ریسمان سیاه و سفید می ترسد ” + داستان

ضرب المثل ایرانی 7 دیدگاه

معنی و مفهوم مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد همراه با داستان 🐍

معانی ضرب المثل مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد

در این پست داستان و مفهوم ضرب المثل ایرانی مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد از کتاب نگارش ششم آمده است. با دانشچی همراه باشید.

معانی ضرب المثل مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد

۱- یعنی اگر کسی تجربه بدی از انجام کاری داشته باشد، تا مدت‌ها در مورد همه مسائل آن زمینه بدگمان است و سعی می‌کند محتاطانه‌تر عمل کند.

۲- تلخی برخی حوادث چنان در ذهن انسان باقی می‌ماند که حتی با گذشت زمان نیز فراموش نمی‌شوند. همین عامل سبب می‌شود که با یادآوری آن در موارد مشابه، رفتار انسان تغییر کند و با احتیاط بیشتری آن عمل را انجام دهد.

۳- کسی که از انجام کاری ضرر دیده باشد، همیشه از آن رعب و وحشت دارد.

۴- شخص صدمه دیده همیشه نگران است ومی‌ترسد.

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

۵- مفهوم ضرب المثل مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد در یک بند: این ضرب المثل در مواردی کاربرد دارد که فردی تجربه تلخی از انجام کاری داشته باشد. این تجربه سبب می‌شود که ریسک‌پذیری فرد کاهش یافته و در انجام کارها با احتیاط بیشتری عمل کند. چنین فردی در موارد مشابه تجربه خود، به سرعت گذشته برایش یادآوری شده و حتی با گذر زمان نیز آن را فراموش نخواهد کرد. در این مواقع به او می‌گویند: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد.”

ایموجی این ضرب المثل🐍😫🧶⚫⚪😨

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد به انگلیسی

A burnt child dreads the fire

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

داستان در مورد ضرب المثل

در داستان‌هایی از گذشته، آورده شده که تعداد زیادی موش به خانه‌ای حمله‌کرده بودند. یک گربه متوجه حضور آنها شد و به آنجا رفت. گربه تا می‌توانست موش‌ها را شکار کرد و دلی از عزا درآورد. کشتار بی‌رحمانه گربه، به گوش موش‌ها رسید و همه را به وحشت انداخت. موش‌ها که یکدیگر را از این واقعه خبردار کرده بودند، همگی از ترس به سوراخ‌هایی پناه بردند.

گربه که متوجه ترس و پنهان شدن موش‌ها شد فکری کرد تا با یک ترفند و حیله آنها را از سوراخ‌ها بیرون بکشد. بنابراین بالای دیواری رفت، از میخی آویزان شد و خود را به مردن زد.

اما یک موش که کمی زرنگ‌تر از بقیه بود مخفیانه گربه را پاییده و متوجه نیرنگ او شده بود. موش کوچک رو به گربه کرد و به او گفت :” این کار تو بی‌فایده است. من حتی از مرده تو هم فاصله می گیرم.” موشی که از چنگ گربه ای خلاصی یافت، حتی از جنازه گربه هم میترسد!

حالا داستان مارگزیده هم داستان مردی است که در حادثه ای ماری او را گزیده بود. پس از آن حتی اگر ریسمانی را هم می دید، از ترسش فریاد می زد: مار مار !! اینگونه شد که ضرب المثل: “مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد” بر سر زبان‌ها افتاد