گوهر ناب / شرح احادیث؛ مقام معظم رهبری

بی نیازی و عزت نفس

بی نیازی و عزت نفس-img

تمنّا کردن از دیگران، از شخصیت و بزرگی آدمی می کاهد. بر این اساس، اسلام برای تکریم شخصیت انسانی، دستور داده است تا آن جا که می توانید دست نیاز به سوی این و آن دراز نکنید. در حقیقت، بی نیازی در پس پرده مناعت طبع قرار دارد.

منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌اینوع مطلب : بازنشرتعداد بازدید : 784 تاریخ درج : 1401/09/02

فی الکافی، عن امیرالمؤمنین(علیه السلام): لِیجتمع فی قلبک الإفتقارُ الی الناس و الإستغناءُ عنهم. فیکون افتقارک فی لین کلامک و حسن بِشرک. و یکون استغنائک عنهم فی نزاهه عِرضک وبقاء عزّک. [1]

روایات زیادی در باب استغناء عن الناس یا عمّا فی أید الناس هست که همۀ اینها دلالت دارد بر این که مؤمن بایستی استغناء داشته باشد. استغنا یعنی چه؟ این روایت که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است، حدود مسأله را روشن می کند. تا انسان در مفهوم این امر مهم دچار اشتباه نشود.

حضرت طبق این روایت می فرمایند: در دلت این دو حالت باید با هم مجتمع شود: یکی افتقار الی الناس، نیاز به مردم، دیگری استغنا عن الناس، احساس بی نیازی از مردم، مستغنی کردن خود از مردم. احتیاج مردم به آحاد ناس معلوم است.

چه کسی می تواند بدون کمک آحاد مردم زندگی بکند؟ خدای متعال می فرماید: لِیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً. بعضی از آحاد مردم، بعض دیگر را به تسخیر خود می گیرند، مسخّر می کنند. شما بیمار می شوید، طبیب را مسخّر می کنید، استخدام می کنید که برای شما کار کند، بیماری شما را علاج کند. آن طبیب احتیاج به خانه پیدا می کند، افرادی از قبیل بنّا و مهندس و کارگر و عمله را استخدام می کند و تسخیر می کند که برایش خانه درست کنند.

کسی که احتیاج به دین دارد، به کارشناس دین مراجعه می کند. نیاز مردم به یکدیگر، یک امر واقعی است که خدای متعال طبیعت انسان را این طور قرار داده. همه به هم محتاجیم، همه از یکدیگر باید استفاده کنیم.

پس احتیاج به مردم وجود دارد و زندگی بدون کمک آحاد مردم نخواهد گذشت. در عین حال، از آنها احساس بی نیازی هم بکند؛ یعنی خودش را در مقابل مردم برای به دست آوردن چیزی که به آن نیاز دارد، ذلیل نکند. ذلت را نخرد، خود را بردۀ دیگران نکند، تحمیل دیگران را قبول نکند! این دو باید در دل انسان جمع بشود، آن وقت هر کدام از این دو حالت، یک مظهری در رفتار انسان پیدا می کند.

فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بِشرک، نیاز تو به مردم در این بروز و ظهور پیدا کند که با آنها با نرمی حرف بزنی، حسن بِشر داشته باشی، با روی خوش با آنها صحبت کنی. این طور نباشد که انسان خود را بی نیاز از مردم بداند، اخمش را در هم کند، به کسی اعتنا نکند، بگوید من به شماها احتیاجی ندارم.

می گفتند: یکی از بزرگان یک وقتی در دوران مبارزات می گفت من به شما احتیاجی ندارم. شهید سیدمحمدرضا سعیدی در آن جلسه حاضر بود، به ایشان گفت: آقا! شما از پیغمبر بالاترید! خدای متعال به پیغمبرش می گوید: هو الذی أیدک بنصره و بالمؤمنین. شما چطور می گویید من به شماها احتیاجی ندارم؟! انسانها به هم احتیاج دارند. این احساس احتیاج، بروزش در تو این باشد که زبانت نرم باشد، روی خوش با مردم داشته باشی، اخم نکنی، بی اعتنایی نکنی، تکبر نکنی! این طور نباشد که بگویی من به شماها احتیاجی ندارم. امّا استغناء تو از آنها، مظهرش و بروزش در کجاست؟

فی نزاهۀ عِرضک و بقاء عزّک. عِرض خود را، آبروی خود را پاکیزه نگه داری، آبرویت را پیش مردم نریزی. آبروی مؤمن مثل جان او اهمیت و ارزش دارد. مگر می شود آبروی کسی را ریخت؟! خود انسان هم حق ندارد آبروی خودش را بریزد. و بقاء عزّک، عزّت خودت را حفظ کن! عزّت مؤمن جزو اشعۀ عزت الله تعالی است، و نباید انسان این عزت را از بین ببرد. عزت خودش را باید حفظ کند