اشتر به شعرِ عرب در حالت است و طرب گر ذوق نیست تو را، کژ طبع جانوری
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟
تو خود چه آدمیی کز عشق بی خبری!
اشتر به شعرِ عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را، کژ طبع جانوری
وَ عِنْدَ هُبُوبِ النّاشِراتِ عَلَی الْحِمیٰ
تَمیلُ غُصُونُ الْبانِ لا الْحَجَرُ الصَّلْدُ
به ذکرش هر چه بینی در خروش است
دلی داند در این معنی که گوش است
نه بلبل بر گلش تسبیحخوانی است
که هر خاری به تسبیحش زبانیست
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 15:38 توسط علی یوسفی رامندی
|