انقلاب در زندگی
انقلاب در سبک زندگی
تعداد بازدید : 1606 تاریخ درج : 1392/07/21 نویسنده: سمیه زمانی
سبک زندگی(2)، الگوی خاصّی برای زندگی کردن است. این که فرد چه الگویی را برای زندگی خود برگزیند، مهم است و به نظر عمده کارشناسان، رابطه بسیار زیادی با هویت او دارد. باید توجه داشت که سبک زندگی هر جامعه، نمادی از فرهنگ آن جامعه محسوب می شود، چنانچه سبک زندگی هر فرد می تواند نمادی از هویت وی باشد؛ سبک زندگی در هر جامعه نیز بیانگر هویت آن جامعه است.
علاوه بر این، بررسی هر مقطع تاریخی بیانگر تغییر و تحولاتی است که در نوع سبک زندگی رخ می دهد. تغییر سبک زندگی در هر دوره تاریخی می تواند تحت تأثیر تغییر ارزش ها، انگاره ها و باورها رخ دهد. برای نمونه با تمرکز بر سبک زندگی در ایران، به خصوص پس از انقلاب اسلامی - در دورهای تقریباٌ سی ساله - شاهد تغییر و تحولات چشم گیری در سبک زندگی هستیم، که این نوشتار قصد دارد تا به بررسی تغییر سبک زندگی در این دوره بپردازد.
پیشینه ای نظری بر سبک زندگی
در فرهنگ آکسفورد، سبک زندگی: "راه های گوناگون زندگی فرد یا گروه"(3)(آکسفورد، 1990) و در فرهنگ رندوم هاوس: "عادات و منش ها، رویکردها، ذوق ها و قرایح، استانداردهای اخلاقی، سطح اقتصادی و. .. تعریف شده است" (رندوم هاوس، 1987)که در مجموع، همه اینها روش زیستن فرد یا گروه را می سازند.
مفهوم سبک زندگی به این معنا، پس از جنگ جهانی دوم با ایجاد دولت رفاه و گستردگی ابزار فرهنگی به سپهر مفاهیم اجتماعی وارد شد. سبک زندگی با زندگی سنتی هم خوانی ندارد؛ چرا که در زندگی سنتی گزینه انتخاب محدود است، اما سبک زندگی، ملازم با انتخاب از میان شیوه های متکثر و گوناگون است. آنتونی گیدنز نیز سبک زندگی را، باز اندیشی یکی از مؤلفه های دنیای مدرن می داند. بدین معنا، که دنیای مدرن یافته های حاصل از نظام های انتزاعی را مرتباً در سازماندهی مجدد خود به کار می برد. بازاندیشی عصر مدرن، پویایی و تحرک بی سابقه ای به این روال داده است، به نحوی که در هیچ یک از فرهنگ های ماقبل مدرن وجود نداشته است. هر چند در فرهنگ های پیشامدرن هم شاهد وجود انتخاب هایی برای افراد هستیم، امّا گزینه های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه و تعداد آنها چنان محدود است که سبب می شود، تنها سبک مشخصی برای زندگی در هر فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ های یک سان به سبک تقریباً مشابهی زندگی کنند. در اینجا نکته مهم، تطابق همه افراد با ارزش های هم سان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امکان انتخاب هایی که گاهی پیدا می شوند(گیدنز، 1378).
این مفهوم در جامعه شناسی به گونه های مختلفی بیان شده و جامعه شناسان فراوانی در این زمینه سخن به میان آوردند، امّا محور مشترک نظریات زیمل، وبر، بوردیو، چنی و دیگر کارشناسان در این باره بر معنای نهفته در سبک زندگی دلالت دارد.(4)
از آنجا که کالاها و محصولات دارای معانی هستند، بنابراین استفاده از آنها سبک زندگی را جنبه ای نمادین می بخشد؛ چرا که سبک زندگی در قالب چیزهای ملموسی رخنمون می شود: نمادهایی که انعطاف پذیرند و دارای معانی گوناگون هستند. از این رو، سبک زندگی را بخش مشهود فرهنگ می دانند و شیوه های مصرف در سلسله مراتبی آرایش می یابند که به طیف کاملی از تفاوت ها و تمایزات تا حد توان ذهن بشر میدان می دهند. (چاوشیان، 1381) این تمایزات و تفاوت ها می تواند بیانگر هویت باشد. در این باره، پیر بوردیو، فرآیند مصرف را به منزله نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی میداند، سبک استفاده از کالاها - به خصوص کالاهای مخصوص - از نظر او یکی از نشانه های هویت است که با استراتژی تمایز به تبیین هویت منجر می شود. (بوردیو، 1984)
آنتونی گیدنز نیز هم چون بوردیو سبک زندگی را دارای معنایی می داند که این بار در نظریه او با تأکید بر دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی صورت می پذیرد. گیدنز در ارتباط بین ساختار و عاملیت، سبک زندگی را بازتابنده معنایی می داند که به گونه ای ضروری نامعین است؛ چرا که تبیین کافی معنا توسط تعین های ساختاری امکان ندارد. این معنا توسط داد و ستدهای مختلف و بین زیست جهان های متعدد، که معانی و روش های استفاده از مصالح و مواد نمادین مصرف انبوه را مبدل به اشیا و اعمالی محسوس می کند ایجاد می شوند که در چارچوب استعاره ای رخ می نمایانند. (گیدنز، 1380)
گیدنز تغییر و دگرگونی اجتماعی را با تغییر سبک زندگی، که نمادی از تغییر رابطه فرد و جامعه است نشان می دهد. از نظر او تغییر فرهنگی موجب ایجاد معنا و نمادهای نوین است. با توجه به این گزاره استنتاجی از آرای گیدنز، تغییر سبک زندگی را باید تابعی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی دانست.
در فرآیند مدرنیته، با توجه به این گزاره، باید به تحول ارزشی به عنوان مؤلفه ای که با مفاهیم هویت و سبک زندگی ارتباطی تنگاتنگ دارد، نیز اشاره کرد.
ارزش، یکی از مؤلفه های بنیادین فرهنگ محسوب می شود؛ چرا که فرهنگ از ارزش های اعضای یک گروه، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند، تشکیل می شود. سبک های زندگی مرسوم در جامعه نیز یک جنبه از فرهنگ آن جامعه را شکل می دهند. بنابراین، ارزش، مفهوم بنیادین سبک زندگی است و سبک زندگی فرد، بازتابی از ارزش های فرد و هنجارهایی است، که به این ارزش ها مربوط می شوند. پس می توان گفت: تغییر فرهنگی و اجتماعی موجب تحول ارزشی می شود و بازتاب این امر در تغییر سبک زندگی نمود می یابد. هر چند تحول ارزش ها، امری تدریجی است که به شدت تغییر، روند تغییر آن تسریع یا کند خواهد شد.
این نوشتار با توجه به آرای گیدنز، به بررسی تغییرات و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی در مقطع زمانی پس از انقلاب در ایران می پردازد و با تأکید بر تحولات ارزشی به عنوان یکی از پایه های بنیادین تغییر فرهنگی، تغییر سبک زندگی در این دوران را تبیین می کند.
انقلاب اسلامی و عاملیت انقلابی
انقلاب اسلامی در ایران به عنوان تغییر و دگرگونی اجتماعی مطرح است؛ امری که موجب تغییر ساختارها شد. دراین دوران، عاملان به عنوان انقلابیونی که حکومت پهلوی را ساقط کرده بودند، معانی تازهای به ساختارها بخشیدند. در این شرایط ساختارهای ارزشی نوینی مطرح شد که از مذهب وام می گرفت. در واقع با توجه به حاکم شدن مذهب بر فضای جامعه، عاملان به دایره مفاهیم ارزشی ساده زیستی توسل جستند و بازتاب این امر در سبک زندگی نمود یافت که بر مبنای ارزش ها و نگرش های مذهبی ایجاد شده بود. در این شرایط، سبک زندگی غربی به عنوان نمادی از غربگرایی، معنایی منفی گرفت و طرد شد.
به خصوص با آغاز جنگ، فضای حاکم بر کشور به گونه ای بود که گفتمان دینی و ایدئولوژیک را تداوم بخشید. در این دوران، اگرچه سبک زندگی غربی، که بقایای دوران پیش ازانقلاب بود، وجود داشت، امّا در حاشیه قرار گرفته و جنگ باعث شده بود تا فضایی یک نواخت و متناسب با جنگ بر کشور حاکم شود، که تهییج و حماسه را تقویت می نمود. جنگ توانسته بود انسجام اجتماعی و حس ایثار را تقویت کند و توجه به مسئله اصلی- جنگ - سبب می شد که بسیاری از مسائل؛ از جمله موضوع آزادی های اجتماعی، آزادی پوشش، برابری حقوق زن و مرد و مسائلی از این دست در حاشیه قرار گرفته و یا مسئله اقلیت راحت طلب تلقی شود، نه مسئله عموم مردم(حورا،1385). این خود بازتاب ساختارهای محیطی بود که بنا به عقلانیت عاملان، این گونه بر بستر و زمینه های محیطی رخ داد. در این دوران کنش هایی؛ چون ازدواج های ساده حتی در مساجد و مدارس، پوشش های متعارف و ساده زیستی در ارتباط با ساختارها از سوی عاملان رخ داد. دراین دوران نوعی یک دستی در سبک زندگی ایرانی وجود داشت، امّا پایان جنگ آغازی برای ورود به دنیایی جدید بود.
پایان جنگ و تغییر ساختارها
جنگ پایان یافت. جامعه ایرانی در حال جنگ و با روحیه تهییجی و حماسی، به جامعه ای توسعه نگر با روحیه ای میانه رو و مصرفی تغییر کرد. سیاست های اقتصادی نوین، به خصوص خصوصی سازی و برنامه های تعدیل اقتصادی تأثیرات خود را بر حوزه فرهنگ، تحولات اجتماعی و تحول در ارزش ها بر جای گذارد.
در این شرایط، عاملان معنایی تازه به سیاست های انقلابی بخشیدند. اگر دوران جنگ، صدورانقلاب و سیاست های انقلابی بازتاب فضای حاکم بود و عقلانیت عاملان آن را معنابخش می دانست و تودهگرایی و صرفه جویی تشویق می شد، پس از جنگ اجماع داخلی بر بازسازی و سیاست های باز اقتصادی بود. در این مقطع، عاملان، معنایی تازه را در بسترهای موجود اجتماعی و اقتصادی به سیاست ها بخشیدند. همگام با رشد برنامه های آزاد اقتصادی، فرهنگ مصرفگرایی نیز در بین جامعه رسوخ یافت. تبلیغات گسترده کالاها و خدمات همراه با مجلات و روزنامه های رنگی، فضای یک دست جامعه را تغییر داد.
در پی اقدامات فرهنگی نوین، بهمن و دیگر فرهنگ سراهای جدید، جایی بودند که در آن ایران در محیطی کنترل شده با غرب می آمیخت. این در واقع بخشی از یک واکنش بود. آنتن های ماهواره ای نیز برای مدّتی همین نقش را داشت و سبک زندگی ایرانی ها را تغییر داد و یک شبه افق های بیشتر شهرهای بزرگ ایران راعوض کرد. (رایت،1382)
خصوصی سازی زمینه را برای رشد طبقه جدید فراهم کرده و برنامه تعدیل، به افزایش شکاف اقتصادی و اجتماعی دامن زد و نابرابری ها را تشدید کرد، که مجموعه این تحولات، شرایط عینی را برای تغییر برخی نگرش ها و ارزش های فرهنگی در جامعه فراهم آورد و به گفته برخی محققان، ثروت و ارزش های مادی، جایگزین ارزش های معنوی دهه اول انقلاب گردید.
بازسازی و تحول ارزش ها
برخی معتقدند: تحولاتی که در پی بازسازی ایجاد شد، ارزش های انقلاب اسلامی را درجامعه کم رنگ کرده است. مثلاً در این مورد یکی از نویسندگان، ضمن تأکید بر تغییر در گروه های مرجع اجتماعی و کاهش محبوبیت گروه های مرجع سنتی؛ مانند روحانیت و افزایش محبوبیت گروه های مرجع جدید؛ مانند دانشگاهیان و روحانیون نواندیش، معتقد است که ارزش های مذهبی تغییر یافته و از میزان پای بندی مردم به آنها به طور چشم گیری کاسته شده است. طبق این تحقیق، علاقه مردم به روحانیت در سال 65 که بسیار زیاد یعنی 86/7 درصد بوده، در سال 71، 32/3 درصد بوده است.
برخی تحقیقات دیگر نشان می دهد که طی دوران مذکور، گروه بندی های ارزشی جامعه دو قطبی شده و گروه های جامعه حول ارزش های اجتماعی (خصوصاً سیاسی و دینی) به صورت قطبی توزیع شده اند و فاصله بین ارزش های افراد با سواد با توده ها افزایش یافته است، امّا با توجه به رشد و گسترش تحصیلات دانشگاهی و تحولات فرهنگی کشور، نگرش نخبگان، موقعیت مسلط تری یافته است. هم چنین در طی این سال ها، سیر تحول فرهنگی و جا به جایی ارزش ها در حوزه فرهنگ عمومی مشهود بوده و حوزه فرهنگ عمومی به تدریج از ارزش های جمع گرایانه تهی شده و ارزش های فرد گرایانه جانشین آنها گشته و در مقوله رضایت از زندگی، تحول کیفی پیدا شده است. (فوزی،1384) به تدریج، برداشتی از دین، که آن را به امور فردی و معنوی تقلیل می دهد و از آن به دین مدرن تعبیر می کنیم، عرصه را بر دین شریعت گرا - که حوزه دخالت خود را به ابعاد اجتماعی نیز گسترده است - تنگ می کند.
بنابراین، در فضای نوینی که در پی تغییر فرهنگی و اجتماعی و نیز تحول ارزشی ایجاد شد، شاخص های سبک زندگی تغییر کرد.
نمودی از تغییر سبک زندگی
بازتاب تحول ارزشی به تدریج موجب رشد فردگرایی گردید. در این بین بر توانایی و ظرفیت عاملان افزوده گشته و بنابراین، تعین بخشی ساختارها در انتخاب سبک زندگی محدودتر شد، که بازتاب این تحولات را می توان به راحتی در شاخص هایی؛ چون سن ازدواج و نوع پوشش دریافت.
بالا رفتن سن ازدواج: در سال های اخیر، افزایش سن ازدواج خود بازتاب فردگرایی است که در سطح جامعه رواج یافته است. معنایی جدید، که به زندگی مشترک از سوی عاملان بخشیده شده، کشش را به سوی ازدواج کاهش داده است. توجه به آمارها می تواند بیانگر این تغییر باشد. طبق آمارهای موجود در این سال ها، سن ازدواج افزایش داشته است. هم چنین، آمار حاکی از افزایش طلاق و کاهش ازدواج است. بررسی نمودار نسبت طلاق به ازدواج طی سه دهه گذشته نشان می دهد که این نسبت طی سه دهه گذشته 28 درصد افزایش داشته است(مرکز اطلاعات آمار زنان، 1389). این تغییر نشان از تحول ارزش هایی است که تا پیش از این، ساختن و سوختن را در مقابل طلاق تجویز می کرد. به تدریج، عاملان با تغییر توقع زنان و مردان از زندگی مشترک و رواج روحیه فردگرایی، طلاق را راهی برای بهتر زیست کردن برگزیدند و آن را از جایگاه مطرود قبل خارج ساختند.
آمارهای موجود بازتاب این تغییر ذهنیت است، که در پی تغییر ساختارها ایجاد شد و ظرفیت های جدید، پیش پای عاملان ایجاد کرد. ارزیابی تغییرات این شاخص طی سه دهه پس از انقلاب، خود دلیلی بر این ادعاست. در دهه اول پس از پیروزی انقلاب، میانگین سن ازدواج برای مردان کاهش و برای زنان تقریبا ثابت بوده و در دهه دوم برای مردان و زنان افزایش داشته است. از سال 1380 به بعد، میانگین سن ازدواج برای مردان تا حدودی ثابت و برای زنان کاهش پیدا کرده است. به طور خلاصه، می توان گفت: میانگین سن ازدواج طی سه دهه پس از انقلاب 3/5 سال برای زنان و 2/1 سال برای مردان افزایش داشته است.(همان)
ارزیابی تغییرات این شاخص طی این سه دهه بیانگر آن است که نسبت طلاق به ازدواج طی دو دهه اول انقلاب به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرده و در سال 1375 به کم ترین حد خود؛ یعنی 7/89 درصد رسیده است. لکن از آن تاریخ به بعد، مجددا سیر افزایشی پیدا نموده است(مرکز اطلاعات آمار زنان، 1389).
لازم به ذکر است که در مجموع، بر اساس آمار سرشماری سال 1385، تنها 6/0 درصد( کمتر از یک درصد) جمعیت بالای ده سال کشور در وضعیت طلاق به سر می برند، اما همین رقم طی سال های اخیر سیر افزایشی داشته و همان طور که گفته شد، افزایش نرخ طلاق در شهرهای بزرگ، به ویژه استان تهران چشم گیر بوده است. (مرکز اطلاعات آمار زنان، 1389)
بررسی آمار موجود، حاکی از ایجاد هنجارهای صریح و ضمنی نوینی است که به طلاق و ازدواج معنای جدیدی داده است. درمعنای نوین این مفاهیم، اصل لذت، همکاری و دوستی متقابل به تدریج از یک شاخص بررسی سبک زندگی به عرصه عمومی وارد می شود.
تغییر پوشش: همانگونه که پیشتر نیز بیان شد، انقلاب اسلامی خود موجب دگرگونی در ساختارها و به نسبت آن عاملان گردید؛ عاملانی که با ذهنیتی مستقل از دوران پهلوی و رویکردی مذهبی به دنیا می نگریستند. ساختارهای نوین نیز ظرفیت ها و محدودیت هایی را پیش پای آنها گسترد. اگر ساختار استبدادی پهلوی، عاملان انقلابی را به نفرت از کنش آنها معطوف کرد و بدین ترتیب سیاستی هم چون کشف حجاب مورد نفرت قرار گرفت، اما با انقلاب اسلامی، هنجارهایی نوین بر اساس ارزش های مذهبی در زمینه پوشش ایجاد شد و از سال 58 به بعد، توصیه رهبران مذهبی به حجاب و لزوم تعیین ضوابط قانونی برای مقابله با بی حجابی و انتظار جامعه مذهبی برای اصلاح وضعیت موجود، در عمومی شدن حجاب موثر افتاد. (حوراء،1385)
امّا پایان جنگ ایران و عراق، تغییری شگرف در ذهنیت عاملان نسبت به پوشش و حجاب ایجاد کرد. این امر تحت تأثیر تحول ارزشی رخ داد که پیشتر نیز بر آن تأکید شد. افزون بر آن، عاملان نیز خود با ایجاد و تدوین برنامه توسعه، تغییر ساختارها را شدت بخشیدند، که تعارض میان آرمان های توسعه و آرمان های نظام اسلامی، ناهم گونی جهت گیری ها و شاخص های نوشته و نانوشته توسعه با جهت گیری ها و شاخص های رشد، در الگوی دینی که از ابتدا مورد توجه برخی دانشوران قرارگرفته بود(رفیع پور،1379) از دید بسیاری از مسئولان پنهان ماند و به تدریج تغییری فاحش در نوع پوشش مردان و زنان ایجاد شد.
روند تغییر پوشش در سال های اخیر، بازتاب تغییر هنجارهای ضمنی است و تغییر بایدها و نبایدهایی که در پی تحول ارزشی در جامعه رخ داده است. در واقع، نوع پوشش به منزله بازتابی از تغییر فضای جامعه و حاکم شدن معنای جدیدی است که به مدیریت بدن و زیبایی داده شده است. تغییر پوشش، به فخرفروشی یا پوشاک مد روز بدل شده، که تصور پر منزلتی از خود را فراهم می کند. این نمودی از حاکم شدن ارزش های جدید است که در مقطع اوایل انقلاب ضد ارزش شمرده می شد. تنوع پوشش ها حکایت از افزایش میل فردگرایی و تقویت عاملیت در برابر ساختارها است، که گزینه انتخاب را در فرآیند بازسازی، که به نوعی نوسازی محسوب می شود، تقویت کرده است.
سخن آخر
نوشتار مزبور، با بررسی نظری سبک زندگی بر اساس آرای بوردیو و به خصوص گیدنز، در ارتباط بین عاملیت و ساختارها، سبک زندگی را در تعاملی تنگاتنگ بین این دو تحلیل کرد. در این منظر، سبک زندگی به عنوان بازتابی از دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی ارزیابی شد که به دلیل تحول ارزشی رخ می دهد. تحول ارزشی که خود موجبات ایجاد هنجارهای ضمنی و صریح را فراهم می سازد.
بر اساس این نظریه، این نوشتار به تغییر سبک زندگی در ایران پس از انقلاب پرداخت. انقلاب و بازسازی، به عنوان دگرگونی هایی مشاهده شدند که زمینه و شرایطی نوین در مقابل عاملان را گشودند؛ دگرگونی هایی که با تحول ارزشی، معنای جدیدی به ساختارها بخشیدند و هنجارهای نوینی را مطرح ساختند.
در این فرایند، انقلاب اسلامی به برجستگی ارزش ها و نگرش های اسلامی تأکید داشت، اما پایان جنگ و آغاز شرایط نوین سیاسی و اقتصادی و هم چنین برنامه های توسعه، تحولی دیگر در ارزش ها را پدید آورد، که بر اساس آن و تغییر فضای حاکم بر کشور، سبک زندگی غربی، که در مقابل سبک زندگی اسلامی به حاشیه رفته بود، دوباره به متن جامعه برگشت. پایان جنگ، توان و ظرفیت عاملان و گستردگی راه های انتخاب را باعث شد که این امر در دو شاخص: اولی تغییر ذهنیت به ازدواج و نیز طلاق و نوع پوشش بررسی شد.
بدین ترتیب، تغییر سبک زندگی در جمهوری اسلامی بازتاب تحولات، دگرگونی ها و تغییراتی است که در طی دوران خود لمس کرده است؛ تغییری که به تدریج بر تقویت عاملیت در مقابل ساختارها برای ایجاد سبک های زندگی نوین می افزاید. این روند نشان از تأثیر عاملان در معنابخشی به سبک زندگی دارد.
منابع
1. آدلر آلفرد، به نقل از طلیعه خادمیان، سبک زندگی و مصرف فرهنگی، تهران: جهان کتاب، 1388.
2. توسلی غلام عباس، شهریور 1373، ایران فردا، شماره 13 و14.
3. پوشش زنان در نظام اسلامی، حوراء، اسفند 1385، شماره 23.
8014 & =6726id =www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID//:http
4. رفیع پور فرامرز،توسعه و تضاد: کوششی درجهت تحلیل و تبیین انقلاب اسلامی ومسایل اجتماعی ایران، تهران: انتشار، 1379.
5. زیمل گئورک، "تضاد فرهنگ مدرن"، ترجمه هاله لاجوردی، فصلنامه ارغنون، شماره 18، 1380.
6. فروند ژولین، نظریه های مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1362.
7. گیدنز آنتونی، راه و رسم؛ ترجمه منوچهر صبوری کاشانی؛ تهران، نشر شیرازه، 1378.
8. پیامدهای مدرنیته، مترجم: محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز، 1380.
9. مرکز اطلاعات و آمار زنان جایگاه زن در نظام جمهوری اسلامی ایران، _شورای فرهنگی اجتماعی زنان، خرداد 1389.
10. وبلن تورستن، نظریه طبقه مرفه، ترجمه فرهنگ ارشاد، نشر نی، 1383.
Distenection:A social critique of the judgement of ,Bourdieu Piesrre. 11. 1984 ,taste,Routledge
پی نوشت ها:
1. کارشناس ارشد و پژوهشگر علوم سیاسی: s_zamani_thyahoo.com
. Life Style. 2
. Oxford Dictionary 1990. 3
4. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: وبلن تورستن، نظریه طبقه مرفه، ترجمه فرهنگ ارشاد، نشر نی، 1383.
زیمل گئورک، "تضاد فرهنگ مدرن"، ترجمه هاله لاجوردی، فصلنامه ارغنون، شماره 18، 1380.
فروند ژولین، نظریه های مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی،1362.
کلمات کلیدی
زن | انقلاب | تحول | فرهنگ | انقلاب اسلامی | سبک زندگی | انقلاب در سبک زندگی | تغییر سبک زندگی |
لینک کوتاه :