عقلانیت ابزاری » و « عقلانیت ارزشی » اصطلاحاتی هستند که محققان برای شناسایی دو روشی که افراد برای بهینه‌سازی رفتار خود عمل می‌کنند، به کار می‌برند. عقلانیت ابزاری، ابزارهایی را می‌شناسد که برای دستیابی به اهداف، به طور مؤثر «کار می‌کنند». عقلانیت ارزشی، اهدافی را می‌شناسد که «درست» و فی‌نفسه مشروع هستند.

به نظر می‌رسد این دو شیوه استدلال جداگانه عمل می‌کنند. عقلانیت ابزاری، ابزارهای فکری - حقایق و نظریه‌های علمی و تکنولوژیکی - را فراهم می‌کند که به نظر می‌رسد ابزارهایی غیرشخصی و فارغ از ارزش هستند. عقلانیت ارزشی، قوانین مشروع - ارزش‌گذاری‌های اخلاقی - را فراهم می‌کند که به نظر می‌رسد اهدافی رضایت‌بخش و فارغ از واقعیت هستند. هر جامعه‌ای با هماهنگ کردن ابزارهای ابزاری با اهداف عقلانی-ارزشی، خود را حفظ می‌کند. این دو با هم انسان‌ها را عقلانی می‌سازند.

ماکس وبر ، جامعه‌شناس، افرادی را که این ظرفیت‌ها را به کار می‌گرفتند، مشاهده کرد و این برچسب‌ها را به آنها داد که با وجود ابداع مداوم برچسب‌ها توسط محققان، همچنان پابرجا مانده‌اند. در اینجا تعاریف اولیه او آمده است و به دنبال آن، نظری آمده است که تردید او را در مورد منطقی بودن باور انسان‌ها به هماهنگی اهداف درستِ بدون قید و شرط با ابزارهای کارآمدِ مشروط نشان می‌دهد.

کنش اجتماعی، مانند همه کنش‌ها، می‌تواند... باشد: (1) عقلانی ابزاری ( zweckrational )، یعنی توسط انتظارات مربوط به رفتار اشیاء در محیط و سایر انسان‌ها تعیین می‌شود؛ این انتظارات به عنوان "شرایط" یا "وسیله" برای دستیابی به اهداف عقلانی و محاسبه‌شده خود کنشگر استفاده می‌شوند؛ (2) عقلانی ارزشی ( wertrational )، یعنی توسط باور آگاهانه به ارزش به خاطر خودِ نوعی رفتار اخلاقی، زیبایی‌شناختی، مذهبی یا سایر اشکال آن، مستقل از چشم‌انداز موفقیت آن، تعیین می‌شود؛ ... ... هر چه ارزشی که کنش به آن معطوف است، بیشتر به جایگاه یک ارزش مطلق ارتقا یابد، کنش مربوطه در این معنای [ابزاری] "غیرعقلانی‌تر" است. زیرا هر چه کنشگر خود را بی‌قید و شرط‌تر به خاطر خودِ این ارزش وقف کند، ... کمتر تحت تأثیر ملاحظات مربوط به پیامدهای [شرطی] کنش خود قرار می‌گیرد [ 1 ]

این مقاله با گزارش استدلال پنج محقق، پارادوکس آلودگی متقابل بین عقلانیت ابزاری و ارزشی را نشان می‌دهد. ماکس هورکهایمر، عقل ابزاری را با ظلم مرتبط دانست. جان رالز و رابرت نوزیک ، اساتید هاروارد ، که در سطح جهانی به عنوان متخصصان عقلانیت ارزشی شناخته می‌شوند، نظریه‌های ناسازگار متقابلی در مورد عدالت توزیعی ارائه دادند. هیچ‌کدام از آنها به طور جهانی مشروع شناخته نمی‌شوند، اما هر دو همچنان به عنوان عقلانی مورد دفاع قرار می‌گیرند. جیمز گوینلاک، استاد دانشگاه اموری، و آمارتیا سن ، استاد هاروارد ، استدلال کردند که رالز و نوزیک در این باور که اهداف ارزشمند بی‌قید و شرط می‌توانند به طور مشروط مؤثر باشند، اشتباه کرده‌اند. با وجود این اختلاف نظر، جامعه علمی همچنان این پارادوکس عقلانیت را که خود را آلوده می‌کند، اجتناب‌ناپذیر می‌پذیرد.

ماکس هورکهایمر

ویرایش

فیلسوف ماکس هورکهایمر در «نقد عقل ابزاری» و «وسیله و هدف»، استدلال کرد که عقلانیت ابزاری نقش کلیدی در فرهنگ صنعتی سرکوبگر سرمایه‌داری ایفا می‌کند . [ 2 ]

جان رالز

ویرایش

فیلسوف جان رالز واقعیت دو نوع عقلانیت وبر را پذیرفت. او ارزش را به صورت عقلانی استدلال کرد تا الگوهای کنش اجتماعیِ بدون قید و شرط عادلانه را شناسایی کند که قادر به ارائه یک قطب‌نمای اخلاقی ابزاری دائمی به انسان‌ها باشند. او در دو اثر، «نظریه‌ای در باب عدالت» ، منتشر شده در سال ۱۹۷۱، و «عدالت به مثابه انصاف» ، منتشر شده در سال ۲۰۰۲، ادعا کرد که چنین الگویی را شناسایی کرده است که هم به دلیل مشروعیت ذاتی و هم به دلیل کارایی ابزاری‌اش ارزشمند است.

رالز از برچسب‌های وبر استفاده نکرد، اما تمایز وبر را قائل شد. او کنش اجتماعی را «نهادها» نامید تا الگوهای عقلانی رفتار تجویز شده اجتماعی را مشخص کند. او عقلانیت ابزاری را «عقلانی» نامید تا نهادهایی را که گمان می‌رود مشروط کار می‌کنند، مشخص کند. او عقلانیت ارزشی را «معقول» نامید تا نهادهایی را که گمان می‌رود بدون قید و شرط مشروع هستند، مشخص کند. [ 3 ] : 30-36، 83 

رالز اذعان داشت که افراد منافع و قضاوت‌های اخلاقی متضادی دارند. اما او گروه‌هایی از مردم را در یک موقعیت اولیه فرضی - عاری از منافع و شرایط شخصی - تصور می‌کرد که به طور عقلانی بر روی نهادهای ذاتاً عادلانه که برای همیشه شایسته اطاعت داوطلبانه هستند، توافق دارند.

فرض کنیم هر فردی که از سن خاصی فراتر رفته و از ظرفیت فکری لازم برخوردار است، در شرایط عادی حس عدالت [عقلانی-ارزشی] را در خود پرورش می‌دهد. ما در قضاوت عادلانه و ناعادلانه بودن امور و در حمایت از این قضاوت‌ها با دلایل [ابزاری] مهارت کسب می‌کنیم. [ 3 ] : 8، 41 

او در فلسفه‌های سنتی به دنبال گزاره‌های جهانی معقول در مورد عدالت گشت و یکی را به عنوان گزاره‌های اساسی پذیرفت. او نتیجه گرفت که انسان‌ها حس ذاتی توزیع عادلانه مزایای اجتماعی دارند. این حس، «یک برداشت اخلاقی [ارزشی-عقلانی] کارآمد [ابزاری] و نظام‌مند» را فراهم می‌کند. [ 3 ] : xvii, 10, 14, 497–498  این حس، «تفاوت‌های آشتی‌ناپذیر در برداشت‌های جامع و معقول مذهبی و فلسفی شهروندان از جهان» را نادیده می‌گیرد. [ 4 ] : 3  این حس می‌تواند جایگزین مکتب مدرن غالب فلسفه اخلاق، یعنی فایده‌گرایی ، شود که ارضای خواسته‌های فردی را بی‌قید و شرط عادلانه می‌داند. [ 3 ] : 12, 58, 124 

عقل سلیم، امر معقول، اما نه به طور کلی، امر عقلانی را به عنوان یک ایده اخلاقی شامل حساسیت اخلاقی می‌بیند. ... امر معقول به عنوان یک ایده اخلاقی شهودی [ارزش عقلانی] اساسی در نظر گرفته می‌شود؛ می‌توان آن را در مورد اشخاص، تصمیمات و اعمال آنها، و همچنین در مورد اصول و معیارها، در مورد آموزه‌های جامع و بسیاری موارد دیگر به کار برد. [ 4 ] : ​​7، 82 

رالز استدلال کرد که اگر شهروندان نهادی را طراحی کنند که همیشه مزایای برنامه‌ریزی نشده را به طور منصفانه توزیع کند، عدالت آن را حس کرده و داوطلبانه از آن اطاعت خواهند کرد. این نهاد معقول با موفقیت وسایل ابزاری را به اهداف ارزشی-عقلانی تبدیل می‌کند و از عقلانیت آلوده جلوگیری می‌کند.

عدالت اولین فضیلت نهادها [الگوهای رفتاری] است، همانطور که حقیقت اولین فضیلت نظام‌های فکری [الگوهای اعتقادی] است. ... قوانین و نهادها، صرف نظر از اینکه چقدر [از نظر ابزاری] کارآمد و خوب تنظیم شده‌اند، اگر [از نظر ارزشی] ناعادلانه باشند، باید اصلاح یا لغو شوند. هر فرد دارای مصونیتی است که بر اساس عدالت بنا شده است و حتی رفاه [فایده‌گرایانه] جامعه به عنوان یک کل نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. ... حقیقت و عدالت به عنوان اولین فضیلت‌های فعالیت‌های انسانی، سازش‌ناپذیر هستند. [ 3 ] : 3-4 

رالز اذعان داشت که نهاد منصفانه او، مزایا را به طور نابرابر توزیع مجدد خواهد کرد. اما این پیامد ناخواسته «اگر منجر به جبران مزایا برای همه، و به ویژه برای کم‌درآمدترین اعضای جامعه شود»، عادلانه خواهد بود. باور جامعه به این اصل، «اجماع هم‌پوشان» مبتنی بر ارزش و عقلانیت را در مورد الگوهای رفتاری ابزاری عادلانه فراهم می‌کند. [ 3 ] : 6 

ایده شهودی [ارزش-عقلانی] این است که از آنجا که رفاه همه به یک طرح همکاری [ابزاری] بستگی دارد که بدون آن هیچ کس نمی‌تواند زندگی رضایت‌بخشی داشته باشد، تقسیم مزایا باید به گونه‌ای باشد که همکاری داوطلبانه همه افراد شرکت‌کننده در آن، از جمله افراد کم‌درآمدتر را جلب کند. [ 3 ] : 13 

همانطور که هر فرد باید با تأمل عقلانی تصمیم بگیرد که چه چیزی خیر او را تشکیل می‌دهد، یعنی سیستم اهدافی که دنبال کردن آنها برای او عقلانی است، به همین ترتیب گروهی از افراد باید یک بار برای همیشه تصمیم بگیرند که چه چیزی در بین آنها عادلانه و ناعادلانه محسوب می‌شود. انتخابی که انسان‌های عاقل در این موقعیت فرضی آزادی برابر انجام می‌دهند ... اصول [عقلانی ارزشی] عدالت را تعیین می‌کند. [ 3 ] : 10–11 

... عدالت به مثابه انصاف، در وهله اول معقول [مشروع] نیست، مگر اینکه با پرداختن به عقل [عقلانی ارزشی] هر شهروند، آنطور که در چارچوب خودش توضیح داده می‌شود، حمایت [کارآمد ابزاری] خود را به شیوه‌ای مناسب ایجاد کند. ... برداشت لیبرال از مشروعیت سیاسی، مبنای عمومی توجیه را هدف قرار می‌دهد و به عقل عمومی آزاد و از این رو به شهروندانی که معقول و منطقی تلقی می‌شوند، متوسل می‌شود. [ 4 ] : 186 

رالز امیدوار بود که نظریه عدالت او یک «اجماع هم‌پوشان» منطقی و معقول ایجاد کند. در عوض، منجر به یک پارادوکس دوگانه شد که نه کارآمد بود و نه به عنوان یک امر مشروع قابل قبول. این نظریه با معیار او مبنی بر پذیرش شهودی جهانی به عنوان تجسم عدالت مطابقت نداشت، اما او همچنان به تأیید آن ادامه داد. در بازنگری خود از کتاب «نظریه عدالت» در سال ۱۹۹۹ ، او ایمان خود را مبنی بر اینکه عدالت به مثابه انصاف به عنوان یک نهاد کارآمد ابزاری که «به خاطر خودش» ارزشمند است، شناخته خواهد شد، مجدداً تأکید کرد. [ 3 ] : xi 

رابرت نوزیک

ویرایش

فیلسوف رابرت نوزیک واقعیت دو نوع عقلانیت وبر را پذیرفت. او معتقد بود که ابزارهای مشروط قادر به دستیابی به اهداف نامشروط هستند. او برخلاف رالز، در فلسفه‌های سنتی به دنبال گزاره‌های ارزشی-عقلانی در مورد عدالت نگشت، زیرا گزاره‌های فایده‌گرایانه جاافتاده‌ای را پذیرفت که رالز آنها را غیرقابل قبول می‌دانست. در سال ۱۹۷۴، سه سال پس از انتشار نظریه عدالت رالز ، او کتاب «آنارشی، دولت و آرمان‌شهر» را منتشر کرد و آن نظریه را رد کرد. در سال ۱۹۹۳، او کتاب «ماهیت عقلانیت» را منتشر کرد و درک وبر از عقلانیت ابزاری و ارزشی را اصلاح کرد.

جمله اول کتاب «آنارشی، دولت و آرمان‌شهر» یک اصل ارزشی-عقلانی عدالت را مطرح می‌کند: ارضای نیازهای فردی مشروع است.

افراد دارای حقوق هستند و کارهایی وجود دارد که هیچ شخص یا گروهی نمی‌تواند (بدون نقض حق آنها) با آنها انجام دهد. این حقوق آنقدر قوی و گسترده هستند که این سوال را مطرح می‌کنند که دولت و مقامات آن، اگر اصلاً حقی داشته باشند، چه کاری می‌توانند انجام دهند. [ 5 ] : ix 

حق اساسی نوزیک، اصل استحقاق به شایستگی‌های عادلانه بود. [ 5 ] : 150–155  او استدلال ارزشی پیچیده رالز در مورد توزیع مجدد عادلانه را با یک اصل ساده عدالت توزیعی جایگزین کرد: هرگونه توزیع دارایی‌های به دست آمده به طور عادلانه باید برای همیشه محترم شمرده شود زیرا به خودی خود ارزشمند است. [ 5 ] : 18–22 

انسان‌ها به طور شهودی - قبل و جدا از شرایط اجتماعی - می‌دانند که خواهان منفعت هستند، همراه با یک نتیجه منطقی که برنامه‌ریزی برای دستیابی به منفعت فردی، اخلاقی و رضایت‌بخش است.

شکل دادن به زندگی یک فرد مطابق با یک طرح کلی [ارزش-عقلانی]، روش او برای معنا بخشیدن به زندگی‌اش است؛ تنها موجودی که از ظرفیت [ارزش-عقلانی] برای شکل دادن به زندگی‌اش [به صورت ابزاری] برخوردار باشد، می‌تواند زندگی معناداری داشته باشد یا برای آن تلاش کند. [ 5 ] : 50 

حق فایده‌گرایانه برای برآوردن اهداف فردی، نهادهای عادلانه را تجویز نمی‌کند. در عوض، یک «محدودیت اخلاقی جانبی» ایجاد می‌کند. این حق، قوانین اجتماعی را که مستلزم خدمت به منافع دیگران توسط یک فرد است، ممنوع می‌کند. این حق، هر انسانی را مستحق آن می‌داند که به عنوان یک هدف ارزشی-عقلانی فی‌نفسه با او رفتار شود، و هرگز به عنوان وسیله‌ای برای اهدافی که دیگران دنبال می‌کنند، مورد استفاده قرار نگیرد. [ 5 ] : 32–33, 333 

بیان نوزیک از این اصل فایده‌گرایانه، عدالت رالز به عنوان بازتوزیع منصفانه را بنا به تعریف، بی‌اعتبار کرد. رفتاری که رالز به عنوان مظهر عدالت معرفی کرد، حقی را که نوزیک معتقد بود مظهر عدالت است، نقض می‌کند - یک پارادوکس منطقی. نهاد رالز، آزادی فردی را برای لذت بردن از شایستگی‌های عادلانه‌ی دنبال کردن اهداف خود با ابزارهای انتخابی ابزاری از بین می‌برد. [ 5 ] : 215–217, 224–226 

نوزیک پس از این ردِ تعریف، ۴۸ صفحه به توضیح نقص‌های منطقی در بازتوزیع عادلانه‌ی رالز پرداخت. آنارشی همانطور که آغاز شد، پایان یافت و ادعا کرد که عدالت رالز به عنوان بازتوزیع عادلانه، ناعادلانه است و تنها نهادهای یک دولت حداقلی - که از مزایای اجتماعی تثبیت‌شده محافظت می‌کنند - می‌توانند عادلانه باشند. [ 5 ] : 333 

بیست سال بعد، نوزیک از بحث در مورد اصول عقلانیت ارزشی با رالز به توضیح این موضوع روی آورد که چگونه ظرفیت انسان برای عقلانیت ارزشی، گزاره‌های جهانی را ایجاد می‌کند که قادر به ارائه یک قطب‌نمای اخلاقی ابزاری برای بشریت هستند.

او کتاب «ماهیت عقلانیت» را با عنوان فصل و جمله اول با طرح دو سوال آغاز کرد. عنوان فصل اول «چگونه کارها را با اصول انجام دهیم» بود؛ جمله اول: «اصول برای چیست؟» [ 6 ] : 3  با ترجمه به برچسب‌های وبر، نوزیک پیشنهاد می‌کرد توضیح دهد که چگونه اصول - گزاره‌های کلی که اهداف بی‌قید و شرط را به ابزارهای مشروط متصل می‌کنند - به صورت ابزاری برای شناسایی ابزارهایی که به طور مشروط کارآمد اما بدون قید و شرط ارضاکننده خواسته‌ها هستند، عمل می‌کنند. این ارتباطات، تمایز بین عقلانیت ابزاری و ارزشی را از بین می‌برد. اصولی که مشروع هستند نیز «کار می‌کنند».

اصول با هماهنگ کردن اقداماتی که با به رسمیت شناخته شدن موفقیت آنها مشروع می‌شوند، «کار می‌کنند». افراد آزادند اصولی را که برایشان مفید است به کار گیرند و بر اساس آن رفتار کنند. فصل ۱ چهار روش را توضیح داد که افراد از اصول برای هماهنگی ابزاری رفتار گروهی استفاده می‌کنند.

نوزیک سپس توضیح داد که عقلانیت ابزاری - که در نهایت از برچسب وبر استفاده می‌کند - نمی‌تواند به خودی خود نهادهای کارآمد و عادلانه را شکل دهد. تنها عقلانیت ارزشی می‌تواند سودمندی را به عنوان یک هدف جهانی شناسایی کند. او سپس معیارهای وبر را به «عقلانیت [ابزاری] تصمیم‌گیری» و «عقلانیت [ارزشی] باور» تغییر نام داد. [ 6 ] : xiv 

او به عقلانیت ابزاری به عنوان «ارتباط وسیله-هدف» و «دستیابی کارآمد و مؤثر به اهداف» جایگاه والایی بخشید. [ 6 ] : 180  «عقلانیت ابزاری در محل تلاقی همه نظریه‌های عقلانیت قرار دارد... [این] نظریه پیش‌فرض است، نظریه‌ای که همه بحث‌کنندگان عقلانیت آن را بدیهی می‌دانند.» [ 6 ] : 133  اما او این گزاره سنتی را پذیرفت که عقلانیت ابزاری به دلیل عاری از ارزش بودن، ناقص است. این عقلانیت تنها حقایق عاری از ارزش را به عنوان وسیله‌ای برای دنبال کردن سودمندی خودخواهانه عاری از واقعیت آشکار می‌کند.

در این برداشت ابزاری، عقلانیت شامل دستیابی مؤثر و کارآمد به اهداف، غایات و آرزوها است. در مورد خود اهداف، برداشت ابزاری حرف چندانی برای گفتن ندارد. [ 6 ] : 64 

چیزی از نظر ابزاری در رابطه با اهداف، غایات، آرزوها و مطلوبیت‌های معین، عقلانی است، زمانی که از نظر علّی در تحقق یا ارضای آنها مؤثر باشد. اما مفهوم عقلانیت ابزاری هیچ راهی برای ارزیابی عقلانیت خود این اهداف، غایات و آرزوها به ما نمی‌دهد، مگر اینکه به عنوان ابزاری مؤثر در دستیابی به اهداف بیشتر که به عنوان داده شده در نظر گرفته می‌شوند، در نظر گرفته شود. حتی برای اهداف شناختی مانند باور به حقیقت، به نظر می‌رسد که ما فقط یک توجیه ابزاری داریم. در حال حاضر ما هیچ نظریه کافی در مورد عقلانیت ذاتی [ابزاری] اهداف و خواسته‌ها نداریم... [ 6 ] : 139 

منظور نوزیک از «عقلانیت ذاتی اهداف و خواسته‌ها»، توضیح این بود که چگونه به‌کارگیری اصول، برای کنشگرانی که آنها را می‌پذیرند، سودمندی - رضایت ذاتاً ارزشمند - ایجاد می‌کند. این گزاره نیاز به برچسب‌گذاری مجدد بیشتری داشت.

«عقلانیت ابزاری» وبر و «عقلانیت» رالز به «مطلوبیت مورد انتظار علی» بازیگران - رضایت از رفتار کارگرانه - و «مطلوبیت مورد انتظار مشهود» - رضایت از مطلوبیت پیش‌بینی‌شده پس از عمل ابزاری موفق - تبدیل شدند. «عقلانیت ارزشی» وبر و «معقول» رالز به «مطلوبیت نمادین» بازیگران - رضایت از رفتاری که فی‌نفسه نماد عدالت جهانی است - تبدیل شدند. این سه نوع مطلوبیت، به طور مشترک، معیار اجتماعی «ارزش تصمیم‌گیری» - اعمال اخلاقی موفق ابزاری - را تعیین می‌کنند. [ 6 ] : 43–48, 63, 133, 181 

«حتی اگر عقلانیت فقط به عنوان عقلانیت ابزاری درک و توضیح داده شود، آن عقلانیت می‌تواند تا حدی به خودی خود ارزشمند شود... و بنابراین دارای ارزش ذاتی [فارغ از واقعیت] شود.» [ 6 ] : 136 

یکی از راه‌هایی که ما صرفاً از نظر ابزاری عقلانی نیستیم، اهمیت دادن به معانی نمادین است، جدا از آنچه که آنها ایجاد یا تولید می‌کنند. ... معانی نمادین [ارزش‌های عاری از واقعیت] راهی برای فراتر رفتن از پیوند علّی معمول خواسته‌ها هستند و انجام این کار از نظر نمادین برای ما مهم است. ... حتی با فرآیندهای شکل‌گیری و حفظ باورهایمان، ما نمی‌توانیم صرفاً به آنچه که این فرآیندها به طور علّی تولید می‌کنند اهمیت دهیم، بلکه به آنچه که آنها نماد آن هستند نیز اهمیت می‌دهیم. بحث ما در مورد اصول ... عمدتاً ابزاری بود؛ ما کارکردهایی را که اصول می‌توانند ارائه دهند، در نظر گرفتیم. در اینجا ما یک فراکارکرد ممکن را می‌بینیم - فراتر رفتن از انجام سایر کارکردها - و بنابراین پیروی از اصول نیز ممکن است یک کاربرد نمادین داشته باشد. [ 6 ] : 139 

کاوش‌های ما ما را به اصول جدیدی از عقلانیت رسانده است. اصل تصمیم‌گیری عقلانی، به حداکثر رساندن ارزش تصمیم‌گیری را الزامی می‌کند، که ما را فراتر از ساختار صرفاً ابزاری عقلانیت می‌برد. دو اصل، باور عقلانی (حتی ظاهراً صرفاً نظری) را حاکم می‌کنند و دوگانگی بین نظری [ارزش عقلانی؟] و عملی [ابزاری؟] را از بین می‌برند: هیچ گزاره‌ای را که اعتبار کمتری نسبت به یک جایگزین ناسازگار دارد - جزء فکری - باور نکنید، اما تنها در صورتی یک گزاره را باور کنید که سودمندی مورد انتظار از انجام این کار بیشتر از سودمندی عدم باور آن - جزء عملی - باشد. و عقلانیت باور شامل دو جنبه است: پشتیبانی از طریق دلایلی که باور را معتبر [عملی] می‌کند، و تولید از طریق فرآیندی که به طور قابل اعتمادی باورهای [اخلاقی] واقعی تولید می‌کند. [ 6 ] : 175-176 

ادعای نوزیک مبنی بر حق انسانی مبتنی بر عقلانیت ارزشی برای دنبال کردن منفعت فردی، منجر به همان پارادوکس دوگانه‌ای شد که رالز در مورد نهاد عدالت به عنوان انصاف مطرح کرد. او اذعان کرد که این ادعا از نظر منطقی قانع‌کننده نیست - "بیشتر افرادی که من می‌شناسم و به آنها احترام می‌گذارم با من مخالفند" [ 6 ] : x  - اما همچنان معتقد بود که هم عقلانیت ابزاری و هم عقلانیت ارزشی به طور جهانی برای برآوردن خواسته‌های انسان شناخته شده‌اند. هیچ یک از متخصصان عقلانیت ارزشی نتوانستند دیگری را با عقل آلوده متقاعد کنند.

جیمز گوینلاک

ویرایش

فیلسوف جیمز گوینلاک به واقعیت دو نوع عقلانیت وبر اعتقادی ندارد. او ضمن توصیف و گسترش تلاش‌های جان دیویی برای درک هوش انسانی، به منتقد جدایی بین عقلانیت ابزاری و ارزشی تبدیل شد. اعتقاد به دو معیار برای استدلال، یکی از دوگانه‌گرایی‌های رایجی بود که او و دیویی علیه آن موضع می‌گرفتند. آنها معتقد نبودند که هیچ چیز می‌تواند به صورت جداگانه ارزشمند باشد - خوب «به خاطر خودش».

گوینلاک در مقدمه‌اش بر جلد دوم مجموعه آثار دیویی، «جان دیویی، آثار متاخر ۱۹۲۵-۱۹۵۳» ، که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، از رویه مدرن عقلانیت ارزشی که توسط رالز و نوزیک ارائه شده بود، انتقاد کرد. او این انتقاد را در مطالعه خود در سال ۱۹۹۳ با عنوان «کشف دوباره زندگی اخلاقی» بسط داد. در سال ۲۰۰۴، او «اروس و خیر» را منتشر کرد و تلاش شخصی خود را برای از بین بردن دوگانه‌گرایی شرح داد.

مقدمه گوینلاک در سال ۱۹۸۴ هرگز از برچسب‌های وبر «عقلانیت ابزاری و ارزشی» استفاده نکرد. در عوض، تبیین دیویی از عقلانیت - که خود گاهی اوقات « ابزارگرایی » نامیده می‌شد و با « پراگماتیسم » یکی گرفته می‌شد - را از دو مکتب سنتی فلسفه که عقلانیت تقسیم‌شده را مفروض می‌گرفتند، متمایز کرد: عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی کلاسیک.

عقل‌گرا فرض می‌کند که دانش، شهود مستقیم ذات‌ها [اهداف عقلانی ارزشی] است؛ تجربه‌گرا فرض می‌کند که دانش خلاصه‌ای از داده‌های حسیِ از پیش داده شده [ابزارهای ابزاری] است. [ 7 ] : xii 

خردگرایان مستعد طرفداری از عقلانیت ارزشی وبر هستند. آنها ظرفیت قیاسی انسان را برای شناخت فوری باورها و رفتارهای معنادار - اهداف انسانی فارغ از واقعیت - فرض می‌کنند. در مقابل، تجربه‌گرایان از عقلانیت ابزاری وبر حمایت می‌کنند. آنها ظرفیت استقرایی انسان را برای تشخیص چگونگی عملکرد واقعیت‌های خام به عنوان ابزارهای فارغ از ارزش فرض می‌کنند.

گوینلاک دلایل دیویی برای رد هر دو قطب این تقسیم‌بندی سنتی را توضیح داد. او از مقاله‌ای از دیویی در مورد پراگماتیسم نقل قول کرد تا نشان دهد که چگونه دیویی اشیاء ارزشی-عقلانی را که رالز «نهادها» و نوزیک «اصول» نامیده بود، با «ایده‌های کلی» جایگزین کرد - ابزاری فکری که ابزارها را به صورت سریالی و مستقل از هم به اهداف مشروط مرتبط می‌کند.

ارزش [اهداف پیشنهادی] حاکی از حرکتی از یک وضعیت به وضعیت دیگر است [که] حاکی از یک کارکرد اندیشه‌پردازانه است. اگر قرار است هدف [هدف] به طور آگاهانه دنبال شود، باید حداقل یک مفهوم اولیه از وسایل [ابزاری] وجود داشته باشد، نوعی برنامه که مطابق با آن حرکت به سمت هدف پیش خواهد رفت. [ 7 ] : xx 

دیویی به جای «عقلانیت» از «هوش» نوشت، زیرا او استدلال را یک روش دو مرحله‌ای تفکر می‌دانست، نه دو ظرفیت ساختاری مجزا. این شامل پیوند بی‌پایان ابزارهای موجود با اهداف پیشنهادی است. گوینلاک نوشت: «تحقق زندگی خوب [یک هدف زمینه‌ای برای دیویی، نه ارضای خواسته‌های جهانی نوزیک] به ... به کارگیری هوش بستگی دارد. در واقع، ابزارگرایی او ... نظریه‌ای در مورد ماهیت رفتار هوشمندانه است.» [ 7 ] : ix 

گوینلاک از رالز و نوزیک به خاطر آلوده کردن استدلال ابزاری شرطی با جدا کردن اصول عقلانی ارزشی حقیقت و عدالت از شرایط تجربه شده انتقاد کرد.[9]:xxx، xxxv–vi

البته دیویی دشمن قسم‌خورده‌ی تمام اشکال فلسفه‌ورزی عقل‌گرایانه و مطلق‌گرایانه بود... درست همانطور که این ویژگی‌ها در اندیشه‌ی اخلاقی معاصر دوباره ظاهر می‌شوند. بارزترین نمونه، «نظریه‌ای در باب عدالت» اثر رالز است. این متن در پی استنتاجی عقلانی از اصول عدالتِ جاودانه و معتبر است. این کتاب، کتاب دیگری به نام «آنارشی، دولت و آرمان‌شهر» نوشته‌ی همکارش، رابرت نوزیک، را مطرح کرد که استنتاج خود را ارائه داد. [ 7 ] : xxxv 

«ایده‌های کلی» دیویی، اهداف مشروع و از پیش شناخته‌شده‌ای نبودند که کنشگران قصد دستیابی به آنها را داشته باشند. آنها چشم‌اندازهای فرضی از روش‌های کنش بودند که می‌توانستند مشکلات موجود را به صورت تکاملی حل کنند و رفتار هماهنگ را در شرایطی که مانع آن هستند، بازیابی کنند. آنها تجسم می‌کنند که یک موقعیت باید به کجا برود؛ «از اینجا به آنجا» چگونه به نظر می‌رسد.

گوینلاک در کتاب «کشف دوباره زندگی اخلاقی» بار دیگر رالز و نوزیک را به خاطر تصور اصول عقلانی ارزشی در ذهنشان، در حالی که واقعیت‌های طبیعت انسان و شرایط اخلاقی زندگی واقعی را نادیده می‌گیرند، مورد انتقاد قرار داد. [ 8 ] : 248–268  او اشکال سنتی عقلانیت ارزشی را فهرست کرد که همه آنها را برای خدمت به انسان‌ها به عنوان قطب‌نمای اخلاقی ناکارآمد می‌دانست.

با این حال، فیلسوفان معمولاً توجیه را به عنوان توسل به چیزهایی مانند یک صورت افلاطونی، یک اصل عقلانی، یک فرمان الهی، یک حقیقت بدیهی، توصیف یک عامل عقلانی، ترسیم یک خیر نهایی [که همگی با عقلانیت ارزشی مشخص می‌شوند] در نظر گرفته‌اند...

...

اگر تعارضات بین مواضع اخلاقی همگی به ادعاهای شناختی [در مورد آنچه درست است] قابل تقلیل بودند، آنگاه می‌توانستیم چنین مسائلی را با توسل به رویه‌های [قیاسی] آشنا حل و فصل کنیم. آنها قابل تقلیل نیستند، بنابراین باید ملاحظات [استقرایی] بیشتری به کار گرفته شوند. [ 8 ] : 323 

«ملاحظات اضافی» گوینلاک، ادعاهایی مبنی بر اینکه اهداف مشروع با به حداکثر رساندن سودمندی عمل می‌کنند را نادیده گرفت. فضایل او باید مشکلات را به صورت توسعه‌ای حل کنند. او به جای تلاش برای شناسایی نهادهای مشروع ابدی، به دنبال تداوم در شیوه‌های فضیلت‌مندانه رفتار بود.

اگرچه نه اصول بدیهی و نه استثناناپذیر وجود ندارند، اما فضایل - تمایلات پایدار برای رفتار به شیوه‌های خاص - وجود دارند که با شرایط اخلاقی متناسب هستند و دقیقاً در همین حد قابل دفاع هستند.

...

فضایل، سازه‌های فلسفی نیستند. آنها زاده‌ی نیازها و فرصت‌های [ابزاری] زندگی در محیط‌های مختلف هستند. شجاعت، راستگویی، پایداری، قابل اعتماد بودن، همکاری، سازگاری، نیکوکاری، حساسیت، عقلانیت و مانند آن به دلیل اثربخشی [ابزاری] زیادشان در زندگی یک ملت متمایز می‌شوند. [ 8 ] : 292 

ما این فضایل را با شرایط اخلاقی تطبیق می‌دهیم، نه با عقل انتزاعی [ارزش-عقلانی] یا با احساسات اخلاقی. ما به دنبال رفتاری هستیم که به مشکلات ما بپردازد، نه اینکه آنها را پیچیده‌تر کند. یکی از کلیدهای این هدف، اندیشیدن به گرایش‌های [ابزاری] مناسب برای شروع و تداوم گفتمان و عمل اخلاقی است، نه اینکه آنها را به قطعیتی انکارناپذیر برساند. آنها باید در فرآیندهای زندگی اخلاقی مؤثر باشند، نه در تعیین نتیجه‌ای انعطاف‌ناپذیر برای آنها.» [ 8 ] : 296 

گوینلاک با در نظر گرفتن عقلانیت به عنوان معیاری برای قضاوت در مورد رابطه وسیله-هدف که برای ایجاد پیامدهای توسعه‌ای عمل می‌کند، به استدلال ابزاری دیویی معنای عملی بخشید: «برای فضیلت عقلانیت، چیزی بیش از تلاش صادقانه برای جستجوی حقیقت مربوط به یک موقعیت خاص نمی‌خواهم.» [ 8 ] : 296 

آنچه در نهایت در معرض خطر است... تدوین نظامی از اصول اخلاقی نیست، بلکه یک شیوه زندگی است - زندگی با ویژگی و کیفیت [نهادی] خاص.» [ 8 ] : 324 

آمارتیا سن

ویرایش

در اوایل قرن بیست و یکم، اقتصاددان آمارتیا سن در مورد جدایی عقلانیت ابزاری از عقلانیت ارزشی ابراز تردید کرد، مشابه تردیدهایی که ماکس وبر در اوایل قرن بیستم ابراز کرده بود. در سال ۲۰۰۲، او مجموعه‌ای از مقالات خود را با عنوان « عقلانیت و آزادی» منتشر کرد تا توضیح دهد که چگونه این دو مفهوم هنجاری مشروط و به هم مرتبط هستند. در سال ۲۰۰۹، او «ایده عدالت» را منتشر کرد و این سوال را مطرح کرد که آیا عقلانیت ارزشی بی‌قید و شرط که توسط همکاران هارواردی‌اش، رالز و نوزیک، به طور غیرقطعی استفاده می‌شد، اصلاً مشروع است یا خیر. او تشخیص داد که جایگزین عقلانیت انسانی به ندرت جنون است. اغلب این مفاهیم هستند که استدلال را آلوده می‌کنند.

... تعصبات معمولاً بر پشت نوعی استدلال سوار می‌شوند - هرچند ضعیف و دلخواه باشد. در واقع، حتی افراد بسیار جزم‌اندیش نیز تمایل دارند دلایلی، احتمالاً بسیار خام، برای حمایت از اصول خود داشته باشند ... بی‌منطقی عمدتاً عمل انجام دادن بدون استدلال کامل نیست، بلکه تکیه بر استدلال بسیار ابتدایی و بسیار ناقص است. [ 9 ] : xviii 

سن در کتاب «عقلانیت و آزادی» ، عقلانیت را به عنوان رشته‌ای تعریف کرد که «انتخاب‌های فرد - چه در مورد اعمال [ابزاری] و چه در مورد اهداف، ارزش‌ها و اولویت‌های [عقلانی ارزشی] - را تحت بررسی دقیق و مستدل قرار می‌دهد». [ 10 ] : 4  او با قاطعیت بیشتری نسبت به وبر، عقلانیت این باور را که اهداف مشروع بی‌قید و شرط می‌توانند با ابزارهای مشروط و کارآمد هماهنگ شوند، زیر سوال برد. او اساساً هم عقلانیت ابزاری و هم عقلانیت ارزشی را مشروط کرد و پارادوکس آلوده شدن عقل به عقل را از بین برد. به نظر می‌رسد بررسی دقیق انتخاب‌ها به معنای برخورد با آنها به عنوان فرضیه‌هایی است که باید آزمایش شوند، نه به عنوان دانشی که از قبل کسب شده است. همه دانش‌ها مشروط و در معرض تجدیدنظر هستند.

سن با نامیدن کاستی‌های سنتی عقلانیت ابزاری و ارزشی، آنها را از نو نامگذاری کرد. عقلانیت ارزشی وبر به استدلال «مستقل از فرآیند» تبدیل شد. این عقلانیت، ابزارهای ابزاری را نادیده می‌گیرد، زیرا پیامدهای مورد نظر را قضاوت می‌کند: «خوبی پیامدها» همیشه به خودی خود ارزشمند هستند. استفاده از آن، دانش ذاتاً خوب و عاری از واقعیت تولید می‌کند. عقلانیت ابزاری وبر به نظریه «مستقل از پیامد» تبدیل شد، زیرا متخصصان آن «رویه‌های درست» - ابزارهای ابزاری برای استدلال - را بدون ارزیابی اهداف توسعه می‌دهند. استفاده از آن، حقایق عاری از ارزش تولید می‌کند. [ 10 ] : 278–281  پیام او این بود که عقلانیت مستلزم استفاده از «هم «درستی» [ابزاری] فرآیندها و هم «خوبی» [ارزش-عقلانی] «نتایج» به طور محدود تعریف شده است.» [ 10 ] : 314 

عقل نه تنها در پیگیری مجموعه‌ای از اهداف و ارزش‌های معین، بلکه در بررسی دقیق خود اهداف و ارزش‌ها نیز کاربرد دارد. ... عقلانیت نمی‌تواند صرفاً یک الزام ابزاری برای پیگیری مجموعه‌ای از اهداف و ارزش‌های معین - و بررسی نشده - باشد. [ 10 ] : 39 

سن تناقض اعتقاد به اهداف فارغ از واقعیت و ابزارهای فارغ از ارزش را نشان داد. اقتصاددانان مدلی از «کنش عقلانی» را توسعه داده‌اند که «احمق‌های عقلانی» را هم از دانشمندان علوم اجتماعی و هم از افرادی که مورد مطالعه قرار می‌دهند، ایجاد می‌کند. سن دانشمند را «خردگرای ابزاری» نامید.

تصور کنید دانشمندی مردی را مشاهده می‌کند که با خوشحالی انگشتان پایش را با چاقویی کند قطع می‌کند. آیا این دانشمند، مرد را منطقی قضاوت می‌کند یا خیر؟ با توجه به اینکه این اصل که ارضای خواسته‌ها به خودی خود خوب است، این کار را ممنوع کرده است، دانشمند فقط می‌تواند در مورد وسایل قضاوت کند.

یک «خردگرای ابزاری» متخصص تصمیم‌گیری است که واکنشش به دیدن مردی که مشغول بریدن انگشتان پایش [هدف عقلانی ارزشیِ عاری از واقعیتِ مرد] با چاقویی کند [وسیله ابزاریِ عاری از ارزشِ مرد] است، این است که با عجله به او توصیه کند که باید از چاقوی تیزتری استفاده کند تا [به طور ابزاری] بهتر به هدف بدیهی [خردگرای ارزشیِ] خود خدمت کند. [ 10 ] : 2، 6-7، 39، 286-287 

در مورد همکارانش، رالز و نوزیک، سن انتقاد کمی از عملکرد آنها در عقلانیت ابزاری داشت، اما کاملاً منتقد عملکرد آنها در عقلانیت ارزشی بود. نظریه‌های آنها عمدتاً «مستقل از پیامد» بودند - عاری از واقعیت، صرف نظر از پیامدهای واقعی. «عدالت به مثابه انصاف» و «نظریه استحقاق» «نه تنها غیرپیامدگرا هستند، بلکه به نظر می‌رسد فضای کمی برای توجه اساسی به پیامدها در اصلاح یا تعیین صلاحیت حقوق تحت پوشش این اصول باقی می‌گذارند.» [ 10 ] : 637، 165  [ 9 ] : 89–91 

او اصطلاحات جدیدی برای دو نوع عقلانیت وبر پیشنهاد کرد و آنها را به نقص‌های خاصی که در استدلال رالز و نوزیک یافت، مرتبط ساخت. او عقلانیت ابزاری آنها را «نهادگرایی متعالی» و تحلیل «متمرکز بر ترتیب» نامید و الگوهای عاری از واقعیت از رفتار هماهنگ را تجویز کرد که فرض می‌شد بدون هیچ قید و شرطی از نظر ابزاری کارآمد هستند. [ 9 ] : 5–8 

... «اصل اول» رالز (1971) یعنی «عدالت به مثابه انصاف» و «نظریه استحقاق» نوزیک (1974) ... نه تنها غیر پیامدگرا هستند، بلکه به نظر می‌رسد جای کمی برای توجه اساسی به پیامدها در اصلاح یا تعیین صلاحیت حقوق تحت پوشش این اصول باقی می‌گذارند. [ 10 ] : 637 

از نظر رالز، قوانین عادلانه‌ی ابدی و جهان‌شمول برای انصاف وجود دارد: «اهداف جامع،... که آگاهانه انتخاب شده‌اند... از طریق بررسی اخلاقی اینکه فرد چگونه «باید» [از نظر ارزشی-عقلانی] عمل کند». [ 10 ] : 163  از نظر نوزیک، قوانینی وجود دارند که آزادی‌های شخصی و همچنین حقوق نگهداری، استفاده، تبادل و واگذاری اموال مشروع را پوشش می‌دهند.» [ 10 ] : 279 

سن در کتاب «ایده عدالت» این پرسش را مطرح کرد که «نقش عقلانیت [ابزاری] و معقولیت [ارزش-عقلانی] در فهم مقتضیات عدالت چیست؟» [ 9 ] : viii  او جستجوی نظریه عدالت کامل را به نفع جستجوی ابزارهای عملی برای کاهش بی‌عدالتی رد کرد.

تقلیل خودسرانه اصول [عقلانی ارزشی] متعدد و بالقوه متعارض به یک بازمانده تنها، که تمام معیارهای ارزیابی دیگر را از بین می‌برد، در واقع پیش‌نیاز دستیابی به نتیجه‌گیری‌های مفید و قوی در مورد آنچه باید انجام شود، نیست. [ 9 ] : 4 

تحلیل سن پیچیده بود، اما پیام او نه. او نتیجه گرفت که هم عقلانیت ابزاری و هم عقلانیت ارزشی مستعد خطا هستند. نه مقدمات و نه نتیجه‌گیری‌ها در مورد ابزار یا اهداف هرگز فراتر از نقد نیستند. هیچ چیز را نمی‌توان به خودی خود مرتبط یا معتبر دانست. همه ارزش‌گذاری‌ها باید دائماً در تداوم تحقیق عقلانی تأیید شوند. "ما باید به وظیفه اساسی دستیابی به قوانین عملی [ابزار] که الزامات معقول [اهداف مشروط] را برآورده می‌کنند، بپردازیم." [ 10 ] : 75 

یک دلیل قوی وجود دارد... برای جایگزینی آنچه من نهادگرایی متعالی می‌نامم - که زیربنای اکثر رویکردهای جریان اصلی به عدالت در فلسفه سیاسی معاصر، از جمله نظریه عدالت به مثابه انصاف جان رالز است - با تمرکز بر پرسش‌های عدالت، اولاً، بر ارزیابی‌های تحقق‌های اجتماعی، یعنی بر آنچه واقعاً اتفاق می‌افتد (به جای صرفاً بر ارزیابی نهادها و ترتیبات)؛ و ثانیاً، بر مسائل مقایسه‌ای ارتقای عدالت (به جای تلاش برای شناسایی ترتیبات کاملاً عادلانه). [ 9 ] : 410  انتقادات گوینلاک و سن از دوگانگی وبر بین عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارزشی، تأثیر کمی بر تحقیقات متعارف داشته است. عقلانیت ارزشی که توسط رالز و نوزیک اعمال می‌شود، همچنان بر تحقیقات فلسفی و علمی غالب است. تأیید این موضوع در سال 2018 حاصل شد، زمانی که مجله بریتانیایی اکونومیست ، که در سال 1843 بر اساس اصل فایده‌گرایی و آزادی‌خواهی حقوق بشر مبتنی بر عقلانیت ارزشی تأسیس شد، 175 سالگی خود را جشن گرفت. این مقاله، رالز و نوزیک را به خاطر همان باورهایی که گانلاک و سن آنها را جزمی می‌دانستند، ستایش می‌کرد: «آن حقوقی که برای انسان‌ها جهت اعمال قدرت منحصر به فرد استدلال اخلاقی‌شان ضروری است... هم رالز و هم نوزیک «نظریه ایده‌آل» را به کار می‌گرفتند - فرضیه‌سازی در مورد اینکه یک جامعه کامل چگونه است...» [ 11 ]

اولین [اصل عقلانی ارزشی لیبرال‌ها] آزادی است: اینکه «نه تنها عادلانه و عاقلانه است، بلکه سودآور نیز هست... که به مردم اجازه دهیم هر کاری که می‌خواهند انجام دهند.» دومی منافع مشترک است: اینکه «جامعه بشری... می‌تواند انجمنی برای رفاه همه باشد.» [ 12 ]

اعتقاد به عقلانیت ارزشی - دانش بی‌قید و شرط درست و عادلانه - همچنان عقلانیت ابزاری مشروط را آلوده می‌کند