مطلب ارسالی کاربران

چندین بیت از حافظ که زاهد و واعظ و صوفی و شیخ، همه را به مسخره میگیرد‌‌...

جمعه 16 اسفند 1398 - 18:58

تصویر آرشم ‌آرشم ‌5 سال قبل

31,517 مشاهده / 8 دیدگاه1148

این مطلب توسط کاربران طرفداری ارسال شده است و دیدگاه طرفداری نیست. قوانین سایت کاربر محور / گزارش تخلف

ای‌کاش بیشتر شعر بخوانیم. ای‌کاش گذشتگان بیشتر شعر میخواندند. شاید به این روز دچار نمی‌شدیم. دعوتتون میکنم که جرعه‌ای اندک از شراب حافظ بنوشید :)

.

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

.

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می

زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

‌.

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست

تا در میانه خواسته کردگار چیست

.

در صومعه زاهد و در خلوت صوفی

جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست

.

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

.

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

.

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

.

زاهد خام که انکار می و جام کند

پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد

.

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز

تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

.

زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل

دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس

‌.

زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود

هم مستی شبانه و راز و نیاز من

.

به خلدم دعوت ای زاهد مفرما

که این سیب زنخ زان بوستان به

.

بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد

از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی

.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

.

حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را

که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر

.

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

.

واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما

با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم

.

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم

یا جام باده یا قصه کوتاه

.

پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن

من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم

.

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی

زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد

.

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور

با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

.

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

.

بیا ای شیخ و از خمخانه ما

شرابی خور که در کوثر نباشد

.

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند