چگونگی رشد اخلاقی دانش اموزان بر اساس نظریه علمی رشد اخلاقی کلبرگ
گلبرگ یکی از پیروان پیازه بود که ان سلسل تفصیلی جدیدی را دربارۀ مراحل تفکر اخلاص پیشنهاد کرد پیاژه اصولا دو مرحله را در تفکر اخلاقی تشخیص داد که دومین مرحله در اوایل نوجوانی پدید می آید گلبرگ مراحل دیگری را که در دوره نوجوانی و بزرگسالی گسترش می یابد مطرح ساخت. او پیشنهاد کرد که برخی از مردم حتی به مرحله فر اقراردادی تفکر اخلاقی میرسند که در آن دیگر جامعه خود را آن طور که هست نمی پذیرند. بلکه به طرزی عمیق و مستقل دربارۀ جامع های خوب و ایده آل فکر میکنند. مطرح کردن مرحلهای فراقراردادی در علوم اجتماعی غیر معمول است اما شاید رشد گرایی شناختی بتواند چنین چیزی را پیشنهاد کند. اگرچه اکثر دانشمندان علوم اجتماعی به روشهایی که جوامع به وسیلۀ آنها تفکر کودکان را شکل و جهت میدهند علاقه مندند، رشد گرایان شناختی بیشتر تحت تأثیر قابلیتهای تفکر مستقل کودکان .هستند گلبرگ معتقد بود اگر کودکان به حد کافی به تفکر مستقل بپردازند، در نهایت شروع به فرمول بندی ،مفاهیم ارزش ها حقوق و اصولی خواهند کرد که با آنها، مقررات و سازماندهیهای اجتماعی موجود را ارزیابی میکنند نظریه گلبرگ انتقادهای شدیدی را برانگیخته است دیدگاه گیلیگان مبنی بر مردگرا بودن این نظریه و نیز این نقد فرهنگی را که نظریه کلبرگ سوگیری غربی دارد بررسی کردیم. در هر دو نقد اشاره میشود که گلبرگ بر اساس سنت کانتی کار کرده است که بر حقوق انتزاعی و اصول عدالت تأکید دارد تا بر روابط بین فردی، احساس وحدت با همچنین دیگران یا با تمام زندگی من (نویسنده) معتقدم که این انتقادات بجاست. ما نباید سنت فلسفی (کانت را که گلبرگ بدان توجه داشت فراموش کنیم. همان طور که براوتون گفته است این نوع اخلاق مبتنی بر عدالت بیش از سایر جهت گیریهای ،اخلاقی الهام بخش مبارزاتی علیه قدرتهای سرکوبگر بوده .است به نظر میرسد اخلاق مبتنی بر توجه و ملاحظه ،گیلیگان به طور طبیعی بر روابط بین فردی در زندگی روزمره تأثیر دارد - ولی بر نظامهای قانونی که افرادی همچون گاندی و مارتین لوترکینگ تحت عنوان اصول عالیتر برای آنها مبارزه کرده اند چندان تأکید ندارد همین طور هم آلبرت شوایتزر (۱۹۲۹، صص ۳۰۴-۳۰۲ مشاهده کرد که آگاهی شرق از وحدت ،زندگی بیشتر جنبۀ معنوی دارد تا عمل کردن بر اساس اصل انتزاعی عدالت که کینگ با پیروی از آن دست به عمل زد. گلبرگ به ما تصویری داده است که از خلال آن در می یابیم کودکان چگونه ممکن است با تفکر خودشان به سوی جهت گیریهای اصولی حرکت کنند. عده انگشت شماری ممکن است با موضوعات اخلاقی آن چنان عمیق و مشتاقانه دست و پنجه نرم کنند که بتوانند همچون کانت سقراط گاندی و مارتین لوترکینگ در مورد آنها بیندیشند. اما مراحل گلبرگ بصیرتی الهام بخش برایمان فراهم می آورد تا با آن دریابیم که را که رشداخلاقی ممکن است تا کجا پیش برود
گلبرگ مایل بود پیشرفت افراد را تا بالاترین مرحلهٔ تفکر اخلاقی مشاهده کند. بهترین ،جامعه دارای افرادی خواهد بود که نه تنها نیاز به نظم اجتماعی را درک مرحله ۴ بلکه میتوانند دیدگاههای مربوط به اصول جهانی نظیر عدالت و آزادی مرحلهٔ 6 را نیز پذیرا باشند گلبرگ۱۹۷۰بنابراین رشد اخلاقی فرد چگونه صورت میگیرد؟ توریل (۱۹۶۶) دریافت هنگامی که کودکان به داوریهای اخلاقی بزرگسالان گوش میدادند تغییرات در آنها اندک بود این چیزی است که احتمالاً گلبرگ انتظار آن را داشت، زیرا او بر این باور بود کهاگر قرار باشد کودکان تفکر خود را مجدداً سازماندهی کنند باید بیشتر فعال باشند. بر این اساس گلبرگ دانشجوی دیگری به نام موشه پلت را تشویق کرد تا گروه های بحث را هدایت کند که در آنها کودکان فرصت شرکت فعال در موضوعات اخلاقی را داشتند پلت دوراهی های اخلاقی ای را مطرح کرد که دانش آموزان سال ششم مدرسه را درگیر بحث های داغ میکرد او سعی میکرد تا بحث را بیشتر به خود کودکان واگذار کند و تنها به هنگام خلاصه کردن توضیح برخی ،مطالب و گاهی نیز هنگام بیان نظر خودش در بحث آنها داخل شود او بحث هایی را تشویق میکرد که یک مرحله بالاتر از مرحلهٔ اکثر افراد کلاس بود به طور داشت یکی از اندیشه های اصلی گلبرگ را در مورد این که کودکان چگونه کلی او سعی از مراحل عبور میکنند به عمل درآورد آنها این کار را با مطرح ساختن دیدگاه های متقابل که تفکر کودکان مزبور را به چالش میکشید و آنها را برای فرمول بندی بحثهای بهتر تحریک میکرد انجام میدادند.مصدوم داستان پسری به شدت بلت بحث را با بیان داستانی درباره مردی به نام جونز آغاز کرد که داشت و میخواست هر چه زودتر او را به بیمارستان برساند. آقای جونز اتومبیل ،نداشت به همین دلیل به سراغ فرد غریبهای رفت و موقعیت خود را برای او شرح داد و از او خواست ماشینش را به او امانت دهد ولی مرد غریبه خواهش او را رد کرد و گفت که قرار ملاقات مهمی دارد و باید به جایی برود به همین دلیل، آقای جونز اتومبیل را به زور از او گرفت آن گاه بلت از کودکان پرسید آیا آقای جونز باید چنین کاری میکرد؟ در بحثی که به دنبال این قضیه در گرفت یکی از بچه ها به) نام دانش آموز ( اعلام کرد که آقای جونز دلیل خوبی برای گرفتن اتومبیل داشت. او همچنین معتقد در صورت مرگ پسر آقای جونز باید فرد غریبه بعنوان قاتل محاکمه شود. دانش آموز C گفت فرد غریبه برخلاف قانون عمل نکرده است ولی دانش آموز B احساس میکرد با وجود این که رفتار فرد غریبه غیرقانونی ،نبوده ولی عملش به نحوی بوده است. اشتباه بنابراین دانش آموز B درگیر نوعی تعارض شده بود او به رفتار غلط فرد غریبه احساس خاصی داشت ولی نمیتوانست این احساس را به نحوی که پاسخگوی اعتراض دیگرانبود که،باشد بیان کند به همین دلیل تحریک شد تا درباره مسئله عمیق تر فکر کند. در ،پایان بلت پاسخ را برایش تشریح کرد بلت به او گفت رفتار فرد غریبه به لحاظ حقوقی اشتباه ،نبود ولی به لحاظ اخلاقی اشتباه بود - طبق قانون الهی اشتباه بود در کلاس روز یکشنبه مدرسه بلت در اینجا نقش صاحب قدرتی را ایفا میکرد که دیدگاه صحیح» را به کودک آموزش میداد بلت با انجام دادن این کار ممکن است از شانس دانش آموز B برای فرمول بندی نگرش خودجوش خویش ممانعت کرده باشد. بهتر بود بلت تنها از او سؤال میکرد یا آنکه تعارض دانش آموز را به سادگی برایش شرح میداد و روشن میکرد مثلاً) به او میگفت این کار غریبه به لحاظ قانونی جرم نیست، ولی تو هنوز هم احساس میکنی که این کار به نحوی غلط بوده است و مانند اینها به هر حال بدیهی است که بخشی از بحث برای دانش آموز ارزشمند بوده است. روش گلبرگ - بلت در مورد فراخوانی تعارضهای شناختی مثالی از مدل تعادل جویی پیاژه است. کودک دیدگاهی را انتخاب می کند، با اطلاعاتی متناقض دچار ابهام میشود و سپس ابهام را با شکل دادن نوعی جهتگیری پیشرفته تر و جامع تر حل می.کند این روش همچنین فرایند دیالکتیکی روش تدریس سقراطی نیز محسوب میشود دانش آموزان دیدگاهی ارائه میدهند معلم سؤالهایی از آنها میکند تا آنها بتوانند نابسندگی دیدگاهشان را متوجه ،شوند و سپس آنها برانگیخته میشوند تاجهت گیری بهتری را تدوین کنند.دردراولین آزمایش ،بلت دانش آموزان سال ششم به مدت ۱۲ هفته در گروههای بحث شرکت کردند بلت دریافت که پس از ۱۲ هفته بیش از نیمی از دانش آموزان یک مرحله بالاتر رفته اند بلت و دیگران سعی کردند تا این یافته ها را گاهی با استفاده از سایر گروه های سنی و در مجموعه دوره هایی طولانی تر تکرار .کنند همان طور که غالباً در تکرارها اتفاق میافتد نتایج کاملاً موفقیت آمیز نبود. تغییرات ،رشدی کمتر و معمولاً یک سوم یک مرحله یا کمتر بود با وجود این به طور کلی به نظر میرسید که کلاس بحث سقراطی که چند ماه به طول می انجامد تغییراتی را موجب میشود که اگر چه جزئی است به نحور معناداری بزرگتر از آن چیزی است که در گروه های کنترل که تحت این تجربه ها قرار نمیگیرند به وجود میآید . یکی از یافته های مکمل و جنبی آزمایش بلت این بود که دانش آموزانی که گزارش داده بودند به این بحث ها بسیار علاقه مند شدهاند بیشترین تغییر را از خود نشان دادند این یافته ها با نظر پیاژه هماهنگ است کودکان تنها به این دلیل که در معرض تقویت های بیرونی هستند رشد نمیکنند بلکه برانگیخته شدن کنجکاوی آنان نیز در این زمینه مؤثر است. آنها به اطلاعاتی علاقه مند میشوند که با ساختارهای شناختی موجود آنان کاملاً متناسب نیست و بنابراین برانگیخته میشوند تا در تفکر خویش تجدیدنظـ کنند سایر پژوهشگران برکوویتز و گیبز برای تعیین این موضوع که آیا کسانی که بیشترین درگیری و بحث و جدل را در تنشهای مربوط به موضوعات اخلاقی داشتند همانهایی بودند که بیشترین پیشرفت را به سوی مراحل بالاتر کرده اند یا خیر، بحث ها گفتگوهای انجام شده را بررسی کردند و شواهد ثابت کرد که چنین است.اگرچه گلبرگ به الگوی شناختی - تعارض تغییر پایبند ،بود همچنین راهبرد دیگرت به نام رویکرد اجتماع عادل را گسترش داد در این روش تأکید بر افراد نیست بلکه گروه است گلبرگ و برخی از همکارانش پاور و رایمر حدود ۱۸۰ دانش آموز دبیرستانی را تشویق کردند تا به نحوی دموکراتیک عمل کنند و خودشان را به مثابه اجتماع تلقی کنند در ،آغاز احساس اجتماعی اندکی در میان آنها دیده شد. جهت گیری مسلط گروه مرحلهٔ ۲ رشد اخلاقی ،بود به نحوی که آنها با مشکلاتی نظیر مواجه شدن با ،دزدی همچون موضوعی کاملاً شخصی برخورد میکردند اگر پسری چیزی میدزدید، برای او خیلی بد بود ولی پس از یک سال هنجارهای گروهی به مرحله ۳ پیشرفت کرد. ،حال دیگر دانش آموزان دزدی را موضوعی اجتماعی میدانستند که منعکس کننده اعتماد و توجه در گروه بود. در نتیجه دزدی و سایر رفتارهای مشکل ساز در دانش آموزان به شدت کاهش یافت و دانش آموزان از جهات مختلف شروع به کمک به یکدیگر کردند پروژه های مشابه نتایج مشابهی را به همراه آورد رویکرد اجتماع عادل برخی از پیروان گلبرگ را دچار مشکل کرد. اگرچه دانش آموزان تشویق میشدند تا در موارد متعددی در تصمیم گیریهای دموکراتیک مشارکت کنند در ،عمل بزرگسالان برنامه به نحو فعالی دیدگاه هایشان را مطرح میکردند هنگامی که گلبرگ خود مشارکت ،کرد دانش آموزان را به شدت ترغیب کرد تا اجتماعی واقعی را تشکیل دهند به همین دلیل ،رایمر پائولیتو و هرش نمیدانستند که آیا بزرگسالان داشتند همان نقش تعلیم دهندگی و تلقین کنندگی خود را ایفا میکردند یا نه به نظر رسید پس از مطرح کردن موضوع با گلبرگ آنها اطمینان یافتند که گلبرگ از باور خود در زمینه نیاز دانش آموزان به تفکر مستقل دست برنداشته است ولی به نظر نویسنده این ،کتاب هنوز هم مواردی برای نگرانی وجود دارد گلبرگ در آخرین سالهای عمرش تا حدی از پایبندی اولیه اش در مورد تفکر مستقل عدول کرداگرچه در رویکرد اجتماع عادل بر جهت گیریهای اخلاقی در گروه ها تأکید می شود، پژوهشگران نمیدانستند که آیا این برنامهها باعث ایجاد تغییراتی در افراد میشود یا .خیر ،پاور هیگینز و کلبرگ دریافتند دانش آموزانی که ۲ تا ۳ سال در این برنامه ها مشارکت داشتند در مقایسه با دانش آموزان مشابه در مدارس متوسطه معمولی کثر آنها از مرحلۀ ۲ به مرحلهٔ ۳ پیشرفت کردند. پژوهشگران در نمره های داوری اخلاقی پیشرفت بیشتری کردند ولی پیشرفت آنها متوسط بود. در افراد و به آنان که امروزمیخواهند رشد اخلاقی را در افراد بهبود ،بخشند توصیه میکنند که بر بحث های کلاسی درباره دوراهی های اخلاقی فرضی تمرکز کنند این مداخله آسان تر از تلاشبرای تغییر دادن تمامی گروه است.