمومی واقع می‌شوند.)

۷.۳ - شواهدی از قرآن

به این جهت در قرآن کریم و احادیث، محبت و عداوت آدمی نیز تحت حکم الهی در آمده چنانکه می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْاِیمانِ؛

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنها را ولی (دیار و یاور و تکیه‌گاه) خود قرار ندهید...» (آیه‌ی بعد از آن نیز با لحنی تهدیدآمیز می‌فرماید: نباید قوم و خویش و اموال و تجارت، از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‌تر باشد. آیات در این مضمون فراوان است و مجال شرحش نیست، از جمله رجوع شود به:سوره مائده،

سوره اعراف،

سوره ممتحنه


و راجع به تبرّی جستن حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) از عمویش می‌خوانیم: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبّری مِنْهُ؛ چون بر او (ابراهیم) آشکار و ثابت شد که (عمویش) دشمن خداست (چون بت‌تراش است) از او بیزاری جُست.» (این سوره‌ها نیز ملاحظه شود. سوره توبه،

سوره بقره،

سوره‌ زخرف

)
چنانکه از این آیه و نمونه‌های دیگر بر می‌آید این بیزاری و دوری و زشت شمردن نسبت به عقیده‌ نادرست و اعمال ناشایست کافران می‌باشد نه خود شخص، تا «انسان دوستان» خرده نگیرند که باید همه را دوست داشت، که «صلح کل» بودن در واقع نشان عقیده‌ راسخ و ثابت نداشتن است، و آفریدگار متعال و رسولش نیز از مشرکان بَری و بیزارند،

یعنی از شرک و عقاید سخیف و فاسد.

۷.۴ - شواهدی از روایات

و اینک شاهدی از احادیث:
فُضیل بن یَسار گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم، آیا حب و بغض از ایمان است؟
فرمود: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود:
«خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست، و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد، آنان هدایت یافتگانند.»


بر طبق حدیثی دیگر از امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، روزی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با طرح سئوالی در بین اصحاب به تعلیم آنها می‌پردازد و می‌پرسد: کدام یک از دستاویزهای ایمان محکم‌تر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی گفتند نماز، و برخی گفتند زکات، و بعضی روزه و گروهی حج و عمره را نام بردند، و بالاخره عده‌ای گفتند جهاد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر یک از اینها را که گفتید فضیلتی است، ولی جواب پرسش من نیست، محکم‌ترین دستاویزهای ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و پیروی اولیاء خدا و بیزاری از دشمنان خداست.

[۱۲۴]


و حتی این حالت دوست داشتن نیاکان و کارهای خیر، و دشمن داشتن بدکاران به واسطه‌ی اعمال شرشان، خود میزان خوبی و بدی شخص معرفی شده:
امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: هرگاه می‌خواهی بدانی در تو خیری هست، به دلت نگاه کن. اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن داری، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست داری، در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کس همراه دوست خود است.


جمله‌ اخیر این حدیث «والمرء مع من احبَّه» قابل تامل بیشتر است، زیرا حاکی از یک اصل اعتقادی در اسلام و بلکه حالتی طبیعی از انسان است.
توضیح این که انسان که بر فطرت توحید زاده می‌شود، و روحش آینه‌ای است پاک و پذیرای هر نقش و نگار، (نویسنده توجه دارد که در این باب بحث‌ها و گفتگوهاست، اما آنچه مقتضی مقام و اصحّ اقوال دانست ذکر کرد.) در طول عمر ضمن مواجهه با امور مختلف و اشتغال به کارهای گوناگون در هر رویارویی با این پرده‌های رنگارنگ تصویری زشت یا زیبا بر روحش می‌افتد، و خواه ناخواه تاثیری بر جان و دلش می‌گذارد، و رفته رفته نوعی انس، علاقه و دوستی، شیفتگی به حق و حقیقت، علم و فضایل انسانی، خدمات عام المنفعه یا زن و فرزند، مال و منال، جاه و جلال و مانند این‌ها پیدا می‌کند، و سرانجام از صفات و علایقی که بسته به نوع کار و تماسش پیدا کرده شخصیت خاص او شکل می‌گیرد، (کراهت مکاسبی چون کفن فروشی و قصابی (ذبح حیوانات نه گوشت فروشی) دلیلی آشکار بر اثر‌پذیری انسان و شکل گرفتنش از نوع کار و اهدافی که در زندگی دارد می‌باشد.) و دست آوردها و مُکتَسباتش فراهم می‌آید و لذا حشر و نشرش با همان‌هاست که وابسته و دلبسته به آنها بوده: خدایا هوی، حق یا باطل...

۷.۵ - اهمیت زیارت‌نامه‌ها در تولی و تبری

اینک که دانستیم چرا «انسان با کسی است که به آن محبت می‌ورزد» ارزش تَولی و تبری را در تربیت آدمیزاد و تعیین مسیر فکری و گرایش قلبی‌اش بهتر درک می‌کنیم، و به اهمیت زیارت‌نامه‌ها بیشتر پی می‌بریم که مستقیماً محبت و ولایت ائمه‌ معصومین را تلقین می‌کند، و لعن (لعنت: راندگی، اسم است از «لعن» قال الله تعالی: اَلا لعنةُ الله علی الظّالمین (هان که لعنت خدا بر ستمگران باد) ملعون: رانده و دور کرده از نیکی و رحمت «منتهی الارب). و طعن بر ظالمان و غاصبان حق‌شان را بازگو می‌نماید، به خصوص در زیارت‌های حضرت سید الشهداء (علیه‌السّلام) اینک چند مثال که تَولی و تبری را می‌آموزد.

۷.۵.۱ - زیارت امیرالمومنین

در زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌خوانیم:
خدایا! لعنت کن بر قاتلان امیر مؤمنان، خدایا لعنت کن قاتلان حسن و حسین را، خدایا لعنت کن قاتلان ائمه را، و عذابشان کن به عذابی دردناک که احدی از جهانیان را آن طور عذاب نکردی، به عذابی بسیار که آن را گسستن و انقطاعی نیست، و مدت و نهایتی ندارد (چرا؟) برای اینکه با والیان امر تو مخالفت و ستیزه کردند، و آماده کن برای آنها عذابی که آن را به هیچ یک از آفریدگانت وارد نکردی...


غالباً تَولی و شیفتگی زائر به امام بعد از بیان فضایل و مقامات معنوی او ذکر می‌شود، تا علت و موجبی باشد بر محبت و دلدادگی که به آن نیکوان روحانی دارد.

۷.۵.۲ - امام‌ حسین در روز‌ عرفه

به نقل نمونه‌ای که از زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عرفه برگزیده شده اکتفا می‌کنیم:
تو درِ هدایت و پیشوای تقوی و دستگیره‌ی محکم و حجت بر اهل دنیا و پنجمین از اصحاب کسایی.
دست رحمت به تو غذا داد، و از پستان ایمان شیر نوشیدی، و در دامن اسلام پرورش یافتی. بنابراین دل به فراقت راضی نمی‌شود، و به زنده بودنت شک نمی‌کند.درود و رحمت خدا بر تو و بر پدران و فرزندانت باد.
بعد از چند سلام و تحیت این چنین ابراز عواطف دوستانه می‌نماید:
‌ای فرزند رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد.
‌ای ابا عبدالله! پدرم و مادرم قربانت باد.
واقعاً پیش آمد ناگوار و مصیبت وارده به تو بر ما و بر همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین بزرگ و ناراحت کننده است.پس گروهی که زین بر اسب نهادند و لگام بر دهنش زدند و آماده‌ی جنگ و قتل تو شدند خدا لعنت کناد (از رحمت خود دور کناد).

در زیارت سید الشهداء (علیه‌السّلام) با این عبارت از جانیان و قاتلان تبرّی می‌جوییم:
لعنت شود و ملعون باد امتی که شما را کشت، و امتی که با شما مخالفت کرد، و امتی که ولایت شما را انکار کرد، و امتی که بر ضد شما پشتیبانی دشمن کرد، و امتی که حاضر (در صحنه‌ی نبرد) بود و شهادت را نطلبید. شکر خدا که جایشان را آتش دوزخ قرار داد...


در زیارت کوچکی از امام حسین (علیه‌السّلام)، نیمی از آن لعن و تبرّی است:
سلام بر تو‌ای ابا عبدالله، رحمت خدا بر تو‌ای ابا عبدالله. خدا ترا رحمت کند‌ ای ابا عبدالله. (با در نظر آوردن این رسم که کُنیه در عربی نامی احترام‌آمیز است. مزیت تکرار «یا ابا عبدالله» و ذکر نکردن اسم حضرت در زیارت مذکور معلوم می‌شود.)
خدا لعنت کند کسی که تو را کشت، و خدا لعنت کند کسی را که شریک در (ریختن) خون تو شد، و خدا لعنت کند کسی را که این خبر به او رسید و به آن راضی شد. من در پیشگاه خدا از اینها بیزارم.


در زیارتی دیگر بعد از چند سلام، زائر تَولی و تبرای خود را به زبان شهادت و گواهی دادن ذکر می‌کند، و این است ترجمه‌ی آن:
گواهی می‌دهم که تو حلال خدا را حلال شمردی و حرام خدا را حرام دانستی، و نماز را بر پا داشتی و زکات دادی، و به نیکی امر کردی و از بدی باز داشتی، و (مردم را) با روش حکیمانه و‌ اندرز دادن به راه پروردگارتان دعوت کردی.
گواهی می‌دهم که تو و هر که با تو کشته شد همه شهیدند و زنده و نزد پروردگارتان روزی داده می‌شوید.
گواهی می‌دهم کشنده‌ی تو در آتش است. به خدا می‌گروم (و خدا را می‌پرستم) به بیزاری جستن از کسی که ترا کشت، و از کسی که با تو جنگید و پیروی مخالفان ترا کرد، ‌و از کسی که بر ضد تو لشکر فراهم کرد، و از کسی که صدایت را شنید و یاری‌ات نکرد.
کاش من با شما بودم و به کامیابی بزرگ می‌رسیدم.
این مضامین شورانگیز در بیان فضایل فرزندان رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آرزوی یاری و همراهی با آنان و لعن و طعن بر ظالمان و دشمنان‌شان دائم به زائر تلقین می‌شود، و باعث تشجیع و قدرت روحی او می‌گردد، و شعله‌ی خشم مقدسی را در کانون دلش روشن می‌کند، که ریشه‌ی هر ستم و ستمکاری را می‌سوزاند، و نفرت و بیزاری‌اش را نسبت به حکام ظالم بر می‌انگیزد، (در زیارت جامعه زائر به این حال تصریح می‌کند و می‌گوید: «سلمٌ لِمَن سالَمکم و حربٌ لِمَن حاربکم: ‌ای پیشوایان! هر کس که تسلیم و مطیع شماست من با او در صلح و صفایم، و در برابر کسی که با شما به جنگ پرداخته است، همه جنگ و ستیزم. نیز در همین زیارت زائر این چنین تولاّ و تبرّای خود را اظهار می‌کند: دلم زیر فرمان شما و رایم تابع شماست، و همواره آماده‌ی یاریتان هستم تا خدای تعالی دینش را به وسیله شما زنده گرداند...)

حکامی که یا از نسل و تبار همان پلیدان گذشته یعنی بنی‌امیه هستند با همان خباثت و رذالت، یا از نظر فکری و راه سیاسی از دودمان آن طاغوتیان جاه طلب یعنی عباسیان می‌باشند، و در هر دو صورت دشمن علم و تقوی و فضایل انسانی‌اند که در عترت رسول متجلی بوده و مردم را به سوی آنان می‌کشانده، و همین علت اصلی بغض و کینه‌شان نسبت به خاندان رسالت بوده است، که تا روزگار ما نیز ادامه داشته و به صورت حبس یا تبعید و تهدید فقهای مجاهد ابراز می‌شده است.

۷.۵.۳ - زیارت عاشورا

بیشترین لعنت و بیزاری از دشمنان خاندان عصمت و طهارت و مخالفان امامت و حکومت علی و آل علی (علیه‌السّلام) در زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا وارد شده، که ترجمه‌ی بخشی از آن ذکر می‌شود:
‌ای ابا عبدالله! راستی که این پیش آمد ناگوار و مصیبت رسیده به تو بر ما و بر همه‌ی مسلمانان بزرگ و سترگ است.آنچه به تو رسیده در آسمان‌ها بر همه‌ی آسمانیان (نیز) سترگ و بزرگ است.
پس خدا لعنت کناد (دور از رحمتش گرداناد) گروهی را که بنیاد ستم و بیداد بر شما خاندان (پیامبر) را پی‌ریزی کردند، و خدا لعنت کناد مردمی را که از (تصدی) مقامتان شما را باز داشتند و از رتبه‌ها و درجاتی که خدا شما را در آنها نهاده بود دور کردند.
خدا لعنت کناد گروهی که شما را کشتند، و هم لعنت کناد کسانی را که برای قدرت دادن به آنان در جنگ با شما زمینه فراهم کردند.
من در پیشگاه الهی و حضور شما از آنان و پیروان و تابعان و دوستانشان بیزاری و دوری می‌جویم.
‌ای ابا عبدالله! واقعاً تا روز قیامت من صلحم با هر که با شما سر صلح و آشتی دارد، و در نبردم با هر که با شما در جنگ است.
خدا لعنت کناد آل زیاد و آل مروان را، و خدا همه‌ی بنی امیه را لعنت کناد، و خدا لعنت کناد پسر مرجانه را، و خدا لعنت کناد عمر بن سعد را، و خدا لعنت کناد شمر را.
خدا لعنت کناد مردمی را که زین بر نهادند و لگام زدند (اسبان را) و نقاب بستند برای جنگ و کشتن تو...
‌ای ابا عبدالله! من تقرب می‌جویم به خدا و رسولش و امیرِ مؤمنان و فاطمه و حسن و تو به دوستی و پیوستگی داشتن با تو، و بیزاری و دوری از هر کس که پایه‌ی (ظلم و قتل شما را) گذاشت و ساختمانش را بر آن بنا کرد، و ستم و بیدادش را بر شما و بر پیروانتان روا داشت...
این تَولی و تبری با تعبیراتی همانند آنچه نقل شد در بقیه‌ی زیارت عاشورا ادامه می‌یابد، تا به لعن و سلام می‌رسیم که هر یک صد مرتبه خوانده می‌شود، و اثر تلقینی خاصی در خواننده‌ی بیدار دل بر جا می‌گذارد، و اینک ترجمه‌ی لعن آن:
خدایا! لعنت کن نخستین ظالمی را که به حق محمد و آل محمد ظلم کرد، و آخرین پیرو او را در این ستم.
خدایا! لعنت کن گروهی را که در جنگ با حسین کوشیدند، و (جماعتی را که) پسندیدند و پیروی کردند و پیمان بستند و موافقت کردند با کشتن او. خدایا! همه‌شان را لعنت کن و دور از رحمتت گردان.


آنچه در این لعن قابل ذکر است تاکید و تشدید است که در آنها شده، و این روشنگر خباثت و دنائت افراد ملعون و جنایات جبران ناشدنی است که به حکومت حق و عدالت کردند و مسیر تاریخ اسلام را منحرف نمودند، بنابراین سخن بر سر عداوت خصوصی دو قبیله و یک جنگ پایان یافته در زمان و مکان خاص نیست، بلکه مبارزه‌ی حق است و باطل، عدالت و ظلم، در طول تاریخ انسان، که امروز نیز با تمام مظاهرش شاهد و ناظر آنیم.
پس تا کاخ ستمی در جهان برپاست، این دعایِ بد (دعای بد، مترادف نفرین و لعن است.) رواست، و تا دست تجاوزی دراز است، درِ این لعن به رویشان باز است.
این لعن‌ها و نفرین‌های پیاپی طبعاً دشمنی و نفرت خواننده‌ زیارت عاشورا را به آن ستمگران و پیروانشان که همیشه یافت می‌شود بر می‌انگیزد، و شعله‌ خشمی مقدس را بر ضد هر تجاوز و حق کشی و بی‌عدالتی در دلش روشن نگاه می‌دارد، و قهری آشتی ناپذیر را با هر گناه و ستم و پلیدی در وجودش بر جا می‌گذارد، و طبیعی است که چنین زائری خود هیچگاه به خیانت و جنایت آلوده نخواهد شد، و این است اثر تربیتی و عملی تَولی و تبری.