«در بعد سیاسی اگر جنگ تکرار شود، تصمیم‌گیری‌مان را تغییر می‌دهیم. در دفاع مقدس بعد از آزادی خرمشهر می‌توانستیم وقفه 6 هفت ماهه بدهیم و وارد خاک عراق نشویم. اعلام هم می‌کردیم که اگر دولت عراق به خواسته‌های ما عمل نکند ما وارد عراق می‌شویم. حتما او به ما پاسخ نمی‌داد. اما خود ما بدون اینکه چنین سند تاریخی ایجاد کنیم، سرمان را انداختیم پایین و از مرز عبور کردیم. شاید از بی‌تجربه بودن ما بود.» برنامه «تیتر امشب» شبکه خبر شامگاه سوم مهر میزبان محسن رضایی بود؛ مردی که پس از یک دوره سیاستمداری، دوباره لباس پاسداری به تن کرده و اکنون می‌گوید قصد دارد خاطراتش را برای مردم مطرح کند. فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این برنامه حرف‌های مهمی زده است. این جملات آن اندازه مهم بوده که کمتر از 24 ساعت بعد دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت در بیانیه‌ای به توضیح این قسمت از سخنان رضایی پرداخته است: «برخی وقفه 6 ماهه در جنگ پس از آزادی خرمشهر و اتمام حجت با دشمن را به توقف در جنگ و عدم ورود به خاک عراق تفسیر کرده‌اند، در حالی که نظر رضایی که در مصاحبه مطرح شده این است که اگر یک وقفه 6 ماهه در جنگ می‌دادیم و بعد از عدم‌پذیرش شرایط ایران از سوی عراق (که قطعا عراق تمکین نمی‌کرد) وارد خاک عراق می‌شدیم بهتر بود.» با همه این توضیحات اما بازخوانی خاطرات و اتفاقاتی که در روزهای پس از فتح خرمشهر در سطوح بالای تصمیم‌گیری در ایران به وقوع پیوست، می‌تواند اندکی نظر محسن رضایی و امکان یا عدم امکان آن را روشن‌تر کند.

تامین شهرها و گرفتن خسارات

شاید بهترین منبع برای رجوع درباره اتفاقات آن روزها خاطرات آیت‌الله اکبر هاشمی‌رفسنجانی باشد. این خاطرات از آن رو در این بحث به کار می‌آید که روند دقیق آنچه پس از فتح خرمشهر اتفاق افتاد و به تصمیم ایران برای ادامه جنگ و ورود به خاک عراق انجامید را گزارش می‌دهد و می‌توان با بیان آنها حرف‌های رضایی را نیز واکاوی کرد. مقطعی که محسن رضایی درباره آن سخن می‌گوید دقیقا روزهای پس از سوم و چهارم خرداد است که نیروهای ایران توانستند طی عملیات‌های بزرگ فتح‌المبین و بیت‌المقدس خرمشهر را به طور کامل آزاد کنند. اما از فردای آزادی خرمشهر، ایران باید تصمیمات مهمی برای جنگ اتخاذ می‌کرد. شاید مهم‌ترین تصمیم ششم خرداد 1361 و بدون‌توجه به رویکردهای عراق پس از شکست در خرمشهر اتخاذ شده است: «ساعت‌ 10‌ صبح‌ شورای‌ عالی‌ دفاع‌ در دفتر امام‌ تشکیل‌ شد. آقایان‌ [علی‌] صیاد‌شیرازی‌ و [محسن‌] رضایی‌ گزارش‌ جبهه‌ها را دادند و گفتند نسبت‌ به‌ آینده‌ جنگ‌ هم‌ تصمیم‌ اتخاذ شد. قرار شد در نقاط محدودی‌ وارد خاک‌ عراق‌ شویم‌؛ برای‌ تامین‌ شهرهای‌ خودمان‌ و گرفتن‌ خسارت‌.» اما این تصمیم با اتفاقات بعدی وارد فاز تازه‌ای می‌شود.

آتش‌بس یک‌طرفه

اتفاقات بعدی روز 20 خرداد به وقوع می‌پیوندد و آن هم اعلام آتش‌بس یک‌طرفه از سوی عراق است: «نیمه‌ شب‌ جانشین‌ فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ زنگ‌ زد و اطلاع‌ داد که‌ عراق‌ یک‌‌طرفه‌ آتش‌‌بس ‌اعلام‌ کرده‌ است‌. امروز در خبرها آمده که‌ عراق‌ اعلام‌ کرده‌، حاضر است‌ دو هفته‌ دیگر نیروهایش‌ را خارج‌ کند و قضیه‌ را به‌ میانجی‌های‌ صلح‌ واگذار کند. احتمالا این‌ حیله‌ای‌ برای ‌نجات‌ صدام‌ و بهره‌برداری‌ از تجاوز اسرائیل‌ به‌ لبنان‌ است‌‌... . امام‌ در مورد ادامه‌ جنگ‌ قاطعند و اجازه‌ نمی‌دهند حتی‌ به‌ گونه‌ای‌ بحث‌ شود که‌ کوچک‌ترین ‌تردیدی‌ در جامعه‌ و نیروها بروز کند و اهداف‌ جنگ‌ را به‌ گونه‌ای‌ اعلام‌ می‌کنند که‌ همگی ‌خودشان‌ را برای‌ مدت‌ طولانی‌ آماده‌ کنند. ضمنا توافقی‌ برای‌ ورود به‌ خاک‌ عراق‌ هم‌ نداشتند. در جلسه‌ عصر هم‌ خدمت‌ امام‌، فرماندهان‌ نظامی‌ با حضور ما با امام‌ بحث‌ کردند و کارشناسانه ‌ثابت‌ کردند که‌ ادامه‌ جنگ‌ با منع‌ ورود به‌ خاک‌ عراق‌ سازگار نیست‌. دشمن‌ در جاهای‌ زیادی‌ در خاک‌ ما است‌ و اگر مطمئن‌ بشود نظام‌ ما به‌ خاک‌ او وارد نمی‌شود یا ورود جزئی‌ خواهد داشت‌ نه‌ امتیازی‌ خواهد داد و نه‌ از نقاط حساس‌ بیرون‌ خواهد رفت.»

مانور سیاسی

در اینجا بد نیست سری هم به خاطرات مرحوم احمد سوداگر و محسن رفیق‌دوست بزنیم. سوداگر درباره دلایل ورود به خاک عراق می‌گوید: «فشار سیاسی روی ما بسیار زیاد است که بیایید آتش‌بس را بپذیریم. پس (تصمیم گرفته شد) برویم یک منطقه‌ای را اشغال کنیم که این منطقه ارزشمند باشد و ما با داشتن برگ برنده پای میز مذاکرات بنشینیم.» رفیق‌دوست هم در این باره به نکته مهمی اشاره می‌کند: «صدام در جنوب به مرز برگشت. ولی تمام نقاط سرکوب مسلط بر شهرهای غرب کشور در دست دشمن بود که با یک تکان می‌توانست مهران و ایلام و جاهای دیگر را بگیرد. حرف صدام فقط مانور سیاسی بود... اگر ما جنگ را ادامه نمی‌دادیم، امروز از نظر سیاسی و نظامی در این نقطه نبودیم. اولا صدام مدعی بود که ما به عراق حمله کرده‌ایم و او در دفاع از خودش با ما می‌جنگد؛ ثانیا جنگ خاتمه پیدا نکرده بود.» با همه این اوصاف اما آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در روز 24 خرداد و در حالی که عراقی‌ها بخشی از خاک ایران را ترک کرده‌اند از دستور به علی صیاد‌شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش خبر می‌دهد: «سرهنگ‌ صیاد شیرازی‌ صبح‌ زود آمد. وضع‌ جبهه‌های‌ جنگ‌ را در غرب‌ و جنوب‌ گفت‌ و قرار شد ‌ آماده‌ اقدام‌ به‌ تصرف‌ بخشی‌ از خاک‌ عراق‌ باشند که‌ قبلا تصویب‌ شده‌ است‌.»

متجاوز را مشخص کنید

اوضاع جنگ زمانی تغییرات جدی در دستور کار خود دید که در 30 خرداد خود صدام حسین وارد گود شد. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی «سیاست‌ جنگی‌اش‌ را به‌ مناسبت‌ ماه‌ رمضان» اعلام کرد. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی حرف‌های صدام را این‌گونه گزارش می‌دهد: «معلوم‌ شد که‌ ضمن‌ ادعاهای ‌زیاد و ستایش‌ از ارتش‌ عراق‌ و ادعای‌ متجاوز بودن‌ ما اعلام‌ کرده‌ است‌ که‌ تا 10 روز دیگر از خاک ‌ما بیرون‌ می‌رود.» با این اوصاف اما در ایران پاشنه بر طریق دیگری می‌چرخید. در حالی که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات روز اول تیر خود نقل می‌کند که «امام‌ گفته‌اند، در این‌ 10‌ روز که‌ عراق‌ مدعی‌ عقب‌ نشینی‌ است‌، حمله‌ نکنیم‌...»، در درون کشور خواسته‌های فراوانی وجود دارد که نشان‌دهنده جو عمومی برای ادامه جنگ و ساقط کردن صدام است: «عصر در جلسه‌ گروهی‌ از نمایندگان‌ شرکت‌ کردم‌ و راجع‌ به‌ وضع‌ جبهه‌ها و علل‌ کمک‌ به‌ لبنان ‌مذاکره‌ شد. گفتند اکثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ و فضای‌ جامعه‌ نگرانند از تاثیر مانورهای‌ صلح‌‌خواهانه‌ عراق‌ و فشار خارجی‌‌ها. می‌ترسند بی‌موقع‌ آتش‌‌بس‌ به‌ بهانه‌ ماه‌ رمضان‌ پذیرفته‌ شود‌... . اصل‌ حرف‌شان‌ این‌ است‌ که‌ کمیته‌ای‌ مرضی‌الطرفین‌ بررسی کنند و طرف‌ متجاوز را مشخص‌ کنند و سپس‌ در مورد خسارت‌ صحبت‌ شود ... .»

جنگ را ادامه دهید

با اینکه عراق تا هفتم تیر از قصر‌شیرین و مناطق اطراف آن نیز عقب‌نشینی می‌کند اما همان‌گونه که در خاطرات رفیق‌دوست خواندیم‌ همچنان نیروهای عراقی در ارتفاعات مانده بودند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هشتم‌ تیر در این باره می‌نویسد: «معلوم شد که‌ آنها در بخشی‌ از ارتفاعات‌ ایران‌ در کنار مرزها مانده‌اند. همین‌ موضوع‌، اهداف‌ جنگ‌‌طلبانه‌ صدام‌ را ثابت‌ می‌کند و این‌گونه‌ عقب‌نشینی‌ها بیشتر جنبه‌ تبلیغی‌ دارد و برای‌ تثبیت‌ و تقویت‌ نیروهای‌ خود استفاده‌ می‌کند.» عراق طی روزهای بعد طرح مفصلی به سازمان ملل برای فیصله مخاصمه ارائه می‌کند و این همان زمانی است که ایران تقریبا از نظر سیاسی دست به فعالیتی نمی‌زند. تا بامداد 23 تیر که ایران وارد خاک عراق شد، گروه‌های مختلف همچنان در کشور درخواست ادامه جنگ را دارند. شاید این جملات پایان بخش مناسبی برای اوضاع آن روزهای ایران و آنچه رضایی به فرصتی برای کار سیاسی تعبیر می‌کند، باشد: «‌عراقی‌های‌ پناهنده‌ به‌ ایران‌ در مقابل‌ مجلس‌ تظاهرات‌ داشتند و خواهان‌ ورود ما به‌ خاک‌ عراق‌ بودند. آقای‌ محمد یزدی‌ [نایب‌ رئیس‌ مجلس‌] برای‌شان‌ صحبت‌کرده‌ بود. ولی‌ معلوم‌ شد که‌ قانع‌ نشده و پیغام‌ داده‌اند و آنها مثل‌ خیلی‌ از نیروهای‌ خودی‌ انتظار داشته‌اند که‌ پس‌ از فتح‌ خرمشهر عملیات‌ ما متوقف‌ نشود و تا در عمق‌ خاک‌ عراق‌ نیروهای‌ عراقی‌ را تعقیب‌ کنیم‌. خبر از تصمیمات‌ ما و مذاکرات‌ و امکانات‌ ندارند و عجیب‌ این‌ است‌ که‌ حتی‌ نیروهای ‌داوطلب‌ رزمنده‌ که‌ خود می‌دانند برای‌ عملیات‌ بزرگ‌ باید مدتی‌ کار کنیم‌، نیروی‌ جدید و تازه‌نفس‌ آماده‌ کنیم‌ و امکانات‌ پشتیبانی‌ جنگ‌ را فراهم‌ کنیم‌، آنها هم‌ از تاخیر عملیات‌ ابراز نارضایتی‌ دارند؛ فشار زیادی‌ روی‌ فرماندهان‌ است‌ و در مجلس‌ هم‌ این‌ بی‌تابی‌ مشهود است‌. شاید به‌ خاطر شایعات‌ مخالفان‌ و تبلیغات‌ غربی‌ها و عرب‌ها برای‌ تضعیف‌ روحیه‌ رزمندگان‌ نگران‌ آتش‌‌بس هستند. گرچه‌ اکثریت‌ می‌دانند ‌ در شرایطی‌ که‌ بوق‌های‌ استکبار می‌خواهند ایران‌ را جنگ‌طلب‌ معرفی‌ کنند درست‌ نیست‌ که بر‌ طبل‌ جنگ‌ بکوبیم‌؛ گرچه‌ در عمل‌ و به‌ موقع‌ کار خودمان‌ را انجام‌ می‌دهیم‌.» گویا همه چیز برای ادامه جنگ مهیا شده بود؛ تا جایی که حتی فرصتی برای «وقفه‌ای شش ماهه» در میان نبود.