سیاست پدر و مادر ندارد
جمله یا ضرب المثل "سیاست پدر و مادر ندارد" را بارها از زبان دوستان و آشنایان در مذمت سیاست شنیده ایم.مهم ترین دلیلی که در نهی طرف از عمل سیاسی به کار برده می شود و کلام را ختم می کند همین گزاره و اصل بنیادین است که عقل سلیم لابد از پذیرش آن است. داشتن "زندگی پاک" و به دور از آلودگی مستلزم آن است که از سیاست که معادل کلک و حقه و دروغ است دوری کنیم. سیاست مقوله ای است جدا از زندگی عادی و روزمره. پرداختن به سیاست وارد کردن امری اضافه به زندگی عادی است که آن را آلوده ساخته و در مسیر دیگری می اندازد. سیاست خارج از زندگی روزمره است.
غایت کنش سیاسی کسب و اعمال قدرت است که به خاطر آن باید مبارزه کرد و ابزار مبارزه و تصاحب قدرت پدر سوختگی است. عمل سیاسی و اصولا" سیاست ورزی مستلزم دروغ گفتن،جنایت و خیانت کردن و دیگر اعمال "ضد بشری " است که مغایر با "انسانیت" آدمی است. بنا براین استدلال سیاست از دین جدا تلقی می گردد. دین پیام آور پاکی،صداقت،درستکاری و انسان ساز بوده که با سیاست مغایر می باشد.
باید از سیاست دوری جست و سر به کار خود مشغول داشت که سیاست پدر و مادر ندارد و آدمی را تباه می سازد.سیاست شر است.
وجه دیگر این نگرش راز آلودگی کنش سیاسی است. سیاست پدر و مادر ندارد یعنی نمی توان از آن سر در آورد. پشت پرده را نمی توان دید وکارگردانان کسانی هستند که ما نمی شناسیم و تصمیم گیری امور به عهده آنان بوده و بقیه بازیگرانی هستند که از خود اختیاری ندارند. کارگردانان دیده/نادیده فعال ما یشا اند. هر آن چه ایشان اراده کنند همان خواهد شد و قسمت ما همین نقطه پرگار بودن است.
آن چه برای شنیدن ، گفتن و انجام دادن لازم داریم تعریف شده است. فضایی که در آن باید ببینیم یا دیده شویم،بگوییم یا بشنویم شکل گرفته است. سهمیه ما انسان هایی که می خواهیم از آلودگی سیاست پاک بمانیم مشخص و معین است. چیزی غیر از آن برای دیدن و گفتن و کاری برای انجام دادن نیست.
اما سیاست زندگی است. سیاست امری خارج از زندگی و پیکر بندی آن از قبل شکل گرفته نیست. سیاست درون زندگی است. سیاست توزیع دوباره شنیدنی ها و گفتنی ها و انجام دادنی ها است. سیاست دخالت در تقسیم بندی امور شنیدنی و دیدنی است. ساختن فضایی دوباره برای آن چه باید انجام دهیم و ان چه باید بگوییم و بشنویم. نشان دادن آن چه پنهان بود و دیده نمی شد. دخالت در سیاست یعنی تبدیل خود به یک سوژه سخنگو.
سیاست تاملی است در تباهی آدمی که با کنش و مبارزه همراه است. کنش/تفکری که زندگی را بر می سازد.موضع غیر سیاسی خود یک موضع سیاسی پنهان است. درخشش ظفرمند فاجعه تابناک است. مسئولیت بروز و وجود فاجعه با کیست؟ با کسانی که از امر سیاسی گریزانند و بیمناک ؟ یا با کسانی که مفعولان فاجعه بودند یا با فاعلان فاجعه؟ آیا این مسئولیت به عهده همه نیست؟ همه در فاجعه نقش داشته اند و مسئولیت آن را باید عهده دار شده وشرمگین باشند. شرم از آن چه اتفاق افتاده و نمی بایست که اتفاق افتد. شرمی که کنش/تفکر را در بطن خود می پرورد. بار مسئولیت سیاسی است