معلمی ازدریچه روان شناسی(جنبش استاندارد ها و دیدگاه رشد گرایانه)
دیدگاهی رشد گرایانه به جنبش استانداردها نظریه پردازان ،رشد از روسو گرفته تا گزل و پیاژه همه به شدت به موضوعهای کاربردی به ویژه پژوهش و تربیت کودک - توجه داشته اند بنابراین برای ما جالب است که بدانیم نظر آنها دربارۀ این جریان قدرتمند - یعنی جنبش استانداردها - که تعلیم و تربیت امروزی را در نوردیده است چیست ما به این جنبش از دیدگاه رشد گرایانه قوی یعنی دیدگاه ،روسو که مرکزیت کتاب حاضر را تشکیل میدهد توجه کرده ایمجنبش استانداردهاغالباً امریکا به مدارس خود میبالید ولی برخی شواهد تاریخی چنین اطمینانی را متزلزل می.کند به ویژه پرتاپ اسپوتنیک اتحاد شوروی (سابق) در سال ۱۹۵۷، موجب پیدایش نوعی انتقاد از خود و تجدید نظر در برنامههای درسی .شد. روسها رهبری مسابقه فضایی را به دست گرفته بودند و رهبران سیاسی و تربیتی امریکا برای بازیافتن مقام ابر قدرتی ،خود خواستار تلاشی هماهنگ برای تدریس ریاضیات و علوم پیشرفته در سنین بسیار پایینتر .شدند نتیجه چنین فراخوانی ریاضیات» جدید» و «علومجدید بود که هیچ کس اعم از دانش آموزان معلمان و ،والدین آن را درک نمی کرد این دروس ذهن کودکان را اشغال میکرد و به طور کلی در دههٔ ۱۹۶۰ منسوخ شدند با وجود ،این دهه ۱۹۷۰ شاهد چالشی جدید دربارۀ برتری ایالات متحده در دنیای اقتصاد - نه مسابقهٔ فضایی - .بود ،ژاپن آلمان غربی و سایر ،کشورها در زمینه صنایع اتومبیل سازی و فناوری های پیچیده بر ایالات متحده برتری یافتند. در پاسخ به این چالش رهبران سیاسی و صاحبان شرکتهای ،تجاری بار دیگر به) جای تردید کردن در خط مشیهای (خود از مدارس به منزله منبع مشکل انتقاد کردند آنها میگفتند مدارس مانیروهای کاری ماهر و آموزش دیده ای را برای رقابت در اقتصاد جهانی تربیت نکرده است. شدیدترین اخطار گزارش وزارت آموزش و پرورش آمریکا بود تحت عنوان «ملتی در خطر که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و حاکی از آن بود که مدارس ما در مقابل «موج فزاینده حد متوسط گرایی که آیندۀ ما را به منزلهٔ ملت و کشور تهدید میکند» سر تسلیم فرود آورده اند (ص) (۵) این گزارش خواستار توقعات علمی بالاتری از دانش آموزان بود و پیشنهادهای ،خاصی نظیر افزایش ساعات درس مدارس و طولانی تر شدن سالتحصیلی ارائه داد گزارشهای مشابه بی پایانی به دنبال آمد در سال ۱۹۸۹ بوش اول رئیس جمهور ،امریکا و فرمانداران ایالتها جنبش استانداردها را در اولویت قرار دادند و خواستار استانداردهای جهانی و سنجش و ارزیابیهای دشوار شدند دولت کلینتون نیز این خواسته را دنبال و بر پیشرفت تحصیلی در علوم و ریاضیات تأکید کرد. در سال ۲۰۰۰، تقریباً همۀ ایالت ها هدفهای برنامۀ درسی جدید و آزمونهای استاندارد برای اندازه گیری پیشرفت دانش آموزان را تدوین کردند در تلاش برای ایجاد مسئولیت و پاسخگو کردن دانش آموزان بسیاری از ایالتها برای ارتقا در برخی سالهای تحصیلی (مثلاً از سال سوم به (چهارم شرایطی قائل شدند یا فارغ التحصیلی دبیرستان را مشروطبه دریافت نمرات معینی در آزمونها کردند امتیازهای کیفیتی ۲۰۰۱. در سال ۲۰۰۲ حکومت فدرال با تاکید بیشتری نسبت به گذشته این مسئله را بررسی کرد. کنگره ایالات متحده با اکثریت قاطع لایحۀ دولت جرج دبلیو بوش را با عنوان هیچ کودکی نباید عقب بماند «NCLB که استفاده از آزمونهای استاندارد درخواندن و ریاضیات از سال سوم تا هشتم را اجباری میکرد تصویب کرد این قانون ارزیابی های بسیاری را برای پاسخگویی شامل می.شود مثلاً ناحیه آموزش و پرورشی که سالانه در بهبود نمرات آزمونها ناموفق ،باشد باید مقداری بودجه برای نهادهای خصوصی یا عمومی به منظور آموزشهای جبرانی اختصاص دهد سرانجام این که مدارسناموفق در اختیار ایالت قرار میگیرنداجرای NCLB انتقادهای بسیاری را برانگیخت. در برخی مدارس احساس میکردند که قبلاً موفق بوده اند و اکنون برای عدم پیشرفت سالانه به نحو غیر منصفانه ای جریمه شده اند. در مدارس دیگر احساس میکردند که فشار برای افزایش نمرات آزمونها در ،اجتماعی اختصاص دهند کاهش داده است. خواندن و ریاضیات مدت زمانی را که آنها میتوانستند به سایر زمینه ها مثل مطالعاتدر سال ۲۰۰۹ سوای برخی شکایتها مشخص شد که NCLB پیشرفت تحصیلی را به نحو معنی داری افزایش نداده است. یکی از اهداف این برنامه از بین بردن شکاف بین پیشرفت تحصیلی سفیدپوستان و رنگین پوستان بود اما نتیجه ناامید کننده بود. هوئنل) ، (۲۰۰۹). همچنین این برنامه به طور کلی تغییر قابل توجهی را در پیشرفت تحصیلی ایجاد نکرد بر اساس یک اندازه گیری کمتر از یک سوم دانش آموزان آمریکا در ریاضیات و خواندن مهارت دارند امتیازهای کیفیتی ۲۰۰۹.در سال ۲۰۱۰ دولت اوباما طرحی ابتدایی برای جبران برخی از ضعفهای این قانون پیشنهاد کرد مثلاً، دیگر مدارس برخوردار از عملکرد بالا جریمه نمیشوند اما این طرح با NCLB تفاوت چشمگیری نداشت در این طرح نیز الزام استفاده از آزمونهای استاندارد کماکان پابرجاست و دولت اوباما قویاً از مضمون کلی جنبش استانداردها حمایت می می.کند دولت اوباما در تلاش برای آماده سازی همۀ دانش آموزان برای ورود به دانشگاه بازار کار قصد دارد بودجه قابل توجهی را فقط به ایالتهایی تخصیص دهد که مجموعهٔ ملی جدیداستانداردهای درسی۱۲ - x را به کار میبندند دیلون ، ۲۰۱۰؛ کلاین، ۲۰۱۰).به نسبتی که جنبش استانداردها در سراسر کشور (امریکا) گسترش یافته آموزش تحصیلی به سمت سطوح تحصیلی پایین و پایینتر نزول کرده است. دیگر کودکستان جایی برای معرفی آموزش رسمی از طریق بازیها .نیست در مطالعه ای که توسط سازمان اتحاد برای «کودکی انجام گرفت نشان داده شد که کلاسهای تمام روز کودکستانها در کالیفرنیا و نیویورک معمولا دو یا سه ساعت را به آموزش ریاضیات و ادبیات اختصاص می.دهند از این ،مدت هر روزه ۲۰ تا ۳۰ دقیقه برای انجام دادن آزمونهای استاندارد یا آمادگی برای آزمونها صرف می.شود کلاسهای کودکستانی معمولاً کمتر از ۳۰ دقیقه و) غالباً) بدون (ان در روز را به بازی یا فعالیتهای دلخواه کودکان اختصاص میدهند میلر و ،آلمون (۲۰۰۹ گزارشهای واقعه نگاری ثابت میکند آموزش تحصیلی مانع پیشرفت کودکان میشود و به ویژه آزمونها آنها را آشفته می.کند کودکان نمیدانند با کتابچه آزمونهایشان چه بکنند زیرا آنها قادر به خواندن نیستند برخی از آنها گریه و برخی خود را خیس میکنند (کوزل، ۲۰۰۵ ص ۱۱۴ ولی حامیان استانداردها بر این باورند که شروع کسب مهارتهای ،تحصیلی که کودکان برای موفقیتهای آینده شان به آنها نیاز دارند هرگز زود .نیست در واقع دولت فدرال نیز در آکادمیکی کردن هرچه بیشتر کودکستان ها نقش دارد .ای) براون (۲۰۰۹)هنوزرهبران جنبش استانداردها در نوشته های نظری و تئوریک خود ادعا میکنند که آنها بخشی از عقلانیت روشنی را که نیاز نظام آموزشی در هم و برهم آمریکاست با خود به همراه می.آورند آنها میگویند که اصلاحات تربیتی باید با اهداف دقیق آموزشی آغاز .شود. آنها میگویند که قبل از هر چیز ما باید آنچه را دانش آموزان نیاز به دانستن آن برای فردای اقتصاد جهانی دارند تعریف کنیم ،راوی ، ۱۹۹۵، صص ۵۴، ۱۳۳). آنگاهعلاوه بر اینمیتوانیم اهداف مشخصی را برای هر کلاس آموزشگاهی خلق کنیم علاوه بر بزرگسالان باید برای فعالیتهای دشوارتر کودکان انگیزه ایجاد کنند بزرگسالان باید کودکان را برای دست و پنجه نرم کردن و تداوم آمادگی برای دانشگاه و جایگاههای شغلیقرن بیست و یکم آماده کنند بنگاه ،کارنگی ۱۹۹۶ ، ص ،۹۵ روزنبام ، (۲۰۰۴ برخی از والدین و معلمان به جنبش استانداردها محتاط هستند ولی چالش با آن برایشان آسان نیست این مشکل عمدتاً به این دلیل است که ،جنبش از زبانی استفاده کند که به نحو آشکاری صحیح به نظر میرسد. چه کسی میتواند مخالف استانداردهای بالا و اهداف صریح باشد؟ چه کسی نمی خواهد کودکان برای آینده آماده شوند؟ اما نظریه پردازان ،رشد که با روسو آغاز میشود پیش فرضهایی را که جنبش استانداردها بر آن بنا نهاده شده است به چالش میکشندانتقاد رشد گرایانهآیا ما بیش از حد بر اهدافمان در مورد کودکان اصرار داریم؟جنبش استانداردها ادعا میکند که ما باید اهداف صریحی را در مورد آموزش و پرورش کودکان تدوین کنیم که تقریباً همواره بر آماده سازی آنها به رفتن به دانشگاه و به دست آوردن جایگاههای شغلی از طریق رقابت متمرکز است اما همانطور که روسو برای نخستین بار اخطار ،کرد شیفتگی ما به اهدافمان ممکن است ما را به روشهایی که در آن کودکان به طور طبیعی رشد و نمو میکنند نابینا سازد کودکان به طور طبیعی در مراحل مختلف برای رشد قابلیتهای متفاوتی آمادگی و انگیزش دارند هنگامی که ما در مقام بزرگسال به طور کاملاً انحصاری بر آنچه فکر میکنیم نیاز کودکان در آینده خواهد بود تمرکز میکنیم در واقع از تواناییها و قابلیتهایی که آنها برایشان آمادگی دارند و مایل به توسعۀ آنها در مرحلهٔ رشدی فعلیشان ،هستند، چشمپوشی کرده ایم. ،امروزه، عجله ما برای آماده کردن کودکان برای آینده دارای تأثیری بسیار مضر بر آنهاست. به نسبتی که ما به آموزشهایی که آنها را در جاده موفقیتهای تحصیلی قرار میدهد تأکید میکنیم نه تنها آنها را تحت فشار روانی زیادی میگذاریم، بلکه شانس آنها برای گسترش توانمندیهای خاص آن مرحله از زندگیشان را نیز از آنها میگیریم در اینجا ما به سه زمینه که در آنها رشد کودکان را محدود میسازیم خواهیم پرداخت..بازی کودکان تمایلی خود به خود برای بازی کردن دارند، اما سیاستگذاران تربیتی معمولاً بازی و به خصوص بازیهای ،آزادانه (غیر ساختاری را بیهوده تلقی می کنند ظاهراً به نظر آنها بازی ارتباط چندانی با فعالیتهای جدی تحصیلی ندارد. اما بازی برای رشد کودک حیاتی .است پیاژه نشان داد که بازیهای وانمودسازی یکی از نخستین وسایلی است که کودکان با آنها نمادها را خلق می.کنند. هنگامی که کودکی
۲ ساله قطعات چوب را برای معرفی افراد استفاده می،کند او در واقع ظرفیت تفکرنمادین خویش را گسترش میدهداگر به کودکان فرصت داده ،شود بازیهای وانمود سازی آنها در خلال چند سال بعدی شکوفا خواهد شد کودکان نمایشهایی را ابداع میکنند که غالباً بسیار خلاقانه است. بسیاری از کودکان شاید یک سوم تا نیمی از آنها حتی همبازیهای تخیلی ابداع میکنند که این نوع نمایشها ممکن است هیجان و شادی را برای تمام خانواده به ارمغان بیاورد ،کرین (۲۰۰۳) به نظر میرسد این نوع بازی برای رشد تخیل بسیار مهم باشد) هیرش- پاسک و ،دیگران ۲۰۰۹، صص ۴۲-۴۳)ویگوتسکی میگفت که بازیهای وانمود سازی خودکنترلی را نیز تقویت می.کند خردسالان ممکن است در زندگی عادیشان تکانشی و حواس پرت ،باشند اما آنها در نقشهای وانمود سازیشان قواعدی ضمنی اعمال می.کنند کودک هنگامی که نقش یک مادر مهربان را ایفا میکند در رفتارش صبوری را به نمایش می.گذارددر سنین ۶ تا ۷ ،سالگی بازیهای وانمودسازی تمام میشوند و کودکان به بازیهای اجتماعی نظیر بگرد و پیدا کن بیسبال و فوتبال که دارای قواعد است علاقه مند می.شوند پیاژه مشاهده کرد هنگامی که کودکان بازی غیر رسمی میکنند به طور مکرر بدون هدایت بزرگسالان دربارۀ قواعد بحث و گفتگو می.کنند آنها در این فرایند یاد میگیرند که به نظرات دیگران توجه کنند و مفاهیمی را در این زمینه که چه چیزی عادلانه یا برحق است در خود رشد دهند.اما در مدارس کنونی آن چنان به پیشرفتهای تحصیلی توجه دارند که زمان اندکی برای بازیهای آزادانه باقی میماند همان طور که قبلاً اشاره شد بازی تقریباً از کودکستانها ناپدید شده است به علاوه بسیاری از نواحی آموزشگاهی زنگهای تفریح را حذف یا به شدت کاهش داده اند ،گینزبرگ ٢٠٠٧ مدارس همچنین با ارائه تکالیف خارج از مدرسه که) غالباً از کودکستان آغاز میشود زمان بازی کودکان را تقلیل میدهند کودکان امروزی به دلیل همین تغییرات فرصت رشد تخیلشان با بازیهای وانمود سازی و رشد مفاهیم بیطرفی و انصاف را با بازیهای اجتماعی ازدست میدهند.البته فقط مدرسه نیست که بازیهای آزادانه را محدود میکند رسانه های الکترونیک نیز اثراتی را اعمال می.کنند بسیاری از کودکان به جای بازی کردن در
فضاهای آزاد ساعاتی را به تماشای تلویزیون صرف می.کنند آنها همچنین به بازیهای کامپیوتری میپردازند بازیهای کامپیوتری یا ویدئو گیمها نوعی بازی محسوب میشوند ولی بسیار برنامه ریزی شده هستند. آنها کودکان را به استفاده از تخیلاتشان یا ارتباط دو طرفه با کودکان دیگر تشویق نمی.کنند ورزشهای رقابتی کودکان نیز بازیهای آزاد را محدود می.کند کودکان دیگر مجاز به بحث آزادانه در مورد قواعد بازی و حل مشاجراتشان که پیاژه تأکید بسیار بر آنها دارد نیستند. با این حال، جنبش استانداردها با کاستن چشمگیر زمان بازی عاملی عمده در این زمینه محسوب میشود. .هنرها همان طور که در فصلهای ورنر و پیاژه فصلهای ۵ و ۶ ذکر شد کودکان بین ۳ و ۸ سالگی آواز خواندن حرکات موزون نقاشی کردن و شعر سرودن را دوست .دارند به علاوه در این دوره استعدادهای آنان به طرز شگفت آوری شکوفا می.شود مثلاً کودکان حدود ۵ تا ۷ سالگی نقاشیهایی را ایجاد میکنند که بسیار ،زنده پرنشاط و به زیبایی سازمان یافته است. سپس نقاشی کردن تغییر می.کند آنها تازگی و هماهنگیهای خود را از دست میدهند نقاشیها بیشتر ،دقیق هندسی و با دقت طراحی می.شود چنین به نظر میرسد که هوش منطقی غالب میشود و انجام دادن این کار در سنی که به باور پیاژه به طور طبیعی افکار کودکان هرچه بیشتر خردگرا و منطقی میشود اتفاق میافتدهر دو نوع کارهای هنری یعنی نقاشیهای زنده و هماهنگ کودک و نقاشیهای بیشتر هندسی کودکان بزرگتر ممکن است زیبا باشد اما این هنر کودکان کوچکتر است که چشم اساتید مدرن نقاشی را خیره می.کند چند تن از این اساتید گفته اند که آنها سعی کرده اند طعم و نشاط این نقاشیها را مجدداً به دست آورند گاردنر (۱۹۸۰ ،کرین (۲۰۰۳ بنابراین به نظر میرسد که دست اندرکاران تعلیم و تربیت باید طبیعت چشمگیر هنر کودکان را شناسایی کنند و هر گونه فرصت شکوفایی را به آنها بدهند اما در مدارس ماتحصیلیهرگز وقت کافی برای هنرها وجود ندارد و فشار امروزی برای پیشرفتهای نـ سالهای آغازین باعث کمرنگ تر شدن هنر در سنین پایین و حتی گاهی در کودکستان ها میشود میلر و ،آلمون (۲۰۰۹ در ،نتیجه کودکان در حالی که فرصتهای کمتری برای گسترش خلاقیتهای حیرت انگیزشان در این مرحله از زندگی پیدا می کنند به نحوفزاینده ای با مطالب تحصیلی درگیرند که به ندرت آنها را درک میکنندطبیعت جنبش استانداردها همچنین پیوند و ارتباط کودکان با طبیعت را تقریباً غیر ممکن ساخته .است معلمان حساس مدارس پیش دبستانی و دبستانی از دیر زمان دریافته اند که کودکان دارای علاقه نسبتاً وافری به ،حیوانات ،آب زندگی گیاهان صخره ها و خاک دارند مونتسوری نیز در این نظر سهم داشته و در خانهٔ کودکانش و مدارس ابتدایی فضایی را برای طبیعت پیشبینی کرد او همچنین شروع به تنظیم روشهایی کرد که در آنها تماس با طبیعت به رشد کودکان کمک میکند، و تواناییهای آنان را برای مشاهده و احساس وحدت با طبیعت افزایش میدهد. پژوهشهایی کوچک ولی رو به رشد حاکی از درستی کار مونتسوری است پژوهشها همچنین ثابت میکنند که طبیعت خلاقیت کودکان را پرورش میدهد. کودکان در موقعیتهای طبیعی دوست دارند که در گوشه و کنارها پنهان ،شوند و طبیعت به کارهای هنری کودکان الهام میبخشد و آنها را به ظرافتهایشان نزدیک میکند (کرین (۲۰۰۳).باعث تأسف است که طبیعت نقش مهمی در تعلیم و تربیت امروز بازی نمیکند تا آنجا که میدانیم هیچ سیاستگذار تربیتی و مطمئناً هیچ رهبر جنبش استانداردها در مورد ارزش طبیعت در زندگی کودکان گفت و گو و بحثی انجام نداده است. در عوض تأکید همواره بر دانش و مهارتهایی بوده است که کودکان برای آینده نیاز خواهند داشت که مجسم کردن تکنولوژی بالا و جایگاه شغلی آپارتمانی برخاسته از کامپیوتر است. با داشتن چنین هدفهایی در ذهن امتیاز اندکی را برای دادن فرصت کشف طبیعت بیرون گردشهای بدون برنامه و توأم با فراغت در چمنزارها و نهرها صعود از درختان ساختن مخفیگاهها، تماشای ماهیها و پرندگان و گردآوری سنگها و برگها باقی میماند زندگی ها کلبری فین دیگر مربوط به گذشته است.مسلماً فقط دو رشد گرا یعنی روسو و مونتسوری بر پیوستگی کودک و طبیعت تأکید کرده اند اما رویکرد رشد گرا در صحیح ترین شیوهاش ما را به قدردانی از چنین جنبه ای از کودک دعوت می.کند رویکرد رشد گرا از ما در مقام بزرگسالان میخواهد تا با ذهنی بسیار باز و حتی ساده لوحانه کودکان را مشاهده .کنیم این رویکرد از ما میخواهد تا تفکر انحصاری طبق اهدافمان در مورد کودکان را متوقف کنیم برعکس باید توجه داشت که ممکن است کودک با نوعی آگاهی درونی درباره تجربیاتی که هم اکنون و با توجه به مرحله رشدی برای رشد و تحول مناسب از ضرورت برخوردارند به نزد ما آید ،بنابراین ما باید کودک را به دقت و بدون سوگیری مشاهده و سعی کنیم تا به عمیق ترین علایق و روشهای یادگیری اش پی ببریم. ما بر این باوریم که اگر بدین نحو روحیه رشد گرایی را به درستی دنبال ،کنیم درخواهیم یافت که کودکان به ویژه مشتاق تماس و پیوند با طبیعت،اند و چنین تماس و پیوندی به نحوی معنی دار در رشد تکاملی آنان به مثابۀ فرد مؤثر خواهد بود.آیا فشارهای بیرونی بیشتر مفید خواهد بود؟به همان نسبت که جنبش استانداردها با اهداف مورد نظرش به پیش می تازد، دربارهٔ موضوع انگیزش دانش آموزان یا به شکلی دقیق تر عدم انگیزش آنان، بیشتر بحث میشود. در بیرون و درون جنبش استانداردها توافقی کلی در این زمینه وجود دارد که دانش آموزان کارهای آموزشگاهی را خیلی دوست ندارند و در آن زمینهها، خیلی جدی فعالیت نمی.کنند اما طرفداران استانداردها مدارس را به جستجوی تکالیفی که برای دانش آموزان به طور درونزاد معنادار باشد و آنان را برانگیزد ترغیب نمیکنند دامون، ۱۹۹۵ در عوض حامیان این جنبش از ما میخواهند تا تکالیف دشوارتری را تعیین و از مشوقها و فشارهای ،بیرونی بیشتر استفاده کنیم. آنها از ما میخواهند تا دانش آموزان را به پیش برانیم و دربارۀ ارزش افزایش تلاش» و «خویشتنداری برای آنان صحبت کنیم آنها همچنین ذکر پیامدهای واقعی عدم موفقیت از جمله باقی ماندن در کلاس فعلی در صورت عدم موفقیت در آزمون استاندارد را توصیهمی کنند.از دیدگاه رشد گرایانه و کودک محور تحت فشار قرار دادن دانش آموزان برای انجام دادن کارهای دشوار بیفایده است دانش آموزان ممکن است برای گذر از آزمون مفاهیم انتزاعی بیشتری را حفظ ،کنند ولی الزاماً آنها را درک نخواهند ،کرد و همچنین این روش باعث میشود که آنها از مدرسه بیش از آنچه امروز احساس بی علاقگی مید متنفر شوند در واقع پزشکان متخصص کودک از این موضوع نگرانند که استرسهای مرتبط به مدرسه و اجتناب از مدرسه رفتن در حال افزایش است از نظر دانشمندان تربیتی ،رشد گرا پایه گذاری تربیت بر انگیزش درونی و واگذاری تکالیفی به کودکان که خودشان مشتاقانه آنها را انجام دهند بسیار ثمر بخش تر است. دیدیم که مونتسوری دریافت وقتی ما محیط صحیحی را فراهم آوریم که در آن تکالیفی وجود دارد که کودکان را قادر میسازد تا قابلیتهای طبیعی خویش را رشد دهند آن گاه آنها به آن موضوعات علاقه مند میشوند و در آن کار با انرژی و نیرویی باور نکردنی تلاش، تمرکز و استقامت نشان میدهند و هنگامی که کارشان را به پایان رساندند احساس شادمانی و نشاط میکنند زیرا چنین فعالیتی باعث میشود تا آنها اشتیاق حیاتی درون خویش را گسترش دهند در چنین شرایطی هیچ نیازی به تلاش برای برانگیختن کودکان به کمک ،تحسین تهدید نصیحت یا پیامدهای منفینیست.سایر مربیان کودک محور در این مورد یعنی پیوند تعلیم و تربیت با علاقه درونی کودک به یادگیری اشتراک نظر دارند چنین نگرشی در مورد ساخت گرایان پیاژه گرا مربیان پیرو والدورف که از رادولف اشتاینر الهام گرفته اند و مربیان پیشرفت گرایی که دنباله رو دیویی هستند نیز صادق است مثلاً پیشرفت گرایان معتقدند در حالی که دانش آموزان کتابهای درسی ریاضیات را انتزاعی و بی معنا تلقی میکنند اما ریاضیاتی را که آنان را قادر میسازد تا پروژه های خویش نظیر ،آشپزی درودگری و باغبانی را انجام دهند با اشتیاق فرامی گیرند آنها به این دلیل ریاضیات را فرا میگیرند که آنها را قادر میسازد تکانه های خلاق خویش را به کمال برسانندموضوع عدم وابستگیاز نظر مربیان رشد گرا مشکل دیگری که در تأکیدهای جنبش وابستگی مطرح است بالا بردن و ترفیع «مرتبه یا فشار بر دانش آموزان برای انجام دادن کارهای رقابتی و چالش برانگیز است آن طور که روسو گفته است تکالیف بسیار دشوار ممکن است استقلال کودکان را از بین ببرد مثلاً هنگامی که ما مسایل ریاضی یا علوم به دانش آموزان میدهیم که بالاتر از توان آنهاست دانش آموزان هیچ چاره ای جز توسل به معلم و بزرگسالان برای درخواست کمک نخواهند داشت و چون آنها به طور کاملاحلها را درک نمیکنند باید آنچه را که فرد باهوشتر یا کتاب درسی گفته است . بپذیرند کودکان فرا میگیرند که به جای اندیشۀ خودشان به افراد معتبر بیرونی همان طور که دیدیم مربیان رشد گرا راههایی را برای تحریک تفکر مستقل پیشنهاد کرده اند. روسو استفاده از سؤالات برانگیزنده را پیشنهاد کرد یعنی ما میتوانیم از دگان سؤالاتی را که برایشان به طور ذاتی جالب است بپرسیم و به آنها فرصت دهیم الات را خودشان حل کنند. مثلاً روسو میگفت که از امیل پرسیده است کدام نردبان داخل انبار برای چیدن گیلاسهای درخت مناسب است؟ آنگاه امیل فاصله را در نظر و خودش بررسی میکرد که آیا برآوردش صحیح است یا خیر. یکی از می گرفت و سردمداران این رویکرد کانستنس کامی ساختارگرایی پیرو پیاژه است. کامی تمام انواع سؤالات ریاضی را که معلم میتواند ضمن این که کودک به فعالیتهای مورد علاقه اش مثلاً بازی با توپ اشتغال دارد بپرسد پیشنهاد کرده است معلم میتواند از دختربچه ای سال اولی بپرسد که تیم او برای رسیدن به حد امتیاز برنده شدن چند امتیاز دیگر نیاز دارد؟ کودک احتمالاً سؤال را معنیدار تلقی خواهد کرد و آن گاه معلم میتواند به دانش آموزان اجازه دهد تا همزمان راهی برای حل آن بیابند. روش تحریک سؤالات، نظیر سایر روشهای کودک - محوری (مثلا) (مونتسوری موفقیتهایی را پدید می آورد که در آن کودکان میتوانند برای خودشان فکر کنند.طرفداران استانداردها علیه ارتقای کلاسی سخن می.گویند آنها معتقدند که ارتقای آیا نباید ارتقای اجتماعی کلاسی) را متوقف کنیم؟ دانش آموزان در صورتی که بر موضوعات کلاس قبلی تسلط نیافته باشند برای خود دانش آموزان غیر منصفانه است بنابراین مردودی آنها یعنی) نگه داشتنشان در همانبرای مربیان رشد گرا یا کودک محور موضوع مرکزی اثر عاطفی خط مشی آنهاست تهدید مربوط به نگه داشتن دانش آموزان در همان کلاس باعث ایجاد محیطی مملو از ترس مزمن می.شود اگر دانش ،آموزان در واقع، عقب نگه داشته شوند از احساس حقارت زیادی رنج خواهند برد تجربه ای که منجر به ترک تحصیل بسیاری شده است کلاس لازم است.هوبرت و هاوزر ،۱۹۹۹ هرسن هورن ، ۲۰۰۴ یادگیری واقعی ممکن نیست در این شرایط هیجانی اتفاق افتد. کودکان باید آزاد باشند تا با ذوق و شوق در فعالیتها شرکت کنند. هنگامی که آنان عمیقاً در فعالیتها غرق میشوند میتوانند به طرزی عمیق و خلاقانه فکر کنند و ذهنشان گسترش یابد ذوق و شوق کودک برای یادگیری ارزشمند.استدر سطح ،آموزشگاهی موضوع ارتقای کلاسی عملاً سبک ماشینی نظام مدارس .ماست از دانش آموزان انتظار میرود که در هر سال همان استانداردها را تحقق بخشند گویی آنها در تسمه نقاله قرار دارند در مدرسه مونتسوری ارتقای کلاسی (اجتماعی) موضوع مهمی محسوب نمیشود در کلاسهایی که کودکانی با سنین متفاوت در آن حضور دارند هر کودک از میان انواعی از تکالیف تکلیفی را انتخاب میکند و با قدمهای خویش پیش میرود هیچ هدف یکنواخت پایان سالی وجود ندارد اینکه کودکان با سنین مختلف با هم در یک کلاس قرار گیرند رویه ای نیست که در همه مدارس برخوردار از نگاه رشد گرايانه رخ دهد بلکه در بسیاری از این مدارس کودکان به انجام دادن تکالیفی که برای انجامش آمادگی ،دارند به صورت فردی یا در قالب گروههای کوچک تشویق می.شوند اگر کلاس درسی پیشرفت گرا یا مدرسه باز را مشاهده کنیم ممکن است کودکانی را ببینیم که روی پروژه ریاضیشان انفرادی کار میکنند برخی کتابهای مورد علاقه شان را میخوانند و گروهی مرکب از سه یا چهار دانش آموز مدلی ساختمانی را با هم می.سازند در این مدارس هیچ برنامه یکنواخت از قبل تعیین شده ای وجود ندارد کودکان با توجه به سرعت قدمهای خود روی تکالیفی که بر اساس نیازهای فردی آنها طراحی شده است کار می.کنند موضوع ارتقای کلاسی(اجتماعی) به ندرت مطرح است.نوید رایانه هابا توجه به بحثهای ،فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که تربیت مبتنی بر استانداردها باید روشی ملال آور باشد طرفداران استانداردها میخواهند کودکان را در فشار بگذارند تا موضوعات دشوار و مجردی را که کاملاً درک نمیکنند یاد بگیرند. این کار همه لذتاکتشاف های فردی را می.گیرد البته در اینجا استثنایی وجود ،دارد این که جنبش استانداردها مؤكدا فناوری مبتنی بر رایانه را تشویق میکند و چنین اقدامی نوید ـه یادگیریهای دشوار نیز ممکن است جالب و سرگرم کننده شوند در این ،زمینه هیچ شکی نیست که رایانه،ها جذابیت چشمگیری دارند رایانه احساس برخوردار بودن از قدرتی جادویی را به انسان میدهد ما با فشار دادن چند دکمه میتوانیم ،بلافاصله محاسبات پیچیده را انجام دهیم و نمودارهای جالبی ایجاد و اطلاعات را ذخیره .کنیم رایانهها با اینترنت ما را به ،افراد ،ویدئوها نوارهای صدا و سایر منابع اطلاعاتی متصل میکنند که بسیار فراتر از مرزهای کتابخانه ها و منابع محلی ماقرار دارند.۲به علاوه کارشناسانی نظیر سیمور پیپرت (۱۹۸۰) بر این باورند که وقتی کودکان یاد میگیرند رایانه ها را با زبانی نظیر لگو برنامه ریزی ،کنند مهارتهای فکری سطح بالاتر و همچنین تفکر سیستماتیک و هدف محور را فرامی گیرند. همچنین یاد میگیرند تا پیشرفت خویش را با استفاده از مهارتهای فراشناخت که ما دربارۀ آنها در فصل ویگوتسکی بحث کردیم و امروزه فوق العاده مهم تلقی میشوند - نظارت کنند. همچنین دانش آموز با رایانه قادر خواهد بود یادگیری را با سرعت مناسب خودش انطباق دهد. با این حال تکنولوژی رایانه نوید استفاده های تربیتی بیشتری را با پیشرفت روز ۱۲۰ - ۱۲۴ ؛ اوپنهایمر ، ۲۰۰۳ء ١ ۲۰۰۳، صص ۲۲-۸۴ البته رایانه ها مشکلات خودشان را دارند که در همان حد مشکلات فیزیکی افزونش میدهد (بورلين ۳ ، ۲۰۰۹، صص رایانه هاست کودک در صفحهٔ رایانه در محیطی مصنوعی و عقیم محدود میشود که چیزی بیش از فلز و پلاستیک .نیست نظیر آنچه جان دیویی گفته بود هیچ نسیم یا آوازپرنده ای... هیچ پیوندی با خاک ،آب ،نور خورشید ،گرما هیچ زیست محیط واقعی وجود ندارد (۱۹۸۴ ص (۱۲ نازایی محیط رایانه به ویژه برای کودکانی که در فرایند رشد احساسی و پیوند با دنیای طبیعی هستند نگران کننده است مسئله دیگر این است که کودک از) (رایانه چه میاموزد؟ صفحه رایانه فقط نمادها ، را ارائه میدهد که شامل واژه،ها ،تصاویر ،اعداد و .نمودارهاست کودک در معرض حجم زیادی از اطلاعات قرار میگیرد اما کودک آن را کاملا به صورت دست دوم و در سطحی ذهنی دریافت می.کند یادگیری زیست شناسی منحصرا به وسیلهٔ واژه ها تصاویر و سایر نمادها بدون این که در آغاز تجربه ای غنی با زندگی گیاهان و جانوران داشته باشد چه معنایی دارد؟ یا یادگیری اصول فیزیک چون شتاب ،نیرو و تعادل بدون تجربه های کافی در زمینه ،پرتاب چکش کاری الاکلنگ بازی و بالا رفتن از درخت یا کوه چگونه ممکن است کودک نمادها را یاد میگیرد اما بدون تجربههای جسمانی و شخصی که آنها را معنی دار میکند خطر این است که کودکی که برای اولین بار حجم زیادی را از محیط بی ثمر رایانه دریافت میکند آن را در سطحی بسیار ذهنی فرامی گیرد کودک به ذهنی جدامانده از بدن تبدیل می.شودمیهنگامی که من نویسنده کتاب مشکل را با همکارانم مطرح کردم آنها اغلب گفتند که بله اما لزومی ندارد که این طور اتفاق بیفتد چرا کودکان نمی توانند از کامپیوتر یاد بگیرند و همچنین زمان قابل توجهی را نیز با بازی کردن در بیرون ،اتاق در ساختن چیزهای مختلف اکتشاف طبیعت و کسب تجربههای جسمانی و حسی صرف کنند؟ به لحاظ نظری این ممکن است اما در واقعیت کودکان زمان بیشتر و بیشتری را درون اتاقها میگذرانند آنها زمانی که در مدرسه یا حین انجام دادن تکالیفشان نیستند وقتشان را به تماشای تلویزیون کار با اینترنت بازیهای کامپیوتری و صحبت با دوستانشان از طریق ایمیل و پیامهای نوشتاری موبایل صرف میکنند بورلین) ۲۰۰۹ فصل ۳ ،یاستر اونو و استافورد (۲۰۰۴ در نتیجه کودکان اکثر وقت خود را در محیطهایی نسبتا عقیم میگذرانند و بنیادهای غنی حسی دانش را در خود گسترشنمی دهند.در برخورد به این مشکل محدود کردن استفاده از رایانه در دبستانها یعنی زمانی که کودکان هنوز به طرز چشمگیری به وسیلۀ حواس و فعالیتهای عینی با اشیا و افراد یاد می گیرند عاقلانه به نظر میرسد بسیاری از مدارس والدورف تا سال هشتم رایانه را به کلاس نمیآورند البته مدارس اندکی چنین محدودیتی را بها میدهند ولی کارشناسان تعلیم و تربیت و والدین کودکان باید در سالهای اول مدرسه برخی محدودیتها را در استفاده از رایانهها اعمال کنند و اطمینان یابند که کامپیوترها یادگیری نمادین محض راجایگزین تجربههای غنی و مستقیم کودک از جهان نمیکنند خودکامگی آزمونهاپی نوشت دیدگاهی رشد گرایانه به جنبش استانداردها / ۶۱۹جنبش استانداردها در نهایت به آزمونهای استاندارد ختم می.شود آزمونها مقامات رسمی فدرال ایالت و شهرداریها را مطلع میسازد که تا چه حد دانش آموزان استانداردها و اهداف آنها را تحقق بخشیده.اند مقامات رسمی عمدتاً برمبنای نمرات آزمونها برخی نواحی آموزش و پرورش را پاداش میدهند و برخی دیگر را تعطیل و معلمان و مدیران را ارزیابی و گاهی تعیین میکنند که آیا دانش آموزان میتوانند به کلاس بعدی بروند یا از دبیرستان فارغ التحصیل شوند معلمان به این دلیل که آزمونهای استاندارد در این حد اهمیت یافته اند اغلب احساس میکنند که برای آزمون تدریس میکنندمعلمان کودک ،محور به ویژه به نسبتی که آزمونها برنامه درسی را هدایت میکند بیشتر احساس میکنند که استقلال و انعطاف پذیریشان کاهش مییابد آنها فرصت چندانی برای تطبیق تعلیم و تربیت با علایق عمیق خود کودک نمی یابند زیرا قسمت اعظم آنچه تدریس میکنند باید مواردی باشد که آزمونها مشخص میسازند مثلاً معلمان مدارس ابتدایی به سختی میتوانند فرصتهای کافی برای رشد خلاقیت هنری و کشف طبیعت به کودکان بدهند زیرا آزمونهای تحصیلی دشوار مانع این کار است. به همین ،نحو معلم دوره راهنمایی ممکن است دریابد که میتواند مفاهیم ریاضی بسیاری را با پروژه درودگری تدریس ،کند و معلم دبیرستان ممکن است مشاهده کند که دانش آموزان مشتاقانه در محاکمهای ساختگی شرکت میکنند ولی چنین پروژه هاییآن قدر به زمان نیاز دارد که تحت فشار آزمونهای سرنوشت ساز امکانپذیر نیست. معلمان دارای گرایشهای مختلف در می یابند که آزمونها موجب نارضایتی هرچه بیشتر کودکان می.شوند عمده فعالیتهای آماده شدن برای آزمون تمرینهای ملال آور ،است آنچه زیاد است ترس کودکان از آزمونهاست از نخستین روزهای سال تحصیلی آنها نگرانند و هر چقدر به زمان آزمون نزدیکتر میشوند اضطرابشان شدت می یابد. بسیاری از آنان نمیتوانند بخوابند و احساس ناراحتی گوارشی میکنند زیرا میترسند موفق نشوند. هنگامی که شرط ،قبولی نمرههای آزمونها ،باشد، اضطراب کودکان حتی شدیدتر هم میشود معلمان دلشان میخواهد کودکان را آرام کنند ولی هنگامی که ترسهای کودک مبتنی بر واقعیت است از معلم چندان کاری ساخته نیست برای همه که میخواهند یادگیری جذاب و همراه با تجربههای مثبت باشد، تعلیم و تربیتآنانی که بسیاری از طرفداران استانداردها به ویژه حامیان هیچ کودکی جا نماند چنین ادعا میکنند که آزمودن حقوق شهروندی را ارتقا میدهد آزمونها فراهم آورنده نوعی اندازه گیری عینی از چگونگی عملکرد کلیه دانش آموزان ،است و بنابراین مردم میتوانند ببینند که مدارس تا چه حد شکاف بین دانش آموزان گروههای اقلیت و اکثریت را کاهش داده اند این موضوع در دیدگاه نظری ممکن است درست .باشد. اما در عمل به این معنی است که دانش آموزان رنگین پوست نسبت به سایر دانش آموزان برنامه دشوارتری از آزمونهای ملال آور خواهند داشت. احتمال بیشتری وجود دارد که آنها به دلیل نمرات آزمون حقارت بیشتری را به دلیل مردودی تجربه کنند. اگر مقامات دولتی واقعاً میخواهند به کودکان خانوادههای کم درآمد کمک کنند، بودجهٔ مساوی با مدارس کودکان طبقۀ متوسط تخصیص بدهند و برابری را به لحاظ اندازه کلاسها حقوقمعلمان امکانات آزمایشگاهی کتابها و راحتی محیط فیزیکی فراهم بیاورند. از دیدگاهی رشد ،گرایانه باید خودکامگی آزمونها را کاهش دهیم و به آزمون از نظرگاهی وسیعتر توجه کنیم آزمونها اطلاعات مفیدی را فراهم می آورند، اما ملاحظات مهمی نیز مطرح است آیا تعلیم و تربیت با گرایشهای اساسی رشد کودک هماهنگ است؟ آیا کودک فرصت پیگیری علایق و گسترش قابلیتهایی را که برای او و مرحله رشدی اش بسیار مهم به نظر میرسد داراست؟ آیا به یادگیری علاقه مند است و فرصت کافی برای اکتشافات خویش دارد؟ آیا او کنجکاوی ،لازم اعتماد به نفس و اندیشیدن برای خویشتن را داراست؟ و در پایان پاسخ به این سؤالات و نه فقط نمراتآزمونهاست که بیشترین اهمیت را داردتوانایی