تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گِل کوزهگران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمییی چند پریزاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیریندهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دلافتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات؟
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلالالدین کن
که جهان پُر سمن و سوسنِ آزاده کنی
غزل شمارهٔ ۴۸۲: ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی »
« غزل شمارهٔ ۴۸۰: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 12:12 توسط علی یوسفی رامندی
|