شرق شناسی وارونه چیست؟
درباره شرقشناسی وارونه سعید در پایان کتاب شرق شناسی پرسش های زیر را مطرح میکند: «آدمی چگونه فرهنگ های دیگر را باز می نماید؟ فرهنگ دیگر چیست؟ آیا ایده یک فرهنگ یا نژاد یا مذهب یا تمدن متمایز مفهومی سودمند است یا اینکه به ناگزیر به ستایش از خود می انجامد هنگامی که گفت و گو بر سر فرهنگ خودی است) و یا به دشمنی و پرخاشگری با غیر دامن میزند هنگامی که گفت و گو بر سر فرهنگ دیگری است؟. برای پژوهشگران روابط بین الملل، این پرسش ها اهمیت نظری و سیاسی روشنی دارند. از این گذشته شناخت شناسان نیز به این موضوع علاقه منداند زیرا از این پرسش ها، پرسش های دیگری نیز زاده میشود آیا وانمایی دیگری هرگز میتواند به دور از تحریف باشد؟ آیا می توان چنین دانشی را عینی دانست؟ مکتب پساساختارگرایی سعید به وی حکم میکند که به این پرسشها پاسخ منفی بدهد. مسئله واقعی این است که آیا یک بازنمود حقیقی از چیزی براستی می تواند وجود داشته ،باشد یا اینکه همۀ باز نمودها به علت اینکه باز نمود است در درجه نخست در حصر زبان و سپس در زندان فرهنگ و نهادها و فضای سیاسی باز نمودکننده باقی می مانند؟ اگر گزینۀ دوم درست باشد که به عقیده من چنین است)، آنگاه باید آماده پذیرفتن این واقعیت نیز باشیم که یک باز نمود افزون بر «حقیقت» که خود یک بازنمود ،است، با بسیاری چیزهای دیگر در هم آمیخته است آیا بازنمود خود سعید از شرقشناسی حقیقی و دقیق است؟ و آیا بازنمود شرقیها از دیگران خودشان یعنی غربیها میتواند از نوشته های غربیها دربارهٔ شرقیها بی نقص تر باشد؟ سعید در آغاز به پرسش دوم علاقه مند نبود. برای او چیزی همتراز شرقشناسی به عنوان غربشناسی وجود نداشت، زیرا شرقيها چه دربارۀ خود و چه دربارۀ غرب سخن نمیگفتند، و اگر هم میخواستند چنین کنند نهادهای لازم را نداشتند با اینهمه به نظر می رسد سعید از چشم انداز یک گفتمان وارونه ۱۴ به هراس افتاده بود، زیرا کتاب خود را با این درخواست پایان داد امیدوارم به خواننده نشان داده باشم که پاسخ به شرقشناسی غربشناسی نیست. هیچ شرقی» سابقی از این اندیشه تسلی نخواهد دید که از آنجا که خود او شرقی بوده احتمال دارد، احتمال بسیار، که حال بتواند «شرقیهای جدید یا غربیهای ساختهٔ خویش را مورد مطالعه قرار دهد فوكو از گفتمان وارونه همچون روشی برای مقاومت یاد میکرد. او در بحث از همجنس گرایی با کاربست چنین گفتمانی نوشت: «باید به نمایندگی از جانب خویش شروع به سخن گفتن کرد و درخواست کرد که طبیعی بودن چنین واقعيتى تصدیق شود و در این کار همان واژگان و مقولاتی را به کار برد که براساس آنها همجنس گرایی گونه ای بیماری شناخته شده بود.صادق جلال العزم فیلسوف معاصر سوری نوشته سعید را به همین شیوه نقد میکند ۱۵ العزم با ادعای سعید در بدخواهانه بودن قصد مطالعه جامعه های متفاوت موافق نیست برای او میل به مطالعه درباره فرهنگها و جامعه های متفاوت با فرهنگ و جامعۀ خویش تنها یک گرایش عمومی انسانی در بسیاری از جامعه هاست به باور العزم ساختن دوگانگیهای خود - دیگری یک گرایش جهانی است که زیرا پیش فرض بنیادی دیگر بود در یک برون سازی خیالی ریشه دارد به عبارت دیگر تصویر ذهنی که شخص از هر فرهنگ دیگری دارد نمیتواند انگیزه فرهنگی و سیاسی نداشته باشد. در نگاه العزم به رغم هشدار مهم سعید به دست اندرکاران و قربانیان شرقشناسی درباره خطرهای به کارگیری ساختارهای هستی شناختی شرقشناسی، این کار اینک به گونه ای گسترده انجام میگیرد) . او این پدیده را شرقشناسی وارونه نامید.شرق شناسی وارونه، گفتمانی است که روشنفکران و سرامدان سیاسی «شرقی» برای پردازش هویتی «حقیقی» و «اصیل» به کار میبرند. این شیوه هویت سازی به عنوان دانش خنثی کننده روایت غربیها از شرق وانمایانده می شود اما شرقشناسی وارونه نه تنها شرقشناسی را کالبدشکافی نمیکند۱۵. العزم در جهان عرب و ایالات متحده آمریکا تحصیل کرده است. او با گذراندن پایان نامه دکترای خویش در مورد فلسفه اخلاق هانری برگسون در سال ١٩٦١ از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شد. پس از تدریس در لبنان و اردن به سوریه بازگشت و در آنجا از ۱۹۷۷ استاد فلسفهٔ مدرن اروپایی در دانشگاه دمشق بوده است. العزم در گذشته ویراستار مجله مطالعات عربی Arab Studies Review و نویسنده کتابهایی چون النقد الذاتي بعد الهزيمة، نقد الفكر الدینی انتقاد از تفکر جنبش مقاومت فلسطين، و ثلاث محاورات فلسفية: دفاعاً عن المادية و التاریخ سه گفت و گوی فلسفی درهمچنیندفاع از ماتریالیسم و تاریخ اثر الثورة الفرنسية تأثير انقلاب فرانسه و نیز(1972) The Origins of Kant's Arguments in the Antinomies است. من اصطلاح شرق شناسی «وارونه را به دو دلیل به اصطلاح «غرب شناسی» ترجیح روشنفکران ایرانی و غرب،بلکه مانند همۀ وارونه سازیها بسیاری از اصول هستی شناختی و شناخت شناسانه آن را به وام می گیرد شرقشناسی وارونه در درجه اول این فرض شر قشناسی را که یک تفاوت بنیادین هستی شناختی میان غرب و شرق از حيث ذات مردم و فرهنگها وجود دارد به گونه ای غیر انتقادی می پذیرد. شرق و غرب همچون موجودیتهایی ،جغرافیایی ،تاریخی و فرهنگی تصویر میشوند که ذاتاً با یکدیگر ناقرینه.اند فرض بر این است که هر یک از آنها تاریخ چارچوبهای ،مفهومی سنت ،فکری شیوۀ ،گفتمان اصول اخلاقی و فرهنگ خاص خویش را دارد که به آسانی قابل شناخت است. برابر پیشفرض این مجرّد سازی که شرق و غرب را نسبت به هم «دیگرانی» بی چون و چرا می پندارد، این به اصطلاح شرق و غرب ترکیب بندیهای همگونی هستند. پیروان هر یک از این گفتمانها دربارهٔ ساکنان و سرزمینهای طرف مقابل چنان میاندیشند که گویی هر دوی آنها کلیت ها و قلمروهایی مشخص، شعورمند، و یکپارچه هستند. برای منادیان شرقشناسی وارونه غرب همان نقش من دیگر را بازی میکند که شرق به گونه ای سنتی برای شرقشناسان ایفا میکرد استانلی دایموند گفته است که فرهنگ غرب تنها از طریق ارجاع به یک بدویت ساختگی می تواند خود را به تصور آورد دایموند در مقابله با بومی، بربر توسعه نیافته و غیراروپایی است که هویت تمدن و قهرمانی غرب تعریف می شود به نظر میرسد که شرقشناسی وارونه نیز از همین منطق پیروی می کند زیرا ماهی شرقی همواره در ارتباط با غیر «ما»، یعنی انسان غربی،میدهم نخست اینکه به جای چشم پوشیدن از آموزه های هستی شناختی روش شناختی و شناخت شناسانه شرقشناسی این گفتار کاربرد وارونه همین آموزه ها را غسل تعمید میدهد دوم اینکه این گفتمان در درجه نخست درونگرا علاقه مند به فهم خویشتن شرقی است و تنها در درجه دوم برونگر است علاقه مند به فهم «دیگر»غربی)دیگر بود شرفشناسی ....ساخته می شوم کاربرد شرقشناسی به دست استعمار درک شیفتگی نابخردانه ی شرقیان به مفهوم دیگری) چیره دست غربی را آسان تر میکند دیگری همواره همچون یک ناظر ،فرضی یا آنچه ژاک دریدا آن رافرهنگ مرجع مینامد برای هر دو طرف ایفای نقش میکند. با توجه به اینکه غرب به علت حضور همه جایی آن به عنوان مرکز ثقل جهان تلقی میشود شرقشناسی وارونه مجبور است آیین شکنی خویش را درست از موضوع خود وام بگیرد بدین سان شرقیها، حتی در مقام تازه به دست آمده خویش به عنوان سخنگویان و نویسندگان و بازیگران همچنان از شنونده و مخاطب غربی خویش تأثیر می پذیرند شرقیهای محاصره شده مجبور میشوند در قلمرو حریف به جنگ برای به دست آوردن جایگاه دست بزنند بسیاری از روشنفکران به حاشیه رانده شده شرق که در این جنگ فرهنگی زیر تهدید زرادخانه برتر دشمن قرار دارند ناسیونالیسم، یعنی الگوی ایدئولوژیکی دشمن را به کمک می طلبند این وضع یادآور آن ایده مارکس است که میگفت پرولتر ابزار تولید را به خدمت خواهد گرفت تا با تسلط بورژوازی بر قدرت مبارزه کند اینک روشنفکران «جهان سوم» میخواهند یک آموزۀ دیگر قرن نوزدهم غرب (ناسیونالیسم) را از آن خود سازند تا امپریالیسم غرب را به مبارزه بخوانند.گرچه شرقشناسی وارونه زیربنای نظری شرقشناسی را به کار می بندد، برابر نهاد (آنتی تز دقیق شرقشناسی نیست شرقشناسی وارونه، مانند شرقشناسی بر پایۀ برون نگری قرار دارد اما بیشتر به بازنمود (یا چیرگی بر) هواداران داخلی خویش علاقه دارد تا فهمیدن دیگری ناآشنا و تسلط یافتن بر او . گفت و گوی شرقشناسی وارونه به عنوان یک شکل گفتمانی پسا۱۷ آشیس ناندی متفکر هندی در کتاب دشمن صمیمی (۱۹۸۳) و حسن حنفی، فیلسوف ،مصری در كتاب مقدمة في علم الاستغراب (۱۹۹۱) به تلاشهایی آگاهانه برای نقد این ساخت ذهنی دست زده اند.روشنفکران ایرانی و غرباستعماری در درجه اول به هواداران خویش نظر دارد و تنها در درجه بعدی به حریفان غربی خود میپردازد شرقشناسی وارونه از نظر صورت بندی دانش - قدرت نیز با شرقشناسی تفاوت دارد شرقشناسی وارونه همانند شر قشناسی، یک گفتمان قدرت است. با این تفاوت که اگر دومی بیان نظریات طرف پیروزمند ،است شرقشناسی وارونه بیان آرزوها و ناکامیهای طرف شکست خورده است شرقشناسی وارونه برعکس شرقشناسی، از دو رکن پشتیبانی دانشگاهی و نهادی برخوردار نیست، همچنین از فراگیری، اعتبار علمی و مادی و پژوهشهای فنی آن بهره ای ندارد. شرقشناسی وارونه از شرقشناسی پراکنده تر گذرا تر مبهم تر و ناپیوسته تر است. شرقشناسی وارونه برخلاف شرقشناسی به علومی چون زیست شناسی و مردم شناسی پشتگرم نیست. به جای آن ادعای خویش را بر پایۀ زمینههایی هنجاری مانند حکمت الهی، اسطوره شناسی، عرفان اخلاقیات و شعر قوام میبخشد ۱۸. مختصر آنکه شرقشناسی وارونه نه میتواند ادعای اعتبار عالمگیر و علمی شرقشناسی را داشته باشد و نه یک هویت یا ایدئولوژی فراگیر را بر دیگر غیر شرقی بارکند.می توان استدلال کرد که در فضای پسا ،استعماری، توده های استعمار شده با کاربرد دیگر سازی خود به زیر دستی پیشین خود واکنش نشان دادند .۱۹ شرقشناسی وارونه یک نمونه برجسته از این تشبیه به غیر است. برای بازنمود و معرفی شرق، دست زدن به شرقشناسانه تر کردن آن ضروری می شود و این ،یعنی نعل وارونه زدن به خود پیش شرط تصویرسازی از۱۸. العزم گوشزد میکند که یک زمینه که هواداران هر دو گفتمان به آن علاقه نشان می دهند عبارت است از تحلیل زبان، متون، زبانشناسی تاریخی و موضوعهای مربوطبه آنها.۱۹ فردریک ،جیمسون منتقد ادبی برجسته آمریکایی زیر دست بودن را چنین تعریف کرده است احساس حقارت ذهنی و عادت به خدمتگزاری و اطاعت که به ناچار وبه گونه ای ساختاری در شرایط تسلط پرورانده میشود (جيمسون ١٩٨٦، ٧٦).۲۸روشنفکران ایرانی و غرباستعماری در درجه اول به هواداران خویش نظر دارد و تنها در درجه بعدی به حریفان غربی خود میپردازد شرقشناسی وارونه از نظر صورت بندی دانش - قدرت نیز با شرقشناسی تفاوت دارد شرقشناسی وارونه همانند شر قشناسی، یک گفتمان قدرت است. با این تفاوت که اگر دومی بیان نظریات طرف پیروزمند ،است شرقشناسی وارونه بیان آرزوها و ناکامیهای طرف شکست خورده است شرقشناسی وارونه برعکس شرقشناسی، از دو رکن پشتیبانی دانشگاهی و نهادی برخوردار نیست، همچنین از فراگیری، اعتبار علمی و مادی و پژوهشهای فنی آن بهره ای ندارد. شرقشناسی وارونه از شرقشناسی پراکنده تر گذرا تر مبهم تر و ناپیوسته تر است. شرقشناسی وارونه برخلاف شرقشناسی به علومی چون زیست شناسی و مردم شناسی پشتگرم نیست. به جای آن ادعای خویش را بر پایۀ زمینههایی هنجاری مانند حکمت الهی، اسطوره شناسی، عرفان اخلاقیات و شعر قوام میبخشد ۱۸. مختصر آنکه شرقشناسی وارونه نه میتواند ادعای اعتبار عالمگیر و علمی شرقشناسی را داشته باشد و نه یک هویت یا ایدئولوژی فراگیر را بر دیگر غیر شرقی بارکند.می توان استدلال کرد که در فضای پسا ،استعماری، توده های استعمار شده با کاربرد دیگر سازی خود به زیر دستی پیشین خود واکنش نشان دادند .۱۹ شرقشناسی وارونه یک نمونه برجسته از این تشبیه به غیر است. برای بازنمود و معرفی شرق، دست زدن به شرقشناسانه تر کردن آن ضروری می شود و این ،یعنی نعل وارونه زدن به خود پیش شرط تصویرسازی از۱۸. العزم گوشزد میکند که یک زمینه که هواداران هر دو گفتمان به آن علاقه نشان می دهند عبارت است از تحلیل زبان، متون، زبانشناسی تاریخی و موضوعهای مربوطبه آنها.۱۹ فردریک ،جیمسون منتقد ادبی برجسته آمریکایی زیر دست بودن را چنین تعریف کرده است احساس حقارت ذهنی و عادت به خدمتگزاری و اطاعت که به ناچار وبه گونه ای ساختاری در شرایط تسلط پرورانده میشود