امنیت شغلی در معلمان
امنیت شغلی در آموزش و پرورش
امنیت شغلی و دستمزد کافی و فراخور یک زندگی شرافتمندانه از ویژگیهای بایسته یک کار و پیشه درست و حسابی به شمار میرود. یعنی هر کسی که در محیطی مشغول کار است باید هم از دستمزد کافی برخوردار باشد و هم از فردای کاری خود مطمئن باشد. اما دولت یا بخش خصوصی، به دلیلهای گوناگون، بدشان نمیآید که نیروهایی را بیشتر به کار گیرند که هر وقت به صلاح دیدند به آسانی دست رد به سینه آنها بزنند. چند سال پیش در مدرسهای درس میدادم که مدیر آن بسیار گرایش به استفاده از نیروهای غیررسمی آموزش و پرورش، قراردادی و پیمانی و... داشت. مدیر نیرومندی نبود و گویا همین ضعف در مدیریت هم بود که او را به استفاده هر چه بیشتر از نیروهای غیررسمی میکشاند چراکه آسانتر میتوانست به نیروهایی فرمان براند که به دلیل نیاز به تمدید قرارداد هر ساله، چندان امکان اعتراض و انتقاد به کار و مدیریت ایشان نداشتند. در آموزش و پرورش البته از این نیروها، کم نیست. یعنی کسانی هستند که هماکنون چندین سال است که دارند درس میدهند اما استخدام رسمی نیستند. ناگفته پیداست که اگر مشغول کار هستند- که هستند- پس نیاز به آنها وجود دارد اما متاسفانه هنگامی که بحث استخدام رسمی آنها مطرح میشود به دلایل گوناگون اقتصادی و غیراقتصادی مساله با دشواریهای جدی روبهرو میشود. خصوصیسازی هم البته به این موضوع دامن میزند. آموزگاری رسمی که در آموزش و پرورش مشغول به کار است وقتی به بخش خصوصی میرود گاهی حتی تا یکسوم حقوق دولتی را میگیرد. یکی از آشنایان نزدیک نگارنده، امسال پس از 30 سال کار در آموزش ابتدایی، بازنشسته شد. و هماکنون در دبستانی پولی در شهرستان مشغول به کار شده با حقوق ماهانه 450 هزار تومان. در همین تابستان، کلاس درسی او حدود 25 دانشآموز دارد با شهریه سالانه یک میلیون و 200 هزار تومان. یعنی کارگزاران این مدرسه از حدود سی میلیون شهریه سالانه این کلاس، چهار میلیون تومان برای 9 ماه کار به آموزگار میدهند. برای دو ماه تابستان هم البته 500 هزار تومان توافق کردهاند. این در حالی است که کف حقوق قانون کار هماکنون بیش از 800 هزار تومان است. هواداران خصوصیسازی آموزش و پرورش، بر این باورند که این خصوصیسازی به صرفهجویی در هزینهها میانجامد. ناگفته پیداست که این صرفهجویی ادعایی، چگونه و با چه سازوکارهایی میتواند به دست آید.
اما 5 اکتبر برابر 13 مهر، روز جهانی آموزگار است. هر ساله از سوی سازمانهای فرهنگی- آموزشی جهان همچون یونسکو، برای این روز جهانی، پیامی برگزیده و اعلام میشود. پیام و شعار روز جهانی آموزگار امسال(2015) این است:
" Empowering teachers , building sustainable societies" که میتواند به فارسی اینگونه ترجمه شود: «قدرتمندی آموزگاران، ساختن جامعههای پایدار.» قدرتمندی آموزگار، البته از رهگذر امنیت شغلی، حقوق بسنده، داشتن جامعه مدنی نیرومند، داشتن اختیارات آموزشی، دخالت داشتن در تصمیمگیریهای خرد و کلان آموزشی و پرورشی، و کارها و برنامههای دیگری از این دست میگذرد که در آموزش و پرورشهای پیشرو جهان، دیده میشود. در ایران اما متاسفانه روند پیشبرد آموزش و پرورش در این راستا ارزیابی نمیشود. هماکنون آموزش و پرورش حدود یک میلیون فرهنگی دارد که از این میان درصد قابل توجهی – گویا نزدیک به 30 درصد- در بخش اداری منطقهها و مدرسهها مشغول به کارند. نکته مهم این است که فرادستان آموزش و پرورش، راه بهبود آموزش و پرورش را کاستن از شمار فرهنگیان- 25 درصد کاهش نیرو- میدانند. امسال در آموزش و پرورش 40، 30 هزار نیرو بازنشسته شدهاند در حالی که آموزش و پرورش تنها پنج هزار استخدامی دارد. پرسش این است که آیا با چنین رویکردی، میتوانیم امیدوار باشیم که در حال حرکت در راستای پیام امسال روز جهانی آموزگار هستیم