گسست تاریخی چیست؟
گسست تاریخی،گسست فرهنگی
حامد سعيديراد: ملت ها غالبا در برخورد با پیشینه های فرهنگی و تاریخی خود و در اثر گذشت زمان و کهنسال شدن این نگاره های دو رفتار را در پیش می گیرند یا به قلع و قمع هر آنچه به گذشته ربط دارند می پردازند و بر خرابه های نگاره های باستانی،برج و باروی فرهنگ مدرن خود را بنا می کنند و یا بخشی از این نگاره ها را به زباله دان سپرده و بخشی دیگر را نزد خود نگاه می دارند،این رفتار می تواند حوزه نفوذ بیشتری نیز پیدا کند و تا اصلاح و تغییر برخی از نگره های قدیمی پیش برود. در واقع نگاه اول از تهاجم و حمله بی چون و چرا به گذشته خود دم می زند و دومی سعی می کند تکیه گاهی از نگاره های قدیمی اصلاح شده و بهینه برای حرکت خود بسازد. البته رفتار سومی هم هست،که پذیرش بی چون و چرای آموزه های باستانی را می طلبد،که این راه بسیار زودتر از آنچه بخواهد کاری به پیش ببرد در کنام نابودی و نیستی فرو می رود و فساد و گندیدگی سرتا پای وجودش را در بر می گیرد. نگرش اول و سوم که منش و رفتارشان کاملا مشخص است و نیاز به توضیح ندارد،اما نگرش دوم یعنی جرح و تعدیل و اصلاح پدید های تاریخی و استفاده بهینه و کنترل شده از آن ها با دیدی آینده نگر، با پیچیدگی هایی همراه است. در واقع اگر بتوان از فرهنگ به عنوان پیشینه اجتماعی و علمی یک جامعه نام برد و از تاریخ تعریفی حول محور وقایع سیاسی،اجتماعی کلان جامعه ارائه داد،ملت ها با دو بخش که یکی از آن ها یعنی فرهنگ از عظمت و شکوه پایینتری برخوردار است و دیگری یعنی تاریخ که از وسعت و کلیت بیشتری برخوردار است،رو به رو خواهند بود.فرهنگ از دل تاریخ بیرون می آید و پیرو وقایع تاریخی است و تاریخ نیز فرهنگ مجزایی برای خود دارد که هیچ ارتباطی با فرهنگ واقعی و ملموس در جامعه ندارد. آنچه در کتاب های تاریخی در رابطه با اوضاع سیاسی و اجتماعی یک عصر مطرح می شود،حتی اگر از حوزه های تمدنی و مسایل فرهنگی صحبت کند،بیشتر به تاریخ یک ملت تعلق دارد،اما آنچه که جایش نه در کتاب های تاریخ و نه در سنگ نگاره های باستانی ،بلکه در عمق و بطن اجتماع است فرهنگ ملت ها است.گسست فرهنگی به علت جلوه های ضمخت و نا زیبای آن به سرعت و پس از یک تحول کوچک تاریخی به وقوع می پیوندد و فرهنگ یک جامعه تا ابد به فراموشی سپرده می شود.امروز ما از ویژگی های فرهنگی دویست سال پیش هم اطلاع دقیقی نداریم و اطلاعات تاریخی ما باز میگردد به تاریخ و فرهنگ مجزای از جامعه و متعلق به برگزیدگان و اشراف و روشنفکران که در تاریخ ما انعکاس پیدا کرده است. پس گسست فرهنگی خیلی زود و به سهولت هرچه تمام به وقوع می پیوندد و فرهنگ بسیار زودتر از خاطر جوامع رخت می بندد و جای خود را به فرهنگ های تکامل یافته تر می دهد.اما گسست تاریخی هیچگاه به صورت تمام و کمال روی نمی دهد. وقایع تاریخی به دقت ثبت می شوند و مقتضیات و ویژگی های یک عصر از منظر تاریخی در چندين منبع برای همیشه ثبت می شود و حتی در صورت فراموش شدن در یک برهه زمانی ،پس از گذشت چندی دوباره سر بر می آورند. این چنین است که در مسیر تحول یک عصر و جایگزینی عصر دیگر،فرهنگ ها که قابل توجه تر و مهم تر اند از بین می روند و تاریخ ها که پوسته و وریه گذشته است بر جای می ماند و به عنوان مرجع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ما مورد استفاده قرار می گیرد. گسست فرهنگی در همه جوامع جهان به وقوع می پیوندد اما گسست تاریخی در هیچ یک از این جوامع به صورت مطلق و تمام عیار به وقوع نخواهد پیوست و این یکی از آسیب های اجتماعی در طول زمان بوده است،اینکه ما تاریخی بی فرهنگ و فرهنگی بی تاریخ را نصب العین خود قرار داده و تکیه بر جایگاهی می زنیم که خود در حال فروریختن است و یک پایه سالم و قابل اتکا در آن وجود ندارد.