گفت و گو یا جنگ تمدن ها
"قرن گذشته علاوه بر جلوههای خشونت و انسانآزاری، قرن استعمار قدیم و جدید بىهمانند و میراث خواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومتهای توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده قرن حکومتهایى باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسى، محبت و عدالت باشد به گونهای که گفت و گوی تمدنها مظهر و مجلای آن باطن باشد."
این چنین تازه رئیس جمهور کشوری که مدام در جهان به عنوان ملتی تروریست و جنگطلب خطاب میشد جهان را به صلح، گفتوگو و محبت دعوت میکند.
ایدهی رئیس جمهور اصلاحات جام آبی بود که جهان برای شستن غبار یک قرن جنگ، بیعدالتی وقساوت نیازی مبرم داشت. گفتگوی تمدنها ایران را با قبای جدیدی به جهان عرضه کرد و آن قبای صلحطلبی، چرخش بر مدار منطق و حل منازعات بدون خشونت است.
سازمان ملل سال ۲۰۰۱ را با پیشنهاد خاتمی به نام گفتگوی تمدنها نامید اما کمی بعد جهان دوباره در غبار جنگهایی خونین فرو رفت و چنین خسران غفلت از الزام گفتوگو برای دنیا هویدا شد. گفتوگوی تمدنها با آنکه با ناکامی روبهرو گشت اما تلاشی موثر و مفید برای تغییر وجهه ایران و ایجاد رویکردی جدید در سیاست خارجی ایران بود.
دكتر محمد علی تقوي در گفتوگو با ایسنا-منطقه خراسان، درباره ی ماهیت طرح گفت و گوی تمدنها اظهار کرد: گفتگوي تمدنها در مجموع يك ديدگاه هنجاري است و ميخواهد تا يك ديدگاه ارزشي و اخلاقي را مطرح كند.
این استاد علوم سیاسی خاطرنشان کرد: اين طرح در مخالفت با نظريه هانتينگتون مطرح شد و بايد به آن وجه هنجاري بدهيم يعني به جاي منازعه بايد به گفتوگوي با هم بپردازيم، منتهي يك مبنا در معرفتشناسي دارد كه در دوره جديد به خصوص توسط پستمدرنها مطرح شده و آن اينكه آيا اساسا گفتگوي ميان تمدنها امكانپذير هست يا خير؟ اين بحث براي مدرنيسمها مطرح نبود چون در انديشه مدرن ما ميان همه انسانها گفتگو را امكانپذير ميدانيم. اين كه همه انسانها ميتوانند با هم سخن بگويند و ميتوانند يك ايده را پيش ببرند. ممكن است افرادي نتوانند اين را درك كنند اما بالقوه همه انسانها ميتوانند گفتگو كنند.
وی نگاه مدرنیسم نسبت به این ایده را اینطور بیان می کند : مدرنيسم ميخواهد اين طرح را عنوان كند كه همه ايدههاي مدرن، ايدههاي جهانشمولي هستند اما ممكن است فردي به بلوغ فكري كافي نرسيده باشد كه اين ايده را بتواند درك كند. يك جامعه ممكن است كه يك مقداري عقبمانده باشد اما در نهايت همه انسانها و جوامع ميتوانند باهم گفتگو كنند منتهي ايدههاي پستمدرن كه مطرح شد تعدادي از آنها ترديد كردند در اين كه آيا اصلا گفتگو امكانپذير هست يا نه؟
دکتر محمد جواد رنجکش ،استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد نیز درباره پردازش این طرح اظهار کرد: در این شكي نيست که گفتگوي تمدنها يك ايده بود همان طور كه سازمان ملل يك سال را به اين نام ، نامگذاري كرد كه پيشنهادش هم مشخصا از طرف جمهوري اسلامي ايران داده شد .
وی افزود: نكته اين است كه زماني سازمان بينالملل يك سال را به اين مفهوم نامگذاري ميكند كه قبل از آن از طرف پيشنهاددهندگان- چه بخش خصوصي NGO ها يا كشورهايي كه اين ايده را مطرح ميكنند- عمیقا به این موضوع پرداخته شده باشد . به این معنی که ايدههايي توسط NGO ها يا سازمانهاي بينالمللي يا كشورها مطرح ميشود، در داخل آن كشور انديشمندان و مراكز آكادميك طرح را بررسی می کنند و انتشار کتاب هایی درباره آن موضوع صورت می گیرد.
این استاد روابط بینالملل خاطرنشان کرد: تعاملات منطقهاي براي جلب حمايت از آن ايده كه بعدا ميخواهد به صورت پيشنهاد در مجمع عمومي سازمان مطرح شود نیز انجام میشود، قطعا اين بحث از ساليان قبل چكشهايي خورده، نقد شده، مراكزي تهيه شده، همايشهايي برگزار شده كه ما شاهد شكلگيري مركز گفتگوي تمدنها به صورت تجسم عملي بوديم. بنابراين در "ايده بودن" بحث شكي نيست. اين يك طرح خلقالساعه و كوتاه مدت هم نبود. چند سالي رويش كار شده بود و بعد تجسمش در سال 2001 در قالب نامگذاري آن سال به گفتگوي تمدنها توسط سازمان ملل بود.
رنجكش درباره پس زمینه معرفت شناسی این طرح عنوان کرد: قبل از مطرح شدن گفتگوي تمدنها ما شاهد دو نظريه هژمونيك يا شباهت هژمونيك در دهه 90 بوديم. ابتدا هانتينگتون" نظريه برخورد تمدنها" را مطرح ميكند و استنتاجي هم كه ميشود اين است كه اين يك نظريه استراتژيك است نه يك تفكر.
وی با اشاره به نقد های وارد شده به این طرح خاطر نشان کرد: بسیاری جنبه نظريه و اعتبار علمي آن را در نظر نگرفتند و آن را زير سوال هم بردند، ما شاهد نقدهاي متعددي به خصوص از كشورهاي جهان سوم يا غير غربي در اين خصوص بوديم. به تعبيري ميتوان يك نوع واكنش را در دل گفتگوي تمدنها تصور كرد كه در مقابل نظريهاي مثل برخورد تمدنهاست كه در پايانش ميبينيم كه ميگويد اين گونه كه رئاليستها ميگويند دنيا به دولت ملتها تقسيم نميشود. بلكه تقسيم ميشود به واحدهايي به نام تمدنکه هشت یا نه مورد هستند و از بين آنها 3 تمدن یعنی تمدن غرب، كنفسيوس چين، تمدن اسلامي برجسته تر هستند و پتانسیل برخورد بین آنها وجود دارد.
این تحلیگر مسائل بین الملل افرود: دومين نظريه، "نظريه فوكوياما"ست كه به تعبير ديگر همين بحث را ميكند اما از زبان ديگر، در واقع در آن بحث هم فوكوياما با توجه به يك مطالعه تاريخي و ايدئولوژيهايي كه در برابر ليبراليسم يا دموكراسي ليبرال شكست خوردند. استنتاجش اين است كه زمان انديشهورزي تمام شده و همه ايدههاي رقيب شكست خورده و زماني كه فقط يك ايدئولوژي پايدار بماند ما به پايان تاريخ ميرسيم، تعبير فوكوياما از پايان تاريخ بر اين اساس است آن هم يك نوعي ثبات هژمونيك را در قالب تاريخي تثبيت ميكند. در اين فضاي جهان سوم كه ما هم جزيي از آن هستيم داريم مقاومت نشان ميدهيم يعني بحث ميكنيم كه برخورد تمدنها نيست و ميتواند گفتگوي تمدنها باشد.
دكتر محمدعلی تقوي ، خاتمی را واقف به عقبه و پیامدهای نظری این طرح دانست و بیان کرد: من فكر ميكنم خاتمي با توجه به وقوفي كه در آثار و صحبتهايش به اين بحث نشان داده بود، ميدانست كه چه ميگويد و از مبناي معرفتشناسياش آگاهي داشته است، اما درباره درجه اين كه تا چه حد به اين ظرافتها وارد بوده، نبايد انتظار بيش از حد از او داشت و قابل سنجش هم نیست. به نظر من این طرح حرف ناپختهاي نبود و تا حدي جاافتاده بود. يعني کسی که چنین چیزی را مطرح ميكند چالشهاي نظريه هانتينگتون را قبلا بررسي كرده است.
این استاد علوم سیاسی سازگاری این طرح با پیشینیه نظری ما در جهان اسلام گفت: در پاسخ به اینکه آيا چنين بحثي با پيشينه نظري ما در جهان اسلام سازگاري دارد يا خير؟ من فكر ميكنم باز هم سازگاري داشته باشد. اگر دقت كنيم زماني كه این طرح مطرح شد چالشهاي زيادي نسبت به آن صورت نگرفت، غير از بعضي موارد - به جز كساني كه تحت تاثير انديشه پستمدرن بودند - با اصل ايده مخالفت كردند در حالي كه بدنه اصلي جامعه ما اين را ميپذيرفت زيرا اساسا اسلام آيين دعوت است. آيين جهانشمول يعني فراتر از فرهنگها و اين فرهنگها سدهايي نيستند كه نشود آنها را شكست. اين كه فرهنگها ميتوانند با هم سخن بگويند و اين اساس اسلام و دين ماست.
وی ادامه داد: اين ايده كه فرهنگها جزيرههاي جدا از هم هستند و نميتوانند با هم صحبت كنند ايدهاي است كه در دوران جديد مطرح شد و انديشه پستمدرن است. در دوران مدرن و قبل از آن هم خيلي نادر به ايدههايي كه ميخواهند فرهنگها را اساسا غير قابل فهم براي يكديگر درك كنند بر می خوردیم.
رنجكش درباره این که طرح گفتگوی تمدن ها تا چه حد ناظر به واقعیات است، اظهار کرد: دولت اصلاحات در دورهاي آمد كه يك سري تحولات قبل از آن چهره خيلي روشن و مثبتي از كشور در صحنه روابط بينالملل ايجاد نكرده بود، ما در دوره سازندگي عليرغم اينكه با بحث تنشزدايي در سياست خارجه مطرح شديم، دوره 8 ساله آقای رفسنجانی يك چرخه متناوبي از ديدگاههاي ايدئاليسمي و رئاليسمي بود، از طرفي ميخواستيم كشور را بازسازي كنيم و خرابيهاي جنگ و تحولات نظام بينالملل، همچنین روي كار آمدن تيم و رهبري جديد هم مطرح بود، همه اينها دست به دست هم داد و زمينه را براي نوعي وفاق و آشتي با دنياي خارج بعد از 7 – 8 سال تنشزدايي كه در قالب جنگ و مخالفت با نظام داشتيم، مطرح كرده بود.
این استاد دانشگاه گفت: اما در اين هشت سال هم شايد شاهد حاكميت طيف كاملا رئاليستي نبوديم، يعني به خاطر نوع چينش شرايط داخلي هر از گاهي ميديديم كه ناگهان چرخش ميكرديم به سمت يك سري ديدگاههاي كاملا ايده آليستي. اما نه ايده آليست به معنای آن ايده آليستي غرب که يك نوع آرمانخواهي خاص است.
رنجکش با اشاره به اینکه این طرح برای ما پرستیژ ایجاد کرد، ادامه داد: زماني كه دولت جديد(اصلاحات) سر كار آمد يكي از محورهاي اصلياش بحث تنشزدايي بود حالا اين چگونه حاصل ميشود؟ يكي از مجراهای آن طرح بحث گفتگوي تمدنها بود كه ما از طريق آن توانستيم به يك پرستيژ و تاييد آنچه كه گفته بوديم، برسيم. كشوري كه ميگويد من آمدهام تنشزدايي كنم و با دنياي بيرون آشتي كنم، قالبا از طريق گفتگوي تمدنها بهتر ميتواند اين ادعا را ثابت كند .
مقايسه گفتوگو تمدنها با برخورد تمدنها قياس معالفارغي است
تقوي در قیاس نظریه هانتیگتون و گفتگوی تمدنها عنوان کرد: مقايسه گفتوگوی تمدنها با برخورد تمدنها قياس معالفارغي است، نظريه هانتيگتون نظريه تبييني و هستيشناسي است، او تجويز نميكند واقعيت را توضيح ميدهد، اگر امروز ميخواهيم روابط بينالملل را بفهميم واقعيت اقتصادي مهم نيست، جنگهاي طبقاتي مهم نيست توضيحي كه از مناظره ميدهد ميخواهد بگويد توضيح ماركسيستي جواب نميدهد، توضيح دولتملتها هم نيست، ميخواهد بگويد ما اگر ميخواهيم منازعه روابط بين الملل را بفهميم امروزه شيوهاش اين است.
وی خاطرنشان کرد: بنابراين نظريه او تبييني است كه در برابر آن گفتگو تمدنها كه يك ايده هنجاري است مطرح شد ما بايد و نبايدهايی داريم. براي همين خيلي دور از ذهن نيست كه او در كتابش ده فصل واقعيت را بيان كند و در انتها يك فصل را در خصوص برخورد تمدنها عنوان ميكند اما در اين جا به عكس ما يك ايده ميدهيم، بحث هنجاري اين ايده را پردازش ميكنيم و آن را تعريف ميكنيم و بيان ميكنيم كه چگونه بايد با ساير ايدهها سازگاري داشته باشيد.
وی افزود: اين گونه نيست كه بگويم برخورد تمدنها مبناي نظري دارد و اين ندارد، آن مبناي تجربي دارد به دليل اين كه يك نظريه تبييني است، اين يك نظريه هنجاري است و ما طبيعتا نبايد آن اندازه از آن انتظار داشته باشيم، ما بايد نشان دهيم كه با واقعيات تعارض ندارد مثل همه تئوريهاي هنجاري ديگر، برای مثال اينكه ما در انديشههاي سياسي ميگوييم افراد داراي حقوقهايي هستند كه غير قابل نقض است، ما بر مبناي چه واقعياتي به اين نتيجه ميرسيم. كسي كه نظريه هنجاري مطرح ميكند بايد نشان دهد كه طرحش با واقعيات هستي ناسازگار نيست .
تقوی در خصوص قابل نقض بودن واقعیات تاریخی هانتیگتون بیان کرد: منازعه تمدنها بحث جديدي است با اين كه واقعيات تاريخي هانتيگتون ميآورد قابل نقض است، مثلا در منازعه تمدنها، هر تمدن يك مجموعهي واحد را تشكيل ميدهد، مثلا تمدن اسلامي اگر همه آن درست باشد پس جنگ شيعه و سني را چگونه ميخواهد تبيين كند؟ منازعه كشورهاي مختلف را چگونه ميخواهد تبيين كند؟ به نظر من ماهيت دو ايده متفاوت است، نظریه هانتیگتون هستي شناسانه است و گفتگوی تمدنها هنجاري است بنابراين ابزار نقد و سنجش ما بايد متفاوت باشد.
رنجكش در رابطه با میزان تحقق این ایده در شرایط نظام بینالملل هنگام مطرح شدن این طرح گفت: آن موقع هم همين انتقادات مطرح بود مخالفين اين طرح معتقد بودند كه تمدنهاي مختلف از پارادايمهاي مختلفي به اين قضيه نگاه ميكنند. ما يك واقعيت تمام عيار نداريم، به تعبيري شايد بتوان مسئله را درون پارادايمي بحث و مقايسه كرد اما اگر بخواهيم با چند پارادايم يك مساله را بررسي كنيم واضح است كه تفاوت ديدگاهي به وجود خواهد آمد؛ مثلا حقوق بشر، چرا ما با غرب مشكل داريم در اين قضيه ما از پاردايم ديني اسلامي به اين قضيه نگاه ميكنيم، عدهاي گفتند گفتوگو چگونه ميتواند صورت گيرد وقتي ما از پارادايمهاي مختلفي ميخواهيم به يك موضوع نگاه میكنيم، ولي مسئلهای كه مهم است اين است كه اين تاكتيك و استراتژي براي كشوري كه واضع آن بود توانست حيثيت و پرستيژ به بار بياورد.
این تحلیلگر مسائل بین الملل درباره موفقیت این طرح از لحاظ عملی باتوجه به شرایط آن زمان خاطرنشان کرد: به نظر من چون فضاي بينالملل كاملا سيال بود انتظار نميرفت كه چنين ايدههايی بتواند امكان تحقق پيدا كند.
رنجكش با اشاره به منفعتهای دیگر این طرح برای کشور بیان کرد: اين ايده خيلي هم فرابشري نبود، وجه دوم در دلش پنهان است، ما در يك دوره سيال ترانزيتي به سر ميبرديم و هم چنان هم ميبريم يعني همچنان قدرت مفهوم كليدي در روابط بين الملل است و به طبع حفظ و افزايش قدرت ملي و منافع ملي حرف اول را دولتها ميزند و در راس آنها امنيت است.
وی خاطرنشان کرد: مگر غير از اين است كه در آن دوره يك موج جديد تحريم عليه ايران مطرح شده بود و در عرصهي سياسي به نوعي انزواي ايران را رقم ميزد كه مويد تنش زدايي شعار گونه بود و اين توانست تا حدي امنيت را هم تضمين كند، اما امنيت صرفا از طريق قدرت نظامي و عناصر فيزيكي نه به تنهايي، من معتقدم كه پشت اين ايدها منافع چند گانه براي ايران حاصل آمد که علاوه بر پرستيژ و اعتبار نیز برای ما به ارمغان آورد.
این استاد دانشگاه گفتگوی تمدنها را راهگشا توصیف کرد و افزود: گفتگوي تمدنها براي يك مورد خاص ساخته و پرداخته نشده، يك فضاي تيره و تاري از يك كشور در صحنهي روابط بين الملل ساخته شده است، حالا براي خروج از اين فضا عكس آن را يعني وجه كاملا صلح گرايانه را به جهانيان عرضه ميكند، موضوع گفتگوي تمدنها ناظر به يك واقعه خاص نبود كه بگوييم در يك طيف خاص جواب ميدهد و میتواند به طور کلی راهگشا باشد.